بازدید 7383
۲
در گفت‌وگو با تابناک مطرح شد

روایت محمدمهدی عسگرپور از گلریزان هنرمندان برای روشن نگه داشتن چراغ خانه هنرمندان ایران

در آستانه سال ۱۴۰۳، گروهی از هنرمندان و صاحبان آثار هنری، آثارشان را به خانه داده‌اند تا با فروش این آثار، نیمی از آن با کسب کسورات به خانه هنرمندان ایران و نیمی دیگر به صاحب اثر تعلق گیرد؛ گلریزانی که معمولاً برای اشخاص انجام می‌شد، حالا برای یک نهاد فرهنگی و هنری موثر و پرکار انجام شده، تا خانه هنرمندان ایران دست‌کم امسال را بگذراند و با فشار مالی کمتری به استقبال سال ۱۴۰۳ برود.
کد خبر: ۱۲۲۶۰۲۵
تاریخ انتشار: ۱۸ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۸:۴۷ 08 March 2024

روایت محمدمهدی عسگرپور از گلریزان هنرمندان برای روشن نگه داشتن چراغ خانه هنرمندان

محمدمهدی عسگرپور مدیرعامل خانه هنرمندان ایران درباره گلریزان که هنرمندان برای روشن نگه داشتن چراغ خانه‌شان برگزار کرده‌اند، سخن گفت و درباره اینکه چرا وضعیت خانه هنرمندان به لحاظ مالی در شرایطی است که نیازمند گلریزان برای پشت سر گذاشتن این دوران است، توضیح داد.

به گزارش «تابناک»؛ خانه هنرمندان ایران با کمک نهادهایی چون وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و شهرداری تهران طی ربع قرن اخیر به فعالیتش ادامه داده است و اساساً یک ردیف بودجه برای کمک به خانه هنرمندان ایران در بودجه شهر تهران بود که حالا این ردیف بودجه حذف شده و در آستانه سال ۱۴۰۳، گروهی از هنرمندان و صاحبان آثار هنری، آثارشان را به خانه داده‌اند تا با فروش این آثار، نیمی از آن با کسب کسورات به خانه هنرمندان ایران و نیمی دیگر به صاحب اثر تعلق گیرد؛ گلریزانی که معمولاً برای اشخاص انجام می‌شد، حالا برای یک نهاد فرهنگی و هنری موثر و پرکار انجام شده، تا خانه هنرمندان ایران دست‌کم امسال را پشت سر گذارد و با فشار مالی کمتری به استقبال سال ۱۴۰۳ برود.

محمدمهدی عسگرپور، مدیرعامل خانه هنرمندان ایران در پاسخ به «تابناک» درباره وضعیت فعلی خانه هنرمندان ایران، نسبتش با نهاد‌هایی که سابقاً به خانه کمک وسیعی می‌کردند و برگزاری گلریزان توضیحات کاملی داده که می‌بینید و می‌شنوید.

 

تعداد بازدید : 66

 

فرازهای کلیدی

  •  سال ۱۴۰۲ اساساً سال بسیار سختی برای مجموعه کشورمان بود، به خصوص برای نهاد‌های صنفی و برای جایی چون خانه هنرمندان ایران که هم می‌شود بگوییم یک مدلی از اجتماع نهاد‌های صنفی است و هم می‌تواند کارکرد یک مرکز فرهنگی خدماتی هم محسوب شود. فکر می‌کنم بخشی از سختی‌اش را هم از سال ۱۴۰۱ به عاریه گرفته بود، چون ۱۴۰۱ نیز همه ما یک دوره شش ماه بسیار سخت در خانه هنرمندان ایران تجربه کردیم که این ادامه پیدا کرد و به ۱۴۰۲ منتقل شد. البته وقتی می‌گوییم سخت باید توضیح بدهیم یعنی چه، چون ممکن است هرکسی در هرجایی فکر کند کار سختی انجام می‌دهد که ممکن است بخشی اش هم درست باشد. در خانه هنر و اساساً هر مرکزی که اتصال زیادی با مجموعه نهاد‌های حاکمیتی از جهت بودجه‌ای و روابط اداری ندارد، اداره کردن مسائل و برقراری تعامل با نهاد‌هایی که غیر از زیرمجموعه‌های خودشان، مجموعه دیگری را به رسمیت نمی‌شناسند، اساساً سخت است؛ در جذب بودجه، امکانات و اساساً اداره کردن.

  • متاسفانه در سال‌های گذشته، مراکز فرهنگی خیلی تحت تسلط دولت‌ها قرار گرفتند که یک مدل خاصی را ساخته که شاید دیگر شبیه‌اش در خیلی نقاط دنیا نباشد. الان این ساختارها، ساختارها یک خرده قدیمی است. حتی بسیاری از مراکزی که فکر می‌کنیم می‌توانند مراکز غیردولتی محسوب شوند، حیات و ممات‌شان یک جایی به پیکره دولت و حاکمیت متصل می‌شود. شاید برای مجری قانون این مساله مهم نباشد و بگوید ما داریم درباره یک پیکره واحد صحبت می‌کنیم که همه‌اش باید مثل همدیگر باشد. آن چیزی که جایی مثل خانه هنرمندان ایران را باید متفاوت کند و خیلی وقت‌ها این کار را کرده و توانسته یک رنگ آمیزی برای پیکره کشورمان استفاده کند، این است که تلاش کرده در اجرای برنامه‌هایش، تمشیت امور و خیلی از مسائل دیگر تا جای ممکن مستقل باشد. به هر حال گاهی تاوانش را پس داد و گاهی هم ممکن است پس نداده باشد، ولی اداره کردن این نوع مراکز در کشور ما خیلی سخت شده است؛ همین که بخواهد بر مبنای اساسنامه از پیکره مجموعه دولت خارج باشد و خدمت هم بدهی، آن هم در حوزه فرهنگ و هنر. در بعضی از حوزه‌های اقتصادی ممکن است این اتفاق بیفتد. به هر حال رستوران‌ها هم خارج از پیکره دولت هستند ولی مرکز فرهنگی که ممکن است محل اجتماع هنرمندان و محل برخورد هنرمندان و آثارشان با مردم باشد، این موضوع، موضوع بسیار ساده‌ای در بسیاری از کشورها تلقی و اتفاقاً توسط بخش خصوصی هم پیگیری می‌شود. اما در کشور ما حرکت اساساً در این جهت نبوده و عکس این بوده و این نوع مرکز باید تحت نظارت بیشتر باشند. از این روست که کار کردن در این مراکز خیلی سخت می‌شود.

  • آن چیزی که با آن مواجه هستیم این است که نهادهای صنفی روز به روز فعالیت‌هایشان محدودتر شده است. در واقع قوانین و آیین نامه‌های محدودکننده تر برای صنوف نگاشته می‌شود. نگاه آرمان گرایانه به ما می‌گوید که در واقع هرکسی که در این کشور فعالیتی می‌کند اعم از نهادها و مردم، یک سهمی در این بودجه دارد؛ هم به عنوان کسی که باید مبالغی را مثل مالیات به صندوق دولت واریز کند و هم باید مبالغی را برای امور برداشت کند. بنابراین وقتی به سهم فرهنگ و هنر را فکر می‌کنیم، می‌گوییم خب نهادهای صنفی کجای این ماجرا هستند و کجا باید از این مزیت بهره برداری کنند؟ مثل خیلی از جاهای دنیا که نظیر صندوق بیکاری دارند؛ شبیه خانه هنرمندان ایران در دنیا نهادهایی هستند. این می‌شود نگاه آرمان گرایانه که این بودجه وجود دارد. این بودجه برای دولت نیست و برای ملت و مجموعه کشور است که خانه هنرمندان ایران هم باید سهم خودش را در این بودجه پیدا کند. اما نگاه واقع گرایانه یک چیز دیگر است. آن چیزی که ما الان با آن مواجه هستیم، این است که به شدت عملیاتی ردیف بودجه خانه هنرمندان ایران و خانه دیگر مثل خانه سینما، تئاتر و موسیقی هم که ردیف‌های بودجه‌ای در مصوبات شورای شهر داشتند، ردیف بودجه‌شان حذف شده است؛ یا کمکی که به خانه سینما می‌شده که درصدی از فروش بلیت به این نهاد صنفی اختصاصی می‌یافته، سال‌ها پیش حذف شده و به تفاهمنامه‌های سالانه تبدیل شده است. ممکن است وزارت ارشاد یک سال نخواهد این تفاهنامه را امضا کند یا بکند و رفتارهای صنفی نیز تابع همین شرایط است. خانه هنرمندان ایران هم همین است. یعنی ما ردیف بودجه‌ای نداریم و از چند سال قبل این ردیف بودجه را حذف و در شورای شهر به یک ردیف بودجه کمک به مراکز فرهنگی و فعالیت‌های قرآنی تبدیلش کردند که این می‌تواند به تشخیص مدیر مربوطه مطلقاً شامل خانه هنرمندان ایران هم نشود؛ چون خانه هنرمندان ایران بیشتر اتصالش در سال‌های گذشته با مجموعه شهرداری و شورای شهر بوده است. هرچند ما با اصرار و مداومتی که داشتیم و لطفی که مدیران مربوطه در شهرداری داشتند، توانستیم در دو سال اخیر، طی دو نوبت کمک‌های مختصری از شهرداری بگیریم اما مقدارش در قیاس با کاری که اینجا صورت می‌گرفت، بسیار کوچک بود و اساساً چون ردیف بودجه‌ای وجود نداشت، ما نسبت‌مان هم از جایی که این کمک را می‌گیریم، اساساً نسبت قبلی نبود که چون ردیف بودجه داریم، می‌توانیم یک تعامل کاملاً حرفه‌ای داشته باشیم. حالا ما باید خواهش‌هایمان حتماً بیشتر شود، پیگیری‌هایمان اصلاً یک شکل دیگری پیدا کند و آیا اساساً این در شان خانه هنرمندان ایران هست یا نیست؟ من تازه نمی‌خواهم به این اشاره کنم که گاهی اوقات اینها در یک کشمکش‌های سیاسی قرار می‌گیرد که مثلاً اگر مدیر یک مجموعه را فلان نهاد که سهمی در دادن بودجه اینجا داشته، نخواهد بپذیرد و بگوید مدیر مربوطه من باید حضور داشته باشد، اینها دیگر بحث‌های سیاسی است که ما آن مواجه هم بودیم و گاهی اوقات یک خانه ممکن است سر همین کشمکش‌ها آسیب ببیند.

  • از جهت واقعی به نظر می‌آید که تا وقتی با این ساختار مواجهیم نمی‌توانیم امید زیادی داشتیم که خانه هنرمندان ایرانی یا جایی شبیه به آن، بتواند به حیات طبیعی و پرافتخارش ادامه دهد و انگار راهی وجود ندارد، غیر از اینکه به تمام انرژی ها و نیروهای درون خودش توجه کند. هر نهادی باید گردد و این انرژی‌های درون خودش را پیدا کند. گاهی اوقات ممکن است بشود اما حامیان مالی کمک گرفت و گاهی اوقات از مجموعه اشخاصی که علاقمند هستند به این خانه و چه در تاسیسش نقش داشتند و چه در طول این سال‌ها مقدار به آن افزوده‌اند یا اساساً این مرکز برایشان اهمیت دارد، باید حتماً به خانه کمک کنند. در واقع همه ما باید متوجه این مسئله شویم که این موقعیت، موقعیت چند سال پیش نیست.

  • ما در واقع داریم تجربه‌ای در برگزاری گلریزان خانه هنرمندان ایران کسب می‌کنیم که منحصر به فرد است و قبلاً مشابهی نداشته و می‌تواند اتفاقاً کمک کند که نسبت‌هایمان را با هم به شکل دیگری تعریف کنیم. در واقع یک اکوسیستم جدیدی به وجود بیاید که هنرمندان نقش‌شان را با جایی مثل خانه هنرمندان ایران، به گونه دیگری تعریف می‌کنند و به اینجا به عنوان مرکزی که توسط هنرمندان برایش زحمت مضاعفی کشیده شده، می‌توانند توجه کنند. مسئولین خانه هنرمندان هم طبیعتاً مسئولیت بالاتری متوجه‌شان می‌شود که باید از این بعد، قدر این موقعیت جدید را بدانند.

  • کاری که نهادهای صنفی و یک جایی مثل خانه هنرمندان ایران باید انجام دهد، این است که این شکاف را تا جای ممکن کم کند. یعنی از طرفی فعالان این حوزه (هنر) که فعالیت می‌کنند و از طرفی نهاد حاکمیتی که می‌خواهند نظارت کنند. این حلقه واسط می‌شوند نهادهای صنفی یا یک جایی مثل خانه هنرمندان ایران. به همین دلیل ممکن است که گاهی اوقات یک هجمه‌ای از هرکدام از این دو سو ممکن است به مجموعه کسانی که کار صنفی می‌کنند، وارد شود. بالاخره همکاران ما ممکن است گله مند باشند که نهاد صنفی چه کار دارد می‌کند و از طرفی حاکمیت هم ممکن است بگوید که چرا شما به عنوان نهاد صنفی نمی‌آیید کنار ما بایستید و روی همکاران خودتان نظارت کنید؟ به همین دلیل نسبت به دوره‌های دیگر کار سخت‌تری است. ما بخشی از زیست‌مان یادگیری همین چیزها شده که یاد بگیریم تا آنجا که ممکن است این شکاف را کمتر کنیم. بعضی‌ها هم  که در این فضا کار می‌کنند، توصیه‌شان این است که بروید کنار و بگذارید این شکاف اینقدر زیاد شود تا به یک انفجار بینجامد. واقعاً این توصیه بارها شده. اساساً به نظر من تکه کلام خیلی از افراد سیاسی و غیرسیاسی هم شده که کاری کرد نهادهای صنفی انجام می‌دهند، یک جور تقلا کردن بی‌مورد شده است. به هرحال ما باید انتخاب کنیم که کجا هستیم و چه کار داریم می‌کنیم و بابتش باید تاوان پس بدهیم و هزینه هم بپردازیم؛ چون در این موقعیت قرار گرفتیم؛ بنابراین، کاری که ما باید انجام دهیم این است که در هر مقطع با فرمول آن مقطع این شکاف‌ها را به حداقل برسانیم.
تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
خرید چیلر
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب ها
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۲
این هنرمندان اینجا به این وضعیت افتاده اند اون وقت امشب رفته بودم امام زاده صالح نماز بخوانم امام جماعت و گویا تولیت امامزاده حجت الاسلام "بی آزار تهرانی" گفت ده میلیارد تومن فقط خرج سیستم روشنایی امامزاده کرده اند!!!! بروید خودتان بپرسید ... البته نگفت از محل بودجه دولتی بوده یا کمک های مردمی ولی به هر حال جای تامل دارد که چرا این عدم تعادل در مخارج بین نهادهایی که همگی نیاز جامعه هستند باید وجود داشته باشد!!!
چجوره خیلی جاها ردیف بودجه دارن اما خانه هنرمندان داخل آدم حساب نمیشه؟؟
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # حماس # توماج صالحی # خیزش دانشجویان ضد صهیونیست