بازی دوستانه با بحرین... همه میدانستیم این بازی به هیچ عنوان دوستانه نخواهد بود. شايد این تنها نقطه قوت بازی با بحرین بود. دوستانه نبودن این بازی بهتر از هر بازی دیگری میتوانست نقاط ضعف و قوت تیمملی را به معرض نمایش بگذارد، چرا که از هر حیث به یک بازی رسمی شبیه بود.
به نوشته جوان؛ این بازی هم خصومتها و جدیت یک بازی رسمی را داشت و هم داوری مغرضانه یک بازی رسمی را که اکثراً مشابه آن را در بازی با تیمهای عربی با پوست و گوشت و خونمان لمس کردیم. همه چیز آن طور بود که میخواستیم.
یک بازی واقعی برای محک خوردن تیم قطبی. همه چیز جز انتظارمان از نتیجه... شاید انتظار سومین شکست در منامه را هم میکشیدیم. به هر حال این ظاهراً یک بازی دوستانه بود و بازی دوستانه برای خودنمایی نقاط ضعف و قوت یک تیم برگزار میشود اما هرگز انتظار نداشتیم در چهارمین حضورمان در منامه، سنگینترین شکست را متحمل شویم.
پیشتر دو شکست و یک تساوی در این ورزشگاه تجربه کرده بودیم. سنگینترین شکست (3-1) سال 80 و در مقدماتی جام جهانی روحمان را آزرده بود بعد از آن یک مساوی و یک شکست یک بر صفر به ترتیب در سالهای 83 و 87 کسب کرده بودیم. اما این بار... انتظار داشتیم تیم قطبی حداقل دردی از دردهای کهنه قبل را برایمان دوا کند، نه زخمی بر پیکره تیمملی بزند که امیدی به بهبود آن نداشته باشیم! بعد از آن شکست پرگل برابر مکزیک (4-0) زمان مربیگری قلعهنویی در تیمملی، دو سالی بود که باختهایمان با یک یا دو گل رقم میخورد. اما این بار شاهد شکستی سنگین بودیم. شکستی سنگین از بحرین که اولین شکست سرمربی تیمملی هم بود!
اما چه شد که باختیم...؟
نمیتوانیم هیچ تقصیری را گردن داور بیندازیم یا از نبود لژیونرها شکایت کنیم. هرچند آنها تعیینکننده هستند و حضورشان بار تجربه تیم را بالا میبرد اما واقعیت این است که تیمملی همیشه نمیتواند آنها را در اختیار داشته باشد، پس باید تیمی داشته باشیم که بدون آنها کاسه چه کنم، چه کنم دست نگیرد. از طرفی هم نمیتوان به داوری خرده گرفت. چرا که چنین مسائلی در همه بازیهایمان با تیمهای عربی رخ میدهد، پس باید به آن هم به عنوان یکی از نقاط قوت تیم حریف نگاه کرده و برایش چارهای فنی اندیشید.
ناهماهنگی
اما مهمترین مشکل فنی تیم، ناهماهنگی آن بود و عدم انجام کارهای گروهی! این ناهماهنگی در تمام نقاط زمین دیده میشد. نحوه جاگیری و عدم پوشش مناسب از دیگر ضعفهای بازیکنان بود که کاملاً به چشم میآمد. برای مثال هادی عقیلی روز بسیار بدی را پشت سرگذاشت و بدتر از همه اینکه او بهرغم آشنایی که به بازی حسینی داشت به هیچ وجه در پوشش او خوب کار نکرد و در حد نام خود ظاهر نشد و همین ناهماهنگی و بیدقتی در طول بازی باعث شد روی گل دوم و چهارم کاملاً مقصر باشد.
دروازه بیجادو
اما شاید بدتر از همه طالبلو بود. او که در لیگ به دلیل عملکرد خوبش میگویند دروازه را جادو کرده روی دو گل صد درصد مقصر بود و با عملکرد ضعیفش نشان داد به عنوان دروازهبان جانشین هنوز نمیتواند در آن سطحی که رحمتی برای تیمملی بازی میکند، بازی کند!
احساسی و غریزی
شاگردان قطبی با اینکه به عنوان بهترینها از لیگ گلچین شدهاند اما درست اشتباهاتی را مرتکب میشدند که در سطح فوتبال باشگاهی از آنها و دیگر هم تیمیهایشان شاهد بودیم. با این تفاوت که آنها در تیمهای باشگاهی خود حرکات مثبتی هم انجام میدادند که برابر بحرین از انجام آنها عاجز مانده بودند. تنها کاری که مدافعان انجام میدادند، زیر توپ زدن بود و دور کردن موقتی توپ از محوطه خطر. حتی کعبی هم که اکثراً در بازیهای ملی عملکرد خوب و قابل قبولی دارد در بازی با بحرین کعبی همیشگی نبود. هرچند در دفاع بهتر از بقیه کار کرد اما در حمله و بازیسازی لنگ میزد و کار مفیدی از او شاهد نبودیم.
مشکل همیشگی
اما مشکل همیشگی فوتبال ایران باز هم خود را به نمایش گذاشت؛ عدم حفظ گل زده. بازیکنان آنقدر در حفظ گل زده ضعیف عمل کردند که یکی از کارشناسان در این باره میگوید:« به نظر میرسد باید دوباره و به شکل کاملاً ابتدایی نحوه گل نخوردن را اول به بازیکنان و سپس به تیمها یاد بدهیم.» تیمملی دقیقاً مثل تیمهای باشگاهی در طول بازی با بحرین از این مشکل حاد رنج میبرد و قطبی هم هیچ دوایی برای این درد تجویز نکرد.
بدترینها
اما شاید بدترین خط، همان خط دفاع بود؛ جایی که ناهماهنگی مدافعان باعث شد مهاجمان حریف را به خودنمایی وادارد. مهاجمان بحرین بارها از عمق خط دفاع صاحب موقعیت شدند و ما هرگز به فکر پوشش آن نشدیم. چرا که نصرتی باز هم روی دور اشتباه کردن افتاده بود و مهار شدنی هم نبود! البته بقیه هم بهتر از او کار نکردند و نتیجه این بود که سه توپ از بین آنها رد شد و درون دروازه جا خوش کرد.
افتضاح در همه نقاط
البته این مشکلات را به شکلهای دیگر، در دیگر نقاط زمین هم شاهد بودیم. مثلاً اینکه در میانههای زمین هیچ بازیکنی توانایی تخریب بازی حریف را نداشت. پژمان کمسابقه و پراشتباه بود، به طوری که قطبی ناچار به تعویض او شد و آشوبی هم عملاً هیچ، بازیسازی نکرد، حتی خسرو حیدری هم که در استقلال عالی کار میکند نتوانست یک ارسال خوب برای برهانی بکند. هرچند که برهانی هم چندان عالی نبود. زندی هم اگر آن دو گل را نمیزد دیگر هیچ دفاعی نمیتوانست از بازیاش بکند. او علاقه زیادی به دادن پاسهای سرعتی و تک ضرب دارد. اما وقتی کسی نمیتواند پاسهایش را جواب دهد، این پاسها موقعیتهایی خوب میشود برای بازیکنان فرصت طلب حریف و خطری روی دروازهای که ظاهراً هیچ محافظی هم ندارد.
تنها نقطه قوت
شاید تنها نقطه قوت بازی ایران تعویضهایش بود. حداقل با ورود کاظمی، حاجصفی و زارعی که عملکرد چندان بدی نداشتند و روی بعضی صحنهها خوب هم بودند، سرعت تیمی بالا رفت و ایران توانست بازی را یک بار دیگر به دست بگیرد. اما چه سود که حالا داور بیش از قبل برای رقم خوردن روزی وحشتناک برای ایران کمر بسته بود و البته موفق هم شد.
مثل همیشه
تیمملی بسیار ناهماهنگ، ضعیف و پراشتباه ظاهر شد و قطبی با تمام وعده و وعیدهایش نتوانست حتی برابر بحرینی که برای ایران یادآور خاطرات بسیار تلخ است آبروداری کند. اما باز هم مثل همیشه امیدواریم حداقل حالا که ضعفها تا این اندازه مشهود و قابل لمس هستند، به فکر برطرف کردن آن باشیم نه اینکه باز هم دست روی دست بگذاریم تا بازی بعدی و غصه و اندوهی دیگر.
انعکاس
جالبتر از همه انعکاس این بازی و نتیجه افتضاح آن بود. برخلاف مطبوعات بوسنی که از شکست تیمشان برابر ایران بیش از نیم خط ننوشته بودند، روزنامههای عربی و حتی بینالمللی تا توانستند به این موضوع پرداخته و آن را بزرگ کردند. این روزنامهها همه پیروزی بحرین برابر ایران را یک برد معنوی خوانده و آن را تجربهای مثبت برای این تیم قبل از رویارویی با عربستان در پلیآف عنوان کردند.