گل؛ دروازهباني خوشقيافه و خوشقدوقامت كه در خاطرات قديميترينها، روزي دروازه تيم ملي در بازي كرهشمالي در پيونگيانگ را قفل كرد. مربياي كه تا ميگويي سلام، ميگويد: «من بدون بازيكن، اين تيم را دوم آسيا كردم!»
تعجبي ندارد كه نام ناصر حجازي همواره جزئي لاينفك از آواز سكوهاي آبيرنگ باشد و بسياري در گوشه جايگاه ويژه استقلاليها، خودشان را با طرفداري از او تعريف كنند و با اين تعريف است كه كلنيها ديگر را مورد حمله و عتاب قرار دهند.
ناصر حجازي هميشه ناصر حجازي است و هيچگاه عوض نميشود، حتي بيماري هم نتوانسته آن اعتمادبهنفس ستودني را از دور كند، حجازي اين روزها باز هم به دنبال آن نيمكت بسيار داغ است، نيمكتي كه برايش چندان هم خوشيمن نبوده، وقتي از مربيگري ناصر حجازي در استقلال صحبت ميشود. هيچكس به ياد نميآورد كه او استقلال را در ليگ به قهرماني رساند يا آنكه با اين تيم فينال ليگ قهرمانان آسيا را تجربه كرد.
آنچه در ذهنها ثبت شده، باختن است. باختنهايي كه او را از تيم دور كرد، او باز هم ميخواهد برگردد و روي نيمكت بنشيند. نيمكتي كه در آخرين بار، بيوفايي را تا بالاترين حد ممكن در موردش نشان داد. حجازي به عنوان يك بازنده از استقلال رفت، بازندهاي كه حتي استفاده از يك نيروي كمكي مثل فيروز كريمي هم نتوانست وضعيتش را تغيير دهد، هر چند كه او مثل هميشه باختن را قبول ندارد و ديگران را مقصر ميداند، نه خودش را ...
اما اتفاق جالب آنجا رقم ميخورد كه حجازي كه سالها علاقمند بود كه در استقلال نقش مديريتي داشته باشد و با جايگاهي شبيه به بكنبائر در باشگاه بايرنمونيخ در تصميمگيريها نقش داشته باشد، اينبار اين نقش را قبول نميكند و ميخواهد دوباره به استقلال بازگردد تا شود سمت فني را برعهده داشته باشد.
او كه ظاهراً بيماري را شكست داده، دوباره به خلقوخوي قبل بازگشته و قصد دارد خاطرات بد مربيگري را پاك كند. اينكه ميتواند يا نه، بحث جداگانهاي است و حالا نكته حائز اهميت ميتواند اين باشد كه گرچه بيماري خيليها را از پا مياندازد، اما اينبار ناصرخان را روي امواج خبري و احساسي سوار كرده و او را سرزندهتر از هميشه نشان ميدهد. عجب روزگاري ...