به گزارش سرویس فرهنگی تابناک، یکی از چالش های بسیار مهم صنایع دستی ایران که در هیاهوی مسائل مختلف این هنر صنعت بسیار کم بدان پرداخته شده، فرسوده شدن سرمایه های انسانی صنایع دستی در هزارتوی شوآف و تصمیمات هیجانی مدیران ارشد این حوزه است. فرسایشی که بر اثر برنامه های سلیقه ای مدیران ناآشنا به ظرایف صنایع دستی بر دو وجه مهم سرمایه های انسانی این حوزه یعنی: اول بدنه کارشناسی شاغل در معاونت صنایع دستی در ستاد و استانها و دوم تولیدکنندگان و فعالان بخش خصوصی تحمیل شده است. آسیبی مهلک که در سال های اخیر بطور پنهان و آشکار، توان اجرایی صنایع دستی ایران و قابلیت خلق آن را در سطح کلان تا خرد تحلیل برده و شوربختانه در هیچ رویداد، نشست یا برنامه ای هم به ابعاد مخرب آن پرداخته نمی شود. انگار در نگرش مدیریت حاکم بر وزارتخانه میراث فرهنگی گردشگری و صنایع دستی، اصولا سرمایه های انسانی هیچ اهمیتی ندارند.
سرمایه انسانی (Human capital) در دنیای امروز جایگاه بسیار مهمی دارد و از آن به مثابه مبنای مهم رقابت دولت ها و سازمان ها یاد می شود. به طور کلی این مفهوم بر مجموعه ای از ویژگی ها و توانمندی های افراد دلالت دارد که با اتکا به آنها ارزش اجتماعی و اقتصادی برای یک سازمان یا جامعه ایجاد می شود. از این رو سرمایه انسانی را می توان یک دارایی ناملموس و بسیار ارزشمند قلمداد کرد و ارتقا و نگهداشت آن در سطح مطلوب را متضمن بقا و استمرار حیات هر مجموعه ای دانست. با وجود این ارزش و اهمیت حیاتی، در عرصه صنایع دستی ایران، کمترین توجه و حمایتی از سرمایه انسانی نمی شود و نیروهای کارشناسی در بدنه دولت و نیز فعالان و تولیدگنندگان این حوزه در سراسر ایران، گرفتار گرداب فرسایشی هستند که عموما از سوی مدیران ارشد وزارت میراث فرهنگی به آنها تحمیل شده است. این آسیب از یک سو کارشناسان باتجربه صنایع دستی در بدنه دولت را به انزوای خودخواسته یا تحمیلی کشانده و آنها را از حوزه صنایع دستی پراکنده کرده و از سوی دیگر تولیدکنندگان و فعالان صنایع دستی را دچار سرخوردگی و بی انگیزگی تلخی کرده است. تصمیمات هیجانی و برنامه های غیرعملیاتی مدیریت ارشد صنایع دستی، برگزاری رویدادهای پیاپی که تنها دستاورد آن موفق جلوه دادن فلان معاون و بهمان وزیر بوده و اغلب تصوری بدور از واقعیت را از صنایع دستی نمایش داده است.
در بستر این تلاطم های مخرب، اما سرمایه های انسانی صنایع دستی که همان کارشناسان خبره و هنرمندان این حوزه باشند، همواره دچار فرسایش اند. بی آنکه نظرات و تجربیات آنها که در طی سالها و با صرف زمان و هزینه زیاد بدست آمده، عملا در اجرای پروژه اعمال گردد و این افراد نتایج و خروجی اثربخش کار خود را ببینند و احساس موثر بودن را به طور مطلوب تجربه نمایند. در نتیجه چنین شیوه مدیریتی در معاونت صنایع دستی، سال به سال بدنه کارشناسی این حوزه چه در ستاد و چه در استان ها تحلیل بیشتری رفته است. بی آنکه درباره چرایی آن هرگز مدیری مورد بازخواست قرار گیرد و یا پرسشی انتقادی به طور جدی مطرح گردد.
پیتر دراکر از برجستهترین نظریهپردازان علم مدیریت که از وی به عنوان پدر کسب و کارهای نوین یاد می شد در کتابش به اسم چالش های مدیریت در سده 21 در خصوص اهمیت سرمایه های انسانی چنین می نویسد: ارزشمندترین دارایی های یک شرکت سده بیستمی تجهیزات تولیدی آن بود. در حالی که ارزشمندترین دارائی یک نهاد سده بیست و یکمی اعم از تجاری و غیر تجاری، کارکنان و بهروری علمی آنها خواهد بود. این در شرایطی است که در ساختار اداری وزارت میراث فرهنگی گردشگری و صنایع دستی این مقوله راهبردی و حیاتی برای بقا و فعالیت حوزه های مختلف آن بویژه عرصه صنایع دستی قربانی اقدامات و برنامه های سلیقه ای مدیران ارشد این نهاد شده است.
چرخه های معیوب و برنامه های تکراری و خیالی، مغلطه کردن به جای فعالیت منطقی و "نقش کار را بازی کردن" به جای انجام کار اثربخش، اصرار بی حاصل بر اختراع دوباره چرخ و بسیاری موارد دیگر از جمله مواردی است که تکرار آن در هر دوره موجب رکود سرمایه های انسانی صنایع دستی شده است. آسیبی موریانه مانند بر پیکر سازمانی این حوزه که در نظارت و بازرسی نهادهای بالادستی جایی نداشته و در مکتوبات آسیب شناسانه یا بررسی های بالادستی حوزه فرهنگ چندان به آن توجهی نمی شود. در حالیکه این چالش به مصداق موریانه به آرامی و در سکوت، پایه ها و ستون های مبنایی صنایع دستی را تخریب و به مرور منهدم می سازد. بی آنکه کسی متوجه منشا آسیب شده باشد و یا اقدام بازدارنده ای علیه آن صورت دهد.
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.