بازدید 9714

متهمان قتل بنیتا: فکر نمی‌کردم کسی او را پیدا نکند!

کد خبر: ۷۱۸۹۴۲
تاریخ انتشار: ۱۵ مرداد ۱۳۹۶ - ۰۷:۴۳ 06 August 2017
پدر، خود را روی کاپوت ماشین انداخته بود و با مشت به شیشه می‌کوبید. فریاد می‌کشید «نگه دار... بچه‌ام تو ماشینه... بچه‌ام تو ماشینه» سارق اما پایش را روی گاز گذاشته بود و ویراژ می‌داد. سرعت بالا و حرکات مارپیچ باعث شد برف پاک‌کن‌های پراید کنده شود و پدر از روی کاپوت روی زمین بیفتد. خون از دستانش سرازیر شده بود، دوباره برخاست و با تمام قدرت فریاد کشید و دنبال ماشین دوید، اما سارق توقف نکرد و خودرو پیش چشمان بهت‌زده پدر، دور شد.
به گزارش جام جم، او کودک هشت ماهه‌اش بنیتا را لحظه‌ای در ماشین رها کرده بود تا در پارکینگ را ببندد. طولی نکشید تمام شبکه‌های اجتماعی از تصویر بنیتا پر شد و پلیس برای پیدا کردن او عملیات خود را آغاز کرد، اما سرانجام پس از شش روز جست‌وجو، پیکر بنیتا در خودروی سرقت شده پدرش کشف شد. سارق، خودرو را در یکی از خیابان‌های پرتردد مامازند پاکدشت رها کرده بود. محمد 27 ساله به برنامه رادیویی «یک پرونده یک روایت» می‌گوید: «12 سال است شیشه مصرف می‌کنم. آن روز برای تهیه مواد به مشیریه رفته بودم که ماشین را دیدم. وقتی آن را رها کردم، با خودم گفتم حتما یک نفر بچه را داخلش می‌بیند.» مشروح این گفت‌وگو را در ادامه بخوانید:

اولین بار در چند سالگی به زندان افتادی؟

در 17 سالگی به جرم سرقت.

چند فقره سابقه داری؟

پنج فقره. از سال 88 به جرم سرقت، درگیری، مواد مخدر و سرقت داخل خودرو.

آخرین بار کی از زندان آزاد شدی؟

دی ماه 95 با قرار وثیقه از زندان بیرون آمدم. پدرم 17 ماه دنبال پرونده‌ام نیامد تا شاید در زندان اصلاح شوم.

چند سال است شیشه مصرف می‌کنی؟

همان اول راهنمایی که مدرسه را رها کردم. از 12ـ 10 سال پیش هم شیشه مصرف می‌کنم تا الان که 27 سال دارم.

هزینه مواد را چطور تامین می‌کردی؟

موتورسازی کار می‌کردم. از شش سال پیش هم سرقت را شروع کردم.

با مهدی چطور آشنا شدی؟

یک سال و نیم پیش سر خرید مواد با هم دوست شدیم.

او پیشنهاد سرقت ماشین را داد؟

بله، برای خرید روانگردان شیشه به مشیریه رفته بودیم که چشممان به ماشین روشن افتاد که کنار خیابان و در پنج متری خانه پارک شده بود. می‌خواستیم بقیه راه تا محل خرید مواد را پیاده نرویم برای همین تصمیم به سرقت گرفتیم. قرار شد مهدی دم در خانه بایستد تا اگر صاحب ماشین آمد، مانع او شود.

تو چه کار کردی؟

من سوار ماشین شدم اما تا پشت فرمان نشستم، پدر بنیتا سر رسید و خودش را روی کاپوت انداخت. با مشت روی شیشه می‌زد و فریاد می‌کشید.

چه می‌گفت؟

نگه دار... بچه‌ام... بچه‌ام...

متوجه وجود بنیتا در ماشین شدی؟

نه، از ترسم متوجه نشدم. 150 متر دورتر، وقتی هنوز در منطقه مشیریه بودم صدای گریه بچه درآمد. آنجا فهمیدم.

چه کار کردی؟

اول بزرگراه آزادگان به مهدی زنگ زدم. گفت بچه را ول کن. گفتم چطور ولش کنم؟ کوچک است. قرار شد همدیگر را در افسریه ببینیم، اما وقتی آنجا رسیدم، مهدی نیامده بود. دوباره زنگ زدم گفت بیا قیامدشت.

آن موقع بنیتا چه شرایطی داشت؟ گریه می‌کرد؟

نه، آرام شده بود.

سر قرار چه گذشت؟

قیامدشت، سر چهارراه اول ایستادم و مهدی را سوار کردم. عقب را نگاه کرد و بچه را دید. گفت او را به آژانس تحویل بده تا پیش خانواده‌اش ببرند. گفتم آژانس از کجا بیاورم؟ گفت خب به تاکسی خطی بده. آن هم نمی‌شد. دست آخر گفت من می‌روم، بچه و ماشین را گوشه خیابان رها کن.

چیزی از ماشین دزدید؟

ضبط ماشین و دو سه تا عینک و آچار برداشت. بعد سوار ماشین یکی از دوستانش شد که تا آنجا آمده بود. سپس من به سمت حصارامین راه افتادم و مهدی و دوستش هم دنبالم آمدند تا اگر گشتی پلیس دیدند، خبرم کنند.

گشتی پلیس دیدید؟

مهدی یک بار زنگ زد گفت ماشین پلیس دنبالت است، اما من هرچه نگاه کردم، ماشینی ندیدم.

ماشین و بنیتا را کجا رها کردی؟

به سمت مامازند پاکدشت رفتم. ماشین را جلوی یک ابزارفروشی گذاشتم. آنجا میوه تره‌بار زیاد دارد. یک استخر هم آنجا هست.

شرایط بنیتا چطور بود؟

گریه می‌کرد.

چرا ماشین را جلوی درمانگاه، مسجد یا خانه نگذاشتی؟

فکر می‌کردم حتما همان‌جا یک نفر بچه را می‌بیند و محال است کسی بچه را پیدا نکند.

حداقل شیشه‌های ماشین را پایین می‌دادی که صدای بچه را بشنوند؟

من به شیشه‌ها دست نزدم، همان‌طور بالا رهایشان کردم. اصلا به عقلم نرسید شیشه‌ها را پایین بیاورم.

بعد از رها کردن ماشین چه کار کردی؟

از قبل با یکی از دوستانم هماهنگ کرده بودم. دنبالم آمد و به خانه او رفتم. شیشه کشیدم و خوابیدم.

راحت خوابیدی؟

نه، مدام به این فکر می‌کردم بچه پیدا شده یا نه.

پلیس سه روز بعد از سرقت دستگیرت کرد، در این مدت کجا بودی؟

شب اول خانه همان دوستم ماندم، اما بعد به خانه همسرم رفتم.

درباره ماجرا چیزی به او نگفتی؟

فهمیده بودند یک چیزی را مخفی می‌کنم، اما از ترس حرفی بهشان نزدم.

چرا در این سه روز به ماشین سر نزدی؟

ترسیده بودم.

بعد از دستگیری هم جای ماشین را نگفتی تا این‌که با مهدی مواجهه حضوری شدی.

اول فکر می‌کردم شاید بچه را پیدا کرده باشند، اما وقتی فهمیدم این‌طور نیست، جای ماشین را به مامورها نشان دادم.

نقش مهدی در این ماجرا چه بود؟

همه‌کاره خود مهدی بود. ما برای خرید مواد رفته بودیم و اگر او پیشنهاد سرقت نمی‌داد، این کار را نمی‌کردم. مقصر هر دویمان بودیم.

بچه هم داری؟

بله، همسرم دو ماهه باردار است.

در خانه‌ای که دستگیر شدی، یک پسر هشت ماهه بود. وقتی به او نگاه می‌کردی، یاد بنیتا نمی‌افتادی؟

چرا، حالم هم بد می‌شد.

فکر می‌کنی چه سرنوشتی در انتظارت است؟

هرچه زودتر اعدام شوم، بهتر است. آن بچه حقش این نبود.

متهم ردیف دوم: گفته بودم بنیتا را تحویل آژانس بده

آنچه بر بنیتا رفت با نقشه مشترک سرقت از سوی دو مجرم سابقه‌دار شروع شد؛ یکی از آنها مهدی 36 ساله است. او قرار بود دم در حیاط خانه بنیتا بایستد تا هنگام سرقت، مانع پدر شود، اما در بازجویی‌ها منکر این مساله شده است. او مدعی است پیشنهاد تحویل دادن بنیتا به آژانس یا تاکسی را به محمد، متهم ردیف اول داده بود.

متاهلی؟ فرزند هم داری؟

بله، 36 ساله هستم و یک دختر 9 و یک پسر دو ساله دارم.

شغلت چیست؟

مشاور املاکی دارم و در شهرداری هم به عنوان راننده نیسان کار می‌کنم. البته استخدام نیستم. پیمانکاری پنج ساله قرار داد دارم.

درآمدت چقدر است؟

ماهی پنج میلیون تومان.

با این درآمد چرا دست به سرقت زدی؟

من به هیچ وجه دزدی نمی‌کنم. پیشنهاد سرقت ماشین را هم من ندادم. محمد (متهم ردیف اول) به خاطر این‌که او را لو داده‌ام، این حرف را زده است.

روز سرقت چه کار کردی؟

من پایم مشکل داشت برای همین توانایی ایجاد مانع برای صاحب ماشین را نداشتم. وقتی محمد ماشین را دزدید و التماس‌های پدر و مادر کودک و مردمی را که جمع شده بودند، دیدم از ترسم به آرامی منطقه را ترک کردم، چون سابقه‌دار هم هستم، ترسم بیشتر شده بود.

چند فقره سابقه داری؟

سه فقره سابقه سرقت، مواد مخدر و رابطه نامشروع دارم.

وقتی سر قرار حاضر شدی و بچه را دیدی چه کار کردی؟

تا بچه را دیدم گفتم او را با آژانس یا تاکسی به خانواده‌اش برسان چون خیلی بی‌قرارند.

چرا خودت این کار را نکردی؟

من سابقه دارم. ترسیدم. فقط ماجرا را به همسرم و دو نفر از دوستانم گفتم.

فکر می‌کنی مجازاتت چیست؟

من چیزی از ماشین ندزدیدم. اگر یک پیچ دزدیده یا یک قدم با آن ماشین برداشته باشم، سزاوار مرگ هستم.

تور تابستان ۱۴۰۳
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
مطالب مرتبط
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۵
انتشار یافته: ۲۶
اگر هردو این شیشه ای را اعدام نکنند دوباره همین کار را تکرار میکنند و این جنایت در حق کل مردم ایران است.
اینها را را بايد اعدام كرد. همشون وقتي گير مي افتند خودشونو به موش مردگي مي زنند.
خدا به پدر و مادر بنيتا صبر بده
هر دو تا رو كه آدم واقعا نمي دونه چه اسمي براشون بذاره رو هر چه سريعتر اعدام كنيد. اين مطالبه جدي مردم ايران از دستگاه قضاست.
اعدام این جور آدمها لطفه !!!
زود اعدام کنید اینا زنده بمونن که چی بشه؟ والا
نمیدانم راه حل، حذف فیزیکی (اعدام) است یا زندانی که بارها رفته اند و اصلاح نشده اند. شاید راه حل هیچ کدام نباشد! یک جای کار ایراد دارد، بهتر است قوه قضاییه راه حل های موثرتری برای اصلاح بذهکاران بیندیشد و اعمال کند، راه حل این نیست.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۳:۰۹ - ۱۳۹۶/۰۵/۱۵
حذف فیزیکی هر دو یا یکی از اینها اجتناب ناپذیر هست و راهی که آغاز شده الزاما به این نتیجه ختم خواهد شد، اما در حالت کلی و برای جلوگیری از اتفاق های مشابه باید بصورت علمی بررسی و پیشگیری کرد. چرا که اعدام هم نتیجه ای جز بدبختی و لطمه بیشتر به جامعه در پی نخواهد داشت. تا همینجای کار دو زن بدون شوهر و سه بچه بدون پدر خواهند شد که برای آینده خطرناک خواهند بود.
هردو باید اعدام شوند.
همه صحبت از اعدام می کنن کسی نیست بگه بچه های این دو نفر چه می شن ؟ آسیب اجتماعی از همینجا شروع می شه خوب ! البته اگه بمونن هم بچه رو هم فاسد می کنن
اعدام
با مجازات سنگین و قاطع جرم و جنایات آنها به همه مجرمان مشابه آنان تفهیم کنید که در اینگونه موارد مشابه، خطر دستگیری مجدد، بمراتب از خطر قطعی اعدام بهتر است.
راه حل بكارگيري پابندهاي الكترونيكي است تا نقطه به نقطه اين حيوانات وحشي سابقه داري را كه در سطح شهر در حال جولان دادن هستن بشه ردگيري كرد و هرجا جرمي و سرقتي اتفاق مي افتد ، محدوده را چك كنند كه كدام جاني سابقه دار از آن منطقه تردد كرده است.
اگر ميخاهيد بازدارندگي ايجاد كنيد بايد از فناوري هاي نوين كنترل حيوانات وحشي براي اين سگهاي ولگرد استفاده كنيد
این قتل قتل عمد محسوب نمیشه. چون احساسات مردم جریحه دار شده دلیل نمیشه محکوم به مرگ بشن
فقط اعدام
همیشه گفتم و همیشه تکار می کنم ... جماعت معتاد تنها شایسته یکبار شانس ترک و بازگشت را دارد و برای بار دوم بدون گذشت باید اعدام شوند. اگر اینکار را کرده بودیم حتی یک مهتاد باقی نمی ماند. و همینطور در مورد دزدی.
واقعا باورنكردنيه!! اسم اين موجودات را نبايد إنسان كذاشت. حيوان هم با هم نوع خودش اين كارو نميكنه.اين هاشياطين هستند در قالب إنسان .
با سلام
این افراد اگر اصلاح پذیر بودند تا الان باید درست میشدن. پس امیدی به اصلاح انها نیست.
اما اعدام راه حل این افراد هم نیست. چون با اعدام این افراد که بیشتر آنها متاسفانه همسر و فرزند دارند باعث بوجود آمدن مشکلات بیشتری برای افرادی میشویم که گناهی ندارند و هیچ اختیاری هم در فرزند شدن یا همسر بودن با این افراد نداشتن و قوه قضاییه باید کار زیر بنایی و اساسی انجام دهد . قضات باید در اولین مرحله دستگیری این افراد(سارق یا مواد فروش یا معتاد) و از این قبیل جرمها انان را به کار اجباری در شرایط سخت مجبور نماید مثلا درخت کاری در بیابانها و امور مربوط به بیابان زدایی که در برنامه های سازمان محیط زیست قرار دارد یا کار در معادن البته با شرایط سخت با مبلغی به عنوان حقوق تا برای افراد تحت تکفل و خانواده ارسال شود و خانواده آنان نیز دچار مشکل دیگری نشوند.با این روش این افراد یا واقعا اصلاح خواهند شد یا تحمل نداشته و می میرند که در هر دو حالت برای جامعه مفید است. البته اگر اصلاح شوند خیلی بهتر خواهد بود.
در مورد این پرونده باید این دو نفر را به مدت روزهایی که اون کودک ناپدید بوده به یک تیر چراغ برق در آفتاب یا داخل ماشین با همان شرایط بدون اب و غذا قرار دهند تا ببین چه اتفاقی برای انها می افتد و این دقیقا عین مجازات با شرایط اسلام است.
حالا 10 سال دادگاهشون طول میکشه.
ای وای وقتی خودمو تو اون ماشین با شیشه های بالا کشیده و گرسنه و تشنه چند ساعت!!!!!تصور میکنم وای خدا بچه چند ماهه چی کشیده میخوام خفه شم از این همه سنگ دلی این همه بی مرامی
من می دونم یک وکیل میاد ابتدا بحث قتل غیر عمد و بعد جرم تقسیم می شه بین دونفر و آزاد می شوند .نگاه کنید قاتل ستایش مرتب دارند اینور انورش می کنند تا ازادش کنند.
قاتل آتنا: فکر نمی‌کردم کسی او را پیدا کند!
کمتر از اعدام ظلم بزرگی در حق همه کودکانی مانند بنیتا است.
با خواندن این متن دوباره حالم بد شد
ماهم طناب داررابه گردنتان می اندازیم بعدازاینکه به درک واصل شدیدمیگیم فکرنمیکردیم خفه بشید !!!
اونهایی که میگن اعدام چاره کار نیست بهتره بدونن که اگر این افراد اعدام نشن میزان این جرم و جنایتها 10برابر بیشتر از حالا میشه...الان با وجود این که اعدام صورت میگیره بازهم این فجایع رخ میده....پس وای به زمانی که اعدام حذف بشه
باسلام وادب ،خیلی مشتاقم بدونم اون کسایی که میگن اعدامشون نکنید اگر بچه خودشون رو به اینصورت میذاشتند کنار خیابون تا آب پز بشه همین نظر رو میدادند؟خلافکار بودن هیچ؛دزدی کردند ومال مردم رو بردند خودشون میدونندوخدا وقانون و...اما تا اینجا به هرنحوب بوده بلاخره انسان بودند اما درمورد بچه نه اینجا دیگه خوی حیوانی ازخودشون نشون دادند شاید واقعا حیوونم دلش نمیومد ...اینو بفهمید اون یه نی نی 8ماهه بوده فقط بی انصافها ..آب پز شده وزجر کش و...چرا انقدر بعضیها بی وجودند آخه ودرکشون انقدر پایینه ...
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # جهش تولید با مشارکت مردم # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل