سه پسر جوان كه در پروندههاي جداگانه به اتهام تعرض بازداشت شدهبودند؛ به شلاق، تبعيد و كار اجباري محكوم شدند.
به گزارش جوان، اولين پرونده ششم ديماه سال گذشته با شكايت زن 30 سالهاي به نام فريبا به جريان افتاد. او گفت: پس از جدايي از شوهرم خانهاي اجاره كردم. براي تأمين مخارج زندگيام در يك آرايشگاه كار ميكردم.
يك روز عصر هنگام برگشت به خانه منتظر تاكسي بودم كه خودروي پرايد سفيدرنگي كنارم توقف كرد. به جز راننده كه پسري جوان بود، پسري ديگر در صندلي جلو سوار بود. بعد از گفتن مسير سوار شدم. آنها بين راه سر حرف را باز كردند و شروع به سؤال كردند.
به آنها مشكوك شدم و خواستم از ماشين پياده شوم، اما توجهي نكردند. بعد با تهديد من را به باغ سيبي در دماوند بردند و. . .
با اطلاعاتي كه فريبا در اختيار پليس گذاشت، دو متهم به نامهاي امين و فرزاد بازداشت شدند.
آنها در بازجوييها جرمشان را انكار كردند و گفتند: چند ماه قبل با فريبا در يكي از خيابانهاي شهر آشنا شديم.
اين ارتباط ادامه داشت تا اينكه روز حادثه تماس گرفت و خواست او را به خانهاش برسانيم. در راه پيشنهاد داديم چند روزي همراهمان براي تفريح به باغي در دماوند بيايد كه قبول كرد.
بعد از ثبت حرفهاي دو متهم، تحقيقات بعدي پليس هم نشان داد كه فريبا با رضايت خودش، با دو متهم همراه شدهاست.
با كامل شدن بررسيها، پرونده براي رسيدگي به شعبه پنجم دادگاه كيفري يك استان تهران به رياست قاضي بابايي و مستشار توليت فرستاده شد.
بعد از اعلام رسميت جلسه و قرائت كيفرخواست، دو پسر جوان در آخرين دفاعشان گفتند: پشيمانيم و قبول داريم با فريبا رابطه داشتيم، اما او با ميل خودش به باغ آمد و فكر نميكرديم از ما شكايت كند.
در ادامه زن جوان نيز گفت: قبول دارم با آنها رابطه داشتم و روز حادثه به ميل خودم سوار ماشين شدم و به باغ رفتم، اما آنها من را فريب دادند و تعرض كردند.
در پايان، هيئت قضايي بعد از شور، زن جوان را به 100ضربه شلاق و هر كدام از دو پسر جوان را به 100 ضربه شلاق و دوسال تبعيد به يكي از شهرهاي دورافتاده محكوم كردند.
وعده ازدواج
دومين متهم پسري به نام ساسان است كه تابستان سال گذشته با شكايت دختر 20 سالهاي به نام نيره بازداشت شد.
نيره در طرح شكايت خود گفت: ششماه قبل در خيابان با ساسان آشنا شدم. بعد از اينكه شمارهام را گرفت از طريق تلگرام با هم رابطه داشتيم و كمتر همديگر را ميديديم.
مدتي گذشت، او گفت قصد ازدواج دارد و ميخواهد به خواستگاريام بيايد. گول حرفهايش را خوردم و فكر كردم قصد ازدواج دارد، به همين دليل چند بار خواست به خانهشان بروم كه قبول كردم، اما بار آخر وقتي به ديدنش رفتم. . .
با طرح شكايت، پسر جوان بازداشت شد و به مأموران گفت: من به نيره علاقهمند بودم، اما شرايط ازدواج نداشتم.
نيره از مشكلاتم خبر داشت و از او فرصت خواستم تا شرايط ماليام بهتر شود و كار مناسبي پيدا كنم.
آن روز نيره به ميل خودش به خانه ما آمده بود و او را آزار ندادم.
با اقرارهاي متهم، اما با توجه به مدارك موجود، پرونده بعد از صدور كيفرخواست به شعبه پنجم دادگاه كيفري يك استان تهران فرستاده شد و بعد از طرح شكايت از سوي شاكي، ساسان در جايگاه حاضر شد و گفت: اشتباه كردهام و پشيمانم. از شاكي و هيئت قضايي ميخواهم مرا ببخشند.
در پايان هيئت قضايي متهم را به 100 ضربه شلاق و يكسال كار اجباري در شهرداري و امور نظافتي محكوم كرد.