یک شبه پولدار شوید!
کد خبر: ۶۳۳۵۹۹
| | 10195 بازدید
روزنامه خرسان در گزارشی نوشت:
با دیدن خانه سکانس هایی از فیلم های قدیمی از ذهنم می گذشت. خانه ای کلنگی با پنجره های چوبی که هر لحظه ممکن بود فرو بریزد. تابلویی بزرگ و امروزی که تضاد کامل با عمر ساختمان داشت، بر سر درورودی نصب شده بود. انگار تابلو می خواست عمر ساختمان را پنهان کند و مراجعان را متقاعد کند که جوان است. تابلو، آنقدر پرنور بود که چشم را می زد و با خط درشت نام شرکت را فریاد می زد: «شرکت بازاریابی شبکه ای...»
دو پله ورودی را با یک گام بلند طی کرده و وارد شرکت شدم. هیچ شباهتی به یک شرکت معمولی نداشت. برخلاف شرکت های معمولی که چندین کار مند پشت میز نشسته اند، این جا همه ایستاده بودند و حرف می زدند. داخل سالن گروه هایی دو یا سه نفره دیده می شدند. آنچنان گرم صحبت کردن با یکدیگر بودند که محیط اطراف را از یاد برده بودند.یکی می گفت و بقیه می شنیدند. گویا ساحری دارد ورد می خواند و بقیه مسحورانه او را می نگرند.
جوانانی که هورا می کشیدند
پیدا کردن«بالاسری» مورد نظر من در میان آن جمعیت جوان سحر شده کار مشکلی بود.«بالاسری» کسی بود که می خواست بازاریابی شبکه ای را به من معرفی کند. شنیده بودم که از قدیمی های این کار است و با کلی پارتی بازی از او وقت گرفته بودم.با یک تماس تلفنی به سمت حیاط جنوبی ساختمان هدایت شدم. جمعیت جوانی که هماهنگ با یکدیگر مشغول کف زدن بودند، توجهم را به خود جلب کردند.برگه پشت در نشان می داد کلاس آموزشی است. البته هیچ شباهتی به کلاس نداشت و بیشتر شبیه ورزشگاه بعد از به ثمر رسیدن گل بود.
انتهای کلاس مادری سعی داشت به زور فرزند سه چهار ساله خود را آرام کند تا این فرصت به ظاهر طلایی را به خاطر گریه فرزندش، از دست ندهد.ردیف های جلویی با دختران و پسران جوانی پر شده بود که تمام حواسشان به مربی بود که با هیجان برای آن ها صحبت می کرد وهر از چند گاهی آن ها را مجبور می کرد تا جملاتی را هماهنگ با هم فریاد بزنند. این صحنه را قبلا در کلاس های ترک اعتیاد دیده بودم.
پای صحبت های بالاسری
اولین سوالش که در مورد سابقه کاری من است، با جواب منفی روبه رو می شود.چشمانش برق می زند.جهت و محتوای صحبت هایش با همین یک سوال ابتدایی مشخص می شود.محتوایی که متناسب با یک فرد بی تجربه است.
تعریف او از بازاریابی شبکه ای اصلا مورد انتظار من نیست.هیچ حرفی از تعریف ساختار و قوانین نمی زند.او بازاریابی شبکه ای را رشد شخصیت، حس همدلی، روش جدید توزیع کالا و تغییر فرد می داند. این که حس همدلی در لغت نامه او چگونه معنا می شود، نمی دانم. ولی تلاشی که بین بازاریابان برای فروش بیشتر به چشم می خورد نه تنها هیچ حس همدلی در آن موج نمی زند بلکه بیشتر به رقابت با خشمی زیر پوستی می ماند و هر بازاریاب تمایل دارد تا رقیب را با بدترین شکل ممکن پشت سر بگذارد تا پیروز این میدان باشد.
آمریکا و بازاریابی شبکه ای
او معتقد بود بازاریابی شبکه ای با همراه کردن مردم کشور با خود و بالا بردن حس همدلی میان آن ها باعث رشدفرهنگی و اقتصادی کشور شده است و اگر این مسیر ادامه پیدا کند، ایران به یک ابر قدرت مانند آمریکا تبدیل می شود، چرا که آمریکا نیز این مسیر را طی کرده است. صحبت هایش مرا یاد خبری می اندازد که نمی دانم چه زمانی خواندم. فقط اصل خبر را خوب به یاد دارم. خبر مربوط به آمریکا بود. سازمان تجارت فدرال آمریکا اعلام کرده بود که شرکت های شبکه ای خطرناک اند. چرا که در صورت فروپاشی هرم به جز افراد اولیه هرم که تعداد قلیلی هستند بقیه دست خالی می مانند. پیشنهاد این سازمان این بود که بهتر است در برنامه ای که حقوق شما به جای فروش خودتان به تعداد زیرمجموعه های شرکت بستگی دارد، وارد نشوید، به خودم می آیم. کاوه همچنان دارد با انرژی صحبت می کند. انگار نه انگار حواسم پرت شده. حرف هایش ربطی به بازاریابی شبکه ای ندارد. می گوید: انسان ها در ذات خود تمایل دارند عضو گروه شوند و زمانی وارد گروه می شوند که از شرایط موجود ناراضی بوده و می خواهند فضا را تغییر دهند.بازاریابی این امکان را فراهم می کند که با عضویت در گروه هایی در این شبکه بتوانند شرایط را تغییر داده و به دستاورد های خوبی برسند.حرف های بالاسری فاصله زیادی با یافته های تحقیق های علمی دارد. آمار های جهانی نشان می دهد که تنها 10 درصد از فروشندگان شرکتAmway s ، که یکی از باقدمت ترین و بزرگترین شرکت های مبتنی بر بازاریابی شبکه ای در آمریکا ست، می توانند درآمدی داشته باشند. این تحقیق به وضوح با اظهارات این فرد در تضاد است.
امان از خرید های اجباری
با این که یکی از قوانینی که این شرکت ها بر اساس آن تدوین شده اند، عدم اجبار به خرید اولیه است ولی تعداد زیادی از این شرکت ها این قانون را رعایت نمی کنند.
کاوه همچنان مشغول صحبت است و ادامه می دهد: در برخی از شرکت های بازاریابی شبکه ای در هنگام جذب افراد، ازجوگیر مارکتینگ استفاده می کنند به نحوی که توهم یک شبه پول دار شدن را در آن ها زنده می کنند.در حالی که خود ادعا می کرد، در شرکت فعلی حقایق گفته می شود.صدای کف زدن کلاس آموزشی این دفعه با جیغ و سوت همراه است.شعارهایشان را باهیجان بیشتر و تن صدای بلند تری تکرار می کنند، انگار موضوعی آن ها را به شدت تحت تاثیر قرارداده و جوگیر شده اند.
او دلیل انتخاب شرکت فعلی برای انتخاب فعالیت هایش را سابقه، پشتوانه مالی و تیم آن شرکت بیان می کند و تاکید می کند که مردم عاشقانه انتخاب می کنند و سعی می کنند عاقلانه با آن زندگی کنند در حالی که باید عاقلانه انتخاب کرد و عاشقانه زندگی کرد.چندی پیش تعدادی از لیدر های شرکتهای بازاریابی شبکه ای مختلف، عنوان کرده بودند که تمام بازاریابان، همه عضو یک خانواده هستند و تنها هدف همه آنهاارتقا و پیشرفت کشور است.چگونه است که همه بازاریابان شرکت های مختلف یک هدف دارند در حالی که بازاریابان هر شرکت خود را برتر از بازاریابان شرکت های دیگر می دانند؟
نفع مصرف کننده از بازاریابی شبکه ای؟
یکی از تخلفات مهم این شرکت ها، عملکرد وارداتی آن شرکت هاست چرا که شرکت های بازاریابی شبکه ای به صورت یک ویترین عمل می کنند و تبدیل به یک وارد کننده انحصاری شده اند.محصولاتی را عرضه می کنند که خود تولید کننده آن نیستند و در حال حاضر حداقل یک واسطه بین تولید کننده و مصرف کننده وجود دارد.موضوع فقهی این حرفه هم شدیدا فکرم را درگیر خود کرده بود چرا که برخی از مراجع کلا این حرفه را جایز نمی دانند و برخی نیز تنها پورسانت فرد فروشنده را حلال می دانند و معتقدند پورسانت دهی از نسل اول به بعد از نظر فقهی جایز نمی باشد. گذشته ازاین یکی از موارد اساسی مطرح درباره این شرکت های بازاریابی نوع جنس، کیفیت آن و مبادی ورودی این اجناس و تاثیراتی که روی تولید داخلی می گذارد می باشد که در گزارشی دیگر به ابعاد و جزئیات این مسئله خواهیم پرداخت.
در راه بازگشت به فن بیان و مهارت های گفت وگوی کاوه فکر می کردم کاوه آنقدر جذاب بود که هر کسی را بتواند با جادوی جملات روانشناسی، موفقیت، اقتصاد و... خام کند. در مسیر به جوانانی فکر می کردم که هورا کشان وارد شده و ناله کنان و بدهکار خارج می شدند. یاد صحبت های مدیر عامل شرکت خرید اینترنتی این شرکت افتادم. گفته بود: عزیزانی که می خواهند در این زمینه فعالیت کرده و روی تاسیس شرکت بازاریابی شبکه ای سرمایه گذاری کنند، باید پشتوانه کاری، مالی و تجربه زیادی در این حوزه داشته و همچنین ازصبر ایوب برخوردار باشند! خلاصه این که بازاریابی شبکه ای روی کاغذ و مجوز دار، فاصله ای زیاد با بازاریابی در عمل دارد. صحبتی که بالاسری ها نمی گفتند و کسی سراغی از آن نمی گرفت. شاید اگر صبر داشته باشید، بهتر است که از جای دیگری شروع کنیم. شاید از تولید.
گزارش خطا
نظرسنجی
آیا به عنوان زن حاضرید با مهریه 14 سکه «بله» را بگویید؟




