ابوالقاسم طالبی در یادداشتی در "الف" نوشت:
بسم ربالحسين
خنجري كه سر مبارك امام حسين (ع) را بريد، در مكانها و زمانهاي تاريخي خاصي ساخته و تيز شد و در روز عاشورا به كار رفت. به طور خيلي فشرده ميتوان گفت آهنش را در سقيفه آماده كردند و در كوچههاي مدينه به آن پتك زدند و در آتش درب خانه فاطمه زهرا (س) گداختند و در جبهه ناكثين و مارقين و قاسطين صيقلش دادند و در محراب علي (ع) كه علي را به شهادت رساندند، امتحانش كردند و در آبي كه به زهر آغشته بود و جگر حسن بن علي (ع) را پاره پاره كرد، آبديدهترش كردند.
اين خنجر با عبور تاريخي از زمانها و مكانهاي ياد شده به كربلا رسيد و بر حلقوم سرور جوانان اهل بهشت نشست و بريد.
اگر آن زمانها و مكانها بر اين خنجر نميگذشت، نميتوانست آن الگوي مبارك و آن سر سروقامت را ببرد. آن اتفاق قبيح هنگامي كه به بار آمد، هلهله و كف و سوت و شادي به پا خواست كه آري، تاريخ بر اين خنجر خوب كار كرد و در روز واقعه به كار آمد. آنها كه به كارش گرفتند، هلهله و كف و سوت زدند و شادي نمودند.
كارگردان «دستهاي خالي» در ادامه نوشته است: آن سوت و كف، همواره در طول تاريخ چون وزوز مگس در همه مجالس ميگردد تا گوش اهلش را بيابد و گزينش كند تا كربلايي ديگر بيافريند.
اين وزوز در بيوت بزرگان قوم و قم، در مجالس شورا و مصلحت ميگردد و گوشهايي كه صاحبانش تشنه قدرت و سوت و كف هستند را مييابد.
امام سفر كرده ما در پيامي به مجلس خبرگان فرمودند: «الله في بيوتكم» و البته اين بيت يعني دفتر. يعني اطرافيان. يعني آنها كه ميآيند و با لفظ دكتر و مهندس و عالم و مدير و رئيس و ثقةالاسلام و حجتالاسلام و آيتالله و آيتالعظمي را تحريك ميكنند كه آقا شخصيت شما بالاتر از اين حرفهاست، مردم چشمشان به دهان شماست. شما آينده داريد. سكوت كنيد تا ببينيم چه ميشود. صبر كنيد ببينيم كدام پيروز ميشود. اگر هم ميخواهيد حرفي بزنيد، حق و باطل نكنيد. نصيحت كنيد كه بنزين روي آتش نريزند.
آري اين وزوزهاست كه عالمي براي صداي يك دف، عمامه بر زمين ميزند اما شعار «نه غزه نه لبنان» ناراحتش نميكند. مرگ بر اصل ولايت فقيه، گريهاش نمياندازد.
عمامهاش را به زمين نمياندازد وقتي اسلام را از جمهوري اسلامي حذف ميكنند و اين وزوز آن قدر در گوشها ميچرخد كه روز عاشوراي سال 88 ميرسد.
حال حنجرهها آماده هلهله، دستان آماده سنگپراني و خنجر زدن به پهلو و گلوي عزاداران است.
حنجرهها و دستاني هم ساكت و ساكت و ساكتاند كه مباد شخصيت ايشان در مقابل صاحبان راي و بيبيسي و بيبيسيپسندان خدشهدار شود و فقط بعد از فشارها و صلواتها و گريهها به حق و باطل نصيحت ميكنند كه به حرف من بزرگتر از همه عالم گوش كنيد. رفيق باشيد. با هم دوست باشيد.
آري اين سكوتها و اين شخصيتطلبيها و اين تشنگان كف و سوت هستند كه باعث چنين حادثههاي تلخ و ناگواري ميشوند.
اگر آن روز اولين هلهلههايي كه از سقيفه بلند شد، بزرگان صدا ميزدند و خواص فرياد ميكشيدند، حسين(ع) را در كربلا امروز نميكشتند و اگر در اين روزها كه نام اسلام را از جمهوري اسلامي حذف كردند و نه غزه نه لبنان سر ميدادند و به ولايت فقيه توهين ميكردند، كساني كه صدايشان به مردم ميرسيد و به فرمايش رهبري به آنها خواص گفته ميشود و سكوتشان فاجعه آفرين است، سكوت نميكردند، روز عاشوراي 88 پيش نميآمد.
البته الحمدالله و صد الحمدالله كه مردم ما پس از سي سال درس خواندن در كلاس جهاد و شهادت امام خميني و فرزند خلفش ولي فقيه زمان حضرت آيتالله آسيدعلي آقاي خامنهاي، اهل سياست و سياستورزي و جهاد شدند و در اين راه، چنان روشنضمير و با بصيرتاند كه از علما و هنرمندان و سياستمداران و چهرههاي خواص و چهرهشدنهاي خاص، بزرگتراند و فهميدهتراند و احترامطلب نيستند و گامها از آنها جلوترند.
به خاطر آنكه به آنها احترام بگذارند، سكوت نميكنند و حق كساني را كه اين ساختارشكني را كردند، حتما كف دستان آنها خواهند گذاشت.
خدا به داد كساني كه در اين فجايع و در آن فاجعههاي كربلا، سكوت كردند، برسد. خدا به پرونده آنهايي كه در كربلا و در سقيفه و در كوچههاي مدينه و در شهادت امام حسن مجتبي (ع) و در شهادت حضرت علي (ع) در محراب و همه شهادتهاي طول تاريخ سكوت كردند، رسيدگي خواهد كرد و اينك نيز خداوند به پرونده كساني كه سكوت ميكنند، رسيدگي خواهد كرد. اما مردم نيز پروندهاي نزد خدا دارند كه شفاف و نوراني است همچون فرزندان شهيدشان.اينها احترامطلب نيستند. اينها تشنگان قدرت نيستند. اينها فقط اسلام را ميخواهند.
من فداي گامهاي مردمي كه راهپيمايي ميكنند و از ولايت فقيه زمان حمايت ميكنند. جان من فداي زن و مردي كه حلقومشان براي حسين فرياد برميدارد و گوشهايشان به فرمان فرزند حسينبنعلي (ع) است كه در حسينيه امام خميني با صلابت و مظلوميت فرياد ميزند تا خواص بيدار شوند.
هيچ هنرمندي قادر نيست اين صحنهها را به تصوير بكشد و هيچ شاعري نميتواند بر آن شعر بسرايد و حق مطلب را ادا كند. فقط خدا ميتواند حق مطلب را ادا كند. پس اجر و ارجشان با خدا.