تيمهاي شهرستاني در ليگ برتر بسكتبال باشگاههاي ايران همراه با چند تيم تهراني با مشكلات مالي دست و پنجه نرم ميكنند. اين رويه اما مساله تازهاي نيست و در بسكتبال عادت كردهايم هر سال در اين روزها كه به ليگ نزديك ميشويم خبرهاي ناگوار از انحلال و انصراف فلان تيم بشنويم.
به نوشته جام جم؛ ليگ برتر بسكتبال ايران دوران پرفروغ خود را در سالهاي 1380 تا 1386 شاهد بوده است. همان روزهايي كه باشگاههاي شهرستاني و تهراني با سرمايهگذاري مناسب و آمادهسازي بازيكنان موفقيتهاي بسكتبال را كامل كردند.
صباباتري قهرمان باشگاههاي آسيا شد و تيم ملي در بسكتبال مردان آسيا در رتبه نخست ايستاد. در اوايل دهه 80 بود كه مهران شاهينطبع دست آندره پيتس را گرفت و به تهران آورد تا در كنار اين بازيكن حرفهاي مهدي كامراني ساخته شود يا گارس ژوزف كه حريف تمريني حامد حدادي شد تا او تجربياتش را رفته رفته بيشتر كند و آنقدر پيشروي كند تا به مرزNBA برسد.
صمد نيكخواهبهرامي، حامد آفاق يا بسياري از بازيكنان امروز بسكتبال در همان سالها با سرمايهاي كه باشگاهها در جيب بازيكنان گذاشتند و تامينشان كردند، راه و رسم حرفهايگري را آموختند و در اين سالهاي اخير به برترينهاي آسيا تبديل شدند.
نسل طلايي بازيكنان بسكتبال با هوش و استعداد خدادادي ماحصل رقابت مربيان علمگرايي است كه در اين مدت كم نگذاشتند. شايد رقابت آنها پر تنش و گاهي با سروصدا همراه بود، اما امروز كه بسكتبال به اين نقطه رسيده است درمييابيم تمامي فشارها و استرسها براي موفقيتهاي بزرگ بوده و بس. در كنار اين هيجانات اما اشتباهاتي هم صورت گرفت.
دستمزدها رشد بيرويه پيدا كرد و تيمهاي غيراستاندارد آمدند و پا در راه تيمهايي با اندازههاي بينالمللي گذاشتند. تيمهاي مهرام و صباباتري كه بعدها صبامهر شد با تيمهايي كه پول را معيار اصلي تيمداري كردند، تفاوت داشتند اما كسي از منتقدان اين روزهاي تيمهاي متمول پي به اين تفاوتها نبرد و متاسفانه نقدها در اين زمينه منصفانه نيست.
از صباباتري، نماينده باشگاههاي ايران در بازيهاي آسيا، قهرماني ميخواستيم و ميگفتيم بسكتبال ايران در آسيا سرخورده شده، پس كي عربها را كنار ميزنيم و به قله ميرسيم؟ اين حرفها براي بسكتبال ايران دردناك شده بود، اما راه رهايي چه بود؟ آيا براي رفتن به جنگ تيمهاي عربي با تمام امكاناتشان بازي با نفرات داخلي و سرمايه اندك در برپايي اردوها و مسابقات تداركاتي كافي بود؟
مهرام كه در آخرين دوره بر بام قهرماني ايستاد، آيا ميتوانست تيميبدون بنيه مالي و بدون استفاده از همه ظرفيتهاي بسكتبال باشد و به جام باشگاههاي آسيا برود و افتخار به دست آورد؟ براي رفتن به جنگ تيمهاي مقتدر آسيا بايد از همه امكانات بهره برد. بازيكنان اين تيمها اگر دستمزد بيشتري دريافت ميكنند به خاطر ميزان كيفيت، كارايي و زمان بيشتري است كه بايد در اختيار تيم باشند، تلاش كنند و در آسيا نام ايران را سربلند نگه دارند.
در كنار اين تيمها ريخت و پاشهاي برخي از تيمها را شاهديم كه متاسفانه اين موارد در بسكتبال زياد اتفاق ميافتد و چون نظاممندي خاصي در گزينش تيمها وجود ندارد هر سال اين مشكلات به نحوي تكرار ميشود.
بسياري معتقدند سازمان تربيت بدني بايد اساسنامه خود را براي فعاليت تيمها و باشگاهها به طور شفاف بنويسد و اجرا كند تا هر ساله شاهد رشد تيمهاي قارچي در ورزش نباشيم و ماداميكه سازمان در اين مورد طرح و برنامه ندارد تيمها ميآيند، اگر صنعتي باشند از تبليغات مفت و مجاني استفاده ميكنند و ميروند.
با اينكه گفته ميشود قيمتهاي نجومي تيمهاي مطرح در ليگ برتر بسكتبال عامل اصلي ناكامي تيمهاي شهرستاني استاني است، اما در دورههاي گذشته هم بجز اصفهان و بندرامام تيمهاي شهرستاني به صورت ادواري در ليگ حاضر شدند. بيشتر اين تيمها از بودجه منابع دولتي استفاده كردند.
معمولا اين تيمها انتقادات متعددي را به تيمهاي متمول وارد ميدانند، از جمله اينكه صرف هزينههاي ميلياردي از سوي تيمهاي تراز اول بسكتبال موجب ايجاد قيمت كاذب بازيكنان و افزايش هزينههاي جاري در ليگ و موجب عدم توانايي تيمهاي استانهاي كم امكاناتتر در رويارويي با تيمهاي مدعي شده است. در حقيقت تيمهاي شهرستاني حاضر در ليگ به دليل ضعف مالي از چند نظر با مشكل عمده روبهرو ميشوند كه بايد براي بقا در رقابتهاي ليگ برتر بسكتبال با آنها دست و پنجه نرم كنند.
در سالهاي گذشته انتقاد ديگري به تيمهاي تهراني ميشد كه آنها از بازيكنان شهرستاني بدون پرداخت حداقل دستمزد مربيان يا هياتهايي كه باعث رشدشان بودهاند، استفاده ميكنند. از مهمترين خسارات وارد شده به تيمهاي شهرستاني جدايي بازيكنان مستعد از اين تيمهاست كه با وجود صرف وقت و سرمايه در ساليان متوالي در راه رشد و بارور كردن اين ورزشكاران در شهرستانها، زماني كه بايد براي تيمهاي خود بازدهي لازم را داشته باشند اين بازيكنان با قراردادهاي كلان جذب تيمهاي صاحب نام ميشوند. تبعات اين تصميمات مشخص است.
با جدايي اين بازيكنان و خالي شدن تيمهاي شهرستاني از وجود آنها و از طرفي افزايش قيمتهاي خريد و فروش بازيكن، عملا ديگر تيمهاي شهرستاني توانايي خريد بازيكنان مناسب را ندارند و در بيشتر موارد انصراف خود را اعلام ميكنند. با وجود اين تيمهاي شهرستاني2 راه بيشتر ندارند؛ اول يا حمايت مالي شوند تا هزينههاي لازم را تهيه كنند و در ليگ باقي بمانند و دوم به دليل عدم توانايي مالي لازم و نيز ناتواني در جذب بازيكنان مطرح و توانا از ليگ خداحافظي كنند.
اين داستان صحبت امروز و ديروز بسكتبال نيست و ماجرا به همين جا هم ختم نميشود، چون ورزش ما برنامه محور نيست و براي برخورد با اينگونه مسائل معمولا هر از چندي سروصدايي بلند شده و خيلي زود آبها از آسياب ميافتد.
بسكتبال تهران تهديد ميشود
بسكتبال تهران به عنوان يكي از قطبهاي بسكتبال ايران درپيشرفت تيمهاي ملي تاثير دارد. توجه به بسكتبال پايتخت ارتباط مستقيم با رشد بسياري از جريانهاي بسكتبال ايران دارد و بنابراين بياعتنايي به بسكتبال مركزنشينان آينده خوشايندي را براي بسكتبال ملي ندارد.
درحالي كه تركيب بيشتر تيمها تغيير كرده است، هيات بسكتبال تهران اقدام به برگزاري بازيهاي نيمه تمام سال گذشته كرده است. مسابقات بسكتبال باشگاههاي تهران كه 20 اسفند 87 آغاز شده است همچنان ادامه دارد.
ابتدا 5 تيم راهآهن، توزين الكتريك، پويا، آسمان و وحدت بازيها را بدون مهرام، دانشگاه آزاد و آرارات تيمهاي ليگ برتري برگزار كردند كه در نهايت راهآهن اول شد و توزين الكتريك در جاي دوم ايستاد. سپس قرار شد ادامه رقابتها با حضور 3 تيم تهراني حاضر در ليگ برتر برگزار شود كه به دليل طولاني شدن زمان بازيها و تغييرات در تيمها، شاهد مشكلات جديدي در شيوه بازيهاي نيمه كاره سال گذشته هستيم.
تيمهاي راهآهن، توزين الكتريك و آرارات از بازيها كنار كشيدند اما بازيهاي تهران، باقيمانده از سال گذشته با 5 تيم دنبال ميشود. هيچ تيمي حق استفاده از بازيكنان جذب شده در فصل جاري بسكتبال را هم ندارد و فقط بازيكنان سال قبل ميتوانند در بازيهاي نيمه تمام و باقيمانده از سال گذشته بازي كنند.
اين در حالي است كه هيات بسكتبال تهران از 8 ماه پيش با استعفاي حسن نوربخش همچنان بدون رئيس و با سرپرستي محمود مشحون، رئيس فدراسيون بسكتبال اداره ميشود. اين برنامهريزيها بيانگيزگي تيمها را موجب شده و چرخه بسكتبال تهران را با كندي روبهرو ميكند. تهران در تيمهاي پايه چند سالي است كه قافيه را به اصفهانيها واگذار كرده است.
كارهاي تقويم پركني و مسابقاتي صرفا براي انجام بازي و نه اهدافي فراتر از آن نتيجه خوبي نميدهد. انتقال تيمها به شهرهاي اطراف و خالي شدن پايتخت از تيمهاي خوب از ديگر مشكلات بازيكنان پايتخت است. وقتي صباباتري يكشبه قزويني ميشود يا تيمهاي تهراني مانند پيكان در فعاليتهاي خود گزينشي عمل ميكنند، بر مشكلات بيشتر افزوده ميشود تا اميد به آينده كمرنگتر شود.
از بسكتبال تهران باز هم صحبت داريم. در 2 دوره گذشته به ترتيب 2 و يك نفر از تهران به تيمهاي جوانان ايران راه پيدا كرده اند كه اين در مقايسه آخرين دوره و اكثريت 8 نفري اصفهانيها بسيار ناچيز است. بسكتبال تهران برنامه ميخواهد و اتحاد و همبستگي بين نيروهايي كه تا همين چند وقت پيش با دل و جان مشغول زحمت كشيدن بودند، اما الان بنا به دلايلي كه بر سرپرست موقت هم روشن است از بسكتبال پايتخت دور شدهاند. بايد از اين عده دلجويي كرد.
بسكتبال تا امروز با اتحاد و همبستگي به سوي فتح قلههاي آسيايي گام برداشته و اميد است در آينده نيز همه افراد زحمتكش و دلسوز با تلاشهاي هميشگي راه افتخار و اقتدار را بپيمايند.