یه خونه که با شهر کاری نداشت ، یه کوچه که آروم و بن بست بود یه گلدون سفالی پُر از عطرِ یاس ، هوایی که از بوی گل مست بود تو رد میشدی خونه گُر میگرفت ، صدای قدم هاتو تا میشِنید دلِ پنجره باز میشد توو باد ، غم از پشتِ شیشه سَرَک میکشید غلط کردی عاشق شدی لعنتی ، غلط کردی پرده رو پس زدی یه رویا ازت توو سرم داشتم ، غلط کردی به رویاهام دست زدی غلط کردی عاشق شدی لعنتی ، غلط کردی پرده رو پس زدی یه رویا ازت توو سرم داشتم ، غلط کردی به رویاهام دست زدی من و پنجره حالمون خوب نیست ، چه آرامشی پشتِ این پرده بود بگو خاطراتت از اینجا بِرَن ، ببینم کسی دعوتت کرده بود ؟ خودت اومدی رفتن هم حقته ، با اصرار و خواهش نمیخوام تو رو همون حالِ خوب هم گرفتی ازم ، چه تصمیمِ خوبی گرفتی برو غلط کردی عاشق شدی لعنتی ، غلط کردی پرده رو پس زدی یه رویا ازت توو سرم داشتم ، غلط کردی به رویاهام دست زدی غلط کردی عاشق شدی لعنتی ، غلط کردی پرده رو پس زدی یه رویا ازت توو سرم داشتم ، غلط کردی به رویاهام دست زدی