شاهرخ، خواننده پاپ درگذشت

به گزارش تابناک، شاهرخ خواننده قدیمی پیش از انقلاب بر اثر بیماری سرطان درگذشت. شاهرخ در دهم آذرماه ۱۳۳۲ در شهر تهران متولد شد و ترانه «شبا بیتو»، «راه بیفت» و «غریبه» از جمله آثار وی بود.
امروز ۱۲ آذر ۱۴۰۲، شاهرخ خواننده قدیمی پیش از انقلاب بر اثر بیماری سرطان درگذشت. وی متولد ۱۳۳۲ بود و دو روز بعد از سالروز تولدش درگذشت.
شاهرخ در دهم آذرماه ۱۳۳۲ در شهر تهران متولد شد، پدرش عیسی و مادرش نرگس نام داشت.
وی در سن ۱۱ سالگی مادرش را در بستر بیماری از دست میدهد و سهسال بعد نیز پدرش فوت میکند.
شاهرخ در همان دوران نوجوانی در دامان خواهر بزرگتر خود تربیت و پرورش یافت. در دبستان بامشاد و دبیرستان مروی تحصیل کرد و تحصیلات موسیقی خود را در تالار رودکی و تئاتر جامعه باربد گذرانید.
در سن ۱۲ سالگی فعالیت هنری خود را در برنامه کودک رادیو ایران آغاز نمود و در همان سالها به تشویق پدرش برای فراگیری ردیفهای موسیقی ایرانی در کلاسهای اسماعیل مهرتاش به مدت ۱۰ سال شرکت کرد.
شاهرخ در ۱۴ سالگی ترانه «دوستت دارم» را به دنیای موسیقی پاپ ایران ارائه داد. نام دومین ترانه وی «شبا بیتو» و بعدی نیز «راه بیفت» نام داشت و در سریال «غریبه» ترانهای به همین نام اجرا کرد که به مدت ۲ سال هرشب از شبکه یک تلویزیون ملی ایران پخش میشد.
در سال ۱۹۷۵ جهت ادامه تحصیل موسیقی و فعالیت در ارکستر فلارمونیک شهر لس آنجلس به ایالات متحده آمریکا مهاجرت میکند.
او بعد از ویگن دومین هنرمند آوازخوان مقیم لس آنجلس بود.
منبع: وقت صبح
خدا رحمتش کنه
چقدر با ترانه هاش خاطره داریم.
همه خوبا دارن میرن
با تو من کل دنیارو تو یک لحظه عوض کردم
خدا بیامرزدش
وچ غمناک پرستو های شاد
در غروبی پر ملال و بی صدا
خبر عریونی باغ ها رو داد
پاییز اومد این ور پرچین باغ
تا بچینه برگ و بال شاخه ها
کسی از گل ها نمی گیره سراغ
کسی از گل ها نمی گیره سراغ
بیا در سوک دلگیر گل صبح
بخونیم شعری از دیوان گریه
من و تو ، زاده ی فصل خزانیم
دو تن پرورده ی دامان گریه
شده ابری ، تو فضای سینه مون
قصه ی بی غمگساری های ما
می دونم پایان نداره بعد از این
قصه ی بی برگ و باری های ما
بیا در سوک دلگیر گل صبح
بخونیم شعری از دیوان گریه
من و تو ، زاده ی فصل خزانیم
در غروبی پر ملال و بی صدا
خبر عریونی باغ ها رو داد
پاییز اومد این ور پرچین باغ
تا بچینه برگ و بال شاخه ها
کسی از گل ها نمی گیره سراغ
کسی از گل ها نمی گیره سراغ
بیا در سوک دلگیر گل صبح
بخونیم شعری از دیوان گریه
من و تو ، زاده ی فصل خزانیم
دو تن پرورده ی دامان گریه
شده ابری ، تو فضای سینه مون
قصه ی بی غمگساری های ما
می دونم پایان نداره بعد از این
قصه ی بی برگ و باری های ما
بیا در سوک دلگیر گل صبح
بخونیم شعری از دیوان گریه
من و تو ، زاده ی فصل خزانیم
دو تن پرورده ی دامان گریه
هنوزم درد همو خوب نمي دونيم من و تو
با لب تشنه تو مردابا داريم جون مي کنيم
بازم از معجزه ي دريا مي خونيم من و تو
شناي داغ بيابون مي مکن خونمونو
دو تا روديم و تو بيراهه روونيم من و تو
عشق، خطاي موازي رو به هم مي رسونه
روي يک خطيم و از هم گريزونيم من و تو
تشنه ايم اما مث گل هاي کاغذ تا ميشيم
زير بارون اگه يک لحظه بمونيم من و تو
ما رو هم گرگا و هم چوپونا از هم مي درن
سادگي بسه! چرا بره بمونيم من و تو؟
عشق خطاي موازي رو به هم مي رسونه
روي يک خطيم و از هم گريزونيم من و تو
عشق خطاي موازي رو به هم مي رسونه
روي يک خطيم و از هم گريزونيم من و تو
کوله بار ما پر از تنهايي و جاده دراز
مشکل اين راهو به آخر برسونيم من و تو
مي تونستيم، مي تونستيم يه روزي زنجيرارو پاره کنيم
اگه با همديگه باشيم و بمونيم ، پس مي تونيم
من و توووو
روحت در آرامش
هزار ماشالله








