زنگ خطر رونق گیشه سینما با نوستالژی دوره پهلوی

سینمای ایران در حالی روزهای پررونقی را پشت سر میگذارد که این اتفاق لزوماً خوشایند نیست، چون بخش عمده فروش سینمای ایران، در واقع حال و هوا و نمادهای دوره پهلوی دوم به تماشاگران به عنوان نوستالژی و شوخی با فضای آن دوره خاص است؛ مسالهای که نشان میدهد رویکرد جریان رسانهای طرفدار پهلوی با محوریت یکی از شبکههای ماهوارهای تا چد حد موثر بوده و برخی مسئولان فرهنگ نیز ناخواسته در زمین آن جریان بازی کردهاند.
به گزارش «تابناک»؛ سینمای ایران سال ۱۴۰۱ را با فروش چشمگیری آغاز کرد، اما همان گونه که «تابناک» پیش بینی کرده بود، بار عمده گیشه بر دوش فیلم «فسیل» بود؛ فیلمی که سازندگانش در تبلیغاتش از عنوان «کمدی نوستالژی» استفاده کردهاند، اما نوستالژی چه؟ نوستالژی حکومت پهلوی. این فیلم کمدی بیش از ۱۱۴ میلیارد از ۱۵۰ میلیارد کل فروش فیلمهای اکران شده در سال جدید را به خود اختصاص داده که چیزی حدود ۷۶ درصد کل فروش فیلمهای سال جدید را شامل میشود؛ و بیش از ۲.۵ میلیون تماشاگر از مجموع ۳.۳ میلیون تماشاگر فیلمهای اکران شده در سال جدید مخاطب این فیلم بودهاند.
در کانالهای اینستاگرامی که تبلیغ این فیلم را کردهاند نیز با حجم بالایی از واکنشهای مثبت گروهی از مخاطبان مواجه هستیم که عمده آنها اشاره به نوستالژی دوره پهلوی دارد. در واقع آنچه باعث این فروش شگفت انگیز شده، همانگونه که سازندگانش به درستی اشاره و مخاطبانش تایید کردهاند، تلفیق کمدی و نوستالژی بوده و بدون استفاده از این نوستالژی معلوم نبود این فیلم در بستری دیگر میتوانست به این میزان فروش دست یابد؟! به همین دلیل نیز سازندگانش از تبلیغ آن استفاده کردهاند.
با این اوصاف شاید خوشحالی از افزایش چشمگیر فروش سینمای ایران در سال جدید چندان هم راه به جایی نبرد، چون این اتفاق در سایه یک اقدام مخاطره انگیز رخ داده است. اینکه با شوی میخ نقرهای یا نمایش شمایل کمیک گروه بلک کتز و شهرام شپره مخاطب برای سینما جذب کرده و اینکه اساس این نشانهها تا این میزان استقبال عمومی را در پی دارد، زنگ خطر بزرگی نه تنها برای سینمای ایران بلکه اساساً برای نظام فرهنگی و سیاسی کشور است. این اتفاق به خوبی نشان میدهد جریان رسانهای حامی پهلوی با نمایش تصویر بدون اشکال و روایت یک سویه از دوره پهلوی، چه عطشی نزد گروهی برای چنین نمادهایی به وجود آورده است.
اینکه همین فضا در سینمای ایران نیز در قالب یک کمدی متکی بر آن نوستالژیها و شوخی با ماجرای آهنگهای اجباری داریوش اقبالی در تمجید شاه اینچنین میفروشد و ارائه چنین تصویرسازی در داخل نیز با همراهی متولیان فرهنگی و سینمایی کشور همراه میشود، برای هر آنکه دل در گرو این نظام داشته باشد، یک نگرانی جدی در پی خواهد داشت. اینکه سینمای ایران به ویژه فیلمهای انقلابی در رقابت با این کمدی، حرفی برای گفتن نداشتند، مساله دیگری است که به صورت مجزا به دلیل آن میپردازیم.
ترانه های قدیمی بعد از 50 سال هنوز بوی تازگی داره ولی بعد هنوز یک سرود نتونسته جایی پیدا کنه ...شاید سروصدا کنه ولی موقت
آیا ذره ای به عملکرد خودتان هم نگاه کرده اید؟
با شجریان و شحریان ها چه کردید؟
بیخودی اینجوری نتیجه گیری نکنید که تماشاچیانش طرفدار پهلوی هستند.
من عاشق انقلاب و رهبرم هستم .و مخالف پهلوی و دارو دسته اش هستم.
آب را گل آلود میکنید بعدش میخواید ازش ماهی بگیرید؟!!
مردم به دنبال فیلم طنز هستند
پس جبهه و جنگ چیزیه که باید در موردش فیلم سازی کرد.
ادب مرد به از دولت اوست واقعا تاسف انگیز
توسعه امکان ندارد تا زمانی که اینجور خودزنی میکنیم!
طرف فیلمی ساخته که علاقهمندی مردم را به دورهای خاص نشان میدهد. خوب اشکالش در چیست؟
چرا تصور میکنید علاقه مردم را باید هدایت کنید؟
نتیجه هدایت کردن علایق مردم میشود ناامنی!
این مردم تا 40 سال قبل حتی اگر درب خانه را باز میگذاشتند ترس از دزد نداشتند یا بچه بدون سرویس به مدرسه میرفت مگرانی از دزدی نداشت یا تجاوز به عنف در روز روشن نداشت ولی امروز به دوره قاجار برگشتیم. دختر و پسر هر کدام در معرض دزدیده شدن یا تجاوز هستند درست مانند زمان قاجار.
اصرا به هدایت مردم سبب غفلت از حکمرانی خوب شده و مردم همانند مسوولان تمایل یافته اند سریع و بی زحمت به علایق خود دست یابند. کار حتی به تعرض در روز روشن کشیده شده که صد البته ربطی به حجاب ندارد بلکه ریشه در القای حرص و طمع از طرف خود مسوولان دارد. شهادت الداغی نشانه مهمی است.
لذا به جای گیر دادن به علایق مردم و به جای حسادت به روش کسب درآمد دیگران به وظایف مسوولیت پذیری حاکمان درخصوص توسعه کشور و رواج اخلاق حرفهای متمرکز شوید.
در یکی از خیابانهای شمال تهران زن یک سرهنگ با دامن کوتاه رفته بود میوه بخرد. خم شده بود و خوب تا همه .
جایش دیده شده بود. انطرف کوچه چند تا جوان بیکار نشسته بودند. یکیشان اختیار از دست داد و رفت چسبید به زنه. مغازه دار و دیگران جمع شدند ولی فایده نداشت. حتی مغازه دار میگفت با سنگ ترازو میزدیمش ولی تا کارش را تمام نکرد ول نکرد. یاد م هست مدتها در . وزنامه ها روی این موضوع مطلب مینوشتند. مصاحبه با روانشناس، مصاحبه با شوهر یارو، مصاحبه با خودش و خلاصه تا مدتها
اینهمه تجاوز به پسر بچه ها رو باید چیکار کرد؟ سر پسر بچه هم باید حجاب کرد؟ این یک نیاز غریضی است که باید پاسخ داده شود مانند گرسنگی. کسی با ندیدن غذا نیازش به خوردن غذا برطرف نمیشود.
مردم خودشان تصمیم می گیرند که چه چیز خوبه، چه چیز بده.







