میان دانشگاهیان ایران رسم است بعد از گذراندن آزمون جامع مقطع دکتری، دانشجو را کم کم «دکتر» صدا میزنند؛ من هم دو سال پیش وقتی تازه چندماهی بود از آزمون جامع دکتری فارغ شده بودم همراه جمعی از روزنامهنگاران برای بازدید از بزرگترین شرکت داروسازی دانمارک به کوپنهاگ دعوت شدم. در جواب ایمیل دعوت برای اولین و آخرینبار خودم را دکتر معرفی کردم. مدیر مربوطه که دست بر قضا دکتر سرشناسی بود در جواب من با اسم کوچک ایمیل را امضا کرده بود.
امروز و زمانیکه یکبار دیگر با مسجل شدن عدم اعتبار مدرک دکترای احمد ضیایی رییس فدراسیون والیبال، بحث مدارک جعلی دانشگاهی داغ شده، از اینکه در جواب دعوت شرکت دانمارکی خودم را دکتر معرفی کردم هنوز شرمنده میشوم.چه بسا بعدها در مکاتبه با بسیاری از استادان امریکایی و اروپایی دیدم که همگی شما را به اسم کوچک صدا میزنند و شما هم این اجاره را دارید که آنها را بدون پیشوند و پسوند خطاب قرار دهید.
بعد از اینکه فارس در گزارشی به نامعتبر بودن مدرک دکترای رییس فدراسیون والیبال پرداخت، ضیایی در گفتوگویی به وبسایت فدراسیون والیبال گفت که مدرکش اعتباری ندارد و هیچکجا رسما خودش را دکتر معرفی نکرده است اما این پایان ماجرا نبود. محمود افشاردوست دبیر وقت فدراسیون والیبال در گفتوگویی دیگر حتی همین سخن ضیایی را هم تکذیب کرد و گفت به عنوان دبیر مجمع اعلام میکنم که او با مدرک دکتری برای ریاست فدراسیون والیبال ثبت نام کرد.
ضیایی کافی بود روی وبسایت فدراسیون والیبال کلمه مجعول «دکتر ضیایی» را سرچ کند تا ببیند دهها بار در تیتر و متن خبرهای فدراسیونش او را دکتر معرفی کردهاند و تنها در آخرین خبر یا همان خبر تکذیب موضوع ، از او به عنوان احمد ضیایی نام برده شده تا کمی تکذیب موضوع خندهدار به نظر برسد.
سرنوشت مدارک پخش شده میان مدیران ایرانی معمولا با روزنامهنگاری تحقیقی توسط روزنامهنگاران حرفهای برملا میشود و در تمام سالهای اخیر این مدارک خبر ساز بوده است. به ویژه بعد از روی کار آمدن دولت محمود احمدینژاد و مدیران پر تعداد او از جمله علی کردان وزیر کشور که کارش به خاطر مدرک دکترای تقلبی به استیضاح کشیده شد. ۹ صبح چهاردهم آبان ۸۸ دقیقا در خاطرم هست وقتی استیضاح را مستقیم از رادیو گوش میدادم، کار به جایی رسید که کردان از تریبون مجلس عنوان کرد این حق فرزندان من نیست که اینطور مودر توهن قرار بگیرد و حتی کردان گفت که زندگی خانوادگیاش به خطر افتاده است.
استیضاح پله آخر حیات سیاسی کردان بود و بعد از آن هم به سبب بیماری از دنیا رفت. اما هرچند آشی که ضیایی در فدراسون والیبال پخته هنوز به مرز استیضاح نرسیده اما فراتر از تفسیر و قضاوت این مدارک تحصیلی، دو سوال اساسی برای نگارنده مطلب همواره وجود داشته است. چرا استفاده از عنوان دکتر برای مدیران ایرانی تا این اندازه پر اهمیت است؟ و این عناوین چطور در این پستها نهادینه میشود و کم کم به اسامی مدیران اضافه میشود؟
تقریبا هیچ وکیل، وزیر و مدیرغربی را دکتر صدا نمیزنند چون اساسا اکثرا بعد از دوره کارشناسی کار را شروع میکنند و در تخصص خود پیشرفت میکنند. اما در ایران اکثر مدارک تحصیلی حین دوره مدیریت گرفته میشود و نباید فراموش کنیم محمدرضا داورزنی رییس پیشین فدراسیون والیبال را وقتی ۶ سال از ریاست اش بر این فدراسیون گذشته بود کم کم دکتر صدا زدند. چون او هم از راه دور مدرکاش را گرفته بود.
پیشوند «دکتر» در ایران به این علت پر اهمیت است که بسیاری از مدیران از رشتهها و تخصصهای نامرتبط میآیند و عناوین را سندی برای حقانیت و تواناییشان قرار میدهند.
چه به حق و چه ناحق با وجود قانونی که صریحا در ایران اشاره میکند مدیران حین خدمت اجازه تحصیل ندارند، مدارک دکتری به ویژه بعد از دوره نسبتا سیاه احمدینژاد در ایران رواج یافت و این مدیران روابط عمومی ها هستند که تلاش میکنند عناوین «مهندس» و «دکتر» و از این دست پیشوندها را به برای بالانشینان خود دست و پا کنند. روابط عمومیها به جای مشاوره صحیح و سالمسازی فضا، مدیران را دکتر خطاب میکنند و در کوچکترین خبر و مطلبی تلاش میکنند این عناوین زودتر از نام مدیران قرار گیرد تا کم کم به واسطه این عناوین چهرهای موجه از آنان ساخته شود.