در مورد امیر خلبان فرشید اسکندری در ویکی تابناک بیشتر بخوانید

گفتگو با آزاده خلبان فرشید اسکندری/۳
یکی را گرفته بودند که می‌گفتند ضدانقلاب است. به امام فحش داده و ما هم او را گرفته‌ایم. بنده خدا راننده تانکر آب پایگاه بود. نتوانستم تحمل کنم. گفتم «حاج‌آقا این‌حرف‌ها چیست می‌زنید؟ وقتی رفتیم قم زیارت امام، اولین‌کسی که شعار داد و سینه زد این‌آقا بود.» ری شهری نگاهم کرد و گفت تو کی هستی؟ گفتم اسکندری‌ام که دنبالش هستی. گفت «به‌به! چشممان به جمال شما روشن! چند وقت است پیغام می‌فرستادم. چرا نمی‌آمدی؟ می‌ترسیدی؟»
کد خبر: ۱۳۳۶۷۰۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۸/۱۰

گفتگو با آزاده خلبان فرشید اسکندری/۲
انتهای باند پایگاه هوایی کرکوک، چندهواپیما بود که آن‌ها را زدم. آن‌ها هم آماده شده بودند بیایند سمت ما. تقریبا می‌دیدم که سربازها هرکدام از پشت تریپل ای ها فرار می‌کنند. چون چسبیده بودم کف زمین. سرعتم هم خیلی زیاد بود. ۳۰۰ نات سرعت داشتم. ولی انتهای باند منتظرم بودند و زدند. دیدم هواپیما خیلی ارتعاش دارد. ناگهان دماغ هواپیما افتاد پایین. اشهد را گفتم و یا علی! [دستگیره اجکت را] کشیدم.
کد خبر: ۱۳۳۵۷۹۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۸/۰۳

گفتگو با آزاده خلبان فرشید اسکندری/۱
آخرش از کوره در رفتم و گفتم «عباس جان نوکرتم! برای من چه فرقی دارد دختر باشد یا پسر! الان که این‌جا هستم. خودت را ناراحت نکن! بی‌خیال! رد شو برو!» متوجه شد من ناراحت شدم. به همین‌خاطر صحبت را رها کرد و با بچه‌های دیگر شروع به سر و کله‌زدن کرد.
کد خبر: ۱۳۳۵۰۱۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۷/۲۷

مفید صفحه اصلی نسخه موبایل