میلی صفحه خبر لوگو بالا
میلی صفحه خبر موبایل

دست‌درازی دوست شوهر به زن به اجبار شوهر

سرگذشت غم انگیز زن جوان که خواسته‌های بی‌شرمانه همسرش از او منجر به هم آغوشی با دوستان ناباب شوهرش شده بود.
کد خبر: ۱۳۴۵۸۱۰
| |
8657 بازدید
|
دست‌درازی دوست شوهر به زن به اجبار شوهر

به گزارش تابناک به نقل از رکنا؛ این زن جوان درباره ماجرای ازدواجش با مردی بی بند و بار گفت: پدرم کارگری ساده و بی سواد بود که به سختی می‌توانست هزینه‌های زندگی خانواده ۵ نفره‌اش را تامین کند. به همین دلیل هم هیچ کدام از خواهران و برادرانم نتوانستند حتی تا مقطع دیپلم تحصیل کنند. من در خانواده‌ای بزرگ شدم که نه تنها از اوضاع مالی نامناسبی برخوردار بود بلکه پدر و مادرم هیچ گاه توجهی به نیاز‌های عاطفی و روحی ما نیز نداشتند. با وجود این من با همه سختی‌ها به تحصیلاتم ادامه دادم و برای ادامه تحصیل در مقطع کاردانی وارد دانشگاه شدم. این در حالی بود که باز هم خانواده‌ام اهمیتی به این موضوع نمی‌دادند و از من حمایت نمی‌کردند.

خیلی زود ارتباط من و او صمیمی شد و مدام با یکدیگر در ارتباط بودیم. اما وقتی می‌دیدم «سالومه» چگونه در رفاه و آسایش زندگی می‌کند و هر چیزی را دوست داشته باشد به راحتی می‌خرد، از نظر روحی به هم می‌ریختم و از خانواده‌ام متنفر می‌شدم، چرا که در برابر سالومه احساس سرشکستگی می‌کردم و به اوضاع اقتصادی خودم افسوس می‌خوردم.

تا این که روزی سالومه از من خواست در شرکت تجاری برادرش مشغول کار شوم. اگرچه حقوقش اندک و ناچیز بود، اما به دلیل آن که طعم بی‌پولی را چشیده بودم از پیشنهادش استقبال کردم. دو سال بعد از این ماجرا در حالی که تحصیلاتم به پایان رسیده بود، سالومه مرا برای برادرش خواستگاری کرد.

«انوش» که از وضعیت مالی پدرم خبر داشت، منزلی در بهترین نقطه شهر اجاره کرد و همه اسباب و اثاثیه‌ام را یک جا خرید تا پدرم مجبور به تهیه جهیزیه نشود. من هم که از این ازدواج در پوست خودم نمی‌گنجیدم، سعی کردم زندگی عاشقانه‌ای را برایش فراهم کنم.

خلاصه یک سال بعد از آغاز زندگی مشترکمان صاحب یک فرزند پسر شدم و تصور می‌کردم با تولد آراد، زندگی ما زیباتر خواهد شد، اما نمی‌دانم چه حادثه‌ای رخ داد که این زندگی عاشقانه رنگ باخت و روابط من و «انوش» سرد و بی روح شد.

با این که بیشتر از یک ماه از تولد فرزند م نمی‌گذشت ولی دیگر همسرم توجهی به نیاز‌های عاطفی و روحی من نداشت، به گونه‌ای که هر روز بیشتر از هم فاصله می‌گرفتیم. این اوضاع آشفته از من زنی افسرده ساخته بود.

ساعت‌ها گریه می‌کردم یا با پسرم سرگرم می‌شدم تا غصه هایم را فراموش کنم. وقتی مشکلم را با خانواده‌ام در میان گذاشتم، نه تنها حمایتی از من نکردند بلکه اموال و دارایی‌های انوش را به رخم کشیدند و این گونه تحقیرم کردند. از سوی دیگر زمانی که همسرم متوجه شد خانواده‌ام هیچ حمایتی از من نمی‌کنند و پشتیبانی در زندگی ندارم، رفتار‌های غیرمتعارف و نامعقولش را شدت بخشید و به حد شرم آوری رساند.

او نه تنها در منزل را قفل می‌کرد و اجازه بیرون رفتن به من نمی‌داد بلکه شب‌ها برخی از دوستانش را به همراه همسرانشان به منزلم دعوت می‌کرد و تا پاسی از شب انواع فسق و فجور را مرتکب می‌شدند.

آنها با پوشش زننده کنار هم می‌نشستند و با خنده‌های مستانه خودشان مرا آزار می‌دادند. این دعوت‌های گروهی هر روز شکلی جدید به خود می‌گرفت به طوری که غیرت و مردانگی هم از بین رفته بود و خجالت و حیا از رفتار آنها شرمنده می‌شد.

این رفتار‌های زننده به حدی رسید که شوهرم از من می‌خواست با مردان غریبه اقدامات خجالت آوری انجام دهم با چشم‌های گریان این دستور را اجرا می‌کردم و شوهرم می‌خندید دیگر نمی‌توانستم شاهد این صحن‌های شرم آور و درخواست‌های گستاخانه شوهرم باشم، به همین دلیل اختلافات بین من و «انوش» شدت گرفت. در این میان برای یافتن چاره‌ای به کلانتری آمدم.

شایان ذکر است، به دستور سرهنگ باقی زاده (رئیس کلانتری میرزاکوچک خان) این زوج جوان پس از انجام مشاوره‌های مقدماتی در کلانتری به مرکز مشاوره پلیس معرفی شدند.

 

میلی صفحه خبر موبایل
اشتراک گذاری
برچسب ها
سلام پرواز
سفرمارکت
گزارش خطا
مطالب مرتبط
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۴
در انتظار بررسی: ۹
انتشار یافته: ۱۳
ناشناس
|
Netherlands (Kingdom of the)
|
۱۳:۲۵ - ۱۴۰۴/۰۹/۲۳
چه بگه آدم
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۲۷ - ۱۴۰۴/۰۹/۲۳
شوهرش مریض روانیه
ناشناس
|
Austria
|
۱۴:۰۳ - ۱۴۰۴/۰۹/۲۳
از نحوه ی بیان و صغری و کبری داستان کاملآ مشخص است که این زن دارد چیزی را پنهان می کند. یک بخش داستان گفت که همسرش در را به روی او قفل میکرد. این به این معنی است که راجع به رفتار او در ارتباط با دیگران حسادت می‌کرده است. نفرمودند اینکار به چه دلیل بوده است؟!! ایشان ارتباطاتی را با سایر مردها شروع کرده بوده است؟!!
هیچوقت این مدل داستان های که با حاشیه های فراوان شروع میشود را باور نمیکنم.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۵:۰۴ - ۱۴۰۴/۰۹/۲۳
مثل پوارو گفتی
سامان
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴:۳۷ - ۱۴۰۴/۰۹/۲۳
داستان ساختیگیه کاملا مشخصه
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴:۴۶ - ۱۴۰۴/۰۹/۲۳
اگه شوهر این واقعا این کارهای زشت را مرتکب شده مستحق گور است
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۵:۲۹ - ۱۴۰۴/۰۹/۲۳
به نظرم زن حقیقت را نمی گوید.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۵:۳۴ - ۱۴۰۴/۰۹/۲۳
زن فقط در اموری که منافی با عقل نباشه باید مطیع اوامر و دستورات شوهر باشه.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۵:۳۵ - ۱۴۰۴/۰۹/۲۳
بی شرمی تبدیل به بی شرفی ، به کجا چنین شتابان
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۵:۵۲ - ۱۴۰۴/۰۹/۲۳
حرف های شوهر هم باید شنید ماشالله این روزها هر کسی حق رو به خودش میده
محمد
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۶:۲۷ - ۱۴۰۴/۰۹/۲۳
کاملا مشخصه داستان ساختگیه
برچسب منتخب
# جنگ ایران و اسرائیل # آژانس بین المللی انرژی اتمی # نرخ سوم بنزین # قیمت دلار # قیمت سکه # ونزوئلا
نظرسنجی
آیا به عنوان زن حاضرید با مهریه 14 سکه «بله» را بگویید؟
مرجع جواهرات