تابناک : لیلا تیموری ؛ مدیران ناکارآمد در همه جا هستند؛ در هر سه قوه، در صدا و سیما و در همه نهادهای انتخابی و انتصابی؛ فرقی هم نمی کند که دولت و مجلس و شورا در اختیار چه جناحی باشد؛ اصولگرایان یا اصلاح طلبان. مدیر ناکارآمد اتفاقا در پشت نقاب اصولگرایی و اصلاح طلبی خود را به مردم قالب می کند. شاید گفته شود مردم خود آنان را برای حکومتگری برمی گزینند، اما مگر مردم در هر دوره ای در جستجوی امید، چاره ای هم جز انتخاب دارند؟
به گزارش «تابناک»؛ به کارگیری مدیران ناکارآمد در حاکمیت، حتی اگر به هزینه ناکارآمد سازی نظام و نارضایتی سازی مردم انجام شود، در جامعه کنونی ایرانی و در بین سران احزاب و گروه ها کاملا پذیرفته شده است. در جامعه ای که بیشتر مشاغل کلیدی در اختیار بخش دولتی است و مقدرات مردم را مقامات حاکمیتی تعیین می کنند، مدیران ناکارآمد، از پستی به پست دیگر جابجا می شوند. در جامعه ای که نهادهای مستقل نظارتی وجود ندارد، مرکز پایش و آمار سنجی مستقلی وجود ندارد و در جامعه ای که هر قضاوت افکار عمومی درباره عملکرد مقامات، با عینک های جناحی و باندی سنجیده می شود، مدیران ناکارآمد بهترین مجال را برای گردش از یک پست به پست دیگر به دست می آورند.
در جامعه ای که مثلا تک تک رفتار کارکنان دولت در پرونده قطور، ثبت و ضبط می شود، پرونده ای برای مدیران ناکارآمد دولتی وجود ندارد؛ مثلا در جایی ثبت نشده که یک مدیر، یک نهاد اقتصادی دولتی را به ورشکستگی کشانده و صلاحیت مدیریتی در هر دولتی ـ چه اصولگرا و چه اصلاح طلب ـ را ندارد. ثبت نشده که در دوران مدیریت یک مدیر دولتی، هزینه های اداره یک نهاد وحشتناک اوج گرفته و کارآمدی آن تنزل یافته. در پرونده هیچ مدیری ثبت نشده به دلیل تخلفات روی نداده در زمان مدیریتش، صلاحیت مدیر شدن در یک سازمان دیگر را ندارد؛ ثبت نشده که در دوران مدیریت یک مدیری، سازمان فامیلی و خانوادگی اداره شده و او صلاحیت ادامه مدیریت را ندارد. پرونده ای برای مدیرانی وجود ندارد که در حین اشتغال به پست های مدیریتی، در بخش خصوصی هم همزمان فعال شده اند و با برخورداری از رانت مدیریتی، کاسبی ده ها میلیاردی برای خود مهیا کرده اند و همچنان هم مدیر دولتی هستند و ده ها و صدها مسأله دیگری که در پرونده مدیریتی هیچ مدیری ثبت نشده که با استناد به آن از تدوام روند فساد مدیریتی وی جلوگیری شود.
در چنین وضعیتی، تقاضای جوانان برای کار با حفظ حرمت آنان، تقاضای زوج های جوان برای داشتن سرپناه، خواست کودکی یتیم برای سرپرستی، تمنای نخبه دانشگاهی برای استفاده از دانش و تخصصش، اعتراض مردم به فساد و اختلاس، درخواست کشاورزان برای حفظ زمین های کشاورزی و.... باید براندازی تلقی شود، یا تداوم حضور مدیران ناکارآمد در چرخه مدیریتی کشور؟ اعتراض قشرهای مردم باید برانداز تلقی شود یا تلاش عامدانه مدیران برای ایجاد نارضایتی در بین مردم؟ قشرهای مستضعف مردم باید شماتت شوند یا مدیران ناکارآمد!
در این سال ها تقریبا نشنیده ایم که مدیری در کشور به دلیل ناکارآمدی برکنار شده باشد. کافی است فهرست شرکت های زیان ده دولتی را دربیاورید، مدیران آنها را در این سالها بررسی کنید. ببینید چه کسانی بوده اند و الان در کجا به فعالیت اشتغال دارند.
وقتی در تفریغ بودجه می شنویم که 154 شرکت دولتی دیگر هم زیان ده شده اند، آیا مدیران این شرکت ها باید به مدیریت های دیگر و کلان تر کوچ داده شوند؟ وقتی در یک بحران پیش آمده، مدیران دخیل در بحران، ناکارآمدی خود را اثبات می کنند و نارضایتی مردم را بالا می برند، با آنان چه برخوردی کرده ایم؟ جز این است که آنان را در سایه توجهات و توجیهات جناحی و حزبی خود، به سازمان ها و ادارات دیگر برده ایم و مدیریت های جدیدی برای نابود کردن در اختیار آنان گذارده ایم؟ صاحب منصبانی که مدیران ناکارآمد را برای مناصب کلیدی نصب می کنند، عامل براندازی هستند یا مردمی که از گرانی و افزایش عوارض و مالیات به ستوه آمده اند؟ مردمی که اعلام می شود سالانه صدها هزار شغل برایشان درست شده، اما همچنان آنان بیکار هستند، برانداز هستند یا افرادی که آمار سازی کرده و شاخص ها را دستکاری می کنند؟
راستی مسئولان امر از خود پرسیده اند، چرا بخشی از مردم باید برانداز باشند؟ چرا باید خواهان بر هم خوردن ثبات و امنیت خود باشند؟ چرا باید کشور خود را دچار آشوب کنند؟ برای مردم دلیلی وجود ندارد که برانداز باشند. این مسئولان ناکارآمد هستند که براندازان واقعی جامعه ایرانی هستند. آنان به وقت صبوری ملت، از دوش آنان بالا می روند و به وقت لبریز شدن صبرشان از نتایج ناکارآمدی شان، مردم را برانداز تلقی می کنند! شناسایی مسئول برانداز کاری ندارد. کافی است سابقه مدیریتی آنان را جستجو کنید!