اسمش مهدي و فاميلياش تقوي است. متولد اول اسفند سال 65، اما در كشتي به تاريخ ميلادي حساب ميكنند و چون از ديماه همان سال به سال جديد ميلادي وارد ميشويم در كشتي او را متولد 66 حساب ميكنند.
به نوشته تهران امروز؛ او اتفاقا در وزن 66 كيلو هم توانست مدال طلاي جهان را بر سينه بزند و از اين حيث عدد 66 برايش به نوعي مقدس محسوب ميشود. براي اينكه بيشتر او را بشناسيد بهتر است بدانيد اين جوان 22ساله اول پل سفيد در جاده فيروزكوه در سوادكوه متولد شده است. شهري كه تا پيش از مهدي هرگز رنگ طلاي جهاني را به خود نديده بود. تقوي هشت خواهر و برادر دارد. دو برادر و شش خواهر. براي رسيدن به كوچهپسكوچههاي شخصيتر تقوي بيش از پيش به او نزديك شديم.
وقتي تقوي سيلي قهرماني خورد
مهدي تقوي بچه كشتي آزاد است. «پدرم كشتيگير بود. برادر بزرگترم (حسين تقوي) هم قهرمان كشتي بود. از آن طرف پسرعمههايم بهنام و بهمن طيبي هم كشتيگير بودند و طبيعي بود كه من هم كشتيگير شوم.» تقوي كه حالا در 66كيلوي جهان يكهتازي ميكند روزي روزگاري در باشگاه پل سفيد شروع كرد. «زير نظر كوروش عزيزي الفباي كشتي را ياد گرفتم اما پس از مدتي به قائمشهر رفتم و در سالن وطني زير نظر كوروش عليزاده، بهنام طيبي و فرامرز بوداغي كار كردم.»
تقوي در رده نونهالان، نوجوانان و جوانان هم فقط طلا ميگرفت. به خاطرهاي از مسابقات جهاني جوانان در گواتمالا توجه كنيد: «در همان دور اول به مدافع عنوان قهرماني خوردم و به قولي بد آوردم. حريفم از ژاپن بود و در تايم اول 3 بر صفر به او باختم. وقتي از تشك بيرون آمدم آنقدر گيج بودم كه حرفهاي سرمربيام را نشنيدم. آنجا بود كه حاجيمعزي يك كشيده جانانه توي گوشم زد و انگار برق من را گرفت و تازه به خودم آمدم. بعد كه به درون تشك برگشتم در دو تايم پياپي حريفم را بردم و در پايان قهرمان شدم.»
سوادكوه طلاي المپيك ميخواهد
پس چرا آن جوان مقتدر در المپيك 2008 ناكام ماند؟ تقوي كه تازه به 66 كيلو (از 60كيلو) آمده بود نه رقباي المپيكي 66 كيلو را ميشناخت و نه از نظر روحي – رواني و حتي جسماني مهياي المپيك بود. «من مثل ساير نفرات از هفت ماه پيش در اردوي المپيك نبودم و دو ماه مانده به المپيك فهميدم بايد جانشين 66 كيلوي قبلي شوم وگرنه حداقل نتيجهاي بهتر از حذف شدن ميگرفتم.»
اما تقوي حالا رويايي بزرگ در سر دارد. رويايي كه باز هم به سوادكوه مرتبط ميشود: «من اولين كشتيگير سوادكوهي هستم كه توانستهام مدال طلاي جهاني را بهدست بياورم و به همين خاطر تصميم دارم اين عنوان را در المپيك هم تكرار كنم و اولين طلاي المپيك سوادكوه را هم به اسم خودم ثبت كنم.»
او عاشق سوادكوه است و از استقبال پرشور همشهريهايش با آبوتاب خاصي حرف ميزند. «نميدانيد چه استقبالي از من شد. بينظير و باشكوه بود. طوري كه خودم هم باورم نميشد. ميخواهم باز هم سوادكوه را غرق در شادي كنم.»
پوئن نده تا پوئن بگيري
... اما تقوي چطور توانست اينچنين مقتدر بدون دادن حتي يك پوئن به رقباي سرشناسش قهرمان جهان شود؟ «كلا تاكتيكي كشتي ميگيرم و به اصل اصلي كشتي اعتقاد راسخ دارم. اصلي كه ميگويد "پوئن نده تا پوئن بگيري." علاوهبر آن چون تايم كشتي دو دقيقهاي شده فرصت براي جبران پوئن از دست رفته خيلي كم است. پس چه بهتر كه اصلا امتياز ندهي. علاوهبر آن من در كشتي براي دقيقه دقيقه كارم برنامه دارم.»
تقوي در بخش ديگري از صحبتهايش يادي از كوران مسابقات يكروزهاش در دانمارك كرد. «در دانمارك با كشتيگيران قدرتمندي روبهرو شدم و موفق به شكست كشتيگيراني همچون حريف گرجستاني و استادنيك اوكرايني دارنده مدال نقره المپيك شدم ولي سختترين حريف من اسپريدينوف بود. يك قزاقستاني كه كشتيگير بسيار باتجربه و حرفهاياي است، جامبولات تديف، رسول ژوكايف حريف روس من در ديدار فينال را به هيچ مسابقهاي اعزام نكرده بود اما من با كمك برخي دوستانم فيلم كشتيهاي وي در رقابتهاي قهرماني روسيه را بهدست آوردم و به دقت مسابقات او را آناليز كردم. در ديدار با ژوكايف اين كشتيگير قصد داشت كه كشتي را به تست و كلينچ بكشاند اما من با راهنمايي كادرفني بهترين استراتژي ممكن را براي اين مسابقه داشتم و وي را شكست دادم.»
آن روز، روز تقوي بود
تقوي ارتباطاتش با سرمربي تيمملي را هم نزديك و مطلوب توصيف كرد: «چون به لحاظ وزني نزديك به هم هستيم شرايط هم را بهخوبي درك ميكنيم. محمدي فني و روانشناس است.»
مهدي تقوي درباره روز قهرمانياش در هرنينگ حرف جالبي زد. «آن روز، روز من بود. نه اينكه بگويم روي شانس بودم، بلكه خيلي سرحال بودم و روي فرم. علاوهبر آن در اولين گروه كشتيگيران ايراني بودم.»
با اين وجود تقوي هرگز استرس نداشت و جو سالن او را نگرفت. «آنقدر به كسب مدال طلا فكر ميكردم كه غربت و جو سالن هرگز روي من تاثير منفي نگذاشت. علاوهبر آن چون من در گروه اول بودم استرس نفرات قبلي خود و نتايج ضعيف آنها را نداشتم. چون ما معمولا در اوزان اولمان نتايج ضعيف كسب ميكرديم.»
مهدي از حالوهواي دانمارك هم به شكلي مطلوب ياد ميكرد و حضور ايرانيهاي سراسر اروپا در سالن مهسنتر را قوت قلبي براي خودش ميدانست.