همشهری آنلاین: در هفتههاي گذشته هنگامي كه قسمتهاي مربوط به سال 1357 در سريال در چشم باد پخش شد بسياري بر اين نكته خرده گرفتند كه چرا در برخي از سكانسها اشتباهات تاريخي در صحنه پردازي به چشم ميخورد؛ اشتباههايي مثل عكس برگردان يانگوم روي كيف مدارس، صندوقهاي صدقه كميته امداد و اتومبيلهاي مدل بالايي كه به ناچار روي آنها چادر كشيده بودند. اما ضمن اينكه نميتوان اين اشتباهات را ناديده گرفت، بايد به اين نكته اشاره كرد كه اين ضعف تنها مختص به سريال در چشم باد نيست و در اكثر سريالهاي تاريخي ما اعم از تاريخ معاصر و تاريخ باستان ديده ميشود چون اصولا سينما و تلويزيون ما داراي حافظه تاريخي نيست و فيلم و سريال ساختن درباره 20سال پيش كاري بسيار مشكل است؛ البته اگر نسبت به مقوله فضاسازي حساسيت داشته باشيم.
فضاسازي تركيبي از عوامل مختلف سينمايي و تلويزيوني است. صحنهپردازي و آكسسوار و حتي نوع اطلاق ديالوگها و سلوك و منش اجتماعي افراد در فضاسازي، مؤثر و مفيد است. بسياري اوقات با وجود دقت عوامل در گزينش آكسسوار مناسب و صحنه پردازي وطراحي لباس باز هم فضا آنطور كه بايد در نميآيد و محدود بودن دوربين و آزادنبودنش در ارائه نماهاي بازتر كاملا مشخص و در عدمالقاي فضاي مناسب به بيننده مؤثر است. اما چه عواملي باعث ايجاد ضعف مفرط محصولات تصويري ما در فضاسازي شده است؟ بهنظر ميرسد نخستين و مهمترين عامل، ضعف حافظه تاريخي ماست چرا كه ما مردمي تاريخ گريزيم.
طبيعتا بسياري از هنرمندان ما هم كه پشت دوربين ميروند يا قلم به دست ميگيرند با همين ضعف حافظه تاريخي نميتوانند بر تاريخ مورد ارائه خود از زبان هنر اشراف داشته باشند و در هر كدام از عوامل فضاسازي با آسانگيري و وسواس كم، كار را به پيش ميبرند و در نهايت حاصل كار نميتواند از لحاظ ديداري و شنيداري مخاطب را در فضا قرار دهد.
ما مردمي هستيم كه خانههاي كلنگي خود را يا ميفروشيم كه تبديل به يك عمارت چندطبقه شود يا خودمان اين كار را ميكنيم، ما اتومبيلهاي قديمي خود را خيلي زود رد ميكنيم تا اتومبيلهاي جديدتري بخريم و كمتر كسي پيدا ميشود كه محض جمعآوري كلكسيون هم كه شده چند تا از اين اتومبيلهاي قديميتر را نگه دارد.
اين نكته در مورد اكثر محصولات فرهنگي اعم از پوشاك، موسيقي و فيلمها و نوارهاي درون آرشيو هم صدق ميكند، در حالي كه اين اتفاق در كشورهاي صاحب حافظه تاريخي نميافتد. در اينگونه كشورها مردم عادت ميكنند ضمن استفاده از مظاهر مدرنيسم و تكنولوژي نوين، آثار كلاسيك خود را نيز دوست داشته باشند و به تاريخ هر پديده فرهنگي احترام بگذارند.
از دل چنين احترامي، فرهنگي متولد ميشود كه در آن يك كارگردان براي خلق فضاي مثلا دهه 60 يا 70 ميلادي مجبور نميشود تمام آكسسوارفروشيهاي اطراف خيابان فردوسي و نادري را از پاشنه در بكند! در همين ارتباط بايد عنوان كرد كه هيچ متولي خاصي در ساختار سينما و تلويزيون ما براي حفظ فضاها يا خلق دوباره آنهادر شهركهاي خاص و هدفمند براي بازنمود فضاهاي تاريخي معاصر تعريف نشده است. حتي شهرك سينمايي غزالي ساخته مرحوم حاتمي نيز با چنگ و دندان حفظ شده است.
اين در حالي است كه در شهرهاي اروپايي مثل رم، لندن و استكهلم اصلا بافت قديمي شهر از بافت جديد آن جدا شده و انسان حتي با قدم زدن در پيادهروهاي آن ميتواند خود را در چند دهه قبلتر احساس كند چرا كه در آنجا قديمي مساوي با دور ريختني و خرابشدني نيست و جالب اينكه در استكهلم خانههاي قديمي از نو سازها قيمت بيشتري دارند. لذا بروز چنين اشتباهاتي مثل به كار بردن اتومبيل دهه 60ميلادي براي دهه 40 در سريالهاي ما چندان نبايد مخاطره آميز باشد چراكه اصلا سينما و تلويزيون ما متأسفانه بضاعت بازتوليد فضاهاي 20سال پيش را ندارند چه برسد به ساليان پيش از انقلاب.