«هلال سنّی» جایگزین «هلال شیعی» در منطقه شده است؟/ «هلال سنی» برای اسرائیل خطرناکتر است

«هلال سنی» از برخی جهات از نظر سیاسی برای تلآویو خطرناکتر از «هلال شیعی» است، زیرا در غرب مشروعیت بیشتری دارد. رئیسجمهور ترامپ حتی بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، را واداشت تا از داخل کاخ سفید بابت بمباران قطر در ۹ سپتامبر عذرخواهی کند.
به گزارش سرویس بین الملل تابناک، «اینفورمد کامنت» در مقالهای به بررسی نظم خاورمیانه متعاقب تحولات اخیر پرداخته که در ادامه آمده است.
لازم به ذکر است انتشار مقالات خارجی به معنای تایید محتوای آن از سوی تابناک نیست.
در سال ۲۰۰۴، در مصاحبهای با یکی از برجستهترین روزنامهنگاران خاورمیانه، رابین رایت، ملک عبدالله دوم اردن بهعنوان یک پادشاه سنیمذهب شکایت کرد که اکنون در خاورمیانه «هلال شیعی» را میبیند.
سرنگونی دولت بعثِ صدام حسین توسط دولت بوش ـ که دولتی سکولار، اما تحت سلطه عربهای سنی بود ـ به اکثریت شیعه عراق اجازه میداد بسیج شوند.
ملک عبدالله همچنین دولت ملیگرای سکولار بعث در سوریه به رهبری بشار اسد را «شیعی» تلقی میکرد، زیرا علویان شیعه بر سطوح بالای آن تسلط داشت، هرچند بسیاری از اهل سنت سوریه نیز در دمشق و حلب از آن حمایت میکردند.
لبنان نیز در آن زمان میان حزبالله شیعه و متحدان مسیحیاش از یک سو، و ائتلاف چهاردهم مارس به رهبری اهل سنت از سوی دیگر ـ که مورد حمایت بیشتر مسیحیان و جامعه دروزی بود ـ دچار دوگانگی شده بود.
شیعیان عراق، دولت بعث سوریه و حزبالله همگی از پشتیبانی شیعیِ ایران برخوردار بودند. بنابراین، نگرانی واقعی ملک عبدالله گسترش نفوذ جمهوری اسلامی ایران در جهان عرب بود؛ هر دو عنصر، یعنی تشیع و جمهوری، برای یک پادشاه سنی نگرانکننده بودند.
نخبگان سوریه در واقع به معنای دینی «شیعه» نبودند، بلکه به ملیگرایی سکولار پایبند بودند، هرچند به دلایل ژئوپولیتیکی با ایران همپیمان شدند. لبنان نیز از ابتدا جامعهای چندفرهنگی بوده است.
بنابراین، این وضعیت چندان «هلالی» نبود و به هیچ وجه تهدید آشکاری برای اردن محسوب نمیشد. در واقع، این جنبشهای بنیادگرای تندرو اسلامی بودند که در میان اهل سنت عراق رشد کردند ـ مانند القاعده در بینالنهرین و سپس دولت اسلامی عراق ـ که تلاش کردند در اردن دست به خرابکاری بزنند.
سپس در سالهای ۲۰۱۴-۲۰۱۵، جنبش شیعه زیدیِ حوثیها کنترل شمال یمن را به دست گرفت و مقداری حمایت از سوی ایران جذب کرد، هرچند این جنبش در اصل یک حرکت محلیِ شمال یمن بود.
نهتنها برای اردن، بلکه برای پادشاهیهای عرب سنیِ حوزه خلیج فارس نیز چنین به نظر میرسید که در حال از دست دادن خاورمیانه هستند. سعودیها بهویژه از جورج دبلیو بوش بهشدت خشمگین بودند، زیرا بهنظر آنان او عراق را به ایران واگذار کرده بود، و با سردرگمی، حیرت و خشم میپرسیدند چرا او چنین کاری کرده است.
از نگاه ریاض، اکنون حزباللهِ همسو با ایران در لبنان حضور داشت، دولتی دوستدار ایران در عراق شکل گرفته بود، سوریه متحد ایران بود و لبنان تحت سلطه حزبالله قرار داشت.
از سال ۲۰۱۵، پادشاه جدید عربستان، سلمان، و پسرش محمد بن سلمان، رویکردی سختگیرانهتر در برابر ایران و متحدان منطقهای آن در پیش گرفتند؛ آنان جنگی را علیه حوثیها در یمن آغاز کردند و کوشیدند با استفاده از نفوذ خود، تأثیر حزبالله را در لبنان به نفع اهل سنت کاهش دهند (که خودِ آنان خواهان این مداخله خارجی نبودند).
سعودیها در دوره پادشاهی سلمان همچنین به تشدید بحران در سوریه کمک کردند و از گروه بنیادگرای «جیشالاسلام» در حومه دمشق حمایت کردند، به امید سرنگونی دولت بشار اسد.
هیچیک از این ابتکارات سعودی در هفت سال بعدی موفقیت چشمگیری نداشت، هرچند بیشتر آنها از سوی دیگر پادشاهیهای سنیِ حوزه خلیج فارس در شورای همکاری خلیج فارس (عربستان سعودی، امارات متحده عربی، کویت، قطر، عمان و بحرین) پشتیبانی میشد.
در ادامه این مقاله ادعا شده است: پس از آنکه ایران یا یکی از متحدانش در سال ۲۰۱۹ پالایشگاه بزرگ نفتی عربستان در بقیق را بمباران کرد، سعودیها به آسیبپذیری خود در صورت ادامه سیاست تهاجمی علیه ایران پی بردند و رویکردی آشتیجویانهتر در پیش گرفتند. تا سال ۲۰۲۲، عربستان با حوثیهای یمن به آتشبس دست یافت. حمایت روسیه و ایران نیز به نظر میرسید دولت بشار اسد در سوریه را تثبیت کرده باشد.
اما سپس در سالهای ۲۰۲۴–۲۰۲۵ همهچیز از هم پاشید.
در سپتامبر ۲۰۲۴، اطلاعات اسرائیل حملهای با پیجرهای انفجاری علیه حزبالله در لبنان انجام داد که به کشته شدن بسیاری از فرماندهان ارشد انجامید و این سازمان را دچار آشفتگی کرد.
در ۲۷ سپتامبر ۲۰۲۴، اسرائیلیها پناهگاه زیرزمینی حسن نصرالله، دبیرکل این سازمان، را بمباران کردند و او را کشتند (شهید کردند).
روشن بود که اطلاعات اسرائیل توانسته بود مقامات ارشد حزبالله را جذب کند؛ وگرنه، نه میتوانست پیجرهای انفجاری را در اختیار کادرهای این سازمان قرار دهد و نه میدانست نصرالله در لحظه دقیقاً کجا حضور دارد.
در ۹ ژانویه ۲۰۲۵، پارلمان لبنان پس از دو سال بنبست، ژنرال مسیحی مارونی، ژوزف عون، را بهعنوان رئیسجمهور انتخاب کرد. عون با واشنگتن توافق کرد که برای خلع سلاح حزبالله تلاش کند.
نواف سلامِ سنی و ضد حزبالله به نخستوزیری رسید و قدرت شیعیان بهطور چشمگیری کاهش یافت. طبق عرف، در لبنان رئیسجمهور همواره مسیحی و نخستوزیر همواره سنی است. اما در سالهای ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۲، رئیسجمهور میشل عون (بینسبت با ژوزف) بود که متحد سیاسی حزبالله به شمار میرفت. هرچند نخستوزیر سعد حریری در دهه ۲۰۱۰ رویکردی سازشکارانه نسبت به حزبالله داشت، نخستوزیر کنونی، «سلام»، رابطهای پرتنش با این سازمان دارد و خواهان خلع سلاح آن است.
بسیاری از شبهنظامیان فرقهای لبنان در جریان جنگ داخلی دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، پس از توافقنامه طائف در سال ۱۹۸۹ که صلح را به کشور بازگرداند، در دهه ۱۹۹۰ خلع سلاح شدند. اما به حزبالله اجازه داده شد سلاحهای خود را برای مبارزه با اشغال اسرائیل در جنوب لبنان حفظ کند.
از آن زمان، سیاست لبنان نامتوازن بوده است، زیرا تنها شیعیان یک شبهنظامی مسلح در اختیار دارند و دیگر گروهها ـ اهل سنت، مسیحیان و دروزیها ـ بار دیگر انحصار قوه قهریه را به ارتش ملی به رسمیت شناختهاند.
در دسامبر ۲۰۲۴، دولت اسد بهطور ناگهانی فروپاشید، زیرا فدراسیون روسیه منابع خود را به جنگ اوکراین اختصاص داده بود. بنیادگرایان سنی، که برخی از آنان از اعضای پیشین القاعده بودند، با حمایت سازمان سیا و ترکیه وارد دمشق شدند.
خودِ ایران نیز در جنگ «۱۲روزه» ۱۳ تا ۲۴ ژوئن، توسط اسرائیل و ایالات متحده بمباران شد؛ جنگی که در آن برنامه غیرنظامی غنیسازی هستهای تهران به عقب رانده شد و بسیاری از فرماندهان بلندپایه نظامی کشته (شهید) شدند.
منابع اسرائیلی با افتخار اعلام کردند که اگر میخواستند، میتوانستند رهبر روحانی ایران، آیتالله علی خامنهای، و رئیسجمهور مسعود پزشکیان را نیز ترور کنند.
اطلاعات اسرائیل موفق شده بود همانگونه که در حزبالله نفوذ کرده بود، بهطور عمیق در ایران نیز نفوذ کند؛ احتمالاً با هماهنگی یک ستون پنجم ایرانی که به مناصب عالی رخنه کرده بود. یا شاید برخی از آیتاللهها و فرماندهان سپاه پاسداران با رشوه یا باجگیری وادار به همکاری شده بودند.
عراقِ تحت سلطه شیعیان و حوثیهای یمن ـ که هر دو از نظر ژئوپولیتیکی ضعیف هستند ـ تنها بازماندگان «محور مقاومت» قدیمی ایران، یعنی آنچه «هلال شیعی» خوانده میشد، به شمار میروند. خودِ ایران نیز در محاسبات ژئوپولیتیکی منطقهای دیگر آن وزن و جایگاه پیشین را ندارد.
برندگان اصلی ظهور «هلال سنیِ لبنان–سوریه–اردن»، ترکیه و پادشاهیهای عرب سنیِ حوزه خلیج فارس هستند که اکنون، بهجز اسرائیل، به مراکز قدرت منطقه تبدیل شدهاند. برخلاف اسرائیل که قدرت دارد، اما از اقتدار منطقهای برخوردار نیست، اردوغانِ ترکیه و برخی از پادشاهان خلیج فارس از محبوبیت گستردهای برخوردارند و میتوانند قدرت نرم اعمال کنند.
ترکیه و شورای همکاری خلیج فارس، دولت ترامپ را نیز در تلاش برای بازسازی سوریه با خود همراه کردهاند. ترامپ، احمد الشرع، فرمانده پیشین القاعده که زمانی توسط ارتش آمریکا در عراق زندانی شده بود، را به کاخ سفید آورد و تحریمهای ایالات متحده علیه سوریه را لغو کرد.
البته «هلال سنی» بهعنوان یک مفهوم، به همان اندازه سست و ناپایدار است که «هلال شیعی» پیشتر بود. لبنان همچنان کشوری چندفرهنگی است و اگرچه اهل سنت در آن قدرت دارند، اما بر کشور مسلط نیستند.
بسیاری از اهل سنت جریان اصلی نسبت به سلفیهای راست افراطی که دمشق را در دست گرفتهاند، نگراناند؛ و با وجود آنکه ترکیه تحت رهبری اردوغان بهطور لفظی از گروههایی مانند حماس و شورای آزادی سوریه که دمشق را تصرف کردند حمایت میکند، ترکیه دارای قانون اساسی سکولار است.
سعودیها نیز که تحت حاکمیت وهابیها هستند، از سوی برخی در منطقه اصلاً بهعنوان سنی پذیرفته نمیشوند. ترکیه روابط گرمیِ تازهای با ایران برقرار کرده است، همانگونه که قطر نیز چنین کرده است. ژئوپلیتیک تابع منافع است نه فرهنگ؛ هرچند فرهنگ میتواند بخشی از منافع باشد.
دولت اسرائیل نیز که از این بلوک جدید بیمناک است، دست به اقدام زده و تلاش میکند سوریه جدید را ضعیف نگه دارد؛ از جمله با بمباران انبارهای تسلیحاتی و پایگاههای نظامی آن و اشغال مناطق بیشتری از خاکش.
«هلال سنی» از برخی جهات از نظر سیاسی برای تلآویو خطرناکتر از «هلال شیعی» است، زیرا در غرب مشروعیت بیشتری دارد. رئیسجمهور ترامپ حتی بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، را واداشت تا از داخل کاخ سفید بابت بمباران قطر در ۹ سپتامبر عذرخواهی کند.
اسرائیل که از روابط خوب ترامپ با رئیسجمهور ترکیه، رجب طیب اردوغان، آگاه است، موجی از تبلیغات منفی علیه او به راه انداخته و او را متهم میکند که در پی احیای امپراتوری عثمانی است؛ امپراتوریای که پیش از جنگ جهانی اول بخش بزرگی از خاورمیانه را در اختیار داشت.
این است داستان بزرگ سال ۲۰۲۵: پیروزی نظامی اسرائیل در منطقه، و ظهور یک بلوک سنی جدید با محوریت ترکیه، سوریه و قطر.





