در شرایطی که با نزدیک شدن به پایان چله بزرگ زمستانی، سرمای هوا روز به روز فزونی یافته و تا اعماق جان میرسد، دیدن کودکان کار در گوشهگوشه شهر، هر دلیلی که داشته باشد، بزرگترین دلیل برای اثبات یک حقیقت تلخ است؛ قلب همگیمان یخ زده و کمتر نشانی از گرمای انساندوستی در آن یافت میشود.
نخست: قابل تقدیرترین باخت یک قهرمان!به گزارش «تابناک»، چند روز پیش «یوسین بولت»، سریعترین مرد جهان که در پی دعوت یک نهاد خیریه راهی بوئنوس آیرس (همزاد آمریکای جنوبی تهران) شده بود، در برخی از محلات معمولی پایتخت آرژانتین حاضر شد و در شرایط طبیعی (بخوانید: در مکانهای رتوش نشده!) چند مسابقه نمادین برگزار کرد که در این میان، جا داشت یکی از مسابقاتش به طور ویژه در کشورمان بازتاب پیدا کند که این گونه نشد.
قهرمان جهان که چندین مدال طلای المپیک را هم در کارنامه خود دارد، در یکی از مسابقاتی که میزبانان برایش تدارک دیده بودند، با کودکان بیسرپرست رقابت کرد و به آنها باخت تا نشان دهد که تومنی سنار با خیلی از دیگر قهرمانان فرق دارد؛ به ویژه با برخی قهرمانان ایرانی که بابت هزار و یک چیز قهر کرده و تمرینات را رها میکنند، ولی یک بار نشده وقتی از خیابانهای شهر میگذرند و با کودکی که کودکیاش با کار پر شده روبهرو شدند، قهرشان بگیرد.
البته محدود کردن این سخن به ورزشکاران، ظلم است در حق هنرمندان، اساتید، اعضای تشکلها، مسئولان حال، سابق و سالهای دور. همه کسانی که وقتی میخواهند از افتخار سخن بگویند، آن را تقدیم ملت کرده و کلیشه را به عرش پیوند میزنند و خلاصه همه ماهایی که گویا لباس تنمان ضخیم است که اگر نبود، سرما زیر آن میخزید و یاد سرمازدگان را زنده نگه میداشتیم!
بعد: انکار میشدند، بهتر نبود؟ با عقبگرد به یکی دو دهه پیش، به یاد خواهیم آورد که کودکان کار، کودکان و زنان خیابانی و بسیار پدیدههای نامطلوب دیگر اجتماعی انکار میشدند؛ انگار یا نبودند یا چشمی برای دیدنشان نبود و یا شاید درصدشان اینقدر ناچیز بود که به صفر میل میکرد و میتوانست به پیروی از ریاضیات، نادیده انگاشتشان.
اگر آن فضا را به یاد بیاوریم، قطعا حق خواهیم داد که امروز آمار همه این پدیدههای همراه با شهرنشینی مدرن به شدت افزایش یافته و البته دوره انکارشان نیز پایان یافته است. از حق که نگذریم، رشد جمعیت، گسترش شهرنشینی و عوامل متعدد دیگر هم باید لحاظ شوند، ولی آنچه در اثر رسمیت یافتن این پدیدههای زشت اجتماعی عایدمان شده، تنها قلبهایی سرد است و بس.
از روزی که پذیرفتیم کودکان کار بخشی از دردهای جامعهمان است، تلاشی برای رفع این رنج نکردیم و یا اگر کردیم، نتیجه آن چیزی نبود که اثرگذار توصیف شود؛ اما به ازای آن، حالا چندین و چند نهاد تشکیل شده برای رفع و رجوع این مشکلات روی دستمان مانده که نه تنها هیچ خاصیتی ندارند، بلکه هزینهزا بوده و به لاغر شدن بودجه عمومی کمک شایانی میکنند و عجیب اینکه همه زورشان برای کمک به کودکان کار، وعده رسمی کردنشان با صدور شناسنامه است!
اینجاست که میتوانیم بپرسیم: آیا بهتر نبود همان سیاست انکار را ادامه میدادیم؟
ادامه: ذره ذره آب میشویم و ذره ذره بخار میشوند... پیشتر هم گفته و نوشته شده!
مگر میشود کودکی به التماس از ما و شما بخواهد که در سرمای این روزها و شبها، از او یه بسته دستمال کاغذی بخریم و ما به هزار و یک دلیل خودداری کنیم و بعد بگوییم اتفاقی نیفتاده است؟ حتما کودک کار یک قدم رنجیدهتر شده و ما یک قدم سنگدلتر.
هر بار که این فرایند تکرار میشود، امید آن کودک برای رسیدن به جزیره آرامشِ کودکی کمی کمرنگتر شده و ما هم ذرهای از انسانیتمان را جا میگذاریم؛ اما هیچ کس خریدار این ذرهها نبوده و حتی تلختر، انگار انسانیت هیچ خریداری ندارد!
بدین ترتیب نه سازمان و نهادهایی که برای این منظور تشکیل شدهاند، ککشان میگزد که پشت بیشتر چراغ قرمزهای شهر پر شده از دختران و پسرانی که هر روزه، حتی بدون استراحت جمعهها، به کسب و کار مشغولند، نه ضابط قضایی، مدعیالعموم و دستگاه حقوقی مملکت تلاش میکند مانع این کار غیرانسانی که موکدا غیرقانونی هم شناخته شده، شود، نه دیگر مسئولان ریز و درشت، استانی یا کشوری، مقامات محلی یا کلان و... هیچ کاری میکنند.
عجیبتر اینکه این ماجرای غیر عادی و ظلم آشکار به اندازهای برای همهمان عادی شده که اگر بگوییم چرا ورزشکاران و مشاهیر کاری نمیکنند، باید بگوییم چرا هیچ نهاد خصوصی در این عرصه فعال نیست؟ چرا هیچ گروهی در این باره واکنش نشان نداده و تجمع خیابانی نمیکند تا سوژه بخشهای خبری صدا و سیما شود؟ چرا ما و شما فراخوان نمیدهیم که ایها الناس(!) برای خرید فردای این کودکان امروز کمک کنید؟
سرانجام: از یال و کوپال تا... پر شده با پوشال!
درست است که تأکید کردیم همه میتوانیم و باید سهمی در حل مشکلات داشته باشیم و کار نکرده سازمانهای تخصصی را به قدر سهممان انجام دهیم، ولی اگر بدانیم هیچ قهرمانی، هیچ هنرمندی، هیچ سیاستمداری، هیچ ثروتمندی و... تا کنون در کشورمان بنیاد خیریه برای حمایت از کودکان کار به راه نیانداخته، جای گله ندارد که بگوییم قهرمان ما در زمینه انسان دوستی، یوسین بولت، لیونل مسی، بیل گیتس و همسرش هستند؛ اصلا آن میلانیهای بازنشسته هستند که با دریافت پول به تهران میآیند، نه... و... که جای خالیشان را خیلیها میتوانند پرکنند و نمیکنند!
برای دریافت و دیدن آخرین اخبار تابناک، از هر نقطه ای در اینترنت Toolbar اختصاصی تابناک را از لینک زیر دریافت و بر روی مرورگر خود نصب کنید:لینک دریافت Toolbar تابناک