بازدید 18086
۶

داستان‌ ۲۰ هزار دلاری راننده اسنپ

کد خبر: ۸۹۰۱۱۹
تاریخ انتشار: ۱۹ فروردين ۱۳۹۸ - ۱۴:۰۹ 08 April 2019

کیف جادویی ۲۰هزار دلاری که در ماشینش جا ماند، انگار تاریخ دوباره برایش تکرار ‌شد. باز تعهد اخلاقی‌اش به مسافر سر خط ذهنش آمد تا هر طور شده کیف را بی‌هیچ کم‌وکاستی به صاحبش برگرداند. این اولین باری نیست که یک مسافر بسته باارزشی را در ماشین محمدرضا پاشایی‌ثابت جا می‌گذارد و او دین‌اش را به درستی ادا می‌کند. در طول یک سال و اندی گذشته که عضو خانواده اسنپ بوده و حتی قبل از آن که در تاکسیرانی کار می‌کرده، بارها در بزنگاه‌های خاصی قرار گرفته که دست هر انسانی ممکن است بلرزد. او اما روی مدار اخلاق مانده. معتقد است به خاطر همین بوده که زندگی‌اش خیلی وقت‌ها به یک موی باریک رسیده اما پاره نشده است.

به گزارش «تابناک»، قصه‌ کیف ۲۰هزار دلاری را اینطور روایت می‌کند: «صبح یک روز کاملا معمولی، مثل همه روزهای دیگر درخواست مسافر را قبول کردم. آقایی آمد، روی صندلی عقب ماشین نشست و سفرمان آغاز شد. چند ساعت بعد از این‌که دم شرکتی در خیابان ولیعصر پیاده‌اش کرده بودم، زنگ زد و گفت کیف پولش را در ماشین جا گذاشته. طبعا در جواب گفتم که مسافران زیادی بعد از او سوار و پیاده شدن و باید ماشین را با دقت بگردم. گفت مدارک شخصی‌اش با یک ده‌هزار تومانی در کیف است و من هم در پاسخ گفتم هر چه باشد، اگر پیدا شود، حتما به دستش می‌رسانم. کیف زیر صندلی شاگرد افتاده بود و در کمال تعجب غیر از مدارک و ۱۰هزار تومان مبلغ نقد، ۲۰۰تا صد دلاری هم در آن بود. با مسافر تماس گرفتم و گفتم کیف پیدا شده و مدارک و ده هزار تومانی هم سر جای‌شان هستند. خیلی زود گفت غیر از این‌ها ۲۰۰تا صد دلاری هم باید باشد. این‌ را که گفت خیالم راحت شد که کیف مال خودش است و شخص دیگری به عنوان صاحب کیف وارد ماجرا نشده. صدایم را صاف کردم و گفتم تا یک ساعت دیگر خدمت شمام.»

کیف را به دست صاحبش می‌رساند و هر چقدر مسافر اصرار می‌کند راضی نمی‌شود مژدگانی بگیرد. دلیلش را که جویا می‌شویم، در جواب می‌گوید: «من وظیفه‌ام را انجام دادم و دنبال این نیستم که از اموال مردم سواستفاده کنم. کاری که درست بوده را انجام دادم. من اگر دنبال پول مفت بودم، نمی‌نشستم پشت فرمان که یک قرون و دو زار از دست مردم پول بگیرم. هر چقدر هم که زندگی برای من و خانواده‌ام سخت باشد، باز من همان کاری را که درست است انجام می‌دهم. این پول مال آن آقا بود و باید به دستش می‌رسید. من به محض این‌که کیف و دلارها را دیدم فقط با خودم گفتم تا آبرویم نرفته باید این امانتی را به دست صاحبش برسانم.»

همان هم می‌شود. کمتر از یک ساعت بعد از تماس مسافر آن کیف جادویی را به دست صاحبش می‌رساند و رسالتش انجام می‌شود. این تعهد به مسافر و احساس مسئولیت از درونش می‌آید. در تمام این سال‌ها بارها جوابش را پس داده. می‌گوید: «روزی که کیف ۲۰هزار دلاری پیدا شد، ۵میلیون تومان به بانک بدهکار بودم و دائم پا روی خرخره‌ام می‌گذاشتن. دست‌آخر پولش جور شد و دادمش. چیزی که مالِ دیگرانه، مالِ دیگرانه. اونی که بالای سر منه باید برام بخواد.»

صدایش مصمم و مطمئن است. از تعهدات اخلاقی‌اش که می‌گوید، انگار باوری را مرور می‌کند که در وجودش نهادینه شده و آن را از بَر است؛ می‌گوید: «سال ۸۲ حوالی ساعت ۲ از کرج به تهران برمی‌گشتم که تسمه دینام ماشینم پاره شد. یک موتوری از غیب آمد، تسمه جدیدی به من داد و رفت... فکر می‌کنین از کجا آمد؟ از همان باوری که از هر دست بدهی، از همان دست هم می‌گیری...» این‌ها را با صدای رسا ادا می‌کند. انگار می‌خواهد همه بدانند کارمایی وجود دارد و نتیجه اعمال انسان‌ها به خودشان برمی‌گردد.

تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
خرید چیلر
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۱۲
انتشار یافته: ۶
با سلام خدا قوت و درود بر این شهروند گرامی. سوال من این است که چی بر سرمون آمده که باید این حرکت تیتر شود و به عنوان یک حرکت اخلاقی تقدیر شود . می بایست اگر غیر از این اتفاق می افتاد تعجب می کردیم. به کجا داریم می رویم چنین شتابان
هر انسانی ممکنه با دیدن دلار آنهم به این مبلغ وسوسه بشه، دمش گرم و خدا حفظش کنه.
سلام.... درود بر راننده عزیز....از راه دور دست شما می بوسم و برایتان بهترین ها را آرزو دادم....
درود بر وجدان اين مرد عزيز و با غيرت انشاالله خدا به شما بركت دهد.
دست راننده درد نکنه ولی کلی نکته!!!!!!!!!!!!!!!!

۲۰ هزار دلار !!!!
یارو سیصد میلیون تو کیفش بوده
بعد میگن چرا دلار گرون میشه . چرا همه چی گرون میشه
داخل این مملکت دلار میخوایی چیکار؟؟؟؟

خدا وکیلی یکی جواب بده
خدا تورا به راه راست نگه دارد.
برچسب منتخب
# اسرائیل # توماج صالحی # انتخابات # روز دختر # نمایشگاه کتاب
وب گردی