بازدید 12154
حماسه‌سازان هويزه؛

پيدا بود كه بچه‌ها با گلوله مستقيم تانك از پای در‌آمده‌اند

به جز حسین، دو نفر دیگر که آرپی‌جی داشتند، دو تانک دیگر را نشانه گرفتند و هر دو را آتش زدند. چهار تانک دیگر به ده متری حسین رسیده بود‌ند. ‌حسین از جا بلند شد و آخرین گلوله را‌‌ رها کرد. سه تانک باقی مانده در یک زمان به طرف حسین شلیک کردند و خاکریزش را به هوا بردند. خودمان را به سرعت بالای سرش رساندیم؛ از خون‌های روی زمین پیدا بود که مسافت زیادی خودش را ‌روی خاک کشانده است.
کد خبر: ۳۶۹۳۹۲
تاریخ انتشار: ۱۶ دی ۱۳۹۲ - ۱۶:۲۷ 06 January 2014
پيدا بود كه بچه‌ها با گلوله مستقيم تانك از پای در‌آمده‌اندشهید سید‌حسین علم‌الهدی، فرزند آیت‌الله حاج سید مرتضی علم‌الهدی (ره) به سال ۱۳۳۷ شمسی پا به عرصه گیتی نهاد؛ فرزندی پاک از شجره مبارکه رسالت بود که در مهد علم و تقوا پرورش می‌یافت. حسین این نور پرتو گرفته تا آفاق در کانون علم و عملی در رشد بود که تشنگان فقه و فقاهت و مردم تشنه هدایت گرداگرد حریمش به اعتکاف بودند.

شهید سید‌حسین پنج سال پیش از قیام ۱۵ خرداد ۴۲ متولد شد تا بعد‌ها در مکتب قرآن، کلام وحی آموزد و نیز بعد‌ها در حین گذراندن دبستان، تلاوت کننده آیات الهی باشد و در سطح استان نغمه سرای و بلبل مترنم کننده لحن قرآن شود. صدای دلنشین او بود که صفحات زمان و قرون را به یکباره کنار می‌زد و این برگ ورق خورده را به برگ ایام هجرت پیوند می‌داد.
پيدا بود كه بچه‌ها با گلوله مستقيم تانك از پای در‌آمده‌اند
صمیمیت او بود که علاوه بر شور و جذبه‌اش، نقطه‌ای ‌به وجود آورده بود که مغناطیس باشد برای رشد دیگران در تجمع‌های مسجد و مدرسه؛ در مساجد با تشکیل کتابخانه و ‌سخنرانی و در مدارس با تشکیل انجمن‌های اسلامی و جلسات ارشاد و هدایت. هرچند هیچ قال و زبانی قادر بر ترسیم آن همه شور و عشق نیست، ‌بر حسب وظیفه، هاله‌ای از آن روح پاکباخته را در معرض تاریخ قرار می‌دهیم؛ باشد تا ره‌توشه‌ای برای فرزندان انقلاب گردد.

وی به تاریخ ۱۶ /۱۰/ ۱۳۵۹ به شهادت رسیدند.

از مقاومت تا شهادت


برای پنجمین روز پیاپی، عبور تانگ‌های ارتش از جاده هویزه ـ سوسنگرد ادامه داشت. از این جابجایی بوی حمله می‌آمد؛ حمله‌ای که همگی مدت‌ها در انتظارش بودیم. بچه‌ها نماز صبح را که خواندند، آماده رفتن به خط مقدم شدند‌‌. شب قبل هیچ اتفاق خاصی نیفتاد. بچه‌‌ها حدود چهار کیلومتر از خط مقدم تا یک مدرسه روستایی عقب آمدند، نماز جماعت را به امامت حسین علم‌الهدی خواندند، قرار و مدار دیده‌بان و نگهبان و کشیک را گذاشتند و آنقدر خسته بودند که چیزی خورده و نخورده به خواب رفتند. سی کیلومتر پیاده‌روی و جنگ و گریز، بچه‌های خط شکن را حسابی از پای در‌آورده بود. آنقدر خسته بودند که صدای بولدوزر‌ها و تانک‌های ارتش که برای استحکام مواضع تلاش می‌کردند، نمی‌توانست ‌آن‌ها را از خواب بیدا کند، به ویژه‌ که حسین علم‌الهدی گفته بود، پیشروی تا ایستگاه حمید در پیش است و این خود نیرویی تازه می‌خواست.

اینجا آخرین خاکریزی بود که شب گذشته بچه‌ها پیش رفته بودند، ماشین از جاده به سمت چپ پیچید و پشت یک خاکریز بلند توقف کرد. بچه‌ها پایین پریدند و حسین گفت: خوب بچه‌ها اینجا محل استقرار ماست، حمله از همین جا آغاز می‌شود. مواظب باشید‌ تا پیش از حمله، آن سوی ‌خاکریز نروید. سعی کنید بیشتر در سنگر باشید، چرا که آتش دشمن روی این مقطع بیشتر است. بخوابید، بخوابید. همینطور که حسین صحبت می‌کرد، صدای انفجار کاتیوشا پشت سرمان همه ما را مجبور کرد که درازکش شویم. از گردو‌خاکی که بلند شد، معلوم بود حدود دویست متر پشت سر ما گلوله‌ها به زمین نشسته است، با این حال، زمزمه ترکش بعضی از آن‌ها نزدیک ما به گوش می‌رسید.

حسین از جا بلند شد و گفت: «ما باید اون طرف جاده مستقر بشیم. از این به بعد ارتباط با بی‌سیمه، شما باید با تانکهایی که پشت سر تونه هماهنگ بشین، ‌قبل از اینکه دستور حمله داده بشه، همنیجا پشت سنگرتون میمونین. اگه سوالی ندارین، من می‌رم تا بقیه بچه‌ها رو مستقر کنم».
پيدا بود كه بچه‌ها با گلوله مستقيم تانك از پای در‌آمده‌اند
دو هواپیمای عراقی که بالای سر بچه‌ها پدیدار شد، همه را در جا میخکوب کرد، هیچ کس انتظارش را نداشت، از شروع حمله این نخستین بار بود که نیروی هوایی دشمن عمل می‌کرد. با ارتفاع پایین از بالای سر بچه‌ها رد شد و به عمق جبهه پیش رفت و چند لحظه بعد ناپدید شد. معلوم بود ‌برای شناسایی آمده‌اند و حتما دوباره بر‌می‌گردند. بچه‌ها زیر آتش سنگین دشمن ناگزیر به عقب‌نشینی شدند. ‌به خاکریز‌ها رسیدیم، همه به سنگر‌ها پناه بردند تا از آتش بی‌وقفه دشمن در امان باشند، ولی خاکریز‌ها حالت ساعت قبل را نداشت، خلوت خلوت شده بود،‌‌ نه یک تانک، نه یک نفر‌بر، از هیچ کدام و از تجهیزاتی که تا ساعتی قبل پشت خاکریز بودند خبری نبود!

‌اوضاع مشکوک به نظر می‌رسید! بدون اطلاع پشت بچه‌ها را خالی کرده بودند‌ و از همه مهم‌تر اینکه علاوه بر توپ و تانک، صدای رگبار هم می‌آمد‌ از نزدیک. گفتم: اگر به سمت جنوب شرقی خودمون حرکت کنیم، امید این هست که چند نفر سالم بمونن. این طور که معلومه گروه حسین علم‌الهدی دارن مقاومت می‌کنن، بیشترین فشار عراق هم از همون سمته، درست پشت سر ما سمت شمال غربی، هر چند فاصله اون‌ها کمه ولی اگر یک متر هم از دشمن دور‌تر بشیم غنیمته. باید حداکثر استفاده رو بکنیم.

هنوز صدای تانک‌های آن طرف جاده به گوش می‌رسید، تیراندازی لحظه‌ای قطع نمی‌شد. اگر عراقی‌ها خودشان را به این سوی جاده می‌رساندند، هیچ راه فراری نداشتیم، با اینکه می‌دانستیم امید برگشت نیست، ولی فریضه رساندن آرپی‌جی به علم‌الهدی ما را مصمم به پیش می‌راند.
پيدا بود كه بچه‌ها با گلوله مستقيم تانك از پای در‌آمده‌اند
 به جاده که رسیدیم، توانستیم تانک‌ها را ببینیم؛ به جز چند تایی که در حال سوختن بودند بقیه غرش کنان پیش می‌آمدند. فکر کردیم بچه‌ها باید آن طرف خاکریز باشند، از جاده گذشتیم و پشت اولین خاکریز سنگر گرفتیم. چشمم به حسین که افتاد، خستگی از تنم در‌آمد. آرپی‌جی بر دوش‌ پشت خاکریز دراز کشیده بود. در امتداد خاکریز غیر از حسین حدود ده نفر دیگر هنوز زنده بودند، از همه گروه همین ده تن مانده بودند، حتی یک جسد سالم بر زمین نمانده بود. پیدا بود که بچه‌ها با گلوله مستقیم تانک از پای در‌آمده‌اند. تانک‌های سالم از کنار تانک‌های سوخته عبور می‌کردند و به طرف خاکریز علم‌الهدی پیش می‌آمدند. غیر از حسین دو نفر دیگر که آرپی‌جی داشتند، دو تانک دیگر را نشانه رفتند و هر دو را آتش زدند. چهار تانک دیگر به ده متری حسین رسیده بودند، ‌حسین از جا بلند شد و آخرین گلوله را‌‌ رها کرد، سه تانک باقی مانده در یک زمان به طرف حسین شلیک کردند و خاکریزش را به هوا بردند. خودمان را به سرعت بالای سرش رساندیم؛ از خون‌های روی زمین پیدا بود که مسافت زیادی خودش را بر روی خاک کشانده است. (پایگاه اطلاع رسانی فرهنگ ایثار و شهادت)

بیانات مقام معظم رهبری در گلزار شهدای هویزه‌ ۲۰ / ۱۲/ ۱۳۷۵:


‌این بیابان‌ها را نیروهاى متجاوز پر کرده بودند. تمام این سرزمین پاک و مظلوم و خونبار، در زیر چکمه‌‌ متجاوزان بود و نیروهاى مسلّح و سازمان‌هاى نظامى ما، همه تلاش خودشان را براى دفع و سرکوب دشمن مى‌کردند. اما این جوان با دست خالى به مقابله با دشمن مى‌رفتند. آن روز شاید عدّه این جوانان، بیست، سى نفر بیشتر نبود. بیست الى سى جوانان با دست خالى؛ اما با دل استوار از ایمان و توکّل به پروردگار. در این‌جا، در این بیابان‌ها، چند هزار تانک و نفربر زرهى از دشمن مستقر بود. آن جمع کوچک، براى مقابله با این جمع على‌الظّاهر بزرگ مى‌آمد؛ با ایمان به خدا و با توکل؛ آن‌گونه که حسین‌بن‌على ـ علیه‌السّلام ـ با جمع معدود، در مقابل دریاى دشمن ایستاد، قلبش نلرزید، اراده‌اش سست نشد و تردید در او راه پیدا نکرد. این جوانان، واقعاً همان‌طور بودند.
پيدا بود كه بچه‌ها با گلوله مستقيم تانك از پای در‌آمده‌اند
من در همین‌جا‌ از شهید علم‌الهدى پرسیدم: شما از سلاح و تجهیزات چه دارید که این‌گونه مصمّم به جنگ دشمن مى‌روید؟ دیدم این‌ها دل‌هایشان آن‌چنان به نور ایمان و توکّل به خدا محکم است که از خالى بودن دست خود هیچ باکى ندارند. حرکت کردند و رفتند. آن‌ها خواستار جهاد در راه خدا و پذیراى شهادت در این راه بودند، چون مى‌دانستند حقّند. شهداى ما در هر نقطه این جبهه عظیم، با همین روحیه و با همین ایمان، جنگیدند.

عزیزان من! برادران و خواهرانى که از منطقه دشت آزادگان، از هویزه، از سوسنگرد، از بُستان و از مناطق دیگرِ عشایرِ مختلف عرب در این‌جا هستید و یا کسانى که از نقاط دیگر آمده‌اید! این صحنه‌هاى زیبا از جوانان رزمنده، یک درس است. یک درس بزرگ براى امروزِ ملتِ ایران و براىِ همیشه تاریخ. در انقلاب هم، ما با دست خالى به میدان آمدیم؛ اما با دلى سرشار از ایمان و عشق، با دستگاهِ تا دندان مسلّحِ دشمن، جنگیدیم و بر او پیروز شدیم. البته، مبارزه زحمت دارد؛ اما حق بر باطل، پیروز است.
پيدا بود كه بچه‌ها با گلوله مستقيم تانك از پای در‌آمده‌اند

تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۱
در انتظار بررسی: ۲۴
انتشار یافته: ۳۱
خدا به حق شهدا همه ما رو بیامرزه
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۶:۴۷ - ۱۳۹۲/۱۰/۱۷
این چهار پنج نفری که منفی دادند؛ بنظر شما چه کیش و مسلکی دارند که با جاری شدن رحمت حق برشهدای ما مشکل دارند؟!؟!
خداوند باشهدای کربلا محشورشان بگرداند .
خدا ما را شرمند شهدا نکند
روحش شاد و یادش گرامی باد .
خاطرهای دلاورمردان ایرانی زیاد است .
وقتی عکسی و اسمی از شهیدی به میان می آید دلم هوای جبهه های جنگ را می کند و به حال آنان که شهید شدند قبطه می خورم .
من ره به خلوت عشق هرگز نبرده بودم..پیدا نمیشدی تو شاید که مرده بودم.
ای شهید، ای آن که بر کرانه ازلی و ابدی وجود بر نشسته ای، دستی بر آر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز، از این منجلاب بیرون کش
پاسخ ها
مهدی
| Iran, Islamic Republic of |
۲۰:۲۲ - ۱۳۹۲/۱۰/۱۶
چقدرتنگ نظرن اونایی که منفی میدن
یکی از دبیرهای من تو شهدای هویزه است شهید سید محمد بهاءالدین وقتی از شهدای هویزه صحبت میشه دلم واسه غریبی بقیه میگیره یه یادی هم از اونا بکنین
ما که شرمنده شهدا هستیم
من یه جوان 25 ساله هستم.از خدا می خوام که قدرت تحلیل و ارزش گذاری خون شهدا فارغ از استفاده های سیاسی رو به من و همه جوانان این کشور عطا کند
ممنون ازسایت تابناک که به یاد شهداست وزندگی ورشادتهای این عزیزان رو برای ما بازگو میکنه.روح همه شهداشادویادشون گرامی.
روحش با علی اکبرمحشورباد
خداوند ما را با اين شهداي عزيز محشور كند و ببخشايدو از شفاعتشان بهره مند گرداند. خوشا به جايگايشان در نزد خدا !
ایرانی ها باهر عقیده ، مذهب و قومیتی تا ابد مدیون غیورمردان و شیر مردانی هستند که مردانه اجازه ندادند سرزمین مان و دینمان در زیر چکمه های دشمنانی لگدمال شود که حتی به مردم خودشان نیز رحم نکردند چه برسد به ما
روحش شاد ویادش گرامی باد
واقعا دلیل منفی دادن چیه؟ اونایی که منفی میدن جواب بدن!
به یاد دارم شبی خارج از خانه میهمان بودم و در کتابخانه میزبان کتابی از زندگینامه این شهید بزرگوار بود، آنچنان سیره این شهید والامقام جاذبه قوی داشت که شیفته وار تا اذان صبح بیدار ماندم و خواندن کتاب چند صد صفحه ای را به سرانجام رساندم
خوشا به حال آنان که السابقون را چه حضوراً و چه منطقاً درک کرده اند تا گلابی از آن گل ها برای ثله آخرین باشند
اون عکس مسجد در کدوم شهره و اسم چیه ؟
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۲:۵۸ - ۱۳۹۲/۱۰/۱۷
سلام
این عکس مربوط به یادواره شهدای مقاومت در منطقه پادگان حمید است که در محل شهادت آن بزرگواران و به همت همرزمان آن شهدا ساخته شده است.
برای من که در سالهای جنگ در اهواز متولد و بزرگ شدم، این مکان و روز 16 دی و همسایگی با خانواده شهید علم الهدی، بهترین خاطرات است.
زيارت مزار اين مجاهدان يك توفيق و نام آنان تا ابد بر تارك اين سرزمين خواهد درخشيد نبرد با دشمن تا آخرين گلوله شما رحمت حق بر شما اى شهيدان خدايي
درود خدا بر تو شیرمرد خطه خونین خوزستان.این خاک به داشتن چنین قهرمانانی به خود می بالد.
روحش شاد هم جلیس با جدش امام حسین (ع)باشد
خوشا به سعادتشون شیر مردانی همچون حسین علم الهدی
خواهشًابیشتر ازشهدا برای مابگوئید تا همیشه با یاد شهدا زندگی کنیم . یاران چه غریبانه رفتند ازاین خانه خوشا به سعادتتون شهدا
اون اوایل که پیکرهای مطهرشان را پیدا کرده بودند و در اینجا دفن کرده بودند یادم میاد با کاروانهای زیادی به زیارتشان رفتیم. هیچوقت فراموشم نمیشود آن بمباران رژیم بعثی را. خدایا ما را با شهدایمان محشور کن.
یکی از شهدای هویزه مرحوم شهید عطاری بود.همرزم شهید حسین اعلم الهدی.یاد و نام و راهشان گرامی و پر رهرو باد.
مسئولین و مردم باید طوری عمل کنند که همواره شهدا در نظرشان جلوه گر باشند و هیچ حرکتی جز برای رضای خدا و شادی دل شهدا نداشته باشند آن وقت است که شهدا هم از ما راضی می شوند و برای ما شفاعت و دعا می کنند
کجایید ای شهیدان خدایی
بلا جویان دشت کربلایی
کجایید ای سبک بالان عاشق
پرنده تر زه مرغان هوایی
خوش به حالتون
خداوند همه رفتگان واسیران خاک رابیامرزدخوب بود ازهمرزمان این شهیدعزیز مانند شهید حکیم وشهید دهشوروغیره یادی شود
روحش شاد
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # کنکور # حماس