در صف طولاني مرداني كه گمان ميكرديم موفق به جلب راي اعتماد مجلس نميشوند فقط محمد عليآبادي به اين سرنوشت دچار شد. بودند كساني كه در مقام مقايسه با او گافها و ناكاميهاي درشتتري را در دولت نهم به يادگار گذاشتند اما برخلاف عليآبادي كرسي وزارت را در دولت دهم هم به چنگ آوردند.
به نوشته تهران امروز؛ حذف رئيس سابق سازمان ورزش از كابينه دولت دهم از معدود گمانهزنيهاي صحيح منتقداني بود كه گمان ميكردند وزراي پيشنهادي مسير صعبالعبوري را براي عبور از مجلس پيشرو دارند و اين خاصيت متفاوت ورزش در مقايسه با ساير عرصهها را متذكر ميشود. ورزش ايران با تمام سياسيبازيها و پشتپردههايش براي مردم پديده ناشناختهاي نيست.
آنها ريز به ريز موفقيتها و ناكاميها را دنبال ميكنند و تحليلهاي كارشناسانهاي را از فراز و فرودهاي ورزش كشور ارائه ميدهند. شايد براي ارزيابي عملكرد وزارت نيرو، آموزشوپرورش يا صنايع به نيروهاي تخصصي و آناليز دقيق فعاليتهاي علمي و عملي نياز باشد اما در ورزش شما با مردمي سروكار داريد كه خروجي و محصول تمام سازوكارها را در قالب نتايج ملي و باشگاهي در عرصه بينالمللي ميبينند و تحليل ميكنند.
هرچند تيم سابق سازمان تربيتبدني بسيار تلاش كرد برخي ناكاميهاي بزرگ را در سايه ساختوسازها و فعاليتهاي زيرساختي صورت گرفته توجيه كند اما قابل پيشبيني بود كه تاسيس سالن و ورزشگاه در شهرستانهاي دور و نزديك نميتواند بمبهاي مهيبي مثل سقوط در المپيك و ناكامي در صعود به جامجهاني را خنثي كند.
محمد عليآبادي ميتوانست در وزارتخانههاي ديگر عملكردي بهمراتب ضعيفتر داشته باشد و البته با اقتدار به كابينه دولت دهم هم راه پيدا كند. بدشانسي او اين بود كه در سازمان تربيتبدني تمام اشتباهات عمدي و سهوياش ديده شد و بازتاب پيدا كرد.
همه ديدند كه در انتخابات فدراسيون فوتبال چه اتفاقاتي افتاد، همه ديدند انتخابات كميته ملي المپيك در چه فضايي برگزار شد و نميشد چشم بر نيروهاي كارآمدي كه به واسطه مخالفت با برخي سياستها به حاشيه گود رانده شدند، بست. عليآبادي بدشانس بود.
او چهار سال قبل تلاش زيادي كرد در عرصهاي غير از سازمان تربيتبدني مشغول به كار شود و انگار ميدانست در ورزش پستويي براي پنهان شدن و تريبوني براي توجيه كردن وجود ندارد. قبل از عليآبادي نامهايي مثل محسن مهرعليزاده، مصطفي هاشميطبا و حسن غفوريفرد را بهخاطر ميآوريم كه پس از جدايي از بدنه ورزش با نگاه منفي توده مواجه شدند و در صف انتظار پستهاي كليدي مو سفيد كردند.
ورزش بيمار ايران همچنان قرباني ميگيرد و ظاهرا علي سعيدلو نفر بعدي است. شايد بهنفع او باشد كه در اولين نطقهايش از سرطان بدخيم ورزش پرده بردارد و برخلاف عليآبادي كه وعدههاي رويايي داد، بگويد فعلا نبايد انتظار معجزه داشته باشيد.
كاش سعيدلو بتواند اين ذهنيت را جا بيندازد كه برد و باختهاي سطحي نبايد به عملكرد سازمان ارتباط پيدا كند و كاش رئيسجمهور ديگر جمله «رئيس سازمان در واليبال موفق بود و در فوتبال ناكام» را به زبان نياورد. كاش سعيدلو بداند تكرار اتفاقات المپيك و جامجهاني در قامت رئيس ورزش كم از قطع سه ساعته برق كشور در تمام ايام هفته در قامت وزير نيرو نيست.