مرضیه دارابی - «یکی از حیرتانگیزترین و باشکوهترین کشتیهای جهانی ۱۹۵۹ مربوط به امامعلی حبیبی بود. او با آن دستان بلندش، به زیبایی هر چه تمامتر فن میزد.» امیر حاجرضایی این را میگوید و تأکید میکند که حالا آخرین بازمانده از تیم جهانی تهران هم درگذشته است.
به گزارش سرویس ورزشی تابناک، بعد از درگذشت دخترش، روزها و ساعات خوبی را سپری نکرد، کارشناس برجسته فوتبال و راوی تاریخ ورزش ایران. امیر حاجرضایی را خیلیها به اسم فوتبال میشناسند. مربی و کارشناس برجسته فوتبال، اما «کارشناس زبده ورزش ایران» و یا «راوی کمنظیر تاریخ ورزش» شاید عنوان به جاتری برای او باشد. برای حاجرضایی که خوب واژهها را کنار هم میچیند و گویی شعر میسراید. منصف و با اطلاعاتی قوی، شاید تاریخی زنده برای ورزش ایران.
امامعلی حبیبی که دوم شهریورماه ۱۴۰۴ در سن ۹۵ سالگی درگذشت، حاجرضایی خاطراتی را به یاد آورد که مثل همیشه با زبانی شیوا و گرم منتقلشان کرد. گفتوگوی خبرنگار تابناک با امیر حاجرضایی را در زیر میخوانید:
تابناک: اولین تصویری که از امامعلی حبیبی به خاطر میآورید چیست؟
من کشتی را از سال ۱۹۵۹ تعقیب کردم، ۱۴ ساله بودم که مسابقات جهانی در تهران برگزار شد. مرحوم امامعلی حبیبی آنجا در وزن پنجم یک فینال باشکوه داشتند، با دو رقیب سرشناسش واختانگ بالاوادزه از شوروی سابق و اسماعیل اوغان از ترکیه که هر دو را در مدت زمان کمی ضربه فنی کردند. اهالی فن میگفتند زندهیاد حبیبی، چون دستان بلندی داشت، فن سر و ته یکی و یک دست و یک پا را خوب اجرا میکرد و شگردش بود. آن زمان کشتی در ۸ وزن برگزار میشد و ایران در مسابقات جهانی تهران دو طلا گرفت. یکی را امامعلی حبیبی و دیگری را مرحوم تختی و من خاطرات زیبایی از آن زمان دارم.
تابناک: خاطرتان هست آن کشتیها را کجا دیدید؟
۶۶ سال از آن زمان گذشته و خوب به خاطر ندارم کجا بودم، اما کشتیها و آن تیم را خوب به یاد دارم. ما در وزن اول محمدعلی خجستهپور را داشتیم، آن زمان قوانین متفاوت از حالا بود، هر کسی ۶ امتیاز منفی میگرفت از جدول خارج میشد. مرحوم خجستهپور به احمد بیلک از ترکیه باخت. شعبان بابااولادی که ملیپوش وزن دوم و همشهری مهدی یعقوبی بود، [یک پوستری در کمیته ملی المپیک هست که یک کشتیگیر حریفش را سر دست گرفته و زمین میزند، عکس اوست.] بابااولادی به جاسکاری فنلاندی باخت و در کشتی با حسین آکپاش ترک باوجودی که از حریف پیش بود، اما اسیر عقربک حریف شد و با ضربه فنی باخت. غلام زندی برادر پهلوان زندی فکر میکنم به واتانابه ژاپنی باخت و حذف شد. در وزن چهارم مصطفی تاجیک بود، جهانی تهران محل ظهور ولادیمیر سیناوسکی از شوروی بود که همه را ضربه فنی کرد و تاجیک هم یکی از آنها بود. سیناوسکی قهرمان جهان شد تا اینکه سال ۱۹۵۱ در مسابقات جهانی یوکوهاما محمدعلی صنعتکاران با امتیاز شکستش داد و سیناوسکی با دو طلا و دو نقره رفت.
یکی از حیرتانگیزترین و باشکوهترین کشتیهای جهانی ۱۹۵۹ مربوط به امامعلی حبیبی بود. او با آن دستان بلندش، به زیبایی هر چه تمامتر فن میزد. آن زمان کسانی که داخل سالن به تماشای کشتی مینشستند، اکثریت کشتیبلد بودند و خیلی خوب کشتیها را تحلیل میکردند و حتی داوری هم میدانستند. یعنی اگر یک داور کم یا زیاد امتیاز میداد سریع صدایشان درمیآمد و خوب هم رأی میدادند. در وزن ششم نبی سروری بود که اسیر همان قانون ۶ امتیازی شد. مرحوم غلامرضا تختی هم آنجا در وزن هفتم قهرمان شد و نماینده وزن آخر و هشتم ایران یعقوبعلی شوروی بود که به سکو نرسید. امامعلی حبیبی که از دنیا رفت آخرین نفر از ملیپوشان ۸ وزن ایران در جهانی تهران بود.
تابناک: در مورد سبک کشتی او بسیار صحبت شده، زیبا و چشمنواز، چیزی که امروز کشتی جهان بیش از همیشه به این سبک مبارزه برای جذب دوباره تماشاگران نیاز دارد.
کشتیهایش همیشه تهاجمی بود، همه شیفته مبارزههایش بودند. مردم همیشه اینطور مبارزه را دوست دارند، نه اینکه دو قهرمان همدیگر را هل بدهند و از بیرون کردن حریف از تشک امتیاز بگیرند. حبیبی از همان زمان که روی تشک میآمد، سرعت عملش فوقالعاده بود و در زمانی کوتاه حریفانش را ضربه فنی میکرد، البته که یکی دو بار هم با بدشانسی مواجه شد.
تابناک: مثل المپیک ۱۹۶۰ رم که زیبا کشتی گرفتن را فدای امتیاز نکرد.
بله، در مصاف با کشتیگیر آمریکایی هم زیبا کشتی گرفت، اما در حالیکه از حریف پیش بود شکست خورد. کشتیگیر کمنظیری بود، شیوه کشتیاش همه را سر ذوق میآورد. شکر خدا که عمر هم به کمال کرد. امروز برخی شیوه مبارزه حسن یزدانی را به امامعلی حبیبی تشبیه میکنند، چون همچنان همه کشتی تهاجمی و اجرای فن را دوست دارند، نه بردن با استفاده از زور را.
سال ۱۹۶۰، کمکم کشتی ایران داشت نسل قدیمش را پس میزد. نصرالله سلطانینژاد و حمید توکل آمدند، محمدابراهیم سیفپور جای خجستهپور را گرفت، صنعتکاران آمد و سیناوسکی را برد و اسم در کرد. منصور مهدیزاده جای نبیسروری را گرفت، اما تختی و حبیبی سر جایشان بودند. تیم داشت پوستاندازی میکرد.
تابناک: نمی دانم این که میگویم چقدر درست است، اما به نوعی نگاه به تاریخ کشتی ایران این حس را به آدم منتقل میکند نام غلامرضا تختی آنقدر بزرگ شد که خیلی از قهرمانان ارزنده همیشه زیر سایه او قرار گرفتند و شاید در حقشان اجحاف تاریخی صورت گرفت، یکی از آنها امامعلی حبیبی بود، خداوندگار فن و سرعت و هنر که کمتر به آن پرداخته شد.
من از واژه اجحاف در موردشان استفاده نمیکنم. اما یک نیروی بیرونی این دیدگاه را ترسیم کرد. مرحوم تختی تا وقتی که زنده بود هم خیلی محبوب بود و همیشه مردم دوستش داشتند و قهرمانشان بود. همه از او انتظار طلا داشتند، اما وقتی هم نقره میگرفت مثل یک قهرمان با او برخورد میکردند. شاید در آن دوران فاصلهای بین او و همتیمیهایش ایجاد شده بود و دلیل آن هم محبوبیت زیاد تختی بود. وقتی که در عین جوانی از دنیا رفت، بیشتر هم بُلد شد و این خوشبختانه در مورد آنها اتفاق نیفتاد. اتفاقاتی که در آن زمان رخ داد، آقای تختی را به نوعی به یک قلهای رسانده بود که رسیدن به آنجا در توان هیچ کشتیگیر دیگری نبود. جوانمرگ شدنش، جوانمردیهایش و خصلتهای مردمی که داشت جدای از فن و بند کشتی، در ذهنها ماند. مثلاً منصور مهدیزاده قهرمان بزرگی بود، در حقش اجحاف هم صورت گرفت و باوجودی که نفر اول و دوم المپیک را برد و با نفر سوم مساوی کرد، اما در جایگاه چهارم المپیک قرار گرفت و من اسمی از او نمیشنوم، حالا شاید علاقهمندان خاص کشتی از او خبر داشته باشند.
این تختی بود که یگانه شد و ممکن است دیدگاههای مخالفی وجود داشته باشد که نظر من را رد کند، اما تختی فاکتورهایی داشت که او را از بقیه متمایز میکرد و موجب حسرت دیگران شد. بگذریم، حالا که امامعلی حبیبی از دنیا رفته، از او میگویم که کشتیگیر فوقالعاده بزرگی بود. یک خاطره دیگر هم از او دارم، اسماعیل اوغان قهرمان بزرگ ترکیه بود، به نوعی مثل بت بود برایشان. مرحوم حبیبی او را در جهانی تهران ضربه فنی کرد. اوغان در مصاحبهای گفت که مقابل امامعلی حبیبی غافلگیر شده، بعدش در ترکیه یک مسابقه تیم به تیم بین ایران و ترکیه گذاشتند، این بار هم حبیبی او را برد، اما با امتیاز. کشتی سوم بین آنها باز هم با ضربه فنی به سود حبیبی تمام شد و آن وقت دیگر پذیرفتند غافلگیری در کار نبوده و با یک اعجوبه طرف هستند.
تابناک: از شما که همیشه دید جامعهشناسانه و روانشناسانه نسبت به ورزش و ورزشکاران دارید، میپرسم که فکر میکنید چرا امامعلی حبیبی به جای آنکه سمت تخصص اصلیاش که کشتی بود، برود و مربیگری را برگزیند، سمت سیاست و هنر رفت. نماینده مجلس و بازیگر سینما شد که به خاطر هر دوی این انتخابها هم بعد از انقلاب شاید به او زیاد خرده گرفتند.
اوایل انقلاب تندرویهای زیادی وجود داشت و البته من نمیدانم با امامعلی حبیبی چطور برخورد شد. آن زمان به یک چیزی استناد میکردند و تصمیماتی گرفته میشد. به هرشکل امامعلی حبیبی مثل خیلیها دو بخش داشت، یک شخصیت حقیقی و یک شخصیت حقوقی که اینها از هم متفاوتند. او قهرمان بلامنازع کشتی جهان بود، عضو تالار مشاهیر اتحادیه جهانی و اینها چیز کمی نیست. شاید در تاریخ کشتی ایران بتوانی تنها ۶-۵ قهرمان را به لحاظ مدالی در حد و اندازه او نام ببری. البته که کشتیگیران زیادی بودند که به سینما رفتند. مرحوم محمدعلی فردین را که همه میدانستند، اما غیر از او مرحوم حسین ملاقاسمی و یا زندهیاد حبیبالله بلور که هم به سینما رفتند که فیلم بازی کردن بلور اصلاً با واکنش خوبی مواجه نشد. بلور که رئیس فدراسیون شد، یک نشریه خارجی از او نوشت که بهترین مربی دنیا و بدترین رئیس فدراسیون؛ مردم بلور را دوست داشتند و مربی بسیار خوبی هم بود، شاید چون جایش ریاست فدراسیون نبود، اینطور واکنش نشان داده شد. در حالیکه ریاست فدراسیون هم به کشتی وصل است.
خدا رحمت کند محمد عرب را، او هم در یک فیلم فارسی بازی کرد. به غلامرضا تختی هم پیشنهاد بازی کردن در فیلم حسین کُرد را دادند، اما نپذیرفت. آن زمان رقم بسیار بالایی هم به او پیشنهاد شده بود، اما نه این فیلم و نه تبلیغ ژیلت را پذیرفت. البته من فقط راوی هستم و هرگز دراینباره قضاوت نمیکنم و نمیگویم اینکه بعد از ورزش سراغ موضوع دیگری میرفتند، چیز بد و یا خوبی است. اما یک چیز را خوب میدانم در زندگی بزنگاههایی هست که افراد خلاف میلشان شاید تصمیم بگیرند. آدم باید خودش را جای آنها بگذارد و بعد در مورد این مدل تصمیماتشان صحبت کند. اساساً اینطور قضاوت کردنها، علاوه بر انصاف و احترام و منطق، اطلاعات کافی میخواهد.
تابناک: اتفاقاً برخی همیشه به درگیری میان تختی و امامعلی حبیبی اشاره میکردند، در حالیکه اینها با هم رفاقت داشتند و هر چیزی هم بود، به هرشکل مربوط به دوره قهرمانیشان بود.
من به عنوان یک کشتیدوست، سطحش را میدیدم و عمق آن را کسان دیگری میتوانستند ببینند. حتماً فیلم غلامرضا تختی را دیدهاید، صحنههایی از درگیری برخی کشتیگیران با مرحوم تختی را نشان میدهد. به هر حال این را براساس وقایع نگاریها ساختهاند و حتماً باید فرد منصف و آگاهی این وقایع را ثبت کرده باشد. من که در آن زمان سن و سالی نداشتم، به عنوان یک بچه زیر ۱۸ سال واقعاً نمیتوانم قضاوت کنم که چه اتفاقی افتاده و یا بگویم سینما و مجلس رفتن امامعلی حبیبی درست یا غلط بوده است. اما در بُعد کشتی، او فوقالعاده بود و من اینطور نگاه را نسبت به او میپسندم. در مورد مرحوم تختی هم یک موضوع بسیار مهم، جوانمرگ شدنش بوده است. حالا همواره یک کشتیگیر را با مرحوم تختی مقایسه میکردند. امروز هم رسول خادم را شبیه به او میدانند. به هرحال کلیپهایی هم از فعالیتهای انسان دوستانه رسول خادم در مناطق محروم بیرون میآید و مردم شیفتهاش شدهاند.
تابناک: در آستانه روز ملی کشتی (پنجم شهریور) از شما که در بخشی از تاریخ ورزش ایران خودتان حضور داشتید، یک پرسش میخواهم بپرسم آیا غلامرضا تختی صرفاً «یک انسان خوب» بوده که شخصیتش را در طول تاریخ غلو کردهاند؟!
نه اصلاً، ببینید آقای تختی در واقع از کشتی الهام گرفت، چون کشتی یک ورزش مردانه است و من یادم میآید کشتیگیران زیادی مقابل کشتی را میبخشیدند و شانه او را میبوسیدند، این به خاطر پهلوانی او بود. تختی خیلی اوقات با حریف مدارا میکرد و سریع ضربه فنیاش نمیکرد. آقای تختی باید در سونوگرافی، واضح، شفاف و روشن دیده شود. حالا اینکه، چون چندین دهه از رفتنش گذشته، هر کسی میتواند در موردش غلو کند و یا انتقاد، یا همینطور که شما گفتید برخی بگویند فقط یک انسان خوب بوده، پس آنهمه سوابق روشنش در کشتی کجاست. آیا او یک قهرمان ممتاز نبوده؟ این که خیلی ساده است، آدم بسیار بزرگی هم در عرصه قهرمانی و هم پهلوانی بود. برای این است که میگویم تاریخ نویسها خیلی عادلانه رفتار نمیکنند، بخشی به دلیل ناآگاهی و بخشی حب و بغضهاست. همانطور که مرحوم حبیبی کشتیگیر بسیار ممتازی بود، تختی هم همین بود. هم در بُعد قهرمانی و هم زندگی واقعی خودش.
تابناک: و یک موضوع دیگر، کشتی بزرگتر است و یا نام تختی؛ کدامیک از آنها وامدار دیگری است؟
من معتقدم بخشی از تاریخ کشتی ایران را مرحوم تختی نوشته و بخش زیادیاش خود کشتی بوده؛ ما کشتیگیران نامداری داشتیم، اما مرحوم تختی خصوصیات اخلاقیاش به این ورزش میخورد. من کتابی از مرحوم عطالله بهمنش در مورد جوانمردها خواندم، از حسن رزاز، پهلوان خراسانی و یزدی بزرگ و یزدی کوچک که میرسد به تختی. جدا کردن کشتی و تختی از هم اصلا کار عاقلانهای نیست. تختی در وجود خود خصوصیاتی ذاتی داشت. اصلاً از کشتی بیرون بیاییم؛ در همین فوتبال هم آدمهای مختلفی را میبینیم که برخی صرفاً به فکر منافع شخصیشان هستند و افرادی دیدگاه وسیعتری دارند. جان کلام، تختی افسانه شد و تو در افسانه میتوانی روایات متعددی بیاوری و ممکن است با واقعیت هم نخواند و چون همه دوستش دارند آن را میپذیرند. خصوصیات اخلاقی، جوانمرگ شدن و قهرمانیهای او سه فاکتوری بود که تختی را بزرگتر از سایرین کرد. مثلاً دوستان نزدیکش میگفتند ای کاش در جهانی ۱۹۶۶ تولید و کشتی نمیگرفت، چون دوستش داشتند باختش را نمیتوانستند تحمل کنند. تختی جایگاه خودش را داشت، امامعلی حبیبی جای خودش را و عبدالله موحد که عمرش دراز باد هم جایگاه خودش. قیاس کردن آدمها درست نیست. همه آنها برای کشتی ما افتخار آفریدهاند.
تابناک را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.