یه گوشه این شهر یه قصه ی کوتاه که کوچه ی بن بست کنار یه ایستگاه تنها تو با با من همراه تنها تو با من همراهدردامو گرفتی تا خوب باشه حالم نذاشتی بگیره هوای خیالمدستات آرامشم داد دستات آرامشم دادهیشکی نمیبینه بعد از تو میپاشم پر میشم از خالی دیگه نمیتونم شکل خودم باشمآیندمو بی تو ندیده میفروشم میترسم از دوریت از اینکه برداری دستاتو از دوشمهیشکی نمیبینه بعد از تو میپاشم پر میشم از خالی دیگه نمیتونم شکل خودم باشمآیندمو بی تو ندیده میفروشم میترسم از دوریت نرو از آغوشم …تکرار اسمته تموم دفترم این خونه بعد تو میریزه رو سرمسایت کم شه بارون میشم خاموش میشه آتیشمهیشکی نمیبینه بعد از تو میپاشم پر میشم از خالی دیگه نمیتونم شکل خودم باشمآیندمو بی تو ندیده میفروشم میترسم از دوریت از اینکه برداری دستاتو از دوشمهیشکی نمیبینه بعد از تو میپاشم پر میشم از خالی دیگه نمیتونم شکل خودم باشمآیندمو بی تو ندیده میفروشم میترسم از دوریت نرو از آغوشم …