نگاهی به «دلبافته»/با این‌کتاب گریه کردم

گاه انگار خاطره تعریف نمی‌کند مرثیه می‌خواند. مرثیه‌ای برای شهادت همسرش  و سردار سلیمانی, خواننده را با خود همراه می‌کند، می برد تا کرمان و مزار شهدا. درست کنار مزار شهید یوسف اللهی، جایی که سردار سلیمانی وصیت کرده بود کنار شهید یوسف اللهی به خاک سپرده شود.
کد خبر: ۱۳۳۲۲۸۱
| |
363 بازدید

نگاهی به «دلبافته»/با این‌کتاب گریه کردم

به گزارش خبرنگار فرهنگی تابناک، کتاب «دلبافته» نوشته مریم علی‌بخشی دربرگیرنده خاطرات زهرا قاسمی همسر شهید حسین پورجعفری است که به‌تازگی توسط انتشارات خط مقدم به چاپ دوم رسیده است. 

شهید پورجعفری، از قدیمی‌ترین هم‌رزمان و همراهان شهیدحاج‌قاسم سلیمانی است که سابقه رفاقتش با سردار به سال‌های دور جنگ و خطه مادری‌اش، کرمان، برمی‌گردد. او در حمله ساعت ۱:۲۰ بامداد ۱۳ دی ۱۳۹۸ فرودگاه بغداد همراه سردار سلیمانی به شهادت رسید. کتاب «دلبافته»، از زاویه‌دید همسر شهید، به روایت زندگی حاج‌حسین و رفاقت چندده‌ساله‌اش با حاج‌قاسم می‌پردازد. این‌کتاب به گفته نویسنده‌اش، دربرگیرنده صفحه‌هایی از زندگی شخصی راوی و تجربه سال‌ها زندگی مشترکش با مردی مبارز با همه فراز و نشیب‌هایش است. 

ژاله معینی نویسنده و پژوهشگر ادبی یادداشتی برای مرور و معرفی این‌کتاب نوشته که برای انتشار در اختیار تابناک قرار گرفته است.

در ادامه مشروح این‌یادداشت را می‌خوانیم؛

کتاب دلبافته خاطرات همسر سردار شهید حسین پورجعفری است که به نویسندگی مریم علی‌بخشی و توسط انتشارات خط مقدم منتشر شده است. دلبافته انتخاب نامی زیبا و هوشمندانه ای  برای این کتاب است و متناسب است با محتوای کتاب. خاطراتی با زبان و لحنی دل نشین و صمیمی طوری که 248 صفحه کتاب را می توانی یکسره بنشینی و بخوانی و خسته نشوی؛ چون زندگی  واقعی بی هیچ شعار و اعلام و ادعایی در خاطرات این کتاب جریان دارد. 

آدمها به دنیا می‌آیند. کودکی می‌کنند. بزرگ می‌شوند. ازدواج می‌کنند. بچه‌دار می‌شوند. بزرگ شدن فرزندان‌شان را کیف می‌کنند و از خوشبختی وموفقیتشان شاد می‌ شوند. طوری که پیری را از یاد می‌برند نوه‌دار می شوند. با نوه‌ها همبازی و دست آخر فرسوده و بیمارشده  و سپس می‌میرند و در یادها فراموش. اما عده‌ای  دیگر نه،  آنها خاص می‌شوند. زندگی کردن‌شان، تحصیل و انتخاب شغل‌ شان و حتا از دنیا رفتنشان. این‌ها نمی‌میرند که این‌ها شهید می‌شوند. شخصیت‌های این کتاب  از لابه‌لای خاطرات زنی رنجدیده سر بر می‌آورد و معرفی می شوند و در آخر شهید...

خانم زهرا قاسمی خاطره می‌گوید، فرش می‌بافد. نقش می‌خواند. زندگی‌اش چون تابلو فرشی نفیس است نمی‌شود روی‌اش قیمت گذاشت. از خانواده سنتی و پرجمعیت خودش، کودکی و زادگاهش( گلباف)  می‌گوید تا آشنایی و ازدواج با مردی که کم کم او را بلد شده. جز به جز مثل خواندن نقش قالی‌هایش. تار به تار، از گره‌هایی که به زندگی‌اش می‌افتد، بیماری، کودک اش، آواره‌گی، سفرهای کوتاه و بلند و انتظارهای ناتمامش  بخاطر شغل مردی که عاشقش بود نه، بود نه، هست. او هنوز جوری از آقا حسین‌اش می‌گوید که انگار الان است. بی کم وکاست. یادش نرفته خرید عروسی و اتاق کوچکی که در آن زندگی‎شان را بنا نهادند. 

او سن کم همسرش را زمان پدر شدن یادش است. رنج و شادی های سفرهای کاری وکوتاه مدت در کنار همسرش را خوب روایت می‌کند، آن هم با لحن و لهجه قشنگ کرمانی، هنوز که هنوزست حواس‌اش هست حرفی نزد که آقاحسین‌اش مکدر شود. چیزی نگوید که او رضایت نداشته باشد. در بخش‌هایی روایت زنانه‌اش رگه‌های طنز دارد، مثل وقتی از صحنه تصادف و رانندگی حسین آقا می‌گوید.

گاه انگار خاطره تعریف نمی‌کند مرثیه می‌خواند. مرثیه‌ای برای شهادت همسرش  و سردار سلیمانی, خواننده را با خود همراه می‌کند، می برد تا کرمان و مزار شهدا. درست کنار مزار شهید یوسف اللهی، جایی که سردار سلیمانی وصیت کرده بود کنار شهید یوسف اللهی به خاک سپرده شود. سردار حسین پورجعفری و سردار قاسم سلیمانی همدم وهمراه هم بودند تا آخر. سردار پورجعفری دو بار خواسته بود خودش را بازنشسته کند و وابستگی‌اش به سردار مانع شده و آخرش خستگی در نکرده رفت تا آن دنیا هم تنهایش نگذارد.

در این کتاب، صدای زهرا خانم با لحن خودش از لابه لای کلمات شنیده می‌شود. من تشبیه‌اش می‌کنم به نقشه خوان قالی. نقش سردار پورجعفری را در زندگی خودش و همرزمی با سردار سلیمانی را قشنگ می‌گوید و مخاطب را با سردار پورجعفری آشنا می‌کند. او مردی اهل خانه وخانواده است، صله رحم را دوست داشته. موقع مهمانی در شستن ظرف‌ها به اهل خانه کمک می‌کرده، خستگی ناپذیر و دست ودلباز. یار وفادار سردار سلیمان، محافظی که هوای اهل خانه سردار را هم داشته. طوری‌که وقتی شهید می‌شود زینب، دختر سردارسلیمانی جای خالی‌اش را حس می‌کند. اقا حسین اهل غافلگیری و غافلگیر کردن زهرا خانم بود همیشه... همه این ویژگی‌ها را مخاطب می‌تواند با توصیفات جامع زهرا خانم مجسم کند.

با این کتاب بیشتر گریه کردم جاهایی هم خندیدم و لذت بردم . کتاب نثر ساده، روان و صمیمی دارد. روایت مستقیم بی واسطه و با لحن  و تکه کلام‌های خود زهرا خانم کار را زیبا و دلنشین کرده و جای ابهام و کاستی در کار ندیدم. همه چیز خوب و بجا و ترتیب وتوالی زمانی هم با چینش گفتاری راوی خوب بود.

اما از نظر نوشتاری و ویرایش چند مورد هست که اشاره می کنم در تدوین مصاحبه وخاطرات سوال‌های مصاحبه کننده حذف می‌شود.  در نتیجه اگر جایی راوی خاطرات, نویسنده یا مصاحبه کننده را مخاطب قرار می‌دهد باید حذف شود و یکسره خاطرات راوی باشد. در این کار به شکل سهوی یا عمد، جایی که زهرا خانم مصاحبه کننده را خانم خطاب قرار می دهد وجود دارد.

یا حالت‌های راوی یا مصاحبه شونده در زمان پیاده‌سازی وجود دارد اما در زمان تدوین باید حذف شود. مثلا [بغض می کند] و [می خندد]  درحین مصاحبه مربوط به حالت راوی. در تدوین باید حذف می شد که نشده بخصوص که نظرگاه من راوی و خود مصاحبه شونده مستقیم دارد روایت می کند و مواردی از این دست...

اشتراک گذاری
برچسب ها
سلام پرواز
سفرمارکت
گزارش خطا
برچسب منتخب
# خروج از ان پی تی # مکانیسم ماشه # جنگ ایران و اسرائیل # عملیات وعده صادق 3 # مذاکره ایران و آمریکا # آژانس بین المللی انرژی اتمی # حمله آمریکا به ایران # حمله اسرائیل به ایران # اسنپ بک
نظرسنجی
مهم‌ترین اولویت دولت چه باید باشد؟
الی گشت