خداداد عزيزي در مصاحبهاي عنوان كرد در سال 86 همان سالي كه ابومسلم هزينه سفرهايش را به زور جور ميكرد، ميزبان ماموران كنفدراسيون فوتبال آسيا بود.عزيز محمدي و دوستانش در ابتدا ورزشگاه تختي را به سوزوكي (رئيس هيات حضوريافته در كشورمان) نشان دادند و مدعي شدند اين زمين تمرين ابومسلم است و سپس آنها را به ثامن بردند و گفتند اين هم زمين مسابقه مشكيپوشان مشهد است
روزي كه ورزشگاه آزادي در غرب تهران افتتاح شد، مسئولان وقت ورزش كشور چشماندازي 20 و اندي ساله داشتند تا ايران ميزبان جامجهاني 1998 شود! اينكه اين خواسته تا چه حد شدني بود يا اينكه ما ميتوانستيم به آن برسيم هم اينك سوالي است كه هيچ جواب قاطعي درباره آن وجود ندارد.
شايد حكومت وقت كه ديده بود ميزباني كشورهاي آمريكاي جنوبي چگونه ميتواند تا مدتها فضاي متلاطم سياسي آنها را آرام كند، قصد داشت به هر ترتيبي دست كم شش ورزشگاه ديگر به عظمت آزادي را بسازد تا ايران نخستين كشور آسيايي باشد كه ميزبان جامجهاني ميشد. نخستين گام براي رسيدن به اين آرزو بازيهاي آسيايي 1974 تهران بود.يك خبرنگار ايراني در خاطرات شفاهياش ميگويد كه يكي از مسئولان چيني پس از ورود به دهكده بازيها چنان مسحور اين سازه شده بود كه آرزو ميكرد يك روز كشورش هم بتواند به تكنولوژي ساخت چنين ورزشگاهي برسد.
معلوم نيست آن چيني زنده بود تا المپيك 2008 را ببیند يا نه؛ همان تورنمنتي كه نشان داد چين به چه پيشرفتي در امر ساختوساز رسيده است.چشم باداميهاي جنوب شرق آسيا كه تابستان سال 1974 حد فاصل دهكده المپيك و ورزشگاه آزادي را با چشماني از تعجب گرد شده ميپيمودند و ابرسازه چشمنواز ورزشگاه از آن مسافت دور هوش از سرشان برده بود در كمتر از سه دهه بعد هم ميزبان جامجهاني شدند و هم يكي از جذابترين المپيكهاي تاريخ را برگزار كردند. شايد اين عقب افتادن در ساختوسازها بود كه دولت نهم و دهم را به تكاپو وا داشت تا به گفته محمد عليآبادي بيشترين ورزشگاه را در تاريخ جمهوري اسلامي ايران بسازد. دولت نهم با پروژهاي به نام گسترش جفرافياي ورزش،يك برنامه ميان مدت را در دستور كار قرار داد. در اين برنامه دو شاخص كلي مورد نظر قرار داشت؛ساختن ورزشگاههايي متحدالشكل در شهرهاي مختلف كه بعضا در آنجا هيچ تيم فوتبالي وجود نداشت،سپس انتقال تيمها از تهران به شهرهاي ديگر. اين دو پروژه مكمل يكديگر بودند. بهترين نمونه براي مثال صبا باتري بود؛ تيمي نظامي كه به قم منتقل شد و سپس يك ورزشگاه اختصاصي براي قميها ساختند تا آنها يك شبه هم صاحب تيم شوند و هم ورزشگاه.البته از سوي ديگر پاس بزرگ تهران قرباني اين برنامه مطالعه نشده، شد چون همدان هيچ زيرساختي براي حفظ پاس با آن قدمت را نداشت.
البته اگر يكي از اين ورزشگاههاي متحدالشكل هم براي همدان ساخته ميشد باز هم هيچ تغييري در سرنوشت پاس ايجاد نميشد چون آبشخور مالي تيم نيروي انتظامي خشك شد و بهروز مرادي كه از نزديكان احمدينژاد بود توانست اين افتخار را از آن خود كند كه يكي از سه تيم ريشهدار پايتخت(كه از قضا قهرمان آسيا هم شده بود) را در حاشيه رشته كوههاي الوند خاك كند.
اين پاس حتي اگر روزي مجددا به ليگ برتر صعود كند تنها نام آن پاس بزرگ تهران را يدك ميكشد كه روزگاز نه چندان دوري(در دوره فرماندهي قاليباف در ناجا) نصف تيم ملي از ساختههايش بودند. به واسطه جذب سرباز و بودجهاي براي حفظ آنها(كه دومي عامل مهمتري از اولي بود) همين پاس بود كه امثال برهاني، نصرتي، هاشميان، نكونام و خيليهاي ديگر را كشف و معرفي كرد.در آخرين سالهاي حضور قاليباف بر مسند فرماندهي ناجا،پاسيها ورزشگاه دستگردي را در اكباتان تهران ساختند كه آخرين قهرماني شان در ليگ ايران در همان ورزشگاه كوچك اما شيك جشن گرفته شد.
اما برگرديم به بحث ورزشگاههايي كه در دو دولت قبلي ساخته شد.همانطور كه شرحش رفت، دولت عدالت گستر، قصد گسترش جغرافياي ورزش و بالاخص فوتبال را داشت.مشاوران رئيسجمهور وقت براي او تعريف كرده بودند كه ساختن يك ورزشگاه و فرستادن يك تيم تهراني به اين شهرها چه درصد بالايي را در جذب آراي مردم دارد.
گويا پيرو همين موضوع بود كه ناگهان كاشان و زاهدان هم صاحب ورزشگاه شدند.در صورتي كه ايلام بالاترين درصد بيكاري در كشور را دارد ناگهان از سوي دولت براي آنها ورزشگاه پانزده هزار نفري ساخته شد.اما واقعا اين ورزشگاهها گرهاي از مشكلات فوتبال ما باز كرد؟ يك زماني ساخت يك ورزشگاه در رشت ميرود در«آمار ساختوسازهاي يك دولت» و به واسطه آن، رئيسجمهور ادعا ميكند در طول هشت سال به اندازه همه سالهاي پس از پيروزي انقلاب سرانه ورزش را افزايش داديم، اما يك جاي ديگر اهالي فوتبال ميدانند كه سردار جنگل در حاشيه شهر رشت ساخته شد اما به خاطر مشكلات بيپايانش، داماش هنوز در ورزشگاه شهيد عضدي ميزباني ميكند. اگر واقعا قصد دولت نهم و دهم، پيشرفت فوتبال به معني واقعي كلمه بود عوض تاسيس اين همه ورزشگاه پانزده هزار نفري متحدالشكل و بيكيفيت (كه بيشتر به درد همان آمار و ارقام پايان دورهاي ميخوردند) دست كم چهار ورزشگاه بزرگ كشور را به بالاترين حد استاندارد ميرساند.
فوتبال ما امروز بيشتر از اينكه محتاج داشتن ورزشگاه در زاهدان باشد،مستلزم كامل كردن نقش جهان است؛ پيردختري در قلب نصف جهان كه در عنفوان جواني بيوه شد و بيمديريتي محض دولتهاي قبل موجب شده تا پايانش آرزوي مردم شهري شود كه اكثر شاهكارهاي معماري ايران پس از اسلام در اطراف شان است.نقشجهان بيشتر از اينكه محتاج پول باشد،در تمناي توجهي بود كه هرگز به صورت شايسته و بايسته به آن نشد.
مردم ايلام، كاشان و زاهدان هم حق شان است همانند ديگر شهرهاي ايران داراي ورزشگاه باشند اما آيا اولويت براي جوانان اين شهرها ورزشگاههاي بيكيفيت پانزده هزار نفري بود؟اگر نگاه راي محورانه وجود نداشت دولت عدالت گستر بهگونه ديگري عدل را در اين شهرها جاري ميكرد.آمد و شد به يادگار امام تبريز كم از كوهنوردي در دركه و توچال تهران ندارد،هنوز بزرگترين ورزشگاه غرب كشور كه پر شورترين هواداران ايران را هر هفته پذيراست، به صورت كامل افتتاح نشده و اين يعني ناكام بودن در امر بسط و گسترش ورزشگاه داري.
امروز ايران كه اگر ورزشگاه آزادي را از آن فاكتور بگيريم به صورت جدي ياراي رقابت با همين امارات و ورزشگاههايش را ندارد با 908 امتياز دومين كشوري در آسياست كه پس از ژاپن صاحب بيشترين امتياز از سوي «ايافسي» شده است. اما آيا اين همه واقعيت است؟ميشود مسئولان كنفدارسيون فوتبال آسيا را با هزار ترفند فريب داد.
خداداد عزيزي در مصاحبهاي عنوان كرد در سال 86 همان سالي كه ابومسلم هزينه سفرهايش را به زور جور ميكرد، ميزبان ماموران كنفدراسيون فوتبال آسيا بود.عزيز محمدي و دوستانش در ابتدا ورزشگاه تختي را به سوزوكي (رئيس هيات حضور يافته در كشورمان) نشان دادند و مدعي شدند اين زمين تمرين ابومسلم است و سپس آنها را به ثامن بردند و گفتند اين هم زمين مسابقه مشكي پوشان مشهد است.
ظاهرا اين روند در شهرهاي ديگر هم پياده شد و هماينك هم به طرق ديگر دنبال ميشود تا ما به عدد 908 برسيم.اما وقتي به دنياي واقعي برمي گرديم ميبينيم كشورمان براي گرفتن ميزباني جام ملتها با هزار و يك نقيصه مواجه است.
هنوز به غير از آزادي، نور هيچ ورزشگاهي به بالاي 1000 لوكس نرسيده است.هنوز هيچ ورزشگاهي به غير از آزادي در تمامي طول سال چمن يكدست و استانداردي ندارد.اگر دولتهاي قبلي عوض ساختن آن همه ورزشگاه بيكيفيت و غير استاندارد كه خيلي از آنها بلا استفاده افتاده است به فكر تكميل يادگار امام تبريز،نقش جهان اصفهان و ثامن مشهد بود قطعا امروز ما شانس بالايي در گرفتن ميزباني جام ملتهاي سال 2019 داشتيم.
پروژه گسترش جغرافياي ورزش، هيچ ثمرهاي نداشت جز نابود كردن پاس تهران بزرگ و برجاي گذاشتن چند ورزشگاه بلا استفاده در مناطق مختلف كشور.اگر بر فرض محال ورزشگاه ومبلي را هم در زاهدان و ايلام بنا ميكردند هيچ توفيري به حال حل مشكلات اين شهرها نداشت،آنهايي كه تيم فوتبال ندارند و دغدغههايشان اصولا از جنس ديگري است ساختن ورزشگاه ولو استاندارد هم دردي از آنان دوا نميكند.