بازدید 19194
۳

روایت تکان دهنده از عشق آتشین در هنگامه جنگ سرد

پاولیکوفسکی در مقابل تقدیر بی‌رحم زمانه، تسلیم نمی‌شود و مسیر دیگری را پیش ‌روی شخصیت‌هایی قرار داده و به آنها فرصت می‌دهد تا هر یک به نوعی با پرداخت هزینه‌ای سنگین، عشق خود را بازیابند. بازی های فوق‌العاده بازیگران این فیلم به ویژه هنر یوانا کولیگ در نقش معشوق همزمان به اشتیاق برای تداوم عشق، همراه با نگاه سرد و مردد نسبت به سرنوشت رابطه‌اش در آن دوران و روزگار است که حس هم‌ذات‌پنداری را نزد مخاطب برمی‌انگیزد...
کد خبر: ۹۲۲۲۹۹
تاریخ انتشار: ۱۵ شهريور ۱۳۹۸ - ۲۱:۱۹ 06 September 2019

عشق آتشین در هنگامه جنگ سرد

فیلم سینمایی «جنگ سرد | Zimna wojna | Cold War» به کارگردانی پاوو پاولیکوفسکی، فیلمساز لهستانی محصول سال 2018 و از کاندیداهای اسکار بهترین فیلم خارجی زبان 2019 بود که در رقابت با «رُما | Roma» شانسی نداشت؛ درامی تأثیرگذار پیرامون یک عاشقانه که در هنگامه جنگ سرد رخ می‌دهد و آنچنان خوش پرداخت است که بار دیگر نگاه‌ها را در سطح جهان به سینمای لهستان خیره کرد؛ اما این فیلم سیاه و سفید هشتاد و پنج دقیقه‌ای چه ویژگی‌ دارد؟

«تابناک» ـ مهدی خرم دل؛ دوران جنگ سرد فرارسیده و «ویکتور» آهنگساز و رهبر ارکستر لهستانی با نقش آفرینی توماش کات در پی شناسایی استعدادها و آموزش آنها برای یک گروه موسیقی فولکلور است. صف‌های طولانی از داوطلبانی فقیر و مردمانی بی‌روح در روستاها شکل گرفته و این رهبر ارکستر به همراه دستیارانش روستا به روستا به ضبط و ارزیابی صدای این استعدادها می‌پردازند. در یکی از این روستاها، صدای دختری به نام «زولا» توجه این رهبر ارکستر را به خود جلب می‌کند و اینجاست که دوربین با نزدیک شدن به صورت زولا نشان می‌دهد او خاص‌تر از سایرین است؛ دختری روستایی با نقش آفرینی یوانا کولیگ که همچون دیگر مردمان، تنها فرصت زندگی‌اش برای زندگی‌اش انتخاب شدن توسط این رهبر ارکستر است.

روایت تکان دهنده از عشق آتشین در هنگامه جنگ سرد

از اینجا عشقی میان رهبر ارکستر و دختر روستایی شکل می‌گیرد که ریشه‌های عمیقی دارد و در دهه‌های 40 تا 60 میلادی و اوج قدرت‌نمایی کمونیسم، هیچ واقعه‌ای توان پایان بخشی‌اش را ندارد و هنر پناهگاهی محکم برای در امان ماندن آنها از تبعات ایدئولوژی کمونیستی است که اصرار دارد حتی در متن قطعات موسیقی روستایی نیز رسوخ کند و وقتی این قطعات توسط گروه موسیقی اجرا می‌شود، تصویر بزرگ استالین در پشت گروه موسیقی برافراشته شود. مسیر حوادث در لهستان، برلین، یوگسلاوی و پاریس رخ می‌دهد اما سایه سنگین این ایدئولوژی، همواره بر سر آنها سنگینی می‌کند و مکرراً دامن‌شان را می‌فشارد.

پاولیکوفسکی قرائت تازه‌ای از فیلمسازی‌اش ارائه نکرده و کارگردانی این فیلم در امتداد آثار پیشینش و فرم آثاری چون «آیدا | Ida»، «تابستان عشقی من | My Summer of Love» و «آخرین چاره | Last Resort» قابل ارزیابی است و به نظر نمی‌رسد این کارگردان شاخص لهستانی نیز چیزی جز این می‌خواسته است. شاید در نگاه نخست تصور شود با فیلمی عمدتاً متکی به کارگردانی با قاب‌های ثابت و خیره به جاده‌ها و خطوط افقی مواجه هستیم و در ادامه نام تارکوفسکی بر زبان بیاید اما در چنین فضایی از «جنگ سرد | Cold War»، «عشق آتشین | Fiery Love» بارها پرده آهنین را می‌درد.

روایت تکان دهنده از عشق آتشین در هنگامه جنگ سرد

کارگردان به جای استفاده از قاب‌های استاندارد مرسوم در سینمای امروز یا قاب اسکوپ که به او فضای بیشتری برای به تصویر کشیدنِ ریتم بصری در ترکیب بندی نماها را می‌دهد، از کادر چهار در سه استفاده کرده که با تکیه بر نگاتیو مونوکروم در فضای سیاه و سفید و تلخ و شیرین این اثر کار می‌کند و در بازآفرینی حال و هوای دوران سینمای کلاسیک برای تماشاگر موثر است. استفاده از هدروم بیشتر برای عمق بخشی بیشتر به فضا و تأثیر فضای سرد آن دوران بر رابطه گرم این زوج نیز به خوبی کار می‌کند و دوربین با قاب بندی درستی در خدمت داستان است.

با توجه به زمان فیلم، این امکان وجود داشت روند شکل‌گیری عشق میان دو کاراکتر اصلی کمی آهسته‌تر و با جزئیات بیشتر رخ می‌داد و پس از چند مواجهه، در نهایت گره خوردن یک نگاه پس از اجرایی موسیقایی، جرقه را نمی‌زد. این اتفاق تنها با ارائه لحظات دیگری از شکل‌گیری رابطه در چند سکانس دیگر ممکن بود که زمان فیلم را نیز طولانی‌تر و به آثار کلاسیک نزدیک‌تر می‌کرد اما کارگردان ترجیح داده با شتابزدگی رابطه را پیش ببرد و اثری که ظرفیت 100 تا 110 دقیقه را برای فضاسازی پیرامون اوضاع آن دوران، شرایط مردمانش، فشارهای ایدئولوژیک و تأثیر همه اینها بر انتخاب‌های عاشقانه و شخصی داشت، در 85 دقیقه خلاصه شده است.

روایت تکان دهنده از عشق آتشین در هنگامه جنگ سرد

فیلمنامه می‌توانست از جزئیات بیشتری برخوردار باشد و ریشه‌های تاثیرگذار در آغاز رابطه با فرم طبیعی‌تری مشهود می‌شد اما در نهایت انتخاب کارگردان یک روایت پرشتاب احتمالاً برای جذب طیف وسیع‌تری از تماشاگر بین‌المللی است که روایت کندتر شکل‌گیری یک عشق را کسل‌کننده تلقی می‌کند! ورود و خروج سریع کاراکترهای فرعی در داستان نیز اقتضای چنین فشردگی روایی است و پیش از آنکه پرداخت قابل قبولی نسبت به این کاراکترها شکل بگیرد، آنها صحنه را ترک می‌کنند و جای خود را به کارکترهای فرعی دیگر می‌دهند که آنها نیز عمر چندانی در بستر داستان ندارند.

البته باید به آن سوی ماجرا نیز اشاره کرد و آن ارائه یک تصویر متوازن از رابطه عاشقانه است. وقتی این دو پس از سال‌ها فرصت می‌یابند زندگی مشترک را با هم تجربه کنند، عشق روی دیگر خود را نشان می‌دهد و نزدیک طولانی مدت و تکرار فرصت‌های لذت‌بخش در کنار روزمرگی، فقر و اقتضائات الزام آور مرتبط با شغل، تخصص و مرتبه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی آنها، باعث می‌شود برای دوره‌ای از بودن با هم زده شوند و قدر این فرصت را ندانند. این بخشی از دوران عاشقی است که در بسیاری از درام‌ها یا به آن اشاره نمی‌شود و وصال را نقطه شیرین پایان قلمداد می‌کنند و یا اشاره به آن برای پایان بخشیدن به یک عشق شیرین است. 

روایت تکان دهنده از عشق آتشین در هنگامه جنگ سرد

با این حال پاولیکوفسکی در مقابل تقدیر بی‌رحم زمانه، تسلیم نمی‌شود و مسیر دیگری را پیش‌روی شخصیت‌های قرار می‌دهد و به آنها فرصت می‌دهد تا هر یک به نوعی با پرداخت هزینه‌ای سنگین عشق خود را بازیابند؛ عاشق با بازگشت به لهستان و رفتن به زندان‌های کمونیستی و معشوق که شخصیتش جسورش از همان سکانس نخست رویارویی با عاشق نمایان می‌کند، با ازدواجی مصلحتی با مردی نفوذ برای استفاده از قدرت او در راستای آزاد کردن عشقش، هزینه نشستن دوباره کنار عشقش روی یک نیمکت در عصری آرام را می‌پردازد.

بازیهای فوق‌العاده بازیگران این فیلم به ویژه هنر یوانا کولیگ در نقش معشوق همزمان به اشتیاق برای تداوم عشق، همراه با نگاه سرد و مردد نسبت به سرنوشت رابطه‌اش در آن دوران و روزگار است که حس هم‌ذات‌پنداری را نزد مخاطب برمی‌انگیزد و آنجایی که در همراهی با عاشقش برای فرار از برلین شرقی تردید می‌کند، چه بسا تماشاگر حق را به او بدهد که برای از دست ندادن همه داشته‌هایش در مسیر عاشقی مردد باشد. بازی توماش کات که به نوعی مکمل بازی معشوق شده نیز بسیار ماهرانه و به اندازه است و حقیقتاً تصویر تازه‌ای از استعدادهای سینمای لهستان به نمایش می‌گذارد که استحقاق حضور در فیلم‌های بزرگ‌تری دارند.

فیلم «جنگ سرد» از موسیقی متنوعی برخوردار است که از موسیقی محلی تا موسیقی کلاسیک و موسیقی جز را شامل می‌شود و تأثیر این طیف موسیقی صرفاً انتقال حس شنیداری دلچسب نیست و علاوه بر آنکه در پیشبرد داستان موثر است، نقش کلیدی در شاعرانگی این اثر دارد؛ شاعرانگی که اقتضای چنین روایت عاشقانه‌ای است که مصائب روزگار در گذر سال‌های سخت استیلای یک ایدئولوژی تمام خواه نمی‌تواند اندک تأثیری بر آن بگذارد و عاشق و معشوق به تصمیمات سخت و بعضاً انتحاری برای حفظ این رابطه تن می‌دهند.

سلام پرواز
خیرات نان
بلیط اتوبوس
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۳
حالا لازم نیست jazz رو بنویسید (جز)- همون (جاز) بنویسید واسه خواننده بهتر مفهومه
عالی بود ولی:

یا رب مپسند که گدا معتبر شود

گر معتبر شود ، زخدا بیخبر شود
فیلم بسیار گیرایی بود
برچسب منتخب
# ماه رمضان # عید نوروز # جهش تولید با مشارکت مردم # دعای روز هجدهم رمضان # شب قدر