حسابرسي سالانه، يكي از مهمترين سنجهها و ابزارهايي است که در زمينه ارزيابي فعاليت شرکت ها دردوره اي خاص مورد استفاده قرار ميگيرد.
هر شركتي در پايان يک سال مالي بايد در مجمعي عمومي، گزارش حسابرسي مالي ارايه دهد و اساسا قوام و پايداري شركتها به خاطر حسابرسي است كه در آنها انجام ميشود. بدون شک اگر حسابرسي نبود و علم حسابرسي پيشرفت نميکرد، نميتوانستيم سنجه و شاخصي از فعاليت شرکتها داشته باشيم و به خصوص بدانيم که شرکتي در يک دوره خاص، مدير يا مديراني موفق يا سود و زيان داشته است؟
با تکيه بر همين الگو، در مجامع علمي مديريتي، بحثي به نام حسابرسي نسلها مطرح شده است. اگر بخواهيم به تشريح اين حسابرسي بپردازيم، چيزي شبيه به حسابرسي بنگاههاي اقتصادي است، با اين تفاوت كه شاخصهاي موجود در اين حسابرسي، به جاي ارزيابي عملکرد سالانه، عملکرد يک نسل با همه آنچه در چنته داشته، مورد ارزيابي قرار گرفته و براي يک نسل تعريف ميشود.
هر نسلي در مقطعي از تاريخ به مديريت نظامهاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و... هر كشور مشغول ميشود و يك سري معاهدات و قراردادها را وضع ميكند و نه تنها براي خود، بلكه براي نسلهاي آينده نيز يك سري تعهداتي را پيش ميآورد. علاوه بر آن، در نظام مديريتي كنوني همواره هزينههاي تصميمهاي گرفتهشده توسط مديران، حسابرسي ميشود.
بدون شک با تعريف چنين سنجههايي، ميتوانيم بفهميم مديران يک نسل تا چه اندازه موفق بودهاند، يا مديران يک نسل تا چه اندازه موفق نشان دادهاند.
خيلي از ما، هيچگاه مورد ارزيابي حسابرس يا افرادي نظير حسابرسان قرار نگرفتهايم و حتي خودمان نميدانيم تصميمهايي که در عرصه مديريت، زندگي و فعاليت گرفتهايم، اول براي خودمان و بعد براي مردم و جامعه، تا چه اندازه هزينه و فايده داشته است. با اين توصيف به نظر ميرسد هر نسلي بايد حسابرسي شود تا مشخص شود كه چه فرصتها و تهديدهايي را براي نسلهاي آينده خود به ارث گذاشته است.
مشخصا در اين روش نوين، مديران محافظهكار كه داراي شجاعت لازم تصميمگيري در لحظات مختلف نيستند، نه تنها در دادگاه تاريخ متهم خواهند شد، بلكه در حسابرسي نسلها مشخص ميشود كه چه هزينه و خسارتهايي را بر اثر ناتواني خويش به كشور و ملت وارد كردهاند.
به عنوان نمونه، تصور كنيد روند فعال سدسازي كه از حدود هجده سال پيش آغاز شد و تاكنون نيز ادامه دارد، انجام نميشد. در اين صورت چه ميزان امكان توليد انرژي برق (با روش برق آبي) كه اكنون هست، ناممكن ميشد و در اينباره آيا از كسي بازخواست ميشد؟
مثال ديگر، اگر حجم عظيم بزرگراههايي كه اكنون در تهران بنا شده، طي سالهاي گذشته بنا نميشد. آيا تصوري از انفجار ترافيكي در پايتخت داريد؟
متأسفانه گاه تصور ميشود مديران در كشور، صرفا براي كارهاي انجام داده خود بازخواست ميشوند، اما براي كارهايي كه بايد انجام ميدادند و انجام ندادهاند، هيچگاه از آنها پرسيده نميشود.
در صورتي كه اين مدل، اجرايي شود، بسياري از هزينههاي تجربهاي صرفهجويي خواهد شد. هنگامي كه بررسي شود تصميمهاي گرفته شده، چه سود و زياني داشته و از سوي ديگر، تصميمهايي كه نگرفته شده، چه فرصتها و تهديدهايي را پيش روي نسلهاي حاضر و آينده قرار داده، مديران جديد ميتوانند با بهرهگيري از اين تجارب ارزنده، از پيمودن راههاي اشتباه گذشته پرهيز كرده تا از خسارتها و تهديدهاي احتمالي جلوگيري كنند.
وقتي مديري بداند كه براي «نه» گفتن خويش نيز بايد پاسخگو باشد، آنگاه مديريت معنا پيدا ميكند. اگر نظامي برقرار كنيم كه درست ارزيابي كند «تصميمگيري چه عوارضي دارد» و اگر يك مدير اشتباهات فراوان انجام دهد و هيچ تصميم مهمي نگيرد، دستكم در پايان كار، به عنوان يك مدير موفق از او تجليل نشود.
«نظام حسابرسي نسلها» هزينه بايدها و نبايدهايي را كه مديران نسلها در جامعه وضع ميكنند را محاسبه ميكند.
به طور مثال بر پايه اين حسابرسي، به دليل تعهدات و تصميمات دولت كنوني آمريكا در سال 2030 ميلادي هر شهروند آمريكايي حدود 65 درصد از درآمد خويش را ماليات ميپردازد تا هزينه تعهداتي را كه نسلهاي قبل براي وي ايجاد كردهاند، تأمين كند.
بومي كردن و تأثيربخش بودن نتايج اين حسابرسي، سازوكار حكومتي و جايگاه سازماني تشكيلات حسابرسي نسلها، مباحثي است كه بايد به بحث صاحبنظران گذاشته شود تا با يك جمعبندي كلي و بررسي موشكافانه همگام با ديگر كشورهاي پيشرفته و حتي پيشاپيش آنها، به صيانت از سرمايههاي كشور متعهد شويم.
* رئيس اتاق بازرگاني صنايع و معادن تهران