تورم به وضعيتي و يا موقعيتي گفته ميشود كه درآن قيمتها بهطور مداوم درحال افزايش باشند، به طوري كه اگر قيمتها كنترل نشوند به صورت مداوم و با سرسختي افزايش مي يابند. دولتهايي كه با شرايط تورمي مواجه ميشوند، معمولا با وضع قوانين ميكوشند تا دركوتاه مدت با كنترل قيمتها تاحدي از افزايش آنها جلوگيري كنند. بايد توجه داشت حتي اگر دراين زمينه موفقيتهاي چشمگيري نيز حاصل شود، شرايط تورمي هنوز وجود خواهد داشت و به محض تعويض قوانين مزبور، تورم واقعي بروز خواهد كرد. به علاوه، چنين قوانيني معمولا به سادگي قابل اجرا نيستند و در بلندمدت به تنهايي نمي توانند مشكل تورم را حل وفصل نمايند.
براساس تعريف فوق، هرنوع افزايشي درسطح قيمتها را نميتوان تورم دانست؛ افزايش قيمتها بايد « مداوم و مقاوم » باشد. براي نمونه اگر به علت خشكسالي در يك سال قيمتها افزايش يابد، يا در اثر تغييرات فصلي قيمت تعدادي از كالاها و سطح عمومي قيمتها افزايش يابد، چنين افزايشي « مداوم و مقاوم » نيست و به همين دليل تورم تلقي نميشود. در شرايطي ديگر ممكن است در اثر حذف سوبسيد پارهاي از كالاها، افزايش حقوق و عوارض گمركي يا افزايش مالياتها در يك سال، قيمت برخي كالاها افزايش يابد و به دنبال آن سطح عمومي قيمتها نيز بالا رود، چنين افزايشهايي معمولا « مداوم و مقاوم» نيستند و باتوجه به تعريف پيش گفته ، تورم تلقي نميشوند.
البته بايد توجه داشت، كاربرد لغت « مداوم » در اين تعريف به اين معنا نيست كه سطح عمومي قيمتها بايد طي چند سال و يا چند ماه درحال افزايش باشد تا تورم حاصل شود، بلكه در صورتيكه جهت كلي حركت قيمتها طي چند سال، افزايشي باشد، حتي با وجود كاهش محدودي در دورههاي كوتاهتر (مثلا طي يك يا دوماه) وضعيت اقتصادي كشور تورمي تلقي ميگردد. اگر چه تورم از نگاه جامعه افزايش بيشازحد قيمتها تلقي ميشود، اما در واقع به بنيانهاي اساسي فعاليت اقتصادي جامعه مرتبط است. بنيانهايي كه موجب « تقاضاي بيشازحد » ، « درآمد پولي بيش از اندازه » و « عدم امكان گسترش به موقع ظرفيتهاي توليدي » مي شوند.
منبع: خبرگزاری ایسنا