این کشته فتاده به هامون حسین توستوین صید دست و پا زده در خون حسین توست این ماهی فتاده به دریای خون که هستزخم ستاره بر تنش افزون حسین توست این رفته سر به نیزه اعدا حسین توستاین مانده بر زمین تن تنها حسین توست این آهوی حرم که تن پاره پاره اشدر خون کشیده دامن صحرا حسین توست این لاله گون عمامه که در خلد بهر اومعجر کبود ساخته زهرا حسین توست این لاله زار ساخته هامون، حسین توستاین کرده خاک، ماریه گلگون، حسین توست این نوح کشتی امده نزدیک جودیشبشکسته و نیامده بیرون، حسین توست این یوسف فتاده به چنگال گرگ غمپیراهنش دریده و پر خون، حسین توست این کشته نهان شده در خون حسین توستوین جسم چاک ناشده مدفون، حسین توست این تشنه فرات که شد تشنه لب شهیدوز دیده راند دجله و جیحون ، حسین توست این رهنمای با دل و دانش که عقل پیراندر مصیبتش شده مجنون ، حسین توست این پاره پاره پیکر بی سر، حسین توستاین کشته کومراست برادر، حسین توست این سرخ رو ز خون شهادت که در غمشزهرا سیاه ساخته معجر، حسین توست این فخر سرروان ، که به قهر از قفا سرشببریده شمر شوم بد اختر، حسین توست این لؤلؤتر و دُر گلگون حسین توستوین خشک لعل غرقه در خون حسین توست این هادی عقول که در وادی غمشعقل جهانیان شده مجنون حسین توست این صید خون تپیده به صحرا حسین توستوین مرغ تیر خورده بر اعضاء حسین توست این مرهم جراحت دل ها که از ستمبگذشته درد او زمداوا حسین توست این سرو باغ فاطمه کز تیشه ستمافتاده نخل قامتش از پا حسین توست این شاه صبر پیشه غم پرور شکیباکز ما ربوده صبر و شکیبا حسین توست این بنده خدا و عاشق بی چون حسین توستقلبش دریده و غرقه دریا خون حسین توست سردار سر به نیزه و تن به دیر و تنورزخم های قلب او شده از تن برون حسین توست