هر لحظه به شکلی بت عیار بر آمددل برد و نهان شد هر دم به لباس دگر آن یار بر آمدگه پیر و جوان شد گه نوح شد و کرد جهانی به دعا غرقخود رفت به کشتی گه گشت خلیل و به دل نار بر آمدآتش گل از آن شد یوسف شد و از مصر فرستاد قمیصیروشنگر عالم از دیده یعقوب چو انوار بر آمدتا دیده عیان شد حقا که هم او بود کاندر ید بیضامیکرد شبانی در چوب شد و بر صفت مار بر آمدزان فخر کیان شد می گشت دمی چند بر این روی زمین اواز بهر تفرج عیسی شد و بر گنبد دوار بر آمدتسبیح کنان شد بالجمله هم او بود که می آمد و می رفتهر قرن که دیدی تا عاقبت آن شکل عرب وار بر آمددارای جهان شد منسوخ چه باشد؟ نه تناسخ به حقیقتآن دلبر زیبا شمشیر شد و در کف کرار بر آمدقتال زمان شد نی نی که هم او بود که می گفت انا الحقدر صوت الهی منصور نبود آن که بر آن دار بر آمدنادان به گمان شد رومی سخن کفر نگفته ست و نگویدمنکر مشویدش کافر بود آن کس که به انکار بر آمداز دوزخیان شد