روضه‌های مجسم در قطعه ۴۲ بهشت زهرا

قطعه۴۲ بهشت زهرا پر از روضه و قصه و غصه است و باید خیلی قرص و محکم باشی که در مواجهه با اولین روضه، دلت از پا نیفتد و به ثبت روایت‌ها ادامه دهی. مثل روایت آنچه بر سرمهماندار ۲۶ساله هواپیما و پدر و مادرش آمد یا روایت نیمه گمشده پیکر هیدای چهارساله که عمو پس از پایان آواربرداری، تکه‌ گمشده را با طُرّه‌ای از موی هیدا پیدا کرده و پیچیده در پرچم یا حسین(ع) می‌آورد تا به کفن حاوی تکه استخوانی سوخته ملحق شود.
کد خبر: ۱۳۱۴۸۱۱
|
۱۱ تير ۱۴۰۴ - ۱۰:۱۵ 02 July 2025
|
25084 بازدید
|
۱

روضه‌های مجسم در قطعه ۴۲ بهشت زهرا

به گزارش تابناک به نقل از فارس، قطعه ۴۲ بهشت‌زهرا را روایت‌کردن در این روز‌ها سخت است. نمی‌دانی از مزار کدام شهید بنویسی، از کدام داغ بگویی. این قطعه هر روز کربلاست. هنوز تلقین یک شهید تمام نشده، مداح، نام شهید بعدی را می‌خواند و چشم‌ها به تابوتی گره می‌خورد که روی دست مردم از سالن وداع روانه قطعه ۴۲ می‌شود. این تکه از زمین خدا هر روز ده‌ها مهمان دارد. نظامی و غیرنظامی. از بچه چند ماهه و یک ساله تا سرباز ۲۰ساله و سردار ۶۰ساله.

شب سوم شهید ۲۶ساله‌ای که مهماندار هواپیما بود

اینجا اسم‌های حک شده روی سنگ قبر‌های ساده شهدا را که بخوانی و تصویر قلاب شده بر بالای مزار شهیدان را ببینی، این جمله بیش‌ازپیش برایت مسخره می‌آید؛ «اسرائیل نقطه‌زنی کرده و فقط نظامی‌ها را نشانه گرفته.» رسانه‌های خودشان این دروغ را مثل خیلی از دروغ‌های دیگر دست‌به‌دست کردند. اما حالا قطعه ۴۲ خط بطلانی عمیقی می‌کشد بر این روایت ساختگی.

روضه‌های مجسم در قطعه ۴۲ بهشت زهرا

مثل سنگ قبر شهیده مهرنوش حاجی سلطانی؛ از قاب عکسی که در دست دختری جوان هست دستمان می‌آید که مهرنوش سن و سالی نداشته. اینجا در شلوغی و ازدحام صدای این قطعه، مصاحبه گرفتن کار راحتی نیست، اما پرس‌وجو از زن جوانی که دخترخاله مهرنوش است، خبر از شهادت دختر، پدر و مادر هر سه با هم هم می‌دهد؛ «مهرنوش ۲۶ساله، دخترخاله زیبای من که مهماندار هواپیما هم بود و ته‌تغاری خانواده حاجی سلطانی. دو تا برادر داشت که هر دو ازدواج کرده‌اند و سر خانه و زندگی‌شان بودند. خانه خاله‌ام در اثر بمباران نارمک و در اثر شدت انفجار تخریب می‌شود. مهرنوش و پدر و مادرش هر سه با هم شهید می‌شوند و اینجا مزارشان است.»

اسراییل که موشک زده از اعتقادات کسی نپرسیده!

برخلاف دفاع مقدس اینجا طیف شهدا متنوع است. در قطعه شهدای حمله رژیم صهیونیستی که قدم می‌زنی همه جور آدمی می‌بینی. اسرائیل موشک‌ها را که روانه خاک ایران کرده، از اعتقادات کسی نپرسیده، این‌طور می‌شود که در قطعه ۴۲ بر سر قبر شهیدی زنان شل حجاب یا بی‌حجابی را می‌بینی که زانوی غم عزیزشان را بغل گرفته و گریه می‌کنند و در قبر کناری، دختری محجبه! اسرائیل درهم زده و داغ روی دل ایران گذاشته!

روضه‌های مجسم در قطعه ۴۲ بهشت زهرا

عجب محرمی شد امسال… شهید بی‌سرم برگشته…

روضه محمود کریمی از بلندگو‌های اطراف قطعه ۴۲ پخش می‌شود؛ عجب محرمی شد امسال… شهید بی‌سرم برگشته… چشمی نیست که گریان نباشد. موج جمعیت هر لحظه بیشتر می‌شود. علاوه بر قوم و خویش و اقوام شهدا، هر روز انبوهی از مردم عزادار ایران برای شرکت در مراسم تشییع شهدای جنگ تحمیلی، به قطعه ۴۲ می‌آیند، برای سوگواری، برای همدردی با خانواده‌های شهدا...

روضه‌های مجسم در قطعه ۴۲ بهشت زهرا

هر شهید یک روضه

مداح، تلقین شهید هادی امیدی مقدم را می‌خواند، پدر شهید که تا این لحظه مثل کوه، محکم و قرص ایستاده، عنان طاقت از دست می‌دهد و از هوش می‌رود. با آبی که روی سر و صورتش می‌ریزند به هوش می‌آید و چشمش که به تصویر پسر جوان و رشیدش می‌افتد دوباره از حال می‌رود. هنوز تلقین هادی تمام نشده، پیکر شهید بعدی را روی دست می‌آورند؛ شهید محسن برکان؛ پاسداری که در حمله رژیم صهیونیستی به سپاه سیدالشهدا به شهادت رسید. فرزند هفت ماهه شهید را پیشاپیش تابوت پدر روی دست می‌برند و دست فرزند دیگر در دست مادر است. مداح روضه‌ها را خوب گلچین می‌کند. برای هر شهید یک روضه! برای محسن برکان روضه حضرت ابوالفضل را می‌خواند و صدای گریه‌ها در قطعه مسقف ۴۲ در هم می‌پیچد.

روضه‌های مجسم در قطعه ۴۲ بهشت زهرا

نوعروسان غریب در قطعه ۴۲

زنی جوان کفش‌های خاکی‌اش را جفت هم، بالای قبر گذاشته. سنگ مزار مرد زندگی‌اش را هم پر از گل رز قرمز کرده و به‌سختی می‌توانی نام شهید را بخوانی؛ «سجاد حبیبی». مداح برای مراسم تشییع شهدا روضه می‌خواند و او بی‌هیچ حرفی خیره به چشم‌های سجاد در قاب عکس، با دست روی پاهایش می‌زند. مزاحم خلوتشان نمی‌شوم و با یک سؤال و یک جواب یک خطی او را با رؤیا‌هایی که از این به بعد باید دنبال تعبیرش در خواب باشد تنها می‌گذارم. تازه ازدواج کرده بودید؟ پاسخش همین یک جمله بود؛ «۱۳ تیر اولین سالگرد ازدواجمان بود.»

در تمام مدت حضور در قطعه ۴۲، چه آن زمان که بی‌خیال سوژه و مصاحبه ترجیح می‌دهی فقط برای حال دل خودت و خالی‌کردن بغض سه هفته‌ای گوشه‌ای به نظاره این کربلای هر روزه بنشینی و گریه کنی و چه آن زمان که چشم تیز می‌کنی تا سر صحبت را با خانواده شهیدی باز کنی، نوعروسانی را می‌بینی که بر سر مزار عزیزانشان نشسته‌اند و خلوت کرده‌اند و حال غریبی دارند. خیلی هاشان بی‌حوصله‌تر از آن‌اند که پای مصاحبه بنشینند. مثل زنی که غریبانه نشسته بر سر مزار همسرش. روسری را روی سرش کشیده تا خلوت غریبانه‌اش با مردی که قرار بود یک‌عمر شانه به شانه‌اش زندگی کند بر هم نخورد. همدردی ما هم به چندثانیه‌ای نشستن بر سر مزار و دستی روی شانه زن جوان گذاشتن که خلاصه‌ترین پیام همدردی است، محدود می‌شود و او را با دنیایش تنها می‌گذاریم.

روضه‌های مجسم در قطعه ۴۲ بهشت زهرا

قطعه ۴۲ پر از روضه و قصه و غصه

قطعه ۴۲ پر از روضه و قصه و غصه است و باید خیلی قرص و محکم باشی که در مواجهه با اولین روضه و قصه، دلت از پا نیفتد و به ثبت لحظه‌ها و روایت‌ها ادامه دهی. نمی‌شود قطعه ۴۲ بیایی و سالن دعای ندبه که محل آخرین وداع خانواده با شهیدشان است نروی. راه کج می‌کنیم به سمت سالن دعای ندبه.

سرباز وظیفه زندان اوین؛ مداح کربلا بود

هر گوشه‌ای از سالن دعای ندبه جمعی دور تابوتی حلقه زده‌اند برای آخرین وداع و خواندن نماز میت. یک‌گوشه از سالن، اما شلوغ‌تر از بقیه است. زنان دور تابوت دایره‌ای تشکیل دادند و هروله می‌کنند و عزاداری‌شان به زبان عربی است. نام شهیدشان هم علیرضا کربلایی است؛ زاده کربلا و مقیم ایران. از همان عرب‌هایی ایرانی‌الاصلی هستند که در عراق زندگی می‌کردند و بعد از جنگ تحمیلی ایران و عراق دوباره کوچ کردند به ایران. اما راه ایران-کربلا برایشان مثل تهران- قم برای ماست. مداح روضه عربی می‌خواند. مادر که تا الان صبور بوده در آخرین وداع بی‌تاب است. در سالن وداع نمی‌توان سراغ نزدیکان درجه یک شهید رفت و از آنچه بر عزیزشان گذشته پرسید. باید سراغ اقوام دورتر بروی و یکی از اقوام از غربت این شهید می‌گوید: «سه‌ماهه سرباز بود. مادرش خوشحال بود که سربازی پسرش خوب جایی افتاده. شهرستان و راه دور نرفته. شده سرباز زندان اوین. برای علیرضایش نقشه‌ها داشت. علیرضا محرم که می‌شد روی پایش بند نبود. می‌شود اسم و رسمت کربلایی باشد، مداح اهل‌بیت باشی و محرم، کربلا نباشی؟ هر سال دهه اول محرم در کربلا مداحی می‌کرد. قرار بود مرخصی بگیرد و اگر اجازه بدهند خودش را به کربلا برساند که نشد.»

روضه‌های مجسم در قطعه ۴۲ بهشت زهرا

اینجا خبری از آخرین وداع با صورت عزیز نیست!

اینجا در تشییع پیکر شهدا خبری از باز کردن کفن و دیدن صورت عزیز ازدست‌رفته برای آخرین بار نیست، چون خبری از صورت نیست و اغلب شهدا یا بر اثر انفجار بدنشان اربا اربا شده یا بر اثر ماندن در آوار خانه‌های تخریب شده ناشی از اصابت موشک و پرتابه، صورت‌های زیبایشان له شده است.

تکه‌ای از پیکر هیدا با طره‌ای از مویش؛ عمه بیا گمشده پیدا شده!

یکی از خادمان سالن دعای ندبه می‌گفت ما اینجا چیز‌هایی دیدیم و شنیدیم که تا یک‌عمر برای سوختنمان کافی است. می‌گفت در حمله شب اول رژیم صهیونیستی خانه یک خانواده چهارنفره که خانه‌شان نزدیک خانه دانشمند هسته‌ای بوده، تخریب می‌شود. هیدا، دختر چهارساله و آیما دختر ۷ماهه و پدرشان شهید می‌شوند، اما از پیکر هیدا فقط تکه پیکری سوخته پیدا می‌شود و همان را غسل و کفن می‌کنند. چند روز می‌گذرد، روز اول محرم عموی هیدا خودش را می‌رساند به معراج. پس از پایان آواربرداری تکه‌ای از پیکر هیدا را با طره‌ای از مویش پیدا کرده و دور پرچم یا حسین پیچیده و آورده. گمشده را به پیکر ملحق می‌کنند. یکی از خادمان دست‌به‌کار می‌شود و روی تابوت می‌نویسد؛ عمه بیا گمشده پیدا شده!

اشتراک گذاری
برچسب ها
بلیط هواپیما
مطالب مرتبط
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۹
انتشار یافته: ۱
داود
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۰:۳۸ - ۱۴۰۴/۰۴/۱۱
وای از غمی که تازه شود با غمی دگر
نظر شما

سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

برچسب منتخب
# عملیات وعده صادق 3 # جنگ ایران و اسرائیل # مذاکره ایران و آمریکا # آژانس بین المللی انرژی اتمی # حمله آمریکا به ایران
الی گشت