بازدید 2508

ایران؛ حاشیه نشین ابریشم

محسن شریعتی نیا
کد خبر: ۶۶۱۲۸۸
تاریخ انتشار: ۱۰ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۲:۴۹ 29 January 2017
مگاپروژه ابریشم یا آنچه به ابتکار یک جاده- یک کمربند مشهور شده، بزرگترین پروژه تاریخ بشر است. در قالب این طرح 4 تریلیون سرمایه گذاری در 1000 پروژه در 100 کشور وعده داده شده است. در سه سالی که از اعلام این طرح می گذرد، حدود 54 درصد از مجموع سرمایه گذاری های صورت گرفته توسط شرکت های چینی در کشورهای مختلف، در قالب این طرح بوده است.

اما ایران در حاشیه این طرح مانده است. شاهد این مدعا آنکه این کشور نسبت به بسیاری و بویژه برخی همسایگانش، منفعت اندکی از این طرح برده است. پاکستان در قالب این طرح قراردادهای 46 میلیارد دلاری با دولت و شرکت های چینی امضا کرده و بندر گوادر را از انزوای تاریخی به در آورده، قزاقستان به کشوری کلیدی در مسیر خشکی ابریشم بدل گشته و امارات به عنوانِ «هاب» این پروژه در خاورمیانه معرفی شده، کشوری که 56 درصد کل تجارت چین با خاورمیانه از طریق آن صورت می گیرد. اما ایران با اینکه دومین شریک تجاری چین در خاورمیانه است و از روابط سیاسی نزدیکی با این کشور برخوردار است، از قافله عقب مانده و در شکل دهی به همکاری هایی فراتر از کالاهای چینی ناکام بوده است. دلایل این ناکامی را به چند دسته می توان تقسیم داشت:

1-تحریم. هنگامی که این مگاپروژه و اهداف آن در سال 2013 از سوی رییس جمهور چین رسما اعلام شد، ایران هنوز عمیقا درگیر سنگین ترین نظام تحریمی بود که تا کنون علیه یک کشور به اجرا گذاشته شده است. بنابراین سخن گفتن از سرمایه گذاری های چندین میلیارد دلاری و درازمدت چندان منطقی نبود. همسایگان ایران و بسیاری از دیگر کشورهای مسیر طرح، چنین مشکلی نداشتند و به سرعت از ایران پیشی گرفتند.

تلاش های ایران برای رفع نسبی تحریم ها تا اواخر سال 2015 طول کشید و پس از آن نیز فضا برای همکاری های مالی و بانکی به کندی به سوی عادی شدن رفته است. تداوم مشکلات بانکی و مالی و نیز فضای روانی، مشارکت ایران در این طرح و منفعت بردن از آن را به شدت دشوار کرد.

2-در بخش های مهمی از مراکز فکری و اجرایی چین، ایران به عنوان کشوری قابل تجارت و نه سرمایه گذاری یا توافقات طولانی مدت تعریف می شود. از منظر آنان شرایط ایران برای سرمایه گذاری های کلان مناسب نیست و تا عادی شدن شرایط باید به تجارت و فعالیت های کوتاه مدت بسنده کرد.

از دیگر سو در ایران نیز دو نگاه عمیقا متفاوت به تعامل با چین به طور کلی و همکاری با این کشور در طرح ابریشم به طور خاص وجود دارد.نگاه سفید چین را به عنوان فرصتی استراتژیک و فرشته نجات اقتصاد ایران تصویر می کند و بر گسترش همکاری با آن تاکید می ورزد. نگاه سیاه چین را در تراژدی های اقتصادی ایران در سالهای اخیر سهیم می داند و رفتار این کشور در دوره تحریم را دلال مابانه، فرصت طلبانه و بسیار دور از مروت و اصول می داند و بر کاهش حضور و نفوذ این کشور در اقتصاد ایران تاکید می ورزد. به دیگر سخن در ایران دو چین وجود دارد، چین سیاه و چین سفید. مدافعان هر دو نگاه نیز در ساختارهای مختلف نقش آفرین اند و ابایی از بیان شفاف دیدگاههایشان در رسانه ها ندارند.

طرف چینی بی شک برنده تجارت با ایران بوده و هست. بنابراین نیازی به ایجاد تغییرات جدی نوع نگاه و ریسک پذیری برای ارتقای روابط اقتصادی دو کشور فراتر از نفت در برابر کالای چینی نمی بیند. طرف های ایرانی نیز هنوز به اجماعی در مورد تعریف نقش چین در اقتصاد ایران نرسیده اند و بعید است تا آینده ای قابل پیش بینی این اجماع حاصل شود.تسلط و تداوم این دو نگرش در دو کشور زمینه همکاری آنان در مگاپروژه ای چون کمربند ابریشم را تضعیف کرده است.

3-فضای کسب و کار و سرمایه گذاری در ایران به شدت پیچیده است. طیف وسیعی از قوانین و بازیگران در این حوزه حضور دارند و روابط آنان با یکدیگر مبهم است. افزون بر این پیش بینی پذیری نیز در سطح نازلی است. در چنین شرایطی سرمایه گذاری کلان در حوزه های زیرساختی پرریسک است و تنها در حوزه هایی که سودآوری بسیار بالایی برای سرمایه گذار داشته باشد، صورت می گیرد.

4-در سطح استراتژیک، ایران و چین تعریف چندان روشنی از یکدیگر ندارند. برای چین، پاکستان یک موتلف قدیمی، داری ارزش استراتژیک روشن و تعریف شده در رادار استراتژیک چین است. این تعریف با تعریفی که پاکستان از چین صورت داده دارای همپوشی های فراوانی است. از همین رو بستر استراتژیک همکاری های اقتصادی فراهم است. به عنوان نمونه ای دیگر تعریفی که چین و امارات از یکدیگر دارند، عمدتا اقتصادی است. چین امارات را به عنوان هاب اقتصادی خاورمیانه تعریف می کند و امارات چین را به عنوان دومین اقتصاد بزرگ جهان که فرصت های بسیاری در همکاری با آن وجود دارد. اما تعاریف ایران و چین از یکدیگر و جایگاه استراتژیک و اقتصادی آنان در سپهر سیاسی و اقتصادی دو کشور مبهم و سیال است و بسته به شرایط تغییر می کند. روشن است که ابهام و سیالیت زمینه همکاری های کلان و درازمدت را تضعیف می کند.

5-تسلط گفتمان ژئوپولتیکی در فضای سیاست خارجی ایران را به عنوان یکی دیگر از عوامل حاشیه نشینی این کشور در این طرح می توان برشمرد. در ایران پرسش کلیدی این است که چه الزامات ژئوپولتیکی چین را واردار به پیشبرد این طرح نموده و چگونه می توان در قالب این طرح با این کشور همکاری ژئوپولتیکی صورت داد. اما چین این طرح را عمدتا از منظر ژئواکونومیک و پیشبرد نوعی جهانی شدن با ویژگی های چینی مفهوم بندی می نماید. چنین مفهوم بندی هایی در ایران به شدت غریب است. به دیگر سخن اشتراک بین الاذهانی میان طرفین ضیف است .

6-کوتاه سخن آنکه زمینه های ساختاری برای نقش آفرینی ایران در طرح ابریشم و بهره گیری از فرصت های ناشی از آن ضعیف است.

این مطلب برای اولین بار در وب سایت «اینترنشنال» منتشر شده است.
سلام پرواز
خیرات نان
بلیط اتوبوس
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# ماه رمضان # عید نوروز # جهش تولید با مشارکت مردم # دعای روز هجدهم رمضان # شب قدر