دو سال بی صدا برای برجام جنگیدیم

کاظم جلالی
کد خبر: ۵۷۳۷۳۵
|
۱۹ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۲:۴۳ 09 March 2016
|
18283 بازدید
ویژه‌نامه نوروزی اعتماد در گفتگویی تفصیلی با کاظم جلالی رییس مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی، با عنوان «دو سال بی صدا برای برجام جنگیدیم» نوشت؛

یکدستی اصولگرایان هم کمکی به مجلس نهم نکرد. اول تا آخر بهارستان نهم در شکاف خلاصه شد و اختلاف. اصولگرایی در بهترین شکل خود به دو دسته تجزیه شد. مجلس نهم تاختن های بدون ترمز برای جدال های سیاسی بود؛ جدال با دو دولت و جدال دو طیف اصولگرا با هم. حمله به رییس قوه مقننه کشور در شهری که «پایتخت » انقلاب ایران بود. آن هم در جشن رسمی سالروز پیروزی همان انقلاب فقط در یک «مجلس نهم» امکان پذیر بود. در جایی که خیلی ها دیگر علی لاریجانی را نه تنها اصولگرا، بلکه در حلقه انقلابیون هم ندانند. باید مجلس نهمی تشکیل می شد تا وزیر خارجه کشور در اوج مذاکره برای حساس‌ترین پرونده دیپلماتیک در صحن مجلس «خائن» خطاب شود و رییس جمهوری کشور به «جاسوسی فقهی» برای انگلیس متهم شود. معلوم است چنین مجلسی اندازه خرواری ناگفته دارد. مخصوصا وقتی که قرار باشد دولت هم در میانه راه عوض شود و به دست افرادی بیفتد که 180 درجه متفاوت با قبلی ها می اندیشند. مجلس نهم مثل ساختمانی بود که روی گسلی زلزله خیز بنا شده بود؛ گسلی که چند باری هم درآن چهار سال فعال شد. زلزله های مجلس نهم آنقدرها در عمق سیاست جا داشت که خیلی جاها را هم با خود می لرزاند و خیلی ها را این ور و آن ور می کرد. داستان مجلس نهم، داستان بزرگ ترین شکاف میان «خودی» ترین افراد بود؛ خودی هایی که آخر این مجلس بازهم تعدادشان آب رفته بود. وقتی علی لاریجانی اعلام می کند که در قبال اصولگرایان «مستقل» عمل خواهد کرد. دیگر همه چیز از اتفاقات داخل جریانی که سرتاذیل مجلس نهم را در بر گرفته بود. مشخص می شود . علی لاریجانی و یارانش در پایان همین مجلس از دامان اصولگرایی فاصله می گیرند تا باد ریزش ها بر گلستان اصولگرایان هم بوزد. او حالا بزرگ ترین از دست رفته اصولگرایان در تمام 36 سال گذشته است؛ از دست رفته ای که دست راست و سخنگوی غیررسمی او در مجلس نهم، شاهد بسیاری از پشت پرده هاست و حامل بسیاری از ناگفته ها . کاظم جلالی در روزهای پایانی این مجلس روایتی از آنچه که دیده و شنیده برای «اعتماد» نقل قول می کند؛ روایتی که قابل درک است اگر هنوز هم قسمت های ناگفته دیگری برای آن وجود داشته باشد؛ قسمت هایی که همیشه برای شنیدنش باید منتظر آینده بود. گفت و گوی «اعتماد» با کاظم جلالی در مورد مجلس نهم را در ادامه می خوانید:

× مجلس نهم در شرایطی شکل گرفت که اختلاف جدی در جریان اصولگرایی ایجاد شده بود و برای اولین بار این جریان به شکل عمده به دو طیف تبدیل شد که مقابل هم ایستادند. بگذریم از اینکه همان موقع سیزده لیست مختلف اصولگرایی منتشر شد اما به هر حال اصل بازی دست دو طیف جبهه متحد و جبهه پایداری بود. روایت مجلس نهم را از همین موضوع آغاز می‌کنیم و اینکه فرآیند تهیه لیست‌های انتخاباتی اصولگرایان برای این مجلس از کجا کلید خورد؟

در مجلس نهم برای انتخابات محوریت اتحاد را مرحوم آیت الله مهدوی کنی در دست گرفته بودند، علیرغم اینکه ایشان هم دچار بیماری و هم کهولت سن بودند اما با همین وضعیت نامناسب جسمی ایثارگری کردند و عملا توانستند اصولگرایان را دور هم جمع کنند. البته یک سری اختلاف نظر بر سر ترکیب بود که این ترکیب چگونه شکل بگیرد. رئیس جمهور قبلی پیش از آنکه ماجرای یازده روز خانه‌نشینی اتفاق بیفتد، با سه نفر از آقایان جلساتی را تشکیل داده بود، برای اینکه مکانیزمی برای انتخابات مجلس پیدا کنند. آن سه نفر هم آقایان دکتر ولایتی، دکتر حدادعادل و مرحوم عسگراولادی بودند.


× بقیه طیف‌های اصولگرایان و از جمله طیف شما در جریان این جلسات بودید و آیا با آن موافقتی داشتید یا نه؟

نه. ما هم مثل خیلی‌ها از اخبار می‌شنیدیم که چه خبر است. اینکه از قبل بیایند و ما را در جریان بگذارند و مشورتی بگیرند و بخواهند هماهنگی کنند، اینطور نبود. خبرها می‌آمد که ایشان فعلا با این چند نفر شروع کرده‌اند تا ببینند که به چه سازوکاری خواهند رسید.

× آقای لاریجانی چطور؟ ایشان هم به عنوان یک اصولگرای شناخته شده در جریان نبود؟

تا جایی که من می‌دانم ایشان هم از دور در جریان امور بود و اصلا مورد مشورت آقایان قرار نمی‌گرفت و در آن جریان هیچ هماهنگی و نظرخواهی از آقای دکتر لاریجانی هم در کار نبود.

× چرا شماها را به عنوان یک گروه اصولگرای شناخته شده و دارای پایگاه اینگونه کنار گذاشته بودند؟

این را باید از خود آقایان پرسید. ولی چیزی که من می توانم بگویم این بود که ما در همان زمان هم نمی‌پسندیدیم که محوریت کار دست فردی چون آقای احمدی‌نژاد، آن هم در جایگاه رئیس جمهوری کشور باشد. به هر حال طبق قانون اساسی، دولت باید بی‌طرف می‌بود. اگر ما وارد می‌شدیم یعنی نقض بی‌طرفی دولت را قبول داشتیم. نه ما و نه آقای دکتر لاریجانی به هیچ عنوان حاضر نبودیم زیر چنین وضعیتی مهر تائید بزنیم.

× به جز این آیا اختلاف با دیگر گروه‌های سیاسی اصولگرا در کار نبود؟

به هر حال این هم موثر بود. آن زمان معلوم بود که اصلاح‌طلبان در صحنه نخواهند بود. به هر حال عده‌ای هم می‌خواستند طوری صحنه بچینند که آقای دکتر لاریجانی و طیف ما هم از صحنه حذف شویم.

× یعنی چطور؟ مثلا از انتخابات کنار بروید؟

نه. هدف این بود که لیست را طوری بدهند که طیف ما اکثریت نشود و آقای دکتر لاریجانی رئیس مجلس نهم نباشد. اتفاقا این برای آنها پیروزی بزرگی بود که مثلا آقای دکتر لاریجانی به مجلس می‌آمدند و مجبور می‌شدند در آن شرایط بعد از یک دوره ریاست مجلس، تبدیل به یک نماینده معمولی شوند. قسمتی از جریان اصولگرا در آن زمانی که جلسات در دفتر آقای احمدی‌نژاد تشکیل می‌شد به شدت دنبال این بود که انتقام تغییر رئیس مجلس در دوره هشتم را از ما و آقای لاریجانی بگیرد.

× یعنی همه طرفین آن جلسه این نظر را داشتند؟ منظورم مشخصا آقای عسگراولادی و ولایتی است که به نظر می‌رسید نزدیک‌تر به آقای لاریجانی باشند؟

حالا این دو بزرگوار شاید شخصا چنین نظری نداشتند و هدفشان واقعا اتحاد اصولگرایان بود. اما برای خیلی از جریان‌ها و افراد دیگر در ان زمان واژه اتحاد اصولگرایان در واقع اسم رمز کنار گذاشتن آقای دکتر لاریجانی و طیف ما در مجلس بود. آنها اتفاقا دوست داشتند که ما در مجلس نهم باشیم، ولی با تعداد کم؛ تا به این ترتیب هر روز اقتدارشان را در مجلس به رخ بکشند و به نوعی جریان نزدیک به آقای دکتر لاریجانی را تحقیر کنند.

× به هر حال این جلسات به جایی نرسید و عملا بی‌نتیجه باقی ماند و پروژه اتحاد اصولگرایان مسیر دیگری پیدا کرد. در آن مسیر هم آیا همین هدف دنبال می‌شد؟

بله. به هر حال بعد از اینکه جریان یازده روز خانه‌نشینی پیش آمد دیگر آقای احمدی نژاد موقعیتی برای این نداشت که محل رجوع برای وحدت باشد. آن موقع دیگر رجوع چهره‌ها به حضرت آیت الله مهدوی کنی آغاز شد و از جمله افرادی چون آقای دکتر لاریجانی، آقای قالیباف و دیگرانی به سمت مرحوم آیت الله مهدوی کنی متمایل شدند تا ایشان بیایند و میدان‌داری کنند و انتخابات اصولگرایان را سامان بدهد. حضرت آیت الله مهدوی کنی هم همانطور که عرض کردم با همان کهولت و وضعیت بیماری پذیرفتند و به میدان آمدند. فرمولی که نهایتا به آن رسیدند این بود که آن سه نفر محفوظ باقی بمانند. در کنار آن سه نفر، دو نفر از جامعه مدرسین و دو نفر هم از جامعه روحانیت اضافه شوند. از جامعه روحانیت آقایان تقوی و ابوترابی‌فرد اضافه شدند و از جامعه مدرسین هم آقایان کعبی و بوشهری آمدند که شدند 7 نفر. در واقع اینها حکم بودند و در امور اجرایی دخالت نمی‌کردند. یعنی نقش هدایت‌گری داشتند و البته در تمام جلسات هم بودند. در کنار اینها گفتند دو نفر از جبهه پیروان باشند که آقایان مهندس باهنر و متکی بودند. دو نفر از ایثارگران و رهپویان بودند که آقایان زاکانی و فدایی انتخاب شدند. دو نفر هم از پایداری انتخاب شدند که هیچ وقت شرکت نکردند و صندلی آنها خالی ماند. دو نفر هم به نمایندگی از آقایان دکتر لاریجانی و قالیباف بودند که من و آقای خاموشی بودیم.

× خب اینجا همانجای بود که پایداری آمد و برای اولین بار زیر میز بازی زد. تصور شما چه بود در آن مقطع و خصوصا در آن جمعی که تشکیل شده بود؟

به هر حال دوستان با آن وضعیت می‌گفتند که وحدت میسور نیست و ما چه نوعی از وحدتی می‌خواهیم؟ آن جلسات از ابتدا با تردیدهایی شروع شده بود.

× منشا تردیدها چه بود؟ همین اقدام جبهه پایداری؟

فقط این نبود. موارد دیگری هم بود که داخل همان مجموعه احساس می‌کردیم وجود دارد. اگر شما مراجعه کنید به سخنرانی آیت الله مهدوی کنی در روز آغاز جلسات همین گروه که آن روزها موسوم به 8+7 یا به شکلی دیگر 6+7 بود، و بعدا هم فایل صوتی آن منتشر شد، آن سخنرانی بسیار عبرت آمیز است و حضرت آیت الله مهدوی کنی موارد بسیاری را در آن سخنرانی مطرح کردند. به هر حال این جلسات 6+7 شکل گرفت و ما در آن جلسات تلاش کردیم که برای کل کشور کاندیداها را مشخص کنیم. من در همان جلسات اعتراضات زیادی به خیلی موارد داشتم. یک اعتراض به بحث آقای مطهری بود. در جلسه اولی که ما رای‌گیری کردیم ایشان برای قرار گرفتن در لیست رای آورد و اتفاقا 8 رای از مجموع 13 نفر آورد. بعد در جلسه دیگری بزرگواری آمد و گفت که مناسب نیست آقای مطهری در لیست ما باشد.

× این فرد از خارج از آن مجموعه بود؟ یعنی فردی بیرون از آن سازوکار 6+7 این اصرار را داشت یا نه از داخل آن؟

فردی از همان اعضای جلسه بود. ولی خب به هر حال آن زمان از بیرون هم گروه‌هایی بودند که خیلی بابت این موضوع فشار می‌آوردند که آقای مطهری نباشد. به هر حال آنجا مقداری اختلاف نظر ایجاد شد و نهایتا علی‌رغم آن رای‌گیری اول، تصمیم گرفتند آقای مطهری را از لیست خارج کنند. یک بحث دیگری که داشتیم این بود که -الان هم هنوز در نوارهای مربوط به آن جلسات موجود است- می‌گفتم شما نباید مجلس و ترکیب لیست انتخاباتی را گروگان هیات رئیسه بگیرید.

× این صحبتی که می‌کنید چه معنایی دارد؟

یعنی آن موقع برخی از نگاه‌ها این بود که می‌گفتند مثلا اگر فلانی بیاید در لیست و رای بیاورد، برای انتخابات هیات رئیسه به چه کسی رای خواهد داد.

× این را که می‌گویید علنی هم عنوان می‌شد یا نه؟

نه. بیرون جلسه تصمیماتی گرفته می‌شد و داخل جلسه سعی می‌کردند به آن مشروعیت بدهند.

× بعد شما در داخل جلسه نمی‌توانستید جلوی آنها را بگیرید؟

نه. ما در اقلیت بودیم. حتی در آن زمان اقای خاموشی که نماینده آقای قالیباف بود در جریان این جلسات به آقایان فدایی و زاکانی نزدیک شده بود. بیشتر هم همین حلقه تصمیم می‌گرفت و می‌خواست صحنه‌گردان باشد. در اصل اینگونه شده بود که در آن جمع شش نفره آقایان زاکانی، فدایی و خاموشی با هم هماهنگ و نزدیک شده بودند و آن طرف من بودم با آقایان باهنر و متکی که البته این دو نفر هم موضعی بینابینی می‌گرفتند و در مقاطعی به آن جمع سه نفره نزدیک می‌شدند. یعنی سعی می‌کردند که خیلی وارد چالش‌ها نشوند. لذا ما در اقلیت بودیم.

× این ما یعنی همان جریان نزدیک به ‌اقای لاریجانی؟

بله.

× پس بدین ترتیب از همان جلسات انتخاباتی سعی می‌شد تا مقدمه بازگشت آقای حدادعادل به جایگاه ریاست مجلس فراهم شود؟

بیشتر نگاه‌ها به این سمت بود. به همین دلیل من در همان جلسات مرتب می‌گفتم که باید هیات رئیسه را بگذاریم که زمان خودش مورد بحث قرار بگیرد. آنها این را صریح نمی‌گفتند اما من تلاش می‌کردم که این موضوع را رو کنم. اتفاقا این دوستان از همین ناحیه هم ضربه خوردند.

× چرا؟

چون افرادی را به نام اصولگرا در این لیست گذاشته بودند که رای نیاوردند و طیف دیگری از اصولگرایان رای آوردند. اگر شما الان دوباره بروید و رجوع کنید متوجه می‌شوید که اکثریت نمایندگان رای آورده برای مجلس نهم از لیست جبهه متحد نبودند. یعنی یا از لیست‌های دیگر بودند و یا به صورت اصولگرای مستقل آمده بودند. البته این برخلاف تهران و برخی شهرهای بزرگ بود. در شهرستان‌ها چون دوستان به صورت مصنوعی داشتند تلاش می‌کردند که لیست را به شکل خاصی بچینند و افراد مورد پسند خودشان را در آن جای دهند. اما موضوع برعکس شد.

× با این تفاسیر یعنی اگر لیست جبهه متحد رای می‌آورد بر اساس تعریف شما اقای حدادعادل به جای آقای لاریجانی رئیس مجلس می‌شد؟

بله. یعنی ترکیب دو لیست اصلی که یکی لیست جبهه متحد بود و دیگری جبهه پایداری طوری چیده شده بود که هر کدام اگر رای اکثریت را می‌گرفت آقای حدادعادل را به ریاست می‌رساند. اما چون نگاهشان برای بستن لیست بیشتر به هیات رئیسه بود، خیلی مسایل را ندیدند و اصولگرایان دیگری رای آوردند و وقتی اینها آمدند داخل مجلس در مقابل جبهه متحد موضع داشتند و این همان جایی بود که ما از آن استفاده کردیم و توانستیم ورق را به نفع خودمان برگردانیم. یعنی وقتی نمایندگان رای آوردند و ترکیب مجلس مشخص شد، ما با خیلی از اینها تماس گرفتیم و دیدیم که از جبهه متحد اصولگرایی نیستند و از همین مرحله وارد مذاکره با آنها شدیم. این فضا باعث شد دوستانی که وارد مجلس شده بودند به ما نزدیک شوند. یعنی وضعیت طوری شد که در همان روزهای اول تشکیل مجلس افرادی مثل‌ آقای زاکانی یا آقای زارعی می‌آمدند و با ما تماس می‌گرفتند که بیایید جلسه مشترک بگذاریم. مصاحبه‌های من از همان موقع هنوز هست و من به اینها می‌گفتم که ظرفیت جلسه مشترک وجود ندارد.

× چرا؟

چون آن افرادی که من می‌گویم اصولگرایان خارج از لیست جبهه متحد بودند می‌گفتند چطور بود که تا دیروز، وقتی قرار بود لیست تهیه کنید خبری از حمایت از ما نبود و ما را ندیده گرفتید، اما امروز که رای آوردیم تازه از دید شما اصولگرا شدیم و شما می‌خواهید روی ما و رای ما حساب کنید. لذا آنها حاضر نبودند که بیایند در جلسه‌ای زیر پوشش این جبهه متحد قرار بگیرند. به همین دلیل ما وحدت‌شکنی نکردیم، چون همان اوایل می گفتند ما وحدت را شکستیم. واقعیت قضیه این بود که اصلا فضایی برای وحدت وجود نداشت، چون این عده از نمایندگان برخورد حذفی و بد را از همان زمان انتخابات دیده بودند. با این ترتیب فضا برای ما فراهم شد که در بحث هیات رئیسه مسیر خودمان را برویم.

× خب یعنی همین بستر هم فراهم شد برای اینکه دو فراکسیون اصلی مجلس نهم شکل بگیرند. من می‌خواهم توضیح دهید که جریان آن دو جلسه اصلی که یکی در شهریار و توسط هواداران آقای لاریجانی و دیگری در مناطق جنگی جنوب توسط یاران آقای حدادعادل تشکیل شد، چه بود؟

جلسه جنوب جلسه آقای حدادعادل نبود و عمومیت داشت. بخشی از دوستان چون اول مجلس بود و همدیگر را نمی‌شناختند، از همه دعوت کردند که به مناطق جنگی جنوب بروند. البته بانی جلسه همان طیف نزدیک به‌ آقای حدادعادل بودند ولی همه را دعوت کرده بودند. اما جلسات اینگونه بود که ما بعد از اینکه رای آوردیم، چند نفری از دوستان مجلس هشتم کنار هم جمع شدیم. آنجا پایه حرکت فراکسیون رهروان را گذاشتیم.

× آقای باهنر هم در آن جمع حضور داشتند؟

نه آقای باهنر در این جمع و جلسات آن حضور نداشتند. من بودم و آقایان سقایی، شجاعی کیاسری، دستغیب، جهانگیرزاده و چند نفر دیگر از دوستان. آنجا شالوده اولیه کار فراکسیونی ما ایجاد شد و بعد دعوت از منتخبین نهم را آغاز کردیم. اول 7- 8 نفر از آنها را دعوت کردیم و در هیات رئیسه مجلس جلسه‌ای گذاشتیم.

× بر چه اساسی این افراد را انتخاب کردید؟

حالا یا شناخت داشتیم، یا کسانی آنها را معرفی می‌کردند و یا پیگیری می‌کردیم تا آنها را بشناسیم. به هر حال وقتی در می‌یافتیم که به ما نزدیک هستند آنها را دعوت می‌کردیم. اولین جلسه ترکیبی ما با این ترتیب با حضور حدود 15 نفر در فروردین‌ماه تشکیل شد که مجلس هشتمی‌ها در آن بودند و هم کسانی که تازه آمده بودند. بعد از این جلسه بعدی ما یک جلسه چهل نفره‌ای بود که در مسجد شهید مطهری تشکیل شد. بعد از آن هم دو تا جلسه در داخل مجلس قدیم داشتیم که یک جلسه آن تجمع و سخنرانی و این طور چیزها بود و جلسه بعدی هم جلسه رای‌گیری استمزاجی برای هیات رئیسه بود. آنجا دوازده نفر برای هیات رئیسه انتخاب شدند که از آن تعداد یازده نفر در نهایت رای آوردند. آن یک نفر هم یکی از نمایندگان تازه رای آورده در مجلس نهم بود که خیلی اصرار داشت که در لیست باشد و انتظار ما هم همین بود که ایشان رای نیاورد. خیلی هم در آن زمان مورد هجمه رسانه‌ای قرار گرفتیم که واقعا کم نظیر بود. مثلا ما وقتی جلسه‌ای ترتیب می‌دادیم و اعلام می‌کردیم که مثلا صد و چهل و هفت نفر در آن حاضر بودند، اینها می گفتند نمایندگان مجلس هشتم را هم دعوت کرده‌اند و عدد آنها اینقدر نیست. اینقدر هجمه‌ها زیاد بود که افرادی هم که از رسانه کار را دنبال می‌کردند می‌گفتند که جو اصلا به نفع آقای دکتر لاریجانی و طیف ما نیست و قطعا ایشان انتخابات هیات رئیسه را می‌بازد. در حالی که ما می‌دانستیم این طور نبود.

× یعنی شما از این بابت نگرانی نداشتید؟

نه. بالاخره ما در دل قضیه بودیم و می‌دانستیم ماجرا چه است. ولی اینقدر هجمه‌ها زیاد بود که حتی در منزل، نزدیک‌ترین افراد به من هم می‌گفتند شما این انتخابات هیات رئیسه را می‌بازید و آقای حدادعادل رای می‌آورد. همان زمان فضای رسانه‌ای را طوری مدیریت می‌کردند که یک تقابلی را ایجاد می‌کرد و سعی داشتند تا فقط به شکل مصنوعی فضا را به نفع خودشان نشان دهند.

× شما نظر طرف مقابل را در این باره می‌دانستید؟ منظور من این است که ایا آنها هم فکر می‌کردند که اقای حدادعادل رای می‌آورند یا اینکه می‌دانستند واقعیت داستان چیست؟

روزهای اولی که جمع ما تشکیل شد، اینها می‌رفتند سراغ مهندس باهنر که با ایشان صحبت کنند. بعد آقای دکتر لاریجانی به اینها گفت که شما به جای آقای باهنر با آقای جلالی صحبت کنید. اینها برای اینکه ما و جمع ما را به رسمیت نشناسند این کار را نمی‌کردند. تا اینکه به جایی رسیدند که دیدند قصه چیز دیگری است و اتفاق دیگری هم که این افتاد این بود که آقای نادران مطلبی گفته بودند که آقای باهنر آمده و به آقای حدادعادل گفته‌اند که اینها بیایند اجازه دهند آقای لاریجانی رئیس مجلس شود تا‌ آقای حداد هم بعد از این رئیس جمهور شوند. بعد من یک یادداشتی زدم که مقداری هم تند بود و در آن گفتم که اولا آقای باهنر هیچ نمایندگی از جانب ما ندارد و ثانیا این حرف‌ها را کاملا غلط می‌دانیم. آنجا موضع را مشخص کردیم که سخنگوی ما خودمان هستیم، لذا آقایان زارعی و زاکانی بعد از چند جلسه که با آقای باهنر داشتند، ناچار شدند و آمدند و جلسه‌ای با هم گذاشتیم. جلسه‌ای که گذاشتیم در محضر آقای ابوترابی‌فرد بود و 5 تا 6 نوبت طول کشید و از طیف ما هم آقایان جهانگیرزاده، نعمتی و اکبریان آمدند. آنجا بحث بر این بود که این دوستان می‌گفتند بیاییم و برای هیات رئیسه همه اصولگرایان را جمع کنیم و از آنها رای بگیریم و هر که را برای هیات رئیسه انتخاب کردند، ما هم قبول کنیم.

× یعنی چیزی شبیه همان لیست واحدی که اصرار داشتند برای کمیسیون ویژه برجام داده شود؟

بله اما با یک تفاوت عمده که عرض می‌کنم. ما گفتیم که اشکال ندارد و همه را جمع کنیم. گفتیم 8 نفر غیر اصولگرا داریم و اینها را دعوت نمی‌کنیم، ولی بقیه اصولگرا هستند و باید دعوت کنیم. پس باید 290 منهای 8 نفر را دعوت کنیم. آنوقت آنها گفتند نخیر اینطور نیست. تفاوتی که عرض کردم همینجاست. آنها با همین عبارت به ما گفتند که در این مجلس 40 نفر فتنه‌گر داریم که نباید باشند. ما هم پاسخ دادیم که نمی‌توانیم قبول کنیم کسانی که شورای نگهبان صلاحیت آنها را تائید کرده و مردم هم به آنها رای داده‌اند توسط شما فتنه‌گر خوانده شوند. ما قایلیم که حتی یک نفر فتنه‌گر هم در این مجلس نیست، چون از مرجع رسمی شورای نگهبان این افراد تائید شده‌اند و از ناحیه افکار عمومی هم رای آورده‌اند. ولی آنها اصرار کردند و ما گفتیم لیست خود را بیاورید تا بررسی کنیم. لیست را که آوردند دیدیم که فاجعه است. خیلی از کسانی که نمایندگان خوب و متعهدی هستند در این لیست قرار داشتند که اینجا ما گفتیم به هیچ عنوان نخواهیم پذیرفت.

× مثلا چه کسانی بودند؟

بهتر است اسم نیاورم.

× اما ما که می‌توانیم حدس بزنیم. مثلا احتمالا آقای مطهری یکی از آنها بوده.

حتی کسانی که خیلی به اصولگرایان نزدیک‌تر از آقای مطهری بودند هم در این لیست قرار داشتند. یعنی برخی چهره‌های سابقه‌دار جریان اصولگرا را اینها می‌گفتند فتنه‌گر هستند و باید آنها را در مجلس منزوی کنیم که تا آخر مجلس نهم اینها نتوانند حتی نفس بکشند. عین این حرف‌ها را می‌زدند.

× فکر می‌کنید دلیلش چه بود؟ واقعا و عمیقا هم اینها را فتنه‌گر می‌دانستند؟

من در دل آقایان نیستم. ولی خب مشخص بود که با خارج کردن این چهل نفر یکی از مقاصد می‌توانست سد کردن راه ریاست آقای دکتر لاریجانی باشد. به هر حال در مقاطع دیگری هم به صورت علنی دیده‌ایم که با همین انگ فتنه‌گر به برخی نیروهایی که ارزشی و انقلابی هستند، قصد به هم زدن توازن را دارند. آن زمان چهل نفری که مد نظر اینها بود همه از کسانی بودند که رای آنها در سبد آقای لاریجانی بود.

× ولی خب اگر هم آن چهل نفر به فرض محال کنار هم می‌رفتند باز این طیف نیاز به خارج کردن آرای بیشتری از محل تاثیرگذاری داشت تا بتواند به مقصود خود برسد.

درست است. می‌شود حتی حدس زد که برنامه‌های دیگری هم بوده. ولی آن چیزی که ما به صورت عیان دیدیم این موضوع بود که می‌خواستند چهل نفر از نمایندگان اصولگرا را به همین بهانه از دور خارج کنند. یعنی فقط ریاست آقای لاریجانی نبود. می‌گفتند اینها باید از گردونه تاثیرگذاری در کل مجلس خارج و منزوی شوند.

× اینها به جز اصلاح‌طلبان و نمایندگانی این طیف‌ها بود؟

بله. به هرحال نزدیک ده نفر از اصلاح‌طلبان و 5 نفر نمایندگان اقلیت‌ها را هم می‌خواستند به این لیست اضافه کنند و این می‌شد حدود پنجاه و پنج نفر.


× از اینجا به بعد ادامه راه چطور طی شد؟

ما خیلی از مسیر را هم رفته بودیم. ما حتی تفاهم کرده بودیم که جلسه به شکلی برگزار شود و چه راهی برویم و آقای ابوترابی‌فرد هم در جریان این مسایل قرار داشت. وقتی اختلاف نظر بین آدم‌ها پیدا شد و فهمیدیم که اینها می‌خواهند با حذف چهل نفر موازنه رای را به نفع طرف مقابل به هم بزنند، گفتیم که هشت نفر اصلاح‌طلب نام و نشان دار در مجلس هست که ما اینها را آدم‌های ارزشی و تاثیرگذار و مثبتی می‌دانیم، اما چون شما می‌گویید، این هشت نفر نباشند. بعد گفتند اقلیت‌های دینی هم نباید باشند. ما گفتیم این طور نمی‌شود. اینها آدم‌هایی هستند که مومن به نظام و انقلاب هستند و مثال زدم که شما آقای بت کلیا را نگاه کنید. ایشان هر جا می‌رود اینقدر از ایران و انقلاب و نظام خوب دفاع می‌کند که امثال من که شیعه هستم نمی‌توانم اینقدر تاثیرگذار باشم. ولی آنها قبول نداشتند و می‌گفتند این افراد باید حذف شوند. نتیجه این شد که ما و آنها دو جلسه جداگانه برگزار کردیم. جلسه ما در مجلس قدیم برگزار شد و آنها در تالار مشروطه مجلس. ما در جلسه خودمان دوازده نفر هیات رئیسه را تعیین کردیم.

× البته یک سری آدم‌های مشترکی هم در دو جلسه بودند.

بودند ولی تعدادشان انقدر زیاد نبود که در نتیجه تاثیر بگذارند. نهایتا هم آن افراد به ما متمایل شدند، ضمن اینکه آنها چون مباحث ما را نمی‌دانستند که کجاها به چالش برخوردیم، می‌آمدند و اصرار می‌کردند که با همدیگر جلسه بگذاریم. ما این طرف می‌گفتیم که بین ما و آنها حرف مشترکی نیست که جلسه بگذاریم . حرف ما این بود که شما نمایندگان را طیف طیف می‌کنید و به همین بهانه هم می‌خواهید مدام از این طرف و آن طرف نمایندگان بزنید و کم کنید که به جای خاصی برسید. به جز آن 8 نفر اصلاح‌طلب شناسنامه‌دار از نظر ما بقیه مجلس در اختیار اصولگرایان بود که حالا سلایق و دیدگاه‌های مختلفی داشتند. اختلاف اصلی ما سر همین موضوع بود و نهایتا به جایی نرسید و دو جلسه ما و آنها جداگانه برگزار شد و لیست ما انتخاب شد و در نهایت در داخل صحن هم رای آورد.

× یعنی آن روزی که برای را‌ی گیری هیات رئیسه می‌رفتید مطمئن بودید که آقای لاریجانی رئیس خواهد بود؟

صد در صد این را می‌دانستیم، مضافا اینکه مطمئن بودیم بقیه کرسی‌های هیات رئیسه هم دست ما خواهند بود که نهایتا در نتیجه کار به جز یک کرسی همین اتفاق افتاد.

× طرف مقابل در این زمان چه فکری می‌کرد؟ یعنی آنها آقای حدادعادل را با این پیش فرض وارد صحنه کردند که رای خواهد آورد یا نه، می دانستند که ایشان رئیس نمی‌شود و فقط برای اینکه در فضای سیاسی مجلس خط و ربط خود را نشان دهند و به نوعی نسبت به هواداران آقای لاریجانی اعلام استقلال کنند این کار را کردند؟

من فکر می‌کنم که بیشتر احساس می‌کردند که رای می‌آورند.

× خب شما گفتید اینها فضاسازی می‌کردند. اگر فکر می‌کردند رای می‌آورند چرا دست به فضا‌سازی می زدند؟

ببینید اینجا دو چیز است. یکی اینکه اینها فکر می‌کردند که فضاسازی آنها می تواند جو مجلس را برای انتخابات هیات رئیسه تحت تاثیر قرار دهد. یعنی از جایی اینها فهمیده بودند که به لحاظ عدد کم آورده‌اند، اما این تصور را داشتند که توان آنها برای تغییر وضعیت کافی است و البته بیش از اندازه روی فضاسازی روانی و رسانه‌ای حساب کردند. اینکه چرا فضای رسانه‌ای نتوانست رای نمایندگان را به نفع آنها برگرداند به نظر من ریشه در همان ایام انتخابات داشت که اینها اصلا لیست‌ها را برای هیات رئیسه چیده بودند و همان موقع خیلی از نامزدهای رای‌آور را از خودشان جدا کردند. یک چیز دیگر هم به نظر من بود و آن اینکه در برخی مواقع خودشان تبلیغات رسانه‌ای خود را باور کرده بودند. یعنی آمده بودند تا بقیه را جوگیر کنند، اما در نهایت جو رسانه‌ای خود اینها را گرفت و فکر کردند که بازی به نفع آنها تمام می‌شود. برای اینکه می‌گویم آنها تصور می‌کردند می‌توانند برنده این رقابت باشند هم دلیل دارم. آن هم این است که آقای حدادعادل که البته من احترام بسیار زیادی برای ایشان قایل هستم، دو بار برای ریاست مجلس در دوره نهم نامزد شدند. به نظر من اگر این تصور و ارزیابی اشتباه از وضعیت و وزن آنها بین خودشان نبود، هرگز آقای حدادعادل دو بار کاندیدا نمی‌شدند. مخصوصا اینکه در آن برهه ایشان در انتخابات موقت هیات رئیسه کاندید شدند و 100 رای آوردند و بعد که برای هیات رئیسه دایم کاندید شدند، 86 رای داشتند، یعنی در همین مقطع هم ایشان با 14 رای کاهش مواجه شدند. طیف مقابل ما بیش از هر چیز گیر فضای بیرونی افتاد که قسمتی از آن را خودش ساخته بود. قسمتی هم البته مربوط به تماس‌هایی می‌شود که این نمایندگان می‌گرفتند. امثال ما آدم های تابلو داری هستیم و رای و نظرمان هم مشخص است و نیاز به مخفی کردن آن نداریم. یعنی همه می‌دانند کاظم جلالی در سیاست به چه کسی نزدیک است و با چه کسی زاویه دارد و در چه ائتلاف‌هایی حضور پیدا می‌کند، همینطور بقیه دوستان ما در طیف خودمان. اما همکاران رقیب ما در آن برهه یک کاری که می‌کردند این بود که با نمایندگان تماس می‌گرفتند و ارتباط برقرار می گرفتند تا قول مساعد آنها را برای رای به خودشان در هیات رئیسه بگیرند. عده زیادی هم بنا به دلایل خاصی و از جمله اینکه نمی خواهند هزینه شفاف بودن مواضع خود را بپردازند، به اینها قول می‌دادند که رای ما در انتخابات هیات رئیسه به نفع شما خواهد بود. همین عده هم رقبای ما در مجلس را به اشتباه انداختند و این دوستان فکر می‌کردند که به صرف گرفتن همین موافقت زبانی توانسته‌اند بیش از نصف آرای مجلس را جذب کنند. حال آنکه در عمل اتفاق دیگری می‌افتاد. اینها هر کسی را که کوچکترین قولی برای همراهی با آنها داده بود به لیست حامیان خود اضافه کرده بودند. خلاصه اینکه جمع‌بندی من از آن انتخابات این است که آن طیف در جریان انتخابات هیات رئیسه مجلس بیش از هر چیز گول خودش را خورد و درگیر فضای کاذبی شد که خودش ساخته بود. آنها خیلی ساده‌انگارانه دست ساخته‌های خود را در فضای رسانه‌ای و در میان نمایندگان باور کردند و نهایتا هم نتیجه را واگذار کردند.

× خب این اتفاق در هرای‌گیری استمزاجی نمایندگان برای هیات رئیسه و همان جایی که‌اقای حدادعادل 100 رای آورده بودند، افتاد. چرا ایشان دوباره در دور نهایی نامزد شدند؟ بین این دو رای‌گیری دو روز فاصله بود. در این فاصله اتفاق خاصی افتاد؟

اتفاق خاص که نه خیلی. ولی در همین دو روز رفتارهایی دیده شد و اقداماتی از برخی دوستان سر زد که واقعا جای تاسف دارد.

× مثلا چه اقدامات و رفتارهایی؟

شاید بهتر باشد به برخی جزئیات اشاره نکنم. اما به هر حال لحظاتی بود که ما می دیدیم در جلسه غیر علنی مجلس برای کرسی ریاست و یا جایگاه هیات رئیسه نه تنها اخلاقیات، بلکه دین و شرع هم به کنار گذاشته می‌شد و رفتارهایی از برخی افراد سر می‌زد که واقعا جای تاسف دارد. من واقعا نگرانم با بازگو کردن برخی از این رفتارها شأن مجلس خدشه‌دار شود. در همان جلسات غیر علنی مجلس در فاصله همان روزها مثلا یکی از آقایان به نمایندگان پیامک داده بود که نظر قلبی حضرت‌آقا به فلانی نزدیک‌تر است و باید به ایشان رای بدهیم. ما در همان جلسه غیر علنی هم اعتراض کردیم که چرا رهبری را برای یک کرسی هیات رئیسه و صندلی ریاست هزینه می‌کنید؟ آن هم ریاستی که رقابت آن بین دو اصولگراست. یا اینکه پیام‌هایی می‌دادند در وهن رئیس مجلس و وصل کردن ایشان به جریان‌های سیاسی خاصی که با نظام مشکل دارند. یعنی آمده بودند بین دو اصولگرا جنگ اسلام و کفر ایجاد کنند و من همین را در صحن مجلس اعلام کردم.

× خب پس چه شد که آقای حدادعادل بعد از رای‌گیری اول باز وارد انتخابات هیات رئیسه شد؟

بعد از آن رای‌گیری اول که آقای حدادعادل 100 رای آورده بود، پیش از هر چیز هواداران ایشان گمان می‌کردند که اگر کنار بکشند برای طیف آنها بد است. اما واقعا هم دل به برخی فشارها در این دو روز بسته بودند و سعی می‌کردند با یک دوگانه‌سازی، یک طرف را نماینده نظام و طرف دیگر را روبروی ارزش‌ها نشان دهند. واقعا هم فکر می‌کردند این روش جواب می‌دهد. یعنی برداشت آنها از فضا سازی‌های قبلی این نبود که اصلا راهی که در پیش گرفته‌اند درست نیست. بلکه گمان داشتند که فشار و فضاسازی در آن مقطع کم بوده و برای تاثیرگذاری بیشتر باید فشارها افزایش پیدا کند که نهایت هم فشارها را بالا بردند اما نتیجه عکس داد و رای آنها حتی کمتر هم شد.

× برجسته ترین قسمت معادلات مجلس نهم شاید روابطش با دو دولت دهم و یازدهم باشد. به هر حال سبک ارتباط‌ها با این دو دولت کاملا متفاوت بود و تقریبا در هیچ دوره‌ای ما چنین تغییر زاویه‌ای نسبت به قوه مجریه را با تغییر دولت در مجلس ندیده‌ایم. سخت‌ترین قسمت‌های روابط با دولت‌ها در این مجلس مربوط به کدام حوزه می‌شود؟

در دولت یازدهم کار ما در مجلس بر سر مذاکرات هسته‌ای و تعادلی که می‌بایست در روابط مجلس و دولت وجود داشته باشد، بسیار سخت و حتی برخی جاها عجیب بود که داستان خودش را دارد. ولی واقعا و حقیقتا با سختی این دوره را پشت سر گذاشتیم. اما جنس سختی دوره اقای احمدی‌نژاد فرق می‌کرد. ما با دولتی مواجه بودیم که اصلا تمایل نداشت تا کشور را اداره کند و در مقابل خیلی هم از ایجاد بحران سیاسی در داخل و خارج لذت می‌برد. البته تا قبل از ماجرای خانه‌نشینی یازده روزه آقای احمدی‌نژاد، واقعا فضای نقد از ایشان و دولتش بسیار سخت بود و کوچکترین نقدی را به همسویی با فتنه نسبت می‌دانند. بعد از آن جریان اما در مجلس نهم به نظرم بهتر می‌شد از دولت انتقاد کرد، منتها حمله دولت و هوادارانش به طیف منتقدان بسیار سرسختانه‌تر و بی‌پرواتر بود و همین ما را محتاط می‌کرد.

× چرا؟

چون به هر حال می‌دانستیم که این دولت و هوادارانش در خیلی جاها اگر پایش بیفتد حاضر هستند برای تقابل با منتقدانشان حتی کشور را هم درگیر بحران سیاسی کنند. نمونه این را هم البته بعدها در جریان یکشنبه سیاه و بعد از آن 22 بهمن قم دیدیم. ما واقعا خیلی جاها سعی می‌کردیم که برای بیان مواضع خود در قبال دولت به فکر امنیت کشور هم باشیم. هر چند من تاکید می‌کنم که واقعا هیچکدام از نقدهای ما با هدف تخریب انجام نمی‌شد و فقط مشکلات فراوانی می‌دیدیم که بیان آن و اعتراض به ان را وظیفه خود می‌دانستیم. ولی باید حساب واکنش دولت را هم می‌کردیم و همیشه هم این موضوع نگرانی اصلی ما در بیان انتقاداتمان بود. ما همیشه قایل بودیم و هستیم که بر اساس مشی امام و رهبری باید به دولت‌ها، حالا هر که هستند و از هر جناحی هستند، کمک کنیم. اما دولت آقای احمدی‌نژاد اینگونه بود که می‌گفت من فقط درست می‌گویم و کمک به من یعنی فقط تعریف و تمجید. یک سری جاها ما به مشکلات زیادی با دولت برخورد کردیم. مثلا یک نمونه بزرگ آن سر قضیه یارانه‌ها بود. آقای احمدی نژاد یک روز آمد و گفت که می‌خواهد دویست و پنجاه هزار تومان یارانه به مردم بدهد. در همان زمان یعنی در زمستان سال 91، مقام معظم رهبری جلسه‌ای تشکیل داده بودند مبنی بر اینکه برای عید به مردم کمکی انجام شود و همانجا خود حضرت آقا خیلی دلسوزانه درباره وضعیت اقتصادی مردم صحبت کرده بودند و گفته بودند که بر اساس گزارش‌هایی که به من می‌رسد می‌دانم که قدرت اقتصادی مردم کاهش پیدا کرده و خیلی‌ها توان خرید ندارد و لذا شب عید، در دولت و مجلس به مردم کمک کنید. به دنبال این مساله از دولت یک سری افراد مثل رئیس جمهوری و معاون اول و یک تعدادی از وزرای اقتصادی و از مجلس هم ریاست مجلس و نواب رئیس و چند تن از روسای کمیسیون‌های اقتصادی مجلس و من به عنوان رئیس مرکز پژوهش‌ها جمع شدیم و خیلی بحث داشتیم. بحث راجع به این بود که باید چه کار کنیم. قرار بود نتیجه این جلسات به حضرت آقا گزارش شود. آنجا از مجلس حرف‌های مختلفی توسط نمایندگان زده می‌شد که آقای دکتر لاریجانی هم آمدند و نمایندگان را جمع کردند و گفتند که خوب نیست در ‌آن جلسات دولت یک موضع واحد داشته باشد و در مقابل مواضع مجلس متشتت و دارای اختلاف باشد. لذا پیش لز برگزاری آن جلسات خودمان نیز در مجلس نشست داشتیم. یادم هست یک بار آقای احمدی‌نژاد در یک از جلسات گفت که از نمایندگان هر کس کاغذی بردارد و راجع به یارانه‌ها و شیوه پرداخت آن هر طرحی که دارد، بنویسد. در اصل آن پیشنهاد تلاشی بود برای ایجاد اختلاف بین نمایندگان تا بعدا گفته شود که شما چند نظر مختلف دارید و ما نمی‌دانیم کدام را اجرا کنیم. این را‌ آقای دکتر لاریجانی متوجه شدند و جلسات داخل مجلس تشکیل شد و نهایتا ما با یک صدا و پیشنهاد واحد وارد جلسات با دولت شدیم.

× آن صدای واحد چه بود؟

مخالفت با این رقم دویست و پنجاه هزار تومان مد نظر دولت بود و ما بر این مخالفت اصرار جدی داشتیم. نهایتا در جلسه آخری که داشتیم تصویب شد که رقم عیدی به مردم چقدر باشد. یعنی تصمیم گرفتیم از صندوق ذخیره ارزی مبلغی برداشت شود و به مردم پرداخت شود و در نهایت این به عنوان دیون دولت باشد و دولت آن را به صندوق برگرداند. آن جلسه آخر یک جلسه تلخی شد. چون دقیقا شب 15 بهمن بود.

× یعنی شبی که فردای آن قرار بود وزیر کار آقای احمدی نژاد استیضاح شود و آن اتفاقات در مجلس افتاد؟

بله. دقیقا ما شب قبل از آن این جلسه را با دولت داشتیم.

× آنجا متوجه نشدید که فردا قرار است چه اتفاقی در مجلس بیفتد و آقای احمدی‌نژاد چه برنامه‌ای دارد؟

اتفاقا آن جلسه خیلی سنگین اخلاقی برگزار شد. آخر جلسه یکی از نمایندگان برگشت و گفت این جلسه که اینقدر خوب برگزار شده ما امیدواریم جلسه فردا هم همینطور باشد.

× چه کسی این را گفت؟

آقای عزیزی، رئیس کمیسیون اجتماعی مجلس.

× ایشان در آن دوره یک حمایت سنگین و جدی از آقای مرتضوی انجام داده بود. این موضعی که گرفت متوجه مجلس بود یا دولت؟

نمی‌دانم این حرفی که زدند چه ربطی به ان موضع‌گیری‌ها داشت. ولی برداشت ما این بود که روی سخن ایشان دولت هست. چون به هر حال فضای مجلس مشخص بود.

× چطور؟

چون بلافاصله بعد از سخن ایشان آقای احمدی‌نژاد عصبانی شد و گفت که این موضوع دست آقای دکتر لاریجانی است و آقای لاریجانی دارد این استیضاح را برگزار می‌کند و شروع کرد تندی کردن به آقای دکتر لاریجانی که در اینجا آقای دکتر لاریجانی سکوت کرد و گفت که اصلا دست من نیست.

× یعنی رئیس مجلس در همین حد واکنش نشان داد؟

اصلا آقای دکتر لاریجانی نایستاد که بحث ادامه پیدا کند چون آقای احمدی‌نژاد دوست داشت از اینجا به بعد شروع کند به بحث کردن. آقای دکتر لاریجانی همین یکی دو جمله را گفت که استیضاح دست نمایندگان است و بلافاصله آنجا را ترک کرد.

× یعنی بحث تمام شد؟

نه چون چند نفری از نمایندگان آنجا ماندیم و من هم به آقای احمدی‌نژاد گفتم که ببینید ما قیامت خودمان را نه پای شما می‌گذاریم و نه پای آقای دکتر لاریجانی. ولی بینی و بین الله ما سودان بودیم. یعنی من و آقای دکتر لاریجانی در یک اجلاسی در سودان بودیم که اعلام وصول استیضاح آقای شیخ‌الاسلامی در غیاب آقای دکتر لاریجانی و در همین موعد انجام شد و جالب این است که در همان زمان که آقای دکتر لاریجانی خبر را شنید ما با یکدیگر بودیم. ایشان به من در همان لحظه گفت که ای کاش اعلام وصول نمی‌شد و اگر من بودم این را اعلام وصول نمی‌کردم. من در آن جلسه این موضوع را شهادت دادم و گفتم که آقای احمدی‌نژاد، بنده خودم این را از زبان آقای دکتر لاریجانی شنیدم و چیزی که شما می‌گویید درست نیست. ضمن اینکه خود‌ آقای دکتر لاریجانی خیلی تلاش کرده بود که استیضاح انجام نشود. قبل از آن هم بنده و هم آقای مظفر را مامور کرده بود که این استیضاح انجام نشود و موضوع به شکل دیگری خاتمه پیدا کند. این جلسه همین جا تمام شد و ما رفتیم و فردایش آن اتفاقاتی افتاد که همه می‌دانند.

× آقای احمدی‌نژاد از صحبت‌های شما در آن لحظه قانع شده بود؟

به نظر من نشد. چون اگر شده بود آن اتفاقات نمی‌افتاد. ضمن اینکه اصلا فکر می‌کنم که نمی‌خواست قانع شود و تمام عزم خود را گذاشته بود تا ‌آن اتفاق بیفتد.

× یعنی شما نمی‌دانستید که فردا قرار است آن برنامه در صحن مجلس پیاده شود؟

ما هیچی نمی‌دانستیم. فقط صبح که رسیدیم زمزمه‌ای شنیدیم که ایشان فیلمی آورده تا در صحن علنی نشان دهد و چند تا مامور هم گذاشته‌اند تا آن فیلم را کسی قبل از پخش شدن نبیند. من رفتم به آقای دکتر لاریجانی مراجعه کردم که جریان این فیلم چیست، دیدم ایشان هم بی‌اطلاع هستند و می‌گویند من هم در جریان قرار ندارم و فقط کلیت خبر را می‌دانم که اینها فیلمی دارند که می‌خواهند نشان دهند. واقعا از جریان ما هیچ کس نمی دانست آن فیلم چیست و چه محتوایی دارد.

× این بی‌ خبری تا کی ادامه داشت؟

تا زمان نماز ظهر. من آن موقع رفتم به آقای دکتر لاریجانی گفتم که بهتر است جلسه را ادامه بدهیم که ‌آقای دکتر لاریجانی گفت بهتر است برویم نماز اول وقت را بخوانیم و شاید همین نماز تاثیر بگذارد و فضا از حالت التهاب خارج شود. ما آن موقع در زمان تعطیلی جلسه صبح، متوجه شدیم که اینها حرف‌هایی می زنند که گویا از برادر آقای دکتر لاریجانی در این فیلم، صحبت‌هایی ضبط شده است. تقریبا چنین چیزهایی مطرح می‌شد.

× در خلال برگزاری آن نماز آیا با اعضای دولت و یا آقای احمدی‌نژاد برخوردی نداشتید که بحثی شکل بگیرد؟

نه. به هر حال همان موقع هم فضا سنگین بود و دو طرف قدری اکراه داشتند که در این فضا رودررو شوند. بعد از نماز البته ما رفتیم در دفتر آقای دکتر لاریجانی و یک جلسه مختصری برگزار کردیم که قرار است چه اتفاقی بیفتد. حرف اصلی آقای دکتر لاریجانی در آن جلسه این بود که ما طبق قانون جلو خواهیم رفت و آن طرف هر چه دارد بگوید و ما هراسی نداریم. نهایتا هم به جلسه رفتیم و نهایتا آنچه شد که دیدید.

× در فاصله این جلسه تا آن 22 بهمن چه اتفاقاتی افتاد که منجر به بر هم خوردن جلسه سخنرانی آقای لاریجانی شد؟

همان جلسه استیضاح واقعا یک جلسه بی‌نظیر بود. یعنی اتفاقاتی افتاد که اصلا قابل پیش‌بینی برای هیچکس نبود. من حتی یادم هست برخی نمایندگان هوادار دولت آقای احمدی‌نژاد هم در همان مقطع از آن اتفاقات دچار حیرت شده بودند. آن روز همه دوربین‌ها جایگاه هیات رئیسه را گرفتند و متاسفانه دوربین مجلس هم آن ظرافت را نداشت که کل صحن را بگیرد. چون اصلا اندازه و جنس تحرک و تنشی که آن روز در صحن مجلس وجود داشت واقعا خارج از محدوده تصورات ما بود و آن جلسه هر لحظه می‌توانست به نتایج بدتری بیانجامد. آن جلسه واقعا اوج مدیریت آقای دکتر لاریجانی بود که از کوره در نرفت و عصبانی نشد و نهایتا هم خیلی مستدل و تقریبا‌ آرام پاسخ حرف‌های آقای احمدی‌نژاد را داد. این اتفاق که افتاد یک جلسه سران قوا در دفتر آقای دکتر لاریجانی تشکیل شد که جلسه سرد و تلخی بود و این را از همان عکس‌های جلسه هم می‌شد فهمید. اتفاقا جالب است که در آن جلسه هم آقای دکتر لاریجانی پیش‌قدم شدند و زنگ زدند به آقای احمدی‌نژاد و گفتند که بهتر است این جلسه تشکیل شود.

× در آن جلسه اتفاق خاصی که ناظر به استیضاح وزیر کار و یا حادثه 22 بهمن باشد افتاد یا نه؟

من از درون جلسه و اینکه آنجا چه گذشت چیز زیادی نمی‌دانم. ولی به طور کلی می‌دانم جلسه تلخ و سردی بوده است و تلاشی که برای آب شدن یخ‌های بین قوا انجام شده بود به جایی نرسید. ما توقع داشتیم که از این جلسه بالاخره یک تصویر هر چند حداقلی از تعامل بین قوا به بیرون مخابره شود که این اتفاق نیفتاد.

× این جلسه بالاخره بعد از قضیه 22 بهمن بود که وضعیت حتی از روزهای پس از استیضاح آقای شیخ‌الاسلامی وخیم‌تر هم شده بود. من می‌خواهم بدانم در فاصله 15 تا 22 بهمن، یعنی آن جلسه استیضاح و به هم خوردن سخنرانی آقای لاریجانی در قم چه اتفاقاتی افتاد. شما به هر حال شاید نزدیک‌ترین فرد به آقای لاریجانی در مجلس نهم بودید. آیا سیگنالی دریافت کرده بودید که قرار است در قم چنین برنامه‌ای پیاده شود؟

نه ما هیچ پیش‌بینی نداشتم. بعد از آن اتفاق برخی‌ها مدعی شدند که ما این موضوع را گوشزد کرده بودیم اما در همان گزارشی هم که در مجلس تهیه شد این را نشان نمی‌داد که قبل از آن اخطاری داده شده باشد. ما مستندی به شکل جدی ندیدیم که به آقای دکتر لاریجانی گفته باشند که شما برای سخنرانی نیایید یا وارد راهپیمایی نشوید. یعنی از مراجع رسمی مثل استانداری و شورای تامین و اطلاعات، هشداری وجود نداشت.

× در همان مرحله پیگیری هم برخی گروه‌ها نه حتی این اتفاق را محکوم نکردند که حتی به نوعی گفتند تقصیر خود آقای لاریجانی بوده است. در آن مرحله پیگیری واکنش ها و تلاش‌ها چگونه بود؟

روی جزئیات کار کمیته حقیقت‌یاب چون آقای حقیقت‌پور کار می‌کرد، ایشان در جریان قرار دارند. اما آنچه که مشخص شده بود به هر حال پیامک‌ها را بیرون آورده بودند و محتوای آنها این بود که قبلش با هم هماهنگ کرده بودند و بعد از آن به هم تبریک گفته بودند و نوشته بودند که قلب ائمه را شاد کردیم.

× اینها مربوط به فضای بیرون مجلس بود. می‌خواهم بدانم در داخل مجلس بحث‌ها و درگیری‌ها سر این موضوع چگونه بود.

به هر حال برخی از موضوع دفاع می کردند اما تعداد آنها خیلی کم بود. عمدتا یا سکوت می‌کردند و ترجیح می‌دادند موضع‌گیری نکنند و تعداد زیادی هم شفاف قضیه را محکوم می‌کردند.

× در موضع‌گیری‌های غیر رسمی بین نمایندگان آیا حمایتی از آن اتفاق نبود؟

بود. ولی برخی می‌آمدند و برای اینکه حمایت کنند، مساله را وارونه جلوه می‌دادند. مثلا می‌گفتند که قبل از این اتفاق به آقای دکتر لاریجانی اطلاع داده شده بود و این سوال را مطرح می‌کردند که اصلا چرا ایشان رفتند؟ در حالی که اینها فقط افواهی بود. ولی چون تعداد اینها کم بود قابلیت پذیرش بین نمایندگان را نداشت و اکثریت مجلس از این وضعیت خیلی ناراحت بودند.

× اگر ناراحت بودند، چرا گزارش به جایی نرسید؟

از نظر مجلس به جایی که می‌بایست رسید. ما گزارش خود را دادیم. این دستگاه قضایی بود که باید رسیدگی و پیگیری می‌کرد که به هر دلیلی این اتفاق نیفتاد. گزارش مجلس خوب بود و نشان داد که چه کسانی در این ماجرا بودند و چه روابطی داشتند و چطور برنامه‌ریزی کردند.

× یعنی اصراری هم نداشتید که این گزارش در قوه قضائیه رسیدگی شود و نتیجه آن معلوم گردد؟

چه اصراری می‌توانستیم داشته باشیم؟

× اینکه مثلا در دیدار با مقامات قضایی که امر عادی هم بین مجلس و قوه قضائیه هست، این موضوع پیگیری شود.

به هرحال در آن قصه هم رجال سیاسی محکوم کردند و بالاتر از همه بیانات مقام معظم رهبری بود که روی دو حادثه نظر دادند؛ هم 15 بهمن و هم 22 بهمن. در قضیه 15 بهمن ایشان نُه خطاب به یک طرف و تنها یک خطاب به طرف دیگر دارند. لذا به نظر می‌رسد موضوع نشان داده شد و شفاف شد. حالا اینکه دستگاه قضا باید در این موارد پیگیری کند و کار را به نتیجه برساند، با اتفاقات اخیر سفارت عربستان مشخص شد که قوه قضائیه باید این کار را انجام دهد و سخت بگیرد. به هر حال این بی‌معناست که در کشور یک عده‌ای بتوانند تجمع کنند و هر اقدامی که خواستند انجام دهند و یک عده نتوانند کوچکترین حرکتی داشته باشند. به هر حال ما می‌خواهیم کشور را بر اساس قانون اداره کنیم و باید تکلیف خودمان را با این مسایل مشخص کنیم و بگوییم که اولا همه در این‌گونه مواقع باید مجوز داشته باشند و دوم هم اینکه هیچ کس نباید تجمع قانونی را به هم بریزد. آن هم تجمعی در حد راهپیمایی 22 بهمن که اوج نمایش وحدت ملی کشور است. آن هم در شهر مقدس قم که مبدع انقلاب است و آن هم در مقابل شخصی مثل آقای دکتر لاریجانی. چند ساعت بعد از این اتفاق قرار بود آقای دکتر لاریجانی به پاکستان سفر کند. شما نگاه کنید چه وضعی پیش می‌آید و چطور رئیس مجلس را در منظر خارجی‌ها تخریب کرده‌اند.

× اقای لاریجانی از همین تقارن سفر خارجی با اتفاقی که افتاده بود چقدر ناراحت بودند؟

من یکی دو ساعت بعد از آن اتفاق با آقای دکتر لاریجانی تلفنی صحبت کردم. اقای دکتر لاریجانی به لحاظ روحی آدم حلیمی است. مثلا همان موقع من داشتم از شاهرود به تهران می آمدم که ایشان هم عازم فرودگاه بودند که با هم صحبت کردیم. ایشان می‌گفت که بالاخره ما را هم با مهر زدند و به ما بد و بیراه گفتند و باخنده اینها را تعریف می‌کردند. اما طبیعی است که در درون خودشان ناراحت بودند. یکی از دوستان حفاظت ایشان می‌گفت که ما آقای دکتر لاریجانی را به زور توانستیم از پشت تریبون بکشیم و ببریم و خوف این را داشتیم که حتی آقای دکتر لاریجانی در این ماجرا آسیب جدی ببیند و حتی کشته شوند. تعریف می‌کردند که هم حجم مهرهایی که پرتاب می‌شد بسیار زیاد بود و هم با شدت زیادی آنها را می‌زدند که فقط کافی یکی از آنها به سر اقای دکتر لاریجانی یا شخص دیگری برخورد کند. کما اینکه دو نفر از محافظان آقای لاریجانی در جریان همین حادثه صدمه دیدند و مصدوم شدند.

× بعد از این سری درگیری‌ها عمده‌ترین اتفاق مهم بحث انتخابات ریاست جمهوری بود و وزن‌کشی‌هایی که بر سر آن در مجلس انجام شده بود. در آن زمان وزن آقای قالیباف در مجلس خیلی سنگین به نظر می‌رسید و عمده نمایندگان مجلس طرفدار ایشان بودند. در آن روزی که آقای روحانی به عنوان رقیب سرسخت اقای قالیباف رای آورد، وضعیت در داخل مجلسی که عمدتا طرفدار اقای قالیباف بودند چگونه بود؟

در مجلس قاطبه نمایندگان وارد ستاد کسی نشدند، هر چند شاید حمایت می‌کردند. اما قبول دارم عمده نمایندگانی هم که وارد ستادها شدند در ستاد اقای قالیباف جمع شده بودند. بعد از آن هم آقای ولایتی و جلیلی بودند. ولی اگر از ما بپرسید می‌گوییم در داخل مجلس روی یک نکته وفاق کلی وجود داشت و آن اینکه بالاخره یک جریانی که مجلس احساس می‌کرد با آنها دارای زاویه هست، پیروز نشوند. این واقعا مشهود بود.

× خب این جریان خودش دارای عقبه‌ای هم در مجلس بود و می‌شود گفت بیشتر در ستاد آقای جلیلی جمع شده بودند.

مساله من کلیت مجلس است. بله؛ اگر بخواهیم اجماع صرف نمایندگان را بگیریم، اینگونه نبود اما اجماع حداکثری بر سر این موضوع وجود داشت. یعنی هم آنها که طرفدار آقای قالیباف بودند، هم طرفداران آقای ولایتی و روحانی و دیگران همین مساله را می‌خواستند. به همین دلیل بعد از انتخاب آقای روحانی اکثریت مجلس شادمان بود و استقبال کرد.

× یعنی بیشتر دنبال این بودید که دوران احمدی‌نژاد تکرار نشود؟

دقیقا؛ برداشت مجلس این بود که اگر آقای ولایتی یا آقای روحانی و یا حتی قالبیاف رای بیاورند، این روند 8 ساله متوقف می‌شود. لذا مجلس اول از هر چیز دنبال این بود که آن روند 8 ساله ادامه پیدا نکند. این یک بحث جدی و حیاتی برای ما بود. بنابراین در همان مدت هم می‌دیدی که درگیری بین نمایندگان بر اساس ستادهای انتخاباتی تقسیم‌بندی نمی‌شد. اکثر نمایندگان یک طرف بودند و تقریبا یک چیز می‌گفتند و آن عده‌ای که به دنبال تکرار دوران احمدی‌نژاد بودند چیز دیگری می‌گفتند. ما اکثر آن نامزدها را نزدیک به هم می‌دانستیم. بخشی از مجلس اعتقادش این بود که بزرگترین مشکل کشور در حوزه سیاست خارجی است که برنامه ‌هسته‌ای است و اگر آقای روحانی یا ولایتی رییس جمهور بشوند برای این موضوع خوب است و می‌توانند آن را حل کنند. بخشی از مجلس هم نگاهش این بود که مساله ما مدیریت داخلی است و نیاز به یک مدیریت جهادی داریم که کشور را به سمت توسعه پیش ببرد و لذا بر همین اساس هوادار آقای قالیباف بودند. حرف‌های میان ما این بود اما در هر حال مجلس از نتیجه انتخبابات واقعا شاد و راضی بود. حتی همین نمایندگانی که در ستاد آقایان دیگر بودند بعد از اعلام انتخاب آقای روحانی به هم تبریک می‌گفتند و ابراز شعف می‌کردند و حتی من از برخی نمایندگان که هوادار نامزد دیگری بودند می‌شنیدم که می‌گفتند خیالمان برای ادامه راه راحت شد. به هر حال مجلس در آن مقطع می‌دانست که وضعیت مملکت چگونه است و ادامه آن مسیر چه فاجعه‌ای در پی خواهد داشت.درست است که اکثریت مجلس حامی آقای روحانی به معنای انتخاباتی آن نبودند ولی فضای مجلس بعد از انتخابات 24 خرداد یک انرژی خاصی گرفته بود و انگار امید به وجود آمده بود. یعنی همان طرفداران آقای قالیباف و یا ولایتی به هیچ عنوان نگاه نمی‌کردند که نامزدشان رای نیاورده است و این به نظر من فضای جالب و کم‌نظیری بود. روزهای اول اینقدر روی من به عنوان رئیس فراکسیون اکثریت، برای دیدار آقای روحانی فشار زیاد بود که ما به همکاران خود می‌گفتیم که کمی خود را کنترل کنید تا مجلس در موقعیت و شانیت خودش باقی بماند. یعنی بعضی‌ها اینقدر از انتخاب آقای روحانی خوشحال بودند در حالی‌که اکثر آنها هم به اشخاص دیگری در انتخابات رای داده بودند.

× این دیدار انجام نشد؟

ما اتفاقا قرار دیدار فراکسیون اکثریت را با آقای روحانی گذاشتیم و ایشان هم با سرعت و استقبال خوبی پذیرفتند اما در همان مقطع دچار کسالتی شدند که دیدار ما کنسل شد و بعد هم یک مقدار با تاخیر این دیدار انجام شد.

× یک مقدار به قبل از انتخابات بر می‌گردم؛‌ وقتی آقای هاشمی رفسنجانی با آن عقبه خاصی که دارد، رد صلاحیت شدند، بازخورد این اتفاق در مجلس چگونه بود؟

من هم پس با یک مقدمه پاسخ می‌دهم. ما از همان اول و حتی قبل از اینکه تکلیف این موضوع روشن شود که چه شخصی در انتخابات حاضر می‌شود و چه کسی نمی‌شود، به دنبال شکل دادن یک جریان معتدل بودیم و حتی می‌خواستیم همایشی را برگزار کنیم و کاندیداهای اعتدالی را به آن همایش دعوت کنیم. همان روزی که داشتیم برنامه‌ها را نهایی می‌کردیم با ثبت نام آقای هاشمی رفسنجانی مواجه شدیم.

× آقای لاریجانی هم در جریان این موضوع بودند؟

بله. نه اینکه بگوییم مثلا مدیریت می‌کردند اما در جریان بودند و اعلام موافقت کرده بودند تا در میان این فضاهای سیاسی و شکاف‌هایی که شکل گرفته، یک جریان معتدل متولد بشود تا بتواند کشور را از گزند تندروی‌ها حفظ کند و با بقیه جناح‌های چپ و راست هم بتواند به صورت منطقی گفت‌وگو داشته باشد و تعامل برقرار کند.

× این جمعی که می‌گویید داخل مجلس یا خارج آن؟

بیشتر و قسمت اعظم آن نمایندگان بودند. یعنی مجلس هم به این نتیجه در‌آن ایام رسیده بود که کشور اعتدال می‌خواهد و باید این دعواها جمع شوند. شما سخنان آقای دکتر لاریجانی و دیگر دوستان ما را در همان ماه‌های منتهی به انتخابات 24 خرداد اگر مرور کنید متوجه می‌شوید که ما از قبل از آن به این موضوع رسیده بودیم که باید در سیاست کشور یک مسیر جدید با تکیه بر اعتدال ایجاد کنیم.

× خب این اعتدال در آن موقع برای شما چه تعریفی داشت؟ یعنی چه می‌خواستید؟ خواسته شما این بود که عده‌ای اصلاحات و اصولگرایی را کنار بگذارند و بیایند بین این دو؟

نه اصلا. چیزی که ما و حتی آقای دکتر لاریجانی بر آن تاکید داشتند و می‌گفتند این بود که همه چیز را به اصلاح‌طلبی و اصولگرایی خلاصه نکنیم. همه چیز را با عینک بازی سیاسی نبینیم. ببینید کشور در آن مقطع در خطر جدی بود و ما فقط می‌توانستیم با شیوه اعتدال از آن بگذریم. یعنی خود ما هم که در جریان اصولگرایی بودیم از خیلی چیزها خسته شده بودیم و در کنار آن می‌دیدیم که در جریان اصلاحات هم خیلی‌ها اینطور فکر می‌کنند.

× خب چه شد که آن همایش یا جلسه‌ای که گفتید برگزار نشد؟

به هر حال در آن شرایط اگر آن کار را می‌کردیم تلقی این بود که ما می‌خواهیم یک تقابلی با آقای هاشمی ایجاد کنیم و برخی گفتمان‌ها که توسط ایشان مطرح می‌شد و ما هم به دلایل دیگر آن را قبول داشتیم را به نفع خود مصادره کنیم.

×‌ مثل چه گفتمان‌هایی؟
مثلا بحث‌های وحدت ملی، بحث اعتدال و موضوعاتی از این قبیل. به هر حال قطعا ما مورد حمله قرار می‌گرفیتم که آمده‌ایم تا جلوی ایشان یک گفتمان و روش مشابه را عمل کنیم تا مثلا فلان کاندیدای اصولگرا رای بیاورد. ما هم واقعا چون اصلا انگیزه‌ای برای این تقابل نداشتیم و حتی چنین تقابلی را در آن شرایط بد و مضر می‌دانستیم، کار خود را منتفی کردیم.

× چرا آن کار را ادامه ندادید ؟

ادامه آن کار در شرایطی که شخصیتی مثل آقای هاشمی وارد میدان شده بود اصلا قرابتی با همان اعتدال نداشت. ما می‌خواستیم نیروی عاقله کشور را به هم نزدیک کنیم نه اینکه بین اینها فاصله هم بیاندازیم.

× یعنی در موافقت با آقای هاشمی ادامه کار را منتفی کردید؟

نه الزاما حمایت انتخاباتی. به هر حال ما هم به آقای هاشمی نقد داریم اما به هر حال ایشان را نیروی مفیدی برای انقلاب می‌دانیم و اصلا موافق تخریب ایشان نیستیم و اعتقاد داریم که حرف ایشان برای وحدت ملی و در پیش گرفتن خط اعتدال و کنار گذاشتن کدورت‌ها حرف‌های منطقی و سنگینی است. به هر حال مسیر اکثریت کشور در آن برهه این بود که ریل کشور از آن وضعیتی که بود تغییر کند و اصلاح شود تا به مسایل اصلی کشور بپردازیم. به هر حال دنبال این بودیم که بحث سیاست خارجی و مذاکرات را به جایی برسانیم و اقتصاد را اصلاح کنیم. اما اینکه در انتخابات الزاما در کدام اردوگاه باشیم، اعتقاد داریم که بهتر است مجالس را با دخالت قیم‌مآبانه آدم‌ها در انتخابات مخلوط نکنیم و آن را به عهده مردم بگذاریم.

× برگردیم به بازخورد رد صلاحیت آقای هاشمی در مجلس؛ اوضاع بین نمایندگان بعد از آن اتفاق چگونه بود؟

به هر حال شما یادتان هست که حتی یک عده‌ای امضا جمع کرده بودند که ایشان را رد صلاحیت کنند و این موضوع برای زمانی است که ایشان هنوز رد صلاحیت نشده بودند. فکر می‌کنم حدود 70 تا 80 نفر از فراکسیون اقلیت بودند. آن روزها بحث در داخل مجلس بر سر این بود که آیا این اتفاق می‌افتد یا نه. به هرحال آن زمان نمایندگان در جریان اخباری بودند که مردم عادی از آن خبر نداشتند. برای مردم شاید رد صلاحیت آقای هاشمی شک برانگیز بود اما در مجلس هم بر سر آاین موضوع بحث می‌شد و هم عده‌ای داشتند تلاش می‌کردند که این اتفاق بیفتد.

× یعنی مجلس از خبر رد صلاحیت آقای هاشمی شوکه نشد؟

مانند بیرون مجلس نه؛ اما واقعا دچار اعجاب شدیم. یعنی خیلی از ماها توقع نداشتیم این اتفاق بیفتد. حتی همان‌هایی هم که داشتند فشار می‌آوردند و خطاب به شورای نگهبان نامه جمع کرده بودند هم مقداری ناامید بودند که این تلاش‌هایشان به جایی برسد و وقتی آقای هاشمی رد صلاحیت شدند، اینها به گونه‌ای خوشحالی می‌کردند که گویا خودشان هم از قبل پیش‌بینی چنین اتفاقی را نمی‌کردند.

× چقدر پیش‌بینی وجود داشت که آقای روحانی رای خواهند آورد؟ چون این اتفاق هم یک مقداری خارج از چارچوب آن پیش‌بینی‌های کلی بود.

شما خودتان هم می‌دانید که آن چیزی که به طور جدی باعث اقبال عمومی به آقای روحانی شد، اتفاقات هفته آخر بود. تقریبا آن مناظره‌ها و خصوصا آن مناظره آخر که چالشی شد و آقا ی ولایتی توپ‌هایی را جلوی پای آقای روحانی شوت کرد و ایشان هم خوب توانست آنها را گل کند، عملا سرنوشت انتخابات از روز شنبه قبل از انتخابات تغییر کرد و روز یکشنبه این چرخش در فضای انتخاباتی زیادتر شد. ما وقتی در مجامع دانشگاهی نگاه می‌کردیم، می‌دیدیم که این فضا به سرعت در حال تغییر به نفع آقای روحانی است تا اینکه روز دوشنبه آقای عارف هم کنار کشید و تقریبا یک نوع همگرایی را ایجاد کرده بود. تقریبا روز سه‌شنبه و چهارشنبه حتی برای آنها که دیر متوجه می‌شوند قابل پیش‌بینی بود که نتیجه انتخابات چه خواهد شد.

× شما هم این را پذیرفته بودید؟

ما خیلی زودتر شاید می‌دانستیم و پیش‌بینی می‌کردیم که وضع اینچنین می‌شود.

× از کی؟

تقریبا از دو هفته قبل از انتخابات این جمع‌‌بندی را داشتیم که یا آقای روحانی در مرحله اول می‌برد و یا انتخابات با ایشان و یک نفر دیگر به مرحله بعدی خواهد رفت. اما از یک هفته قبل از انتخابات متوجه بودیم و می‌دانستیم که پیروز این انتخابات آقای روحانی خواهد بود.

× در مجلس تلاشی وجود نداشت برای اینکه از تعداد نامزدهای اصولگرا کاسته شود؟

بله بود. اگر یادتان باشد ما رفتیم و قبل از آن با مراجع تقلید دیدار کردیم و دیدارهای دیگری را با رجال و شخصیت‌های سیاسی انجام دادیم. اما انتخابات صحنه‌ای است که شاید بتوان در آن جلوی ورود برخی افراد را گرفت و آنها را توجیه کرد اما وقتی وارد شدند دیگر توجیه کردن‌آنها برای خروج از آن کار ساده‌ای نیست.

× اولین جلسه آقای روحانی با مجلس در چه فضایی برگزار شد؟ خصوصا طیف مخالفان آقای روحانی چطور برخورد کردند؟

جلسه خیلی خوبی بود. از طیف مقابل دولت البته هر چند چهره‌هایی مثل دکتر حدادعادل حضور داشتند ولی خیلی‌ از نمایندگان آنها غایب بودند و نیامدند. ولی اکثریت مجلس استقبال خیلی خوبی از ایشان داشت. البته چند روز قبل از آن من خودم دیداری با ایشان داشتم. همان زمان که هنوز دفترشان نیاوران بود. آنجا اطلاعاتی درباره مجلس و نمایندگان و فضای پارلمان از ما گرفتند و بعد هم در مجلس سخنرانی خوبی داشتند.

× آن عده‌ای از مخالفان که نیامده بودند، چرا چنین تصمیم گرفتند؟ شما می‌دانستید نمی‌آیند؟

خب اینها مخالف دولت بودند و خیلی هم صریح می‌گفتند ما نه آقای روحانی و نه دولت ایشان و نه سیاست‌هایشان را قبول نداریم.

× یعنی قبل از اینکه دولت آقای روحانی تشکیل شود؟

بله. همان زمان که ایشان هنوز رئیس جمهور منتخب بودند و هنوز آغاز رایزنی‌ها برای تشکیل کابینه بود.

× دلیلشان چه بود؟

اصل مساله و مشکل این بود که رقابت را باخته بودند. اما بهانه می‌آوردند که آقای روحانی با سیاست خارجی‌اش کشور را به خارجی‌ها می‌فروشد و آمده تا ما را تسلیم کند و از این جور حرف‌ها. بعضی هم البته بهانه فرهنگی داشتند و می‌گفتند دولت آقای روحانی می‌رود به دنبال فرهنگ غربی و در داخل کشور انحطاط ایجاد می‌‌کند.

× یعنی از همان اول برای آقای روحانی برنامه داشتند؟

بله. من یک چیز به شما بگویم که هنوز آقای روحانی داشت کارهای اولیه و مطالعات ابتدایی را برای معرفی کابینه انجام می‌داد که عده‌ای در مجلس خط و نشان می‌کشیدند که دولت ایشان چهارساله هم نخواهد شد و کارش را تمام نمی‌کند. اینها انگشت شمار بودند اما متاسفانه همین عده بسیار قلیل این طور برخورد می‌کردند.

× می‌شود گفت که افتادن برخی وزرای پیشنهادی ناشی از همین فضا بود؟

نه. اتفاقا مجلس در رای اعتماد خیلی با دولت همکاری کرد.

× طیف مقابل دولت چه؟

نه منظور من این است که شما باید فضا را نگاه کنید و هر چیزی را در ظرف زمانی خودش بسنجید. مثلا همان سال 88 و زمانی که فضای کشور خیلی دست آقای احمدی‌نژاد را باز گذاشته بود، چند تا از وزرای معرفی شده ایشان رای نیاوردند. در موضوع کابینه بحث‌های خیلی جدی انجام شد و من به عنوان رئیس فراکسیون اکثریت اولین نفری بودم که در موافقت با کلیت کابینه نطق کردم.

× معنی این نطق چه بود؟

این بود که ما حداقل در طیف اکثریت موافق کلیت این کابینه هستیم. من آنجا از طرف قسمت قابل توجهی از مجلس حرف می‌زدم نه از طرف خودم.

× چون رئیس فراکسیون هستید می‌گویید که نمایندگی داشتید یا نه، قبل از آن هماهنگی شده بود؟

بله ما هماهنگ کرده بودیم. حتی من صحبتی هم با آقای دکتر لاریجانی داشتم و ایشان نکاتی را هم به من گفتند و تاکید داشتند که من حتما در موافقت با کلیت کابینه نطق کنم و از انتخاب‌های آقای دکتر روحانی دفاع کنم. به طور طبیعی هم در جمع دوستان خودمان در این باره حرف زده بودیم و نظرات آنها را هم داشتیم.

× نمایندگان نظر آقای لاریجانی را درباره این موضوع می‌دانستند؟

تقریبا نظر ایشان مشخص بود. یعنی اصلا نیاز به تلاشی نبود تا آن را کشف کنند. ضمن اینکه آقای دکتر لاریجانی هم در دیدارهای خصوصی مرتب از انتخاب آقای دکتر روحانی و بعد از آن کلیت کابینه‌ای که چیده شده بود، دفاع می‌کردند. مخصوصا اینکه آقای دکتر روحانی خیلی زود لیست کابینه را به مجلس دادند و عملکرد ایشان نشان می‌داد که با موضع قانونمداری و همکاری با مجلس می‌خواهند کار را به دست بگیرند. این برای ما که چند سال دولت آقای احمدی‌نژاد با آن وضعیت خاصش را تحمل کرده‌بودیم بسیار مغتنم و قابل احترام و امیدوارکننده بود.

× در جریان انتخاب وزرا و اعضای کابینه آیا ارتباطی بین مجلس و رئیس جمهوری منتخب در‌آن دوره بود؟ آیا با هم رایزنی می‌کردید؟

شاید به طور فردی و شخصی برخی نمایندگان کارهایی می‌کردند اما در کلیت موضوع خبری از هم نداشتیم.

× یعنی از گزینه‌ها هم خبر نداشتید؟

من نمی‌توانم از طرف مجلس حرف بزنم اما می‌توانم بگویم که طیف ما در جریان نبود و ما نمی‌دانستیم گزینه‌ها چه کسانی هستند.

× یعنی حتی درباره گزینه‌هایی مثل آقای رحمانی فضلی؟ به هر حال نزدیکی ایشان به آقای لاریجانی خیلی روشن است.

ولی من می‌دانم که آقای دکتر لاریحانی خبر نداشتند. یعنی وقتی توافق بین آقای رحمانی فضلی و آقای روحانی انجام شد، بعد از آن بود که خبر این توافق به آقای دکتر لاریجانی رسید. یعنی اصلا اینطور نبود که آقای دکتر لاریجانی و ما در جریان باشیم.

× ناراحت نبودید از این وضعیت؟

نه . به هر حال رئیس جمهوری منتخب داشت کار خودش را می‌کرد و از اختیار خودش بهره می‌برد و ما هم اعتماد داشتیم که ایشان عقلانی تصمیم می‌گیرد. معمولا تا زمانی که فرد مورد نظر آقای روحانی قطعی نمی‌شد، خبری به ما نمی‌رسید. یعنی در زمان رایزنی‌ها و بررسی‌ها ما بی‌خبر بودیم. اما وقتی قطعی می‌شدند معمولا ما هم خبردار می‌شدیم و می‌فهمیدیم که مثلا فلانی را برای فلان وزارتخانه انتخاب کرده‌اند. ولی هیچ ارتباطی وجود نداشت.

× تفاوت فضای مجلس در روزهای آغاز به کار این دولت نسبت به دولت‌های قبلی چه بود؟

من امسال شانزدهمین سالی است که عضو مجلس هستم. به هرحال هر مقطعی و هر دولتی یک سری مقتضیات خاص خودش را دارد. برای آقای روحانی مقتضیات زمان فرق می‌کرد. نمایندگان هر چند خوشحال بودند اما مثل دوره‌های قبل سعی نداشتند به رایزنی و اصطلاحا لابی‌گری بپردازند. ما آن زمان در فراکسیون خودمان بعد از معرفی کابینه برای رای اعتماد بحث‌هایی داشتیم و حتی یک رای‌گیری استمزاجی هم انجام دادیم.

× نتیجه آن چه شد؟

تقریبا همان رای که مجلس به وزرای پیشنهادی داد در همانجا هم اتفاق افتاد. با این تفاوت که آقای نجفی در فراکسیون ما برای وزارت آموزش و پرورش رای آورده بود.

× بعدش فکر می‌کردید که رای نیاورد؟

تقریبا. چون رای قاطعی در فراکسیون ما نداشت و می‌دانستیم که آن طرف هم کلا نسبت به آقای نجفی منفی است و وقتی آرای منفی دو طرف جمع شوند نتیجه آن به ضرر ایشان است.

× به خود آقای نجفی و دیگر وزرای پیشنهادی نتیجه رای‌گیری را گفته بودید؟

تقریبا به همه گفته بودیم. البته ما‌ آن را منتشر نکردیم اما وقتی رای اعتماد برگزار می‌شد به کابینه پیشنهادی آقای روحانی یادآوری می‌کردیم که چه وضعی دارند و چقدر شانس خواهند داشت. به اقای نجفی هم دوستان ما گفته بودند که باید برای رای‌آوری تلاش کند.

× برگردیم به چند سوال قبل که هنوز پاسخ آن را نگرفتم. شما شانزده سال و به عبارتی 4 دوره تا کنون در مجلس بوده‌اید. تفاوت فضای مجلس برای رای اعتماد به کابینه یازدهم با آنچه که قبل از آن تجربه کرده بودید چه بود؟

مجالس معمولا به طور کلی در این زمینه مثل هم عمل می‌کنند. البته تفاوت‌هایی هم هست. مثلا برخی جاها نمایندگان می‌آیند قبل از رای اعتماد علیه وزیری فضا سازی می‌کنند و بعد رای می‌دهند. سال 80 وقتی آقای خاتمی کابینه خود را به مجلس ششم معرفی کردند، اینگونه بود. علیه خیلی از وزرای ایشان موضع‌گیری شد اما نهایتا همه آنها رای آوردند. اما سال 84 در اوج فضایی که به نفع آقای احمدی‌نژاد بود، چهار وزیر ایشان رای نیاوردند. لذا خیلی نمی‌شود این ادوار را با هم مقایسه کرد. اما یک مساله وجود دارد که نمی‌توان از آن گذشت. سال 92 ما با یک پدیده‌ای مواجه بودیم که از یک سو چهار سال درباره فتنه بحث شده بود و از سوی دیگر دولتی روی کار آمده بود که خیلی‌ها می‌خواستند آن را با همین فتنه مرتبط کنند و بگویند وزرایش فتنه‌گر هستند. شما اگر یادتان باشد در همان جلسه اول هم برخورد کلامی که بین بنده و آقای رسایی در صحن علنی شکل گرفت بر سر همین موضوع بود. این واقعا جریان انتخاب کابینه آقای دکتر روحانی را متفاوت می‌کرد. گاهی اتهاماتی که علیه برخی وزرای پیشنهادی مطرح می‌شد بی‌سابقه بود و در گفت‌وگوهای خصوصی آنها را تا مرز همدستی با ضدانقلاب و دشمنان نظام پیش می‌بردند.

× به جز وزرایی که رای نیاوردند، چه کسانی بیشتر در معرض حمله قرار داشتند؟

طیف منتقد دولت دوست داشتند تقریبا نصف کابینه‌ آقای روحانی رای نیاورد. وزرایی مثل آقای زنگنه و ربیعی هم زیر فشار زیادی و با سختی رای آوردند. یعنی برای آنها رایزنی‌های زیادی انجام شد. هدف طرف مقابل این بود که تا جایی که می‌تواند وزرا را بیندازد تا دست رئیس جمهوری بسته بماند. ولی خوشبختانه به جز وزارت ورزش در جای دیگری نتوانستند این کار را بکنند.

× در مورد آقای ظریف آن زمان چه حر‌ف‌هایی وجود داشت و منتقدان چگونه می‌خواستند به مقابله با ایشان بروند؟

مساله آقای ظریف فرق می‌کرد. منتقدان دولت می‌دانستند که چه آقای ظریف رای بیاورد و چه نیاورد دولت چه راهی خواهد رفت. خصوصا اینکه خود آقای روحانی هم متخصص بحث هسته‌ای بود و به عنوان یک دیپلمات شناخته می‌شد. می‌دانستند که به هر حال خود رئیس جمهوری اینقدر تسلط دارد که موضوع را مدیریت کند. یعنی بیشتر در پی این بودند که کلیت سیاست دولت را در این بخش بزنند. در مورد آقای ظریف تلاش‌هایی شد که مثلا دوره زندگی ایشان در آمریکا به مسایل خاص و غیر واقعی ربط داده شود و داستان‌هایی برای ایشان بسازند، اما موقعیت آقای ظریف در سیاست خارجی کشور طوری بود که نتوانستند این موضوع را جلو ببرند. شایعاتی هم پشت سر ایشان در مجلس ساختند که خیلی نگرفت و نهایتا آقای ظریف رای آورد.

× بحث آقای ظریف شروع خوبی برای رفتن سراغ موضوع مذاکرات است. اصلا از آن ابتدا بحث مذاکرات در مجلس چه بازخوردی داشت و نمایندگان چطور به ‌آن نگاه می‌کردند؟

ببینید کلیت مجلس از روند مذاکرات تا آن مقطع دیگر خسته شده بود. اینکه ما برویم، حرف بزنیم، عکس یادگاری بگیریم و بعد آنها تحریم کنند. همه مذاکرات شده بود همین. مجلس این را دیگر نمی‌خواست.

× چرا در عیان این را نمی‌گفتید؟ چرا این موضع در زمان آقای جلیلی نمود بیرونی نداشت؟

چون به هر حال بحث ملی بود. دوستان ما مثل منتقدان برجام معتقد نبودند که نقدها را باید فریاد زد. چون به هر حال عده‌ای داشتند مذاکره می‌کردند و زحمت می‌کشیدند. ما هم نقدهای جدی داشتیم اما آن را فریاد نمی‌زدیم. به هر حال کار به جایی رسیده بود که هم می‌دیدیم افقی وجود ندارد و هم اینکه بوی خطر حس می‌شد. وضعیت منطقه هم خراب شده بود و ما هم مدام منزوی‌تر می‌شدیم. لذا مجلس از این وضعیت خسته بود. چیزی در عیان گفته نمی‌شد اما در سخنان خصوصی نقدهای جدی در میان بود. می‌دانستیم که اگر وضع به همین منوال بماند، شرایط گره می‌خورد. وقتی آقای روحانی آمد و کابینه تشکیل شد، خصوصا بعد از آن سفر اول به نیویورک به یکباره امیدی ظاهر شد که می‌شود به جایی رسید. دقیقا از همین نقطه خط اختلافات در مجلس بر سر موضوع مذاکرات، علنی شد.

× موضع دو طرف چطور بود؟

طرف موافق مذاکرات در مجلس فقط سعی می‌کرد نظاره‌گر صحنه باشد و در جایی که لازم است از دولت دفاع کند. اما طرف مقابل که مخالف بودند چند تصور داشتند. اول اینکه واقعا فکر می‌کردند این مذاکرات به هیچ جا نمی‌رسد و می‌گفتند مگر می‌شود غربی‌ها حق غنی‌سازی ما را بپذیرند و این کار را نمی‌کنند. ضمن اینکه ابهامی هم مطرح می‌کردند که دولت با چه مکانیزمی جلو می‌رود تا غرب تحریم‌های خود را بردارد و مگر آنها چنین کاری را در قبال ما انجام خواهند داد؟ در زمزمه‌های داخل مجلس بحث آنها این بود که این مذاکرات بی‌نتیجه است و به جایی نخواهد رسید و دولت فقط دارد زمان را می‌کشد. وقتی که مذاکرات در مراحل اول به نتیجه رسید باز هم بحث آنها این بود که در مراحل نهایی کار این موضوع به ثمر نخواهد نشست و عملا غربی‌ها نه حق غنی‌سازی را به رسمیت می‌شناسند و نه تحریم‌ها را لغو خواهند کرد. تا زمانی که مذاکرات به نتیجه رسید و آن بیانیه برجام امضا شد. در این مراحل من می‌توانم بگویم که از مقطعی به بعد طیف مخالفان که اول پیش‌بینی می‌کرد مذاکرات به نتیجه نرسد، با دیدن روند کار شروع کرد به تلاش‌هایی برای اینکه خودش نگذارد این نتیجه حاصل شود.

× یعنی می‌خواستند کاری کنند که مذاکرات شکست بخورد؟

بله. از یک مقطعی خیلی تلاش کردند.

× از کی دقیقا؟

شاید بتوانم بگویم از زمستان سال پیش تا مذاکرات لوزان که به آن تفاهم‌نامه منجر شد. در این مقطع تلاش‌ها برای به شکست کشاندن مذاکرات جدی بود.

× چطور تلاش‌هایی؟ یعنی چه می‌کردند؟

شما نگاه کنید متوجه می‌شوید که تقریبا همه کار می‌کردند. یک بار تجمع می‌کذاشتند، یک بار طرح می‌آوردند، یک بار وزیر خارجه و تیم هسته‌ای را تخریب می‌کردند، یک بار فیلم می‌ساختند و از این کارها. به هر حال تلاش داشتند تا جو را تحت تاثیر مخالف‌های خودشان قرار دهند. در همان جلسات کمیسیون امنیت ملی در جریان مذاکرات مثلا یک نفر با لحنی بسیار تند آقای ظریف را مخاطب قرار داد که شما اصلا چرا دارید می‌روید مذاکره می‌کنید و باید مذاکرات قطع شود.

× دلیلش چه بود؟

اینکه رهبری گفته بودند که به مذاکرات خوش‌بین نیستند. همین باعث شده بود تا آنها موجی راه بیاندازند که مذاکرات باید تعطیل شود. البته آقای ظریف هم در آن جلسه گفتند که مگر می‌شود من بدون اجازه رهبری و نظام اقدامی انجام دهم و مذاکره کنم؟ بعد هم گفتند که بحث مذاکره برای اتمام حجت با عدم خوش‌بینی دو چیز متفاوت هستند که شما اینها را به هم ربط می‌دهید و می‌خواهید به نتیجه خاصی برسید.

× درباره همین استدلال آقای ظریف که البته مورد تاکید خیلی از ناظران سیاسی هم بودند موضع این طیف مخالفان و منتقدان چه بود؟ اینکه آیا بدون اجازه رهبری امکان این مذاکرات وجود نداشته و این یعنی اینکه رهبری هم علیرغم بدبینی خودشان با اصل مذاکره موافق بوده‌اند.

به هر حال مواضع متفاوتی وجود داشت و منتقدان یک حرف واحد از یک موضع واحد نداشتند. اما خب قسمتی از این موضع‌گیری‌ها هم اعجاب‌آور بودند. مثلا عده‌ای از همان روز اول می‌گفتند که چرا دولت رفته و مشغول مذاکره است و تا روز آخر می‌گفتند که مذاکره بی جهت و بی‌ثمر انجام شده است. حرفشان هم همین بود که رهبری راضی به مذاکره نیستند و دولت خلاف نظر عمل می‌کند. مخالفات‌ها و انتقادها از اینجا شروع می‌شد تا مواضعی که مقداری نرم‌تر بودند؛ در آن جلسات مدام از این حرف‌ها می‌زدند. ما می‌گفتیم که اینها موضع تضعیف رهبری است و معنای آن این است که دولت برخی جاها خودشان سر خود کار می‌کنند و آن هم در موضوعی مثل هسته‌ای با اقتدار رهبری و شانیت رفیع این مقام در قانون اساسی و شرع ما مخالف و مغایر است. ولی در کل بحث‌شان طوری بود که مثلا فرمایشات رهبری را کامل نمی‌دیدند و آن را انتخاب شده و گزینش شده روایت می‌کردند. مقام معظم رهبری جاهای زیادی مذاکره‌کنندگان را به قوی‌ترین شکل حمایت کرده بودند و این دست مواضع اصلا بازتابی در سخنان این طیف نداشت. مثلا در جلسه‌ای گفتم که هیچ‌کدام از تیم‌های هسته‌ای که کار مذاکره انجام داده‌اند اینگونه مورد حمایت مستقیم رهبری قرار نگرفتند. تنها تیمی که با عناوینی چون متدین و انقلابی و شجاع و ... از سوی رهبری یاد شدند و بیشترین تائیدات را داشتند همین تیم آقای ظریف بودند. مثلا شما نگاه کنید وقتی آقای دکتر روحانی از دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی خداحافظی می‌کردند ، مقام معظم رهبری چند جمله‌ای از ایشان تقدیر کردند. در مورد آقای دکتر لاریجانی در ذهنم نیست که چیز خاصی گفته باشند و در مورد آقای جلیلی هم چیزی نگفتند. ولی این تیم آخر با عناوین بی‌سابقه‌ای از طرف مقام معظم رهبری روبرو شدند. ما می‌گفتیم چطور شما اینها را نادیده می‌گیرید و آن‌وقت بخشی از سخنان مقام معظم رهبری را که رویکرد هدایتی برای مذاکرات داشت را برجسته می‌کنید؟ لذا وقتی برخی مواردی را که رهبری به عنوان نکاتی به خارجی‌ها می‌گفتند، توی سر داخلی‌ها می‌زدند.

× شما فکر می‌کنید اینها واقعا برداشت نادرستی داشتند یا اینکه سعی می‌کردند این برداشت را القاء کنند تا به هر حال از آن سود سیاسی عایدشان شود؟

من همه را متهم نمی‌کنم. ولی واقعا برخی‌ها که فکر می‌کنم برای جامعه هم شناخته شده باشند از همین موضع وارد می‌شدند. اینها می‌دانستند رهبری چه می‌فرمایند و بر محتوای آن هم آگاهی داشتند اما تلاششان این بود که آن را با این دست تاکتیک‌ها به نفع خودشان مصادره کنند. بحث هم این بود که چرا این دولت و این نفرات باید مذاکرات را به سرانجام برسانند؟ آنها به هر حال با مذاکرات و بحث هسته‌ای برای خودشان پایگاهی ایجاد کرده بودند و هوادارانی داشتند و این مساله تبدیل به هویت آنها شده بود. در آن مقطع این هویت با خطر مواجه شده بود و می‌خواستند برای حفظ آن هر کاری بکنند.

× آیا این موضوع را به زبان هم می‌آوردند که چرا این دولت باید مذاکرات را پیش ببرد؟

مهم نیست به زبان می‌آوردند یا نه. مهم این بود که مواضع آنها مشخص بود. بعضی وقت‌ها مخالفت‌ها از سر نا آگاهی یا تحلیل غلط است که قابل اصلاح و تغییر می‌شود. اما برخی مواقع مثل اینجا و طیفی مشخص از نمایندگان، اتفاقا با آگاهی کامل موضعی اینچنین می‌گیرند و ایستادن مقابل آن کار سختی است.

× یک بحث مهم از همان روز اول حلقه‌های ارتباطی این دست نمایندگان با بیرون مجلس است. از یک طرف با ستاد انتخاباتی آقای جلیلی و از یک طرف دیگر هم با گروه‌هایی که بر علیه مذاکرات فیلم می‌ساختند و برنامه برگزار می‌کردند. این چقدر صحت داشت؟

ما جزئیات دقیقی از این ماجرا نداشتیم و نداریم اما ظاهر موضوع کاملا واضح است که اینها قطعا بی‌ارتباط نیستند. ما به هر حال به طور کلی می‌دانیم که برخی از هماهنگی‌های این دست گروه‌ها در داخل مجلس، منظورم این است که یعنی توسط برخی نمایندگان انجام می‌شد. خصوصا برای تجمعات مقابل مجلس که در مخالفت با مذاکرات بود اینها به شدت با هم ارتباط داشتند و هماهنگ می‌کردند.

× چرا این موضوع را پیگیری نمی‌کردید؟

آخر این یک مساله عیان و مشخصی بود که این گروه‌ها چه هستند و چه چیزی آنها را به هم وصل می‌کند و چه ارتباطی با نمایندگان مخالف دارند. آنها می‌خواستند با این کارها وارد یک تقابل وسیع‌تر با مذاکرات شوند و اگر به آنها جواب داده می‌شد و یا موافقان به فکر مقابله به مثل می‌افتادند این فضا فراهم می‌شد. بنابراین کسی چندان با اینها تقابلی نکرد و فقط ما نگذاشتیم که به اسم نظام و رهبری این کار را انجام دهند. خودشان خیلی دوست داشتند که چنین فضایی فراهم شود. خیلی مواقع هم بود که چهره‌های سرشناس مخالف مذاکرات با همین نمایندگان به مجلس می‌آمدند و جلسه داشتند. ولی خب مساله این بود که آنها اقلیت بودند.

× از مذاکرات مقدماتی ژنو تا مذاکرات وین که منتهی به برجام شد، سخت‌ترین برهه در داخل مجلس چه زمانی بود؟ آیا جایی بود که توافق از داخل مجلس به خطر بیفتد؟

بله. من فکر کنم در بحث هسته‌ای زمستان گذشته تا مقطع قبل از نهایی شدن برجام یک برهه بسیار سخت و فرساینده بود. مذاکرات در آن طرف گره خورده بود و داخل مجلس هم طیف مخالفان به اوج اتحاد خود رسیده بودند و نیرو جمع کرده بودند و عملا می‌خواستند مذاکرات را متوقف کنند. این برهه‌ای بود که اینها منسجم‌ترین اقدامات خود را داشتند. مرتب هماهنگ می‌کردند و جلسه داشتند و خیلی روی موضوع متمرکز شده بودند. بعد در یک اقدام این تمرکز آنها منتهی شد به یک طرح در زمینه مذاکرات هسته‌ای که زمستان قبل دادند و قسمت مهمی از محتوای آن در واقع توقف مذاکرات و به بن‌بست رساندن آن بود. آن مقطع بسیار حساس بود و انصافا آقای دکتر لاریجانی خیلی خوب مدیریت کردند و نگذاشتیم نهایتا آن مسیر طی شود. در نهیات هم متنی تصویب شد که برخی گفتند اگر می‌خواستیم راجع به سیب‌زمینی تصمیم بگیریم، اینطور با سرعت تصمیم نمی‌گرفتیم.

× آن طرح اولیه که مخالفان داده بودند حاصل چه توافقاتی بین خودشان بود؟

این را به طور دقیق نمی‌دانیم اما قابل تصور است که با بخش‌ها و گروه‌هایی در خارج از مجلس هماهنگ کرده بودند و چیزهایی از آنها گرفته بودند تا در این طرح بیاورند.

× اشاره کردید به سرعت تصویب این طرح توسط آقای لاریجانی. رئیس مجلس این کار را در موضوع هسته‌ای دو بار انجام دادند. چه الزامی وجود داشت که در این دو مقطع با این سرعت تصمیم‌گیری شود؟

اگر این سرعت نبود باید چیزهای دیگری را می‌پذیرفتیم و با به هم ریختن فضا توسط مخالفان مواجه می‌شدیم. آنها چرا اینقدر اصرار داشتند که باید در مجلس بحث شود؟ برای این بود که فضا به هم بریزد و در این فضای به هم ریخته امید داشتند که چیزهایی را تحمیل کنند.

× یعنی می‌توانستند و اینقدر عدد داشتند که کار خودشان را بکنند؟

نیاز به عدد نبود. اینکه مثلا دستور کار مجلس رای بیاورد یا نیاورد و یا چه بشود یک بحث است. اینکه چه اتفاقی بیفتد یک بحث دیگر. مگر کاری داشت که صحن مجلس آنقدر به هم بریزد که برای کل کشور تبعات داشته باشد؟ یکشنبه سیاه نشان داده بود که برخی اتفاقات فقط در صحن مجلس نمی‌افتد و بعد از آن دامنه‌دار می‌شوند. همینکه در اوج مذاکرات در صحن مجلس یک درگیری شکل می‌گرفت ببینید آنجا روی میز مذاکره چه تاثیری می‌گذاشت. مساله مهمی که ما داشتیم این بود که نباید فضای لازم را برای اینکه عده‌ای جو را به سمت تشنج هل دهند، فراهم کنیم.

× یعنی چنین برنامه‌ای بود؟

من این را نمی‌دانم. ولی ما پیش‌بینی می‌کردیم.

× بر چه اساسی؟

بر اساس آنچه که دیده بودیم. مگر وزیر خارجه مملکت در همین مجلس خائن خوانده نشد؟ اینها القاب زیادی به دولت و مذاکره‌کنندگان نسبت دادند که بهتر است یادآوری نکنیم. وقتی اینها را می‌بینید چه می‌گویید؟ ما برخوردهایی دیده بودیم که جامعه از آن کاملا بی‌خبر است و دوست نداریم بازگو هم شود. اینها نگران‌کننده بود. بنابراین آقای دکتر لاریجانی بهترین کار را در آن دو مقطع کرد.

× بیرون مجلس از جایی بابت این کار مورد انتقاد قرار نگرفتند؟

نه. هر دوی آن طرح‌ها هماهنگ شده بود. در مجلس همیشه اینگونه بود و حتی در دوران ریاست آقای دکتر حدادعادل هم هین روش انجام می‌شد که بالاخره در یک موضوع استراتژیکی مثل هسته‌ای باید با ارکان نظام هماهنگ می‌کردیم. ما که جزایر جدا از هم نیستیم که هر کس بخواهد یک تصمیم بگیرد. خب بعضی از مباحث باز شدنش در داخل مجلس راحت است اما جمع کردن آن کار سختی است و اینها به نظام لطمه می‌زند.

× مثلا چه مباحثی؟

ما اگر می‌خواستیم باز شوند که می‌آمدیم در همان مجلس آن را باز می‌کردیم. به هر حال موضوع هسته‌ای موارد محرمانه و فوق محرمانه بسیاری دارد. ما داشتیم سر پرونده سیاست خارجی قرن آن هم با بزرگترین قدرت‌های جهان گفت‌وگو می‌کردیم. این مساله ابعاد فوق‌العاده پیچیده و البته غیرقابل طرح دارد. دوستان ما متاسفانه در چند مقطع نشان داده بودند که هر چه بشنوند را در کوتاه‌ترین زمان ممکن رسانه‌ای می‌کنند. تا به حال ما چهار، پنج قانون برای بحث هسته‌ای در ادوار مجلس داشتیم و در تمام این موارد یا من سخنگوی کمیسیون امنیت ملی بودم و رفتم صحبت کردم یا به نوعی به عنوان طراح صحبت کردم. یکی از این قوانین زمانی بود که آقای حداد عادل رئیس مجلس و آقای دکتر لاریجانی دبیر شورای عالی امنیت ملی بودند و مذاکرات را انجام می‌دادند. همان طرح را ما رفته بودیم و صحبت کرده بودیم در دبیرخانه به توافق رسیده بودیم. آقای دکتر حدادعادل هم که رئیس مجلس بودند می‌دانستند که کدام پیشنهاد مورد توافق دبیرخانه است. جالب است اگر بروید و صورت مذاکرات مجلس را بخوانید می‌بینید در همانجا آقای حدادعادل می‌گویند که آقای جلالی بروند و پیشنهاد را بخوانند. ما همان را خواندیم و رای گرفتیم و تصویب شد و رفت، کسی هم جنجال نکرد. یعنی روش آقای دکتر لاریجانی در این مصوبات همان روش قبلی است که اگر به سوابق مصوباتی از این دست رجوع کنید می‌بینید که همیشه همینطور بوده است. یعنی همیشه دو فاکتور بود؛ یکی سرعت و دیگری اجماعی که حاصل شده و در عین حال در بیرون مجلس هم با نهادهای مختلف هماهنگ شده است. این یک امر عادی نیست که بشود آن را اصلاح کرد. آن طرف یک گروه دارند با دنیا مذاکره می‌کنند و یک دفعه یک قانونی از مجلس بیرون می‌آید که بگوید مذاکرات قطع شود. این کشور را به خطر می‌اندازد.

× قطع مذاکرات در محتوای آن طرحی که تصویب شد چقدر جدی بود؟

به هر حال صریحا حرفی از قطع مذاکرات در میان نبود اما شرایطی گذاشته بودند که تنها نتیجه عملی آن قطع مذاکرات می‌شد.

× این نتیجه‌گیری، یعنی تلاش برای قطع مذاکرات در محتوای این طرح را آیا دیگران هم قبول داشتند؟ یعنی آنها هم معتقد بودند که نتیجه این طرح چنین چیزی است؟

بله. آن طرح هم وقتی آقای دکتر لاریجانی خواندند گفتند هدف این طرح قطع مذاکرات است و هم وقتی نهادهای دیگر آن را دیدند.

× به جز این مورد دیگری هم بود که در راستای تلاش برای قطع مذاکرات باشد؟

بله. به کرات ما با این مسایل مواجه بودیم. ولی در این مورد دیگر قضیه جدی شده بود. بارهای قبل طرح‌های این نمایندگان روی کاغذ می‌آمد اما مطرح نمی‌شد و بیشتر یک جنبه تبلیغاتی داشت.

× چرا؟ یعنی خودشان قصد نداشتند آن را جدی کنند؟

نه. دلیلش این بود که اجماع درون خودشان نبود. فضای مجلس هم فرق می‌کرد. از این طرح‌ها زیاد داشتیم. مثلا یک بار آمدند گفتند طرحی برای الزام دولت به غنی‌سازی 60 درصدی داریم. بعد این غنی‌سازی فقط برای کشتی‌ها و زیردریایی‌های اتمی کاربرد داشت. دوستان ما به اینها گفته بودند که وقتی ما نه زیردریایی و نه کشتی اتمی داریم، چرا این طرح را داده‌اید، در جواب گفته بودند خب خریداری می‌کنیم. ما در آن شرایط که تحریم بودیم خیلی دوستان خارجی ما تجهیزات بسیار ساده‌تر را به ما نمی‌دادند. ما برای وارد کردن ارز به کشور هزار نوع مشکل داشتیم، آنوقت اینها می‌خواستند بروند از دنیا کشتی اتمی بخرند. به هر حال در تمام آن دو سال و نیم برخی مخالفان مذاکرات طرح‌هایی دادند که پشت آن رفت و آمدها و گفت‌وگوها و همکاری‌های خاصی بود. به هر حال چیزهایی بود که ما دایم باید از فضای مجلس مراقبت می‌کردیم.

× اگر آقای لاریجانی این سرعتی که می‌گویید در کار بود را انجام نمی‌داد، مشخصا طرف مقابل در مجلس چه برنامه‌ای داشت و چه حرکتی می‌خواست انجام دهد؟

اینها به شدت روی فضای روانی کار می‌کردند. نمود آن را در بیرون همه دیدیم که یک‌سر حس ناامیدی و تصویرهای بد را القا می‌کردند. در داخل مجلس هم همینطور بود. ما واقعا نمی‌خواستیم هیچوقت این فضا به بیرون منتقل شود و به خاطر همین تلاش زیادی می‌کردیم. مثلا در همین دور آخر و بر سر برجام، بعد از آنکه فوریت رای نیاورد و مجلس سراغ رای‌گیری کلیات این طرح رفت، عده زیادی حتی آقای دکتر لاریجانی را مردد کرده بودند که رای نگیرد.

× چرا؟

چون می‌گفتند این رای نمی‌آورد و برای تیم مذاکره کننده خوب نیست.

× چه کسانی؟

عموما افراد مخالف مذاکرات و آن طرف قضیه بودند. اما مساله‌اش این است که از آدم‌های دلسوز نزدیک به ما و کسان یکه حتی با مذاکرات هم مشکلی نداشتند نیز در این جمع بودند.

× خب در این میان چرا آقای لاریجانی مردد شده بودند؟ مگر اینها را نمی‌شناختند؟

مساله این بود که عده‌ای خیرخواهانه رفته بودند و این را می‌گفتند که شاید طرح رای نیاورد. یعنی از موضع حمایت از طرح می‌گفتند. اگر اینگونه می‌شد هم خیلی بد بود. مجلس رای نمی‌داد و آنوقت ما نمی‌دانستیم باید چه کار کنیم. اگر این طور می‌شد به معنای رد برجام بود. می‌خواهم بگویم که فضاسازی اینقدر جدی بود و اینقدر تلاش می‌کردند در این قضیه که خیلی از دوستان خود ما هم باور کرده بودند که فضا خوب نیست.

× این عده‌ای که خیرخواهانه می‌گفتند از کدام طیف بودند؟ از رهروانی‌‌ها بودند؟

رهروانی‌ها به آن معنایی که امروز می‌شناسیم نه. یعنی از اطرافیان و حامیان آقای دکتر لاریجانی نبودند. بیشتر آدم‌های بینابینی بودند که موضع مقابل مذاکرات نداشتند.

× آقای لاریجانی هم واقعا مردد بودند؟

خب ایشان باید کل مجلس را در نظر بگیرد و تامل کند در اخباری که به او می‌رسد. یعنی نمی‌تواند صرفا با اجتهاد شخصی به پیش برود. ایشان من را صدا زدند و گفتند این عده می‌گویند اوضاع اینطور است. من هم دلایل خود را آوردم و قدری توضیح دادم و توصیه کردم که رای بگیرید و ان‌شاالله این طرح رای می‌آرود. نهایتا هم رای آورد. می‌خواهم بگویم در چنین فضایی بسیار مهم بود که می‌خواست کار سریع جلو برود. ما هر تاملی اگر روی بررسی این طرح در مجلس انجام می‌دادیم عملا به معنای فضا دادن برای یک تنش بزرگ در کشور بود. حتی اگر این تامل نیم ساعت بود. مطمئن باشید کار به جایی می‌رسید که دیگر نمی‌شد آن جلسه را جمع کرد. چون پتانسیل آن کاملا وجود داشت و متاسفانه مخالفان آمده بودند تا هر چه دارند بگویند و فقط نگذارند این طرح جلو برود. یادتان هست که در جلسه قبل از آن چقدر توهین صورت گرفت و چقدر در مجلس افترا زده شد. تازه آن اصل کار نبود و اینها فکر می‌کردند فردایش فرصت دارند و حرف‌های اصلی را گذاشته بودند برای این جلسه.

× این تاکتیک رای نگرفتن برای طرح و به تعویق انداختن آن چه دلیلی داشت؟

خب یک عده‌ای همانطور که گفتم واقعا دلسوزانه این کار را می‌کردند. اما اصل قضیه این بود که عده دیگری می‌خواستند فرصت بخرند و برنامه داشتند که بیرون مجلس کارهای جدیدی را ساماندهی کنند و فضای تازه‌ای در مخالفت با برجام به راه بیاندازند.

× قبول دارید که بعد از تفاهم لوزان فضای مجلس هم بر سر هسته‌ای، دو قطبی شد و هم اینکه مخالفت‌ها و موافقت‌ها شدت بیشتری گرفت؟

بله همینطور بود.

× من می‌خواهم اینجا یک تصویری از طیف‌بندی‌های مجلس بعد از این برهه برایمان ترسیم کنید.

آن زمان مجلس سه طیف عمده داشت. یک گروه طرفدار مذاکرات بودند و به نتیجه رسیدن کار. یک گروه هم مخالف بودند و می‌گفتند این مذاکرات از موضع ذلت است. در این بین یک گروه دیگر هم بودند که به دلیل اینکه اختلافاتی بر سر مسایل خرد منطقه‌ای با دولت داشتند، مثلا در حوزه انتخابیه‌شان سر رئیس فلان اداره یا فلان مسئول مشکل داشتند،‌ اینها تبدیل به یک معضل بزرگ شدند.

× یعنی مخالف بودند؟

نه. اصلا در جمع اینها آدم‌هایی بود که سخت موافق مذاکرات بودند و اشتیاق خوبی هم برای به نتیجه رسیدن آن داشتند اما می‌گفتند چون دولت برای ما در حوزه انتخابیه‌مان کاری نمی‌کند و با ما همکاری ندارد، ما هم اینجا به شکلی تلافی می‌کنیم. خب اینها ما را خیلی نگران می‌کردند. گاهی به دوستان دولتی هم می‌گفتیم که گاهی کم‌کاری یا عدم پیگیری شما از این طریق به برجام که یک مساله ملی است ضربه می‌زند. البته مسئولان دولتی هم می‌گفتند که یک نماینده، رجل ملی است و نباید اینگونه مسایل را با هم قاطی کند. ولی با این وجود این اتفاق می‌افتاد.

× بیشتر خطر را از کجا می‌دیدید؟ از طیف دوم یا سوم؟

اشاره کردم که نگرانی ما از طیف سوم بود. چون به هر حال مخالفان شناخته شده برجام یک وزن محدودی داشتند و در جامعه هم عموما خیلی پذیرفته شده نیستند. ولی این طیف سوم آدم‌هایی بودند که وجهه‌ای دارند و در شهرهایشان آنها را به این عنوان که مخالف دولت باشند، نمی‌شناسند. تعداد اینها هم متاسفانه از یک سو طوری بود که با توجه به وضعیت شهرها و حوزه‌های انتخابیه می‌توانستند تکثیر بشوند. نگرانی اصلی ما در آن مقطع اینها بودند که نکند مسایل منطقه‌ای بهانه‌ای بشود برای عده‌ای که سر برجام بیایند و با دولت تسویه حساب کنند. نظر اینها از نظر مباحث کارشناسی مربوط به مذاکرات، به نظر ما نزدیک بود، اما از حیث منافع در نهایت آن رای که می‌دادند به نفع مخالفان برجام بود. لذا این عده خیلی انرژی ما را گرفتند و واقعا گفت‌وگوهای زیادی داشتیم تا توانستیم خطر ناشی از طرف آنها را دفع کنیم.

× و البته کسی هم بیرون مجلس متوجه این نبود.

دقیقا. آن مخالفان اسم و رسم‌دار را همه می‌شناختند و از ابعاد درگیری ماها خبر داشتند. اما این طرف قضیه را کسی نمی‌دید که چه زحمتی با این طیف از نمایندگان داریم.

× آقای ظریف در یک مقطعی بعد از توافق ژنو یک دلخوری با کمیسیون و مجلس پیدا کرد که بعد از آن هم گفت که دیگر گزارش غیررسمی به کمیسیون نمی‌دهد. موضوع قدری هم شدید شده بود در آن مقطع. بعد از آن ارتباط ایشان با مجلس قدری ضعیف شد و رفت در یک چارچوب مناسبات رسمی. این را قبول دارید؟

خب بله. همینطور بود. یکی از عیب‌هایی که ما داشتیم در مجلس این بود که برخی دوستان هر حرفی را از پشت در جلسات می‌آوردند بیرون و رسانه‌ای می‌کردند. الان هم همینطور هست که هر چه مطرح می‌شود، به سرعت تبدیل به مصاحبه می‌شود. این از مشکلات ماست. بارها و بارها هم مسایلی مطرح شده که اصلا درست نبوده تا رسانه‌ای شوند اما این اتفاق افتاده است. توی کمیسیون امنیت ملی هم متاسفانه این عیب وجود داشت و من فکر می‌کنم با توجه به حساسیت موضوع آقای ظریف هم قدری حق داشت که نگران باشد که حرف‌هایش بیرون بیاید و البته در اکثر موارد هم در آن دخل و تصرف بشود.

× سوال من حالا این است که آیا بعد از آن مقطع آقای ظریف از جمع نمایندگان کسی را داشتند که در جریان روند و قسمتی از جزئیات مذاکرات بگذارند؟ چون طبیعی بود که چنین کاری را انجام دهند.

تلاش بر این بود که نمایندگان اقناع شوند. به هر حال در مقطعی که رهبری فرمودند باید با منتقدین هم صحبت شود، آقای ظریف و عراقچی خیلی بیشتر با نمایندگان و خصوصا منتقدین جلسه گذاشتند و من مطلع هستم که برای گفت‌وگو با طیف منتقدین و شنیدن حرف‌های آنها جلسات و جمع‌های خصوصی تشکیل می‌دادند. اما اینکه به طور مرتب با بخش‌ها و کسانی جلسه تشکیل شود، اینطور نبود. یعنی ماها هم خودمان اطلاعاتمان را از کانال‌های مختلف دریافت می‌کردیم و حتی برای امثال ما که مدافع بودیم، در اطلاع‌رسانی برنامه ویژه‌ای وجود نداشت. این البته شاید یک ضعف بود و البته شاید دوستان وزارت‌خارجه هم این پاسخ را می‌دادند که ما اطمینان نداشتیم حرف‌ها به رسانه‌ها کشیده نشود.

× چقدر خصوصا در یک سال آخر حرف‌های مهم از مذاکرات در مجلس زده شد که همانجا ماند. من کاری به محتوای آن حرف ندارم. می‌خواهم ببینیم اساس چنین مواردی بود؟

متاسفانه برخی همکاران ما با یک دیدگاه بسیار عوامانه می‌آمدند و می‌گفتند مگر مردم نا محرم هستند؟ بعد استدلال داشتند به همین دلیل باید همه چیز مذاکرات توضیح داده شود. در حالی که در مذاکرات مسایل محرمانه بسیار زیادی بود. در این اواخر مقطعی بود که تیم مذاکره‌کننده می‌خواست قدری از مسایل را توضیح دهد ولی سر آن هم جنجال کردند. یادم می‌اید آقای صالحی و آقای ظریف بعد از لوزان به جلسه غیرعلنی مجلس آمدند و آنجا آقای صالحی توضیحاتی دادند که فنی بود و البته نیاز به بازگو شدن نداشت. بعد از آن دیدیم که بلافاصله حمله رسانه‌ای برخی همکاران ما به ایشان شروع شد و به فاصله یکی-دو روز برخی حتی مسایل مطرح شده در جلسه غیرعلنی مجلس را به رسانه‌ها بردند. خب آنجا آقای صالحی به عنوان کارگزار نظام یک عده نماینده را به عنوان محرم نظام دید و مسایلی را گفت. یعنی این دوستان اصلا نمی‌گذاشتند تیم مذاکره کننده اعتمادی به فضای آنها داشته باشد تا بتواند حرفی بزند. اما این حرف‌ها تمامی نداشت. مثلا یک بار دوستی آمده بود و برای زیر سوال بردن مذاکرات و اینکه بگوید ما قدرتمند هستیم و نیاز به گفت‌وگو نداریم، گفته بود که ما این تعداد نیرو در سوریه داریم و منطقه در دست ماست. خب این چه حرفی است که می‌زنید؟ یعنی نمی‌دانند هر حرفی را هر جایی زد؟ بعضا و به کرات اطلاعات غلط از خود مذاکرات داده می‌شد. بدتر از این اطلاعات غلطی بود که از جلساتی که در سطوح عالی نظام تشکیل می‌شدند، داده می‌شد. ما هم از این وضع خیلی ناراحت بودیم. چون اولا می‌دیدیم که با استاندارد دو گانه برخورد می‌شود. دوره‌های قبل که تیم‌های دیگر رفتند و مذاکره کردند مگر چقدر اطلاع‌رسانی می‌شد و مذاکره‌کنندگان پاسخگو بودند؟ ما به اینها می‌گفتیم که این وضعیت اصلا درست نیست که دور قبل فقط آقایان تقدیس می‌شدند و کسی حق نداشت نازک‌تر‌ از گل به آنها بگوید و امروز آقای ظریف دایم در راه رفت‌وآمد با مجلس است و به عنوان مذاکره‌کننده ارشد کشور مدام باید سوال‌ها را پاسخ بدهد و به کارت زرد تهدید بشود. در گذشته که سه نفر دیگر مذاکرات را هدایت می‌کردند هیچکدام وزیر امور خارجه نبودند. دبیر شورای عالی امنیت ملی بودند و چون از طرفی این سمت نماینده رهبری در شورای عالی امنیت ملی نیز هست، یک حرمت‌گذاری هم از این طرف برای او می‌شد و مورد کنکاش و سوال هم قرار نمی‌گرفتند. اما این بار وضع از این نظر هم فرق می‌کرد.

× شما و همفکرانتان در مجلس از این وضعیت ناراحت بودید و البته یک اعتمادزدایی هم بین شما و طرف مقابل اتفاق افتاده بود. این وضعیت بعد از لوزان هم یک اوج شدیدی گرفت. در این میان چطور می‌شود که یکباره برای بررسی موضوع برجام در مجلس، کمیسیون ویژه برجام با آن شکل و ترکیب تشکیل می‌شود؟ فکر نمی‌کنید آن مقطع شما رو دست خوردید؟

مجلس تعطیلات تابستانی بود و قرار بود روز اول بعد از آن تعطیلی آقای صالحی و ظریف بیایند و گزارش بدهند. من خودم آن جلسه نبودم و برای ماموریت به جایی رفته بودم. در میان کار یک پیشنهادی برای تشکیل این کمیسیون ویژه می‌آید. در آن مقطع آقای دکتر لاریجانی خیلی عجله کردند و البته بعدها هم پذیرفتند که می‌شد با تامل بیشتری درباره آن تصمیم گرفت. از طرف دیگر نمایندگان چون اشتیاق دارند که بتوانند عضو این کمیسیون‌ها بشوند، سریع رای‌گیری کردند و آن پیشنهاد رای آورد. من وقتی در سفر این خبر را شنیدم، هم به عنوان عضو کمیسیون امنیت ملی ناراحت شدم و هم اینکه می‌دانستم این موضوع به محل اختلاف بدل خواهد شد.

× چیزی که برای ما مهم است این است که بدانیم آن ترکیب از کجا آمد.

عصر همان روز در هیات رئیسه جلسه بود تا معلوم شود که ترکیب این کمیسیون را چگونه مشخص کنیم. در آن جلسه آقای باهنر انتخاب می‌شوند تا با بنده و آقای حدادعادل بابت این موضوع مذاکره کنند تا با هم بر سر لیست تفاهم کنیم. فردا صبح ساعت 9 آقای باهنر ما را به اتاقش دعوت کردند. آقای دکتر لاریجانی هم من را صدا زدند و گفتند که شما سعی کنید که در مسیر تفاهم جلو بروید و تا حد امکان اختلافی پیش نیاید. ما که بریا گفت و گو به اتاق آقای باهنر رفتیم دیدیم که اقای زاکانی هم آمدند. در حالی که قرار بود که فقط من و آقای حدادعادل باشیم. ولی با این حال چیزی نگفتیم. در میانه جلسه دیدیم که دوستان دارند از فراکسیون‌ها نماینده انتخاب می‌کنند.

× یعنی چه؟ یعنی برای عضویت در کمیسیون ویژه از فراکسیون خودتان به خودتان پیشنهاد می‌دادند؟

نه؛ کاش پیشنهاد بود. می‌گفتند فلانی باشد و فلانی نباید باشد. یعنی نه تنها برای فراکسیون خودشان تصمیم گرفته بودند بلکه برای فراکسیون ما هم تعیین و تکلیف کرده بودند و می‌گفتند باید این را بپذیرید. آدم‌هایی را هم از فراکسیون رهروان انتخاب کرده بودند که نزدیک به خودشان بودند و می‌دانستند اینها را می‌توانند جذب خودشان بکنند. من آنجا گفتم که ولایت من بر فراکسیونم به اندازه ولایت شما بر فراکسیون خودتان نیست. شما شاید بتوانید بدون رای‌گیری آنجا تصمیم بگیرید اما ما برای هر تصمیمی باید رای بگیریم. گفتم من یک هماهنگ کننده هستم و باید بروم رای بگیرم. بعد از این آقای زاکانی وارد بحث شد و آنجا ایشان از جریان هیات رئیسه انتقاد کرد و من توضیح دادم که آنجا هم شما مقصر بودید که آن اتفاقات افتادند. از اینجا به بعد میان من با آقای زاکانی جر و بحث شد و درگیری لفظی پیش آمد. من به آقای باهنر گفتم که ضمن احترام به آقای زاکانی من نمی‌دانم ایشان چرا اینجا هستند. چون اصلا قرار نبوده باشند و دعوت نبودند. آنجا دیگر آقای زاکانی خیلی عصبانی شد و گفت که من دوست ندارم با شما یک‌جا بنشینم و اصلا از شما بدم می‌آید که من هم جلسه را ترک کردم. اینجا دیگر جلسات قطع شد.

× یعنی دیگر جلسه‌ای برای هماهنگی بین دو فراکسیون برگزار نشد؟

ببینید من یک عمل جراحی داشتم که برای انجام آن رفتم. در این فاصله نمی‌دانم چه شد که دوستان ما به یک سری توافقاتی رسیدند و قرار شد که دو گروه 5+5 بنشینند و با هم مذاکره کنند. 5 نفر این طرف آقایان دستغیب، نعمتی، جهانگیرزاده، سبحانی‌نیا و حقیقت‌پور بودند. آن طرف هم 5 نفر را فرستادند که اینها بنشینند و با هم مذاکره کنند. روز اول اینها به توافق رسیده بودند که مثلا چه شخصیت‌های حقوقی باشند و بقیه چگونه انتخاب شوند.

× شما مشخصا از جایگاه حقوقی رئیس مرکز پژوهش‌ها در آن لیست بودید؟

بله. آقای بروجردی هم به عنوان رئیس کمیسیون امنیت ملی بود و برخی دوستان دیگر هم به همین ترتیب بودند. یک بخشی را طرفین پذیرفته بودند ولی علی‌الظاهر روی بنده و آقای بروجردی مقاومت سختی بوده است و طرف مقابل ما را نمی‌پذیرفته است. می‌گفتند این دو نفر نباید باشند.

× دلیل مقاومت چه بود؟ همان درگیری‌های قبلی که با هم داشتید؟

این هم بود اما اصل موضوع این بود که آنها پیش‌بینی می‌کردند در آن مقطع که اگر من یا آقای بروجردی بیاییم، رئیس خواهیم شد. به همین دلیل مقاومت می‌کردند و از همان اول هم ریاست را می‌خواستند.

× نهایتا ولی شما نماندید و آقای بروجردی در ترکیب بودند. پشت این یک توافق بود؟

نه خیلی. من در مرحله نهایی چون وضعیتم قدری بهتر شده بود توانستم برگردم مجلس و در آن قسمت آخر کار حضور داشتم. دیدم عامل اختلاف هستم، گفتم من حالم خوب نیست و عامل اختلاف هستم و بهتر است من را خط بزنید و به جای من آقای دستغیب را بنویسید. لذا خیال آنها از طرف من راحت شد و این شد که توانستیم محکم سر آقای بروجردی به عنوان رئیس کمیسیون امنیت ملی بایستیم. خیلی اصرار داشتند که آقای بروجردی هم نباشد اما زیر بار نرفتیم و گفتیم که نمی‌شود رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس برای این کار نباشد. گفتم ایشان در جلسات شورای امنیت و جلسات دبیرخانه شرکت می‌کنند و اگر ایشان را حذف کنیم پس دیگر چه کسی می‌ماند؟ لذا درباره آقای بروجردی محکم ایستادیم که باشند. بعد قرار شد که 5 نفر از دو فراکسیون انتخاب شوند. ما هم با رای‌گیری در فراکسیون خودمان این کار را کردیم و 15 نفر کمیسیون ویژه جور شدند. وقتی که انتخابات برگزار شد ما نگاه کردیم و دیدم که ظاهر فراکسیونی موضوع طوری است که از طرف ما نه نفر انتخاب شده‌اند. وقتی کار به هیات رئیسه کمیسیون ویژه رسید قرار شد که ما این اعضا را جمع کنیم و بین آنها به گزینه‌هایی برسیم و در کمیسیون ویژه آنها را نهایی کنیم. ما سراغ دکتر زاهدی رفتیم و دیدیم که طفره می‌روند.

× یعنی واقعا فکر می‌کردید که آقای زاهدی به نفع شما موضع خواهد گرفت؟ چطور چنین پیش‌بینی داشتید؟

خب اگر می‌خواست تشکیلاتی نگاه کند قطعا باید اینگونه می‌بود اما متاسفانه طور دیگری عمل کرد. من با ایشان صحبت کردم که مثلا امروز ساعت ده بیایید فلان جا تا درباره این موضوع حرف بزنیم که ایشان توجیهاتی آورد که مشخص بود قبل از ما با آقای زاکانی و دوستان آن طرف به جمع‌بندی‌هایی رسیده است. ولی 8 نفر دیگر آمدند و شرکت کردند. آنجا ما دو تا نامزد برای ریاست داشتیم که یکی آقای وحید احمدی بود و دیگری آقای بروجردی. هر کاری کردیم اینها به نفع هم عقب نرفتند. آقای نقوی حسینی گفت که من به هیچ عنوان به آقای وحید احمدی رای نمی‌دهم و رای من رای آقای بروجردی است. نهایتا خیلی با ایشان صحبت شد که باید رای تشکیلاتی را بپذیرد و از نظر ما هم ایشان پذیرفت.

× آرای این دو نفر چند به چند شده بود؟

آقای وحید احمدی 7 رای آورد و آقای بروجردی یک رای و آن یک رای را هم آقای نقوی حسینی به آقای بروجردی داده بود. یعنی خود آقای بروجردی هم به وحید احمدی رای داد. دلیلش این بود که من خودم آن جلسه را اداره می‌کردم و قبلش به دوستان و از جمله آقای بروجردی گفتم که اگر آقای وحید احمدی کنار نیامد، برای اینکه ریاست را به رقیب واگذار نکنیم به آقای احمدی رای می‌دهیم. آقای بروجردی هم پذیرفت و به آقای احمدی رای داد. ما هم گفتیم پس وقتی وارد جلسه کمیسیون ویژه می‌شوید هر 8 نفر به فلانی رای بدهید و خیالمان راحت بود که ریاست را گرفته‌ایم. قرار شد آقای بروجردی و حقیقت‌پور هم نایب رئیس باشند و‌آقای نقوی حسینی هم سخنگو. ما رفتیم به آقای دکتر لاریجانی هم گزارش دادیدم که به هر حال با سختی به این توافق رسیدیم و ایشان هم خوشحال شد. بعد یکدفعه دیدیم که ساعت سه بعد ازظهر همه چیز برعکس شد. دلیل هم آن بود که یکی از دوستان ما که همین آقای نقوی حسینی بود به آقای زاکانی رای داد و در نتیجه آن طرف بازی را برد.

× جریان پخش تلویزیونی جلسات کمیسیون ویژه چه بود؟ شما در جریان هستید که چطور هماهنگ کرده بودند؟

خیلی در جریان نیستم اما می‌دانم که هماهنگی از طریق خود کمیسیون ویژه انجام شده بود. ما آن تاریخ رفته بودیم آمریکا برای یک اجلاس و آنجا اخبار و برنامه‌های شبکه خبر را پیگیری می‌کردیم که دیدیم اینها دارند جلسات را با آن شکل پخش می‌کنند. جریان هم تقریبا یک طرفه پیش می‌رفت و از آن طرف تعداد زیادی به داخل کمیسیون می‌آمدند و مشارکت دارند و از این طرف هیچ شخصی مشارکت فعال ندارد. ما روز شنبه بود که از آمریکا برگشتیم و همان روز به برخی از دوستان زنگ زدم. آن زمان تعطیلات تابستانی مجلس بود و تقریبا هیچ کسی در تهران نبود. من چند نفری را هم از شهرستان صدا زدم که بیایند و صبح روز یکشنبه جلسه تشکیل دادیم. یک ساعت بعد از آن هم جلسه کمیسیون برجام بود. ما آنجا به دوستان گفتیم که این درست نیست. شما اگر اطلاعات ندارید چرا آنجا رفته‌اید؟ اگر دارید چرا صحبت نمی‌کنید؟ گفتیم این روش درستی نیست و به لحاظ رسانه‌ای فضا دست آنهاست و نباید بگذاریم اینطور بماند. البته برخی دوستان مثل‌ آقای ابوترابی معترض بودند که در جلسه حرف‌زده‌اند و مداخله داشته‌اند اما متاسفانه صدا و سیما آن را پخش نکرده است. از اینجا به بعد برخی از دوستان دیگر ما هم وارد جلسات شدند و قدری هم وزن موافقان برجام در کمیسیون بالا رفت.

× نظر آقای لاریجانی نظرش راجع به پخش تلویزیونی جلسات چه بود؟ در این باره موضع خاصی داشتند؟

خب ایشان هم متاسف بود و می‌گفت برخی از این موارد در گذشته محرمانه بوده‌اند و حالا می‌آیند و کامل روی آنتن می‌روند. یا از نوع برخوردها در کمیسیون ویژه برجام بسیار ناراحت بودند که اینقدر درگیری‌ها جدی و بدون چارچوب می‌شوند و اینقدر بعضی‌ها بی‌دلیل به تیم مذاکره‌کننده حمله می‌کنند.

× یک موضوع چالش‌برانگیز دیگر هم بحث گزارش کمیسیون ویژه بود. هم دیر آمد و هم اینکه خودش محل اختلاف شد.

بله. آقای دکتر لاریجانی از همان هفته اول بعد از تعطیلات تابستانی اصرار داشتند که گزارش کمیسیون برجام بیاید و خوانده شود. آقای دکتر لاریجانی این را روز یکشنبه گفتند و دوستان کمیسیون برجام گفتند سه‌شنبه می‌آید. سه شنبه اینها شد چهارشنبه و همینطور تاریخ‌ها به عقب افتاد. سه هفته طول کشید و گزارشی از کمیسیون ویژه نیامد.

× موضوع گزارش می‌توانست برای برجام چالش‌برانگیز شود یا خیر؟

به هر حال آن طرف بحث مصوبه مجلس را به همین گزارش گره زده بود و ضمن اینکه آن گزارش را هم نمی‌دادند. دغدغه ما این بود که موضوع هسته‌ای و برجام دارای یک زمان‌بندی خاصی است قرار بود نظام‌های قانونگذاری دو کشور ایران و ‌آمریکا تا یک تاریخ مشخصی کار بررسی را تمام کنند. داستان آمریکایی‌ها با آن قضیه فیلیباستر و عدم رای‌گیری تمام شده بود و فقط مانده بودیم ما که این طرف قضیه بودیم. آقای دکتر لاریجانی هر کاری می‌کرد این گزارش نمی‌آمد.


× در این مقطع چه اتفاقی می‌افتاد؟

ایشان مرتب در حال رایزنی بودند و من و دیگران را می‌خواستند که این گزارش برجام چه شد.

× منظورم این است که در مجموعه کمیسیون برجام چه اتفاقی می‌افتاد که این قدر قضیه طول کشید؟

در کمیسیون برجام یک سری آدم از بیرون آورده بودند که این گزارش را بنویسند و این باعث گلایه ما بود که چرا دوستان ما خودشان دست به قلم نمی‌شوند و گزارش را تمام نمی‌کنند؟

× این موضوع آدم‌های خارجی از مجلس در کمیسیون ویژه برجام هم آخر معلوم نشد به کجا رسید؟ شما دیگر پیگیری نکردید؟

پیگیری شد. ما هم می‌دانیم از کجا آمده بودند و پشت آنها چه کسانی ایستاده بودند. اما مساله ما آنها نبودند، مساله ما دوستان خودمان بودند که کم کاری می‌کردند و باید گزارش را تکمیل می‌کردند. آنکه باید مورد سوال قرار بگیرد اعضای کمیسیون و خود دوستان ما بودند. به هر حال آنها دست به قلم نمی‌شدند که گزارش بنویسند و از این منظر واقعا به دوستان ما نقد جدی وارد بود. حتی حضور رسانه‌ای پر رنگی هم نداشتند. آقای دکتر لاریجانی اینها را جمع می‌کرد و به آنها می‌گفت که به هر حال شما الان چند تا کمیته هستید و این کمیته‌ها بنشینید و برداشت‌های خودتان را بنویسید که همین هم گزارش نهایی می‌شود. البته نوع مدیریت کمیسیون هم در این مجموعه طوری بود که مرتب نوشتن گزارش نهایی را به تاخیر می‌انداخت. تا اینکه به جایی رسیدیم هفته آخر کار مجلس بود و در آنجا طرح اجرای برجام را آورده بودیم. ما این طرح را وقتی تهیه کردیم، آقای دکتر لاریجانی گفتند که شما طرح را با دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی هماهنگ کنید.

× اینجا اندکی توقف کنیم. در همین موضوع طرف مقابل هم یک طرحی داشتند که در دستور کار قرار نگرفت. جریان آن طرح چه بود؟

بله. چند نفر از نمایندگان آن طرف هم یک چیزی نوشته بودند اما این طرح آنها یک طرح کاملا محدود بود و حتی در فراکسیون خودشان هم مطرح نکرده بودند. یعنی اصلا برای اجماع بر سر آن حرکتی صورت نگرفته بود و ما هم می‌دانستیم که این طرح تنها از موضع فشار نوشته شده است و می‌خواهند کار را به تاخیر بیاندازند. کما اینکه وقتی نوبت بررسی طرح اصلی برجام رسید همین‌ها می‌گفتند که دولت باید لایحه بدهد و اصلا طرح معنی ندارد. ما هم آنجا می‌گفتیم چطور اگر معنی ندارد خودتان تا همین چند روز قبل طرح نوشته بودید؟ از مجموعه حرکت‌ها معلوم بود که فقط قصد به هم زدن بازی را دارند. به هر حال بیرون مجلس هم اتفاقاتی می‌افتاد که قضیه را مشهودتر کرده بود. همان تجمعی که جلوی مجلس بود و چند روزی هم طول کشید، خب به شکلی از داخل هم توسط همین افراد هدایت می‌شد و چیز پنهانی نبود.

× برگردیم حالا سر همان طرح اصلی. چطور آن را هماهنگ کردید؟

آخرین یکشنبه‌ای که در شهریورماه مجلس جلسه علنی داشت، در آن روز آقای دکتر لاریجانی طرح را به من دادند و گفتند شما سریع با دبیرخانه هماهنگ کنید. من هم فورا زنگ زدم به آقای شمخانی و انصافا ایشان همان روز وقت گذاشتند و من خدمت ایشان رفتم. آن جلسه من بودم و آقای شمخانی و آقای حسین‌تاش. نشستیم و طرح را خواندیم و آنها نقطه نظراتی داشتند که ما به هر حال با استدلال و گفت‌وگو به یک نتیجه واحد رسیدیم. همان روز ما به تفاهم نسبی رسیدیم.

× چرا از منتقدان در آن جلسه کسی نبود؟

چون ما در آن مقطع قرار بود خودمان جلو برویم و به نتیجه برسیم و بعد اقدام فراگیرتری را انجام دهیم.

× از چه مقطعی و چطور با منتقدان هم هماهنگ کردید؟ چون خاطرم هست این اتفاق افتاده بود.

آقای ابوترابی‌فرد بعد از این موضوعی را مطرح کرد که شاید این طرح دو سوم آرا را نداشته باشد و بهتر است با آن همکاران منتقد هم مساله را هماهنگ کنیم. آن هفته همینطور به پایان رسید و ما همینطور در کار تایپ و آماده‌سازی طرح بودیم و هفته بعد شد. روز یکشنبه آن هفته ما طرح را بردیم به فراکسیون رهروان و آقای دکتر لاریجانی خواندند و توضیح دادند و ما امضاها را جمع کردیم. فکر کنم 57 امضا جمع شده بود. بعد قرار شد که روز سه‌شنبه این طرح در مجلس مطرح شود. آن دوستی که قرار بود امضاها را جمع کند و به اداره قوانین بدهد، توضیح داد من همینطور که امضاها را جمع می‌کردم یکی از نمایندگان طیف اقلیت آمد و شروع کرد به دعوا کردن که اصلا آقای جلالی کی بوده که رفته مذاکره کرده و به ایشان چه ربطی دارد و این چیست که شما دارید امضا می‌کنید؟

× این نماینده از طرف شما چه کسی بود؟

آقای حقیقت‌پور بودند که نهایتا بین ایشان و آن نماینده اقلیت دعوا می‌شود و آقای ابوترابی‌فرد برای اینکه دعوا خاتمه پیدا کند می‌آیند و طرح و امضاها را از آقای حقیقت‌‍پور می‌گیرند و می‌روند. آقای لاریجانی روز دوشنبه ساوه بودند و وقتی برگشتند با من تماس گرفتند که طرح چه شد و من گفتم که آن را برای جمع کردن امضا به آقای حقیقت‌پور داده بودیم و نهایتا این اتفاق افتاد. آقای دکتر لاریجانی هم خیلی ناراحت شد و گفت من سپرده بودم دست شما و باید پیگیری می‌کردید. بعد گفت شما صبح زود مجلس باشید و اداره قوانین را هم بسیج کردیم و از ساعت شش مجلس بودیم و ساعت هفت و نیم توانستیم آقای ابوترابی‌فرد را پیدا کنیم و من و ایشان و آقای دکتر لاریجانی همان موقع جلسه گذاشتیم. این روز سه شنبه هفته دوم بود. همانجا آقای ابوترابی‌فرد گفتند که من فکر می‌کنم که دو سوم آرا را نداریم و باید با دوستان مذاکره کنیم که آنها هم مشارکت کنند. آقای دکتر لاریجانی پذیرفت و گفتند که شما با آقای زاکانی ساعت یازده دفتر من باشید که بنشینیم و صحبت کنیم. نهایتا این جلسه به تاخیر افتاد و ساعت یک پیش آقای لاریجانی رفتیم.

× در آن جلسه چه کسانی بودند و آیا دستور کار را از قبل هماهنگ کرده بودید؟

دستور کار را که به آقای زاکانی گفته بودیم و ایشان در جریان بود. در جلسه هم من و آقای دکتر لاریجانی و زاکانی بودیم. آقای دکتر لاریجانی طرح را همانجا خواندند و توضیح دادند و تنها ایرادی که آقای زاکانی آنجا گرفت این بود که چرا در تبصره آورده‌اید که وزیر خارجه باید هر سه ماه یک بار به کمیسیون امنیت ملی گزارش دهد، در صورتی که برجام برای خودش کمیسیون دارد و باید این مجموعه محل رجوع گزارش‌ها باشد. ما استدلال کردیم که کمیسیون برجام یک چیز موقتی است و ما نمی‌توانیم برای یک مجموعه موقت کار کمیسیون دایمی مجلس را تعطیل کنیم. الان اعضای کمیسیون امنیت ملی می‌گویند پس ما در این مجلس چه کاره هستیم ؟ ضمن اینکه گفتیم اصلا شما برای گزارش دادن بودید و اگر می‌خواهید بمانید باید دوباره از مجلس را بگیریم. همینجا منشاء اختلاف دوباره ما شد. قرار شد ایشان شب برود و با دوستانش جلسه بگذارد و ما فردا طرح را در مجلس مطرح کنیم. ما در آن زمان تقریبا هر روز صبح ساعت 7 دوستان فراکسیون را به مجلس فرامی‌خواندیم که این همان ایامی بود که عده‌ای را جلوی مجلس آورده بودند.

× اینجا هم یک توقف داشته باشیم. می‌خواهم قدری درباره همین موضوع تجمع توضیح دهید. چقدر مجلس درگیر این حرکت شده بود و چقدر شما پیگیری کردید که موضوع جمع شود؟

اینها به هر حال آمده بودند تا یک جو روانی خاصی ایجاد کنند. مثلا صبح که نمایندگان از ضلع شرقی می‌خواستند وارد مجلس شوند اینها می‌آمدند و یک دالان باریکی درست می‌کردند و روی سقف و در ماشین‌های نمایندگان که مجبور بودند از بین آنها عبور کنند، می‌کوبیدند و فریاد می‌زدند لعنت بر برجام و هر کسی برجام را تصویب کند خائن است و از این جور حرف‌ها.

× چقدر توانستند فضای روانی نمایندگان را دست بگیرند؟

خیلی موفق نبودند. تلاش رسانه‌ای فوق‌العاده‌ای برای این کار انجام شد اما داخل مجلس هم می‌دیدند که مثلا اینها در بهترین حالت 200-300 نفر بیشتر نیستند و البته با روندی هم طی شده بود اکثر نمایندگان می‌دانستند که چه اتفاقی دارد می‌افتد. حرف واقعی مردم چیست و نظام چکونه عمل کرده است. بنابراین اکثر همکاران ما به این تجمع به چشم آخرین زور جریان مخالف نگاه می‌کرد نه یک اتفاق ویژه.

× شما سعی نکردید موضوع را جمع کنید؟

نه زیاد. خب به شکلی ناراحت بودیم که چرا باید اینگونه برخوردهایی صورت بگیرد اما دیدیم که اینقدر این حرکت رو به اضمحلال است که بهتر است ما توجه‌ای به آن نکنیم. یعنی می‌دانستیم که هیچ پشتوانه‌ای همراه این حرکت نیست و قطعا به صورتی توسط خودشان جمع می‌شود که همینطور هم شد.

× و یک مورد مهم که هنوز خیلی روشن نشده ارتباط این حرکت با داخل مجلس بود.

خب این که مشخص بود. وقتی برخی همکاران ما می‌رفتند بین اینها غذا و هندوانه پخش می‌کردند و برای آنها سخنرانی می‌کردند که روحیه بگیرند و با آنها همان جلوی مجلس جلسه مشورتی می‌گذاشتند،‌ معلوم بود قضیه از کجا آب می‌خورد. به هر حال به مدت یک هفته اینها به شکل سازمانی غذا و خوراک تبلیغاتی دریافت می‌کردند که جلوی مجلس بمانند.

× برگردیم به همان موضوع طرح برجام و تلاش شما برای هماهنگ کردن آن.

در آن جو روانی که مخالفان برجام راه انداخته بودند قرار شد چهارشنبه این طرح در مجلس مطرح شود. چهارشنبه صبح که من داشتم می‌رفتم مجلس ساعت یک ربع به هفت، آقای زاکانی به من زنگ زد و گفت من دیشب رفتم با دوستانم صحبت کردم و آنها قانع نشدند و گفتند باید با آقای دکتر لاریجانی صحبت کنیم و شما هم اگر در جلسه باشید، خوب است. من ساعت نزدیک به هفت بود که رفتم دفتر آقای دکتر لاریجانی که دیدم آقای ابوترابی و آقای دکتر لاریجانی نشسته‌اند و گفتم که آقای زاکانی زنگ زده و چنین مساله‌ای را مطرح کرده است. آقای دکتر لاریجانی استقبال کرد و به اقای ابوترابی گفت که شما بروید قسمت اول جلسه علنی را اداره کنید تا من با این دوستان صحبت کنم و قسمت دوم می‌آیم تا طرح را مطرح کنیم و فوریت آن رای بگیریم. قرار بود ساعت هشت و نیم این دوستان بیایند که ده دقیقه به نه آمدند و جلسه تا بیست دقیقه به یازده ادامه داشت. در آن جلسه آقای دکتر لاریجانی گفت که اگر شما مخالف برجام هستید طرح خودتان را بیاورید. اما اگر فکر می‌کنید باید کشور را از این مرحله عبور دهیم و مشکلات را حل کنیم، یک تیم تشکیل دهید تا مذاکره کنیم.

× این همان جلسه‌ای بود که آقای نبویان گفته بودند من مخالف برجام هستم و جلسه را ترک کرده بودند؟

بله. بعدا هم البته ما همین را گفتیم و ایشان آمد گفت که شما این حرف را زدید تا من را خراب کنید و من رای نیاورم. در آن جلسه وقتی آقای دکتر لاریجانی این بحث را مطرح کردند همان یک نفری که شما نام بردید گفت من طرحی دارم و مخالف برجام هستم. بقیه چنین موضوعی را مطرح نکردند. آقای دکتر لاریجانی هم همان روز گفت که ببینید ما وقت نداریم و فقط سه روز وقت است؛ یکشنبه و دوشنبه و سه شنبه. آنوقت خود آقایان گفتند که روز یکشنبه گزارش برجام خوانده شود‌، دوشنبه فوریت طرح برجام را رای بگیریم و سه شنبه هم استیضاح وزیر راه برگزار شود. حتی می‌گفتند استیضاح را به تاخیر بیاندازید تا روی برجام اثر نگذارد. بعد آقای دکتر لاریجانی گفتند چه کار کنیم و اینها گفتند کمیته تشکیل بدهیم. اعضای آن را هم آقای زاکانی و آقای جلالی تعیین کنند.

× کمیته برای چه؟

برای هماهنگی همین طرح برجام. چون به هر حال ما می‌خواستیم با یک تعاملی جلو برویم. آقای زاکانی همان جلسه وقتی بیرون آمدیم از من پرسید شما چه کسانی هستید؟ گفتم من و آقای حقیقت‌پور و آقای بروجردی هستیم. او هم گفت که خودش به همراه آقایان زارعی و بذرپاش هستند. من به آقای حقیقت‌پور زنگ زدم که همان موقع رئیس دفترش فوت شده بود و فردایش مراسم ترحیم داشت و گفتم بیا که سریع آمد. آقای بروجردی هم که برای عید غدیر در شهرستان برنامه داشت، آن را کنسل کرد و آمد. خودم هم در شاهرود برنامه‌هایم را لغو کردم و قرار شد پنجشنبه ساعت ده صبح جلسه ما شروع شود. همان ساعت آقای دکتر توکلی هم آمدند و گفتند من چون شنیدم شما جلسه دارید آمدم و ما هم استقبال کردیم و اتفاقا حضورشان خیلی مثبت بود. ساعت نزدیک دوازده بود که آقای زاکانی گفت من باید بروم به همدان و سخنرانی دارم. ما اعتراض کردیم که همه ما نماینده شهرستان هستیم و برنامه‌هایمان را به هم زدیم و آمدیم اینجا، آنوقت شما سر همین ساعت جایی در شهرستان قرار برنامه گذاشته‌اید؟ ایشان گفت من می‌روم و هر چه تصویب کنید من قبول دارم. ما جلسه را تا ساعت دو ادامه دادیم و بعد هم بقیه دوستان یکی یکی رفتند. گفتند بقیه جلسه را بگذاریم برای شنبه که من مخالفت کردم. گفتم باید فردا کار را ادامه بدهیم، چون شاید لازم باشد روز شنبه آقای دکتر لاریجانی برخی هماهنگی‌هایی را در سطوح نظام انجام دهند. این درست نیست و روز یکشنبه قرار است طرح وارد دستور شود. بالاخره ما جمعه هم جلسه گذاشتیم که باز هم آقای زاکانی نیامدند و بقیه آمدند. از دو تا پنج بعداز ظهر با هم بحث کردیم و هر جا اینها ابهام داشتند خود آقای دکتر لاریجانی به آنها توضیح دادند.

× بیشترین بحث بر سر چه بود؟

بحث پی‌ام‌دی را مثلا خیلی مطرح می‌کردند. می‌خواستند یک بند وارد طرح کنند و آقای دکتر لاریجانی گفتند که ما به این دلایل همین موضوع را در شورای عالی امنیت ملی تصویب کرده‌ایم و لازم نیست این کار را بکنید.

× قانع می‌شدند؟

نه به راحتی. سر همین موضوع آقای زارعی خیلی بحث کرد و قبول نمی‌کرد. کار به آنجا رسید که ‌اقای لاریجانی گفت من اگر بیایم مصوبه شورای عالی امنیت ملی را بیاورم و نشان شما بدهم دیگر شما بحثتان را تمام می‌کنید؟ یعنی تا این حد کوتاه نمی‌آمدند. حتی حرف آقای دکتر لاریجانی را که گفته بود شورای عالی امنیت ملی مصوبه دارد قبول نمی‌کردند و می‌گفتند آقای دکتر لاریجانی مثلا حرف بی‌پایه‌ و اساسی را می‌زند که فقط اینها را قانع کند.

× پس یعنی به تفاهم نمی‌رسیدید؟

اولش به سختی به تفاهم رسیدیم و این دوستان ما در زبان تائید کردند که طرح را قبول دارند. این را که گفتند من گفتم که حالا پس بیایید طرح را امضا کنید تا سریع بتوانیم کار را جلو ببریم. گفتند ما این کار را نمی‌کنیم. گفتیم چرا؟ گفتند شما دارید توطئه می‌کنید تا گزارش کمیسیون خوانده نشود و قبل از آن طرح را به رای بگذارید. آقای دکتر لاریجانی ناراحت شدند و گفتند خب این چه توطئه‌ای است؟ من سه هفته است که می‌گویم گزارش را بدهیم اما کمیسیون ویژه گزارش خودش را نمی‌دهد. گفتند نه، امشب نشسته‌اند برای گزارش کمیسیون و شما می‌خواهید آبستراکسیون کنید.

× واقعا چنین قصدی نبود؟ چون سر این موضوع هم خیلی بحث شده بود. بعدا هم که گزارش آن پنج نفر بیرون آمد این گمانه تقویت شد که قرار بوده آبستراکسیون کنند.

من این را برای اولین بار می‌گویم. بنا به دلایلی برخی از دوستان ما واقعا قصد نداشتند در آن جلسه شرکت کنند و دلیلش هم همان مسایل داخلی کمیسیون ویژه برجام بود. اما ما به خاطر مصالح برجام و منافع ملی کشور که یک مقطع مهمی را پشت سر می‌گذاشت و مصوبه به تاخیر می‌افتاد و آن تاخیر می‌توانست ضرر زیادی داشته باشد، با دوستان تماس گرفتیم و تقاضا کردیم که در آن جلسه حضور داشته باشند تا گزارش کمیسیون به یک جایی برسد. این حضور هم بر خلاف میل آنها بود. در آن جلسه فقط 8 نفر حاضر شده بودند و خیلی از بندهای گزارش با 4 نفر یا 5 نفر تصویب می‌شد. جلسه تشکیل شد و گزارش را آماده کردند. آقای بذرپاش به من گفتند چرا شما اصرار دارید ما این را امضا کنیم؟ اگر شما گزارش کمیسیون ویژه را فردا خواندید، من پشت تریبون اعلام می‌کنم که ما با این طرح موافقیم. اما فردای آن روز آرا طور دیگری بود و دو فوریت آن رای نیاورد.

× همین رای نیاوردن البته خیلی محل سوال شد. اینکه مجلس به هر حال در مقابل برجام قرار گرفت و این تصویر از مجلس به بیرون مخابره شد. فکر نمی‌کنید در این مقطع ضعیف عمل کردید ؟

نه فکر نمی‌کنم عملکرد ما ضعیف بود. آن دو فوریت نیاز به دو سوم رای مجلس داشت و باز هم اکثریت مجلس به آن رای داده بودند. می‌شد آن دو فوریت رای نیاورد اما یک مقداری بعضی از دوستان ما تعلل کردند و مثلا شانزده نفر که در جلسه حاضر بودند رای ندادند یا برخی هم دیر به مجلس آمدند. برخی هم اتاق عقب صحن داشتند استراحت می‌کردند و این واقعا برای ما تلخ بود که سر یک چنین موضوعی به این مهمی، برخی نمایندگان اینگونه عمل می‌کردند. ما آن دو فوریت را با چهار رای اختلاف باختیم و اگر بعد از آن هم یک تعلل دیگر اتفاق می‌افتاد می‌توانست این باخت نتایج بسیار بدی داشته باشد. به هر حال ببینید که ما سر همین موضوع چقدر کار کردیم و دویدیم و وقت گذذاشتیم اما برخی همکاران ما که در جلسه هم حضور داشتند و موافق ما هم بودند حتی پشت صندلی خودشان نیامدند که رای بدهند. تلخی این قضیه خیلی زیاد است. خب ما مگر در تمام یکی دو دهه اخیر مهمتر از موضوع برجام هم داشته‌ایم؟ بعد برخی اینگونه برخورد می‌کنند.

× دعوای کمیسیون برجام و کمیسیون امنیت ملی از همین مقطع جدی شد؟

تقریبا بله. البته قبل از آن هم بحث‌هایی بود اما بعد از اینکه دو فوریت رای نیاورد قرار شد که طبق آئین‌نامه طرح به کمیسیون ارجاع شود. در این مرحله در هیات رئیسه دعوایی شد بر سر اینکه به کدام کمیسیون ارجاع شود. که آنجا آقای دکتر لاریجانی و قسمت اعظم هیات رئیسه ایستادند که باید طرح به کمیسیون امنیت ملی برود و یک مقداری هم در هیات رئیسه بر سر همین موضوع بداخلاقی شد.

× در کمیسیون امنیت ملی چه کردید؟ چون آنجا هم طرح زیر ضرب پیشنهادهای مکرر منتقدان و مخالفان برجام رفته بود و قبل از جلسه کمیسیون امنیت ملی برخی از نمایندگان اظهارنگرانی‌ می‌کردند.

نهایتا وقتی قرار شد بیاید به کمیسیون امنیت ملی، ما شروع کردیم به هماهنگی با دوستان خودمان و اعضای فراکسیون رهروان که عضو هیات رئیسه بودند. من در یکی از اتاق‌های هیات رئیسه مستقر شدم و با دوستان کمیسیون امنیت ملی به صورت گروه‌های پنج نفره، جلسه گذاشتیم. با هم توافق کردیم که چطور جلو برویم، یعنی یک کار فراکسیونی انجام دادیم. در آن جلسات 20 نفر با همدیگر عهد بستیم که چگونه پیش برویم. لذا آن جلسه موعود در کمیسیون امنیت ملی تشکیل شد که جلسه فوق‌العاده جالبی بود.

× هماهنگی آن طرف چطور بود؟

آن طرف هم با خودشان هماهنگی‌هایی داشتند. هماهنگی آنها هم در همین جلسه مشخص بود. چرا که اینها به یک باره بیش 100 یا 150 پیشنهاد آورده بودند که به نوعی طرح را با این پیشنهادات بمباران کنند و آن را از حالت اصلی خارج کنند. یعنی می‌خواستند طرح آن چیزی بشود که خودشان از اول دنبالش بودند. انصافا هم اگر حتی ده درصد آن پیشنهادات رای می‌آوردند دیگر از طرح اصلی چیزی نمی‌ماند. یعنی اینقدر پیشنهادها زیاد بود و اینقدر ناظر به تحول بنیادین طرح بودند که باید تمام و کمال جلوی آن می‌ایستادیم. جلسه ساعت 2 و ربع شروع شد و ساعت بیست دقیقه به پنج هم تمام شد. در آن جلسه که خیلی حساس بود و آن طرف هم خیلی پر زور آمده بودند، هر پیشنهادی می‌آمد 3 تا ی 4 تا رای می‌آورد، چون ما اصلا به این پیشنهادها رای نمی‌دادیم. این شد که دیدند نمی شود اینطور جلو بروند که یکی از همان همکاران به مجموعه ما توهینی کرد که من چیزی نگفتم. بعد از آن آقای کوچک‌زاده توهین دیگری کرد که اینجا من برافروختم و فکر می‌کنم که شدیدترین دعوای عمرم را همینجا انجام دادم که حتی کار می‌رفت به زد و خورد بکشد.

× مگر چه گفته بود؟ می توانید بازگو کنید؟

ایشان الفاظ بدی استفاده کرد و حرفش این بود که می‌گفت دولت یک چیزی تهیه کرده و داده دست این وکیل‌الدوله‌ها و بقیه ما هم اینجا علاف هستیم. من هم گفتم که شما مواظب حرفتان باشید و شماها قبلا وکیل‌الدوله بودید و البته خیلی از حرف هایی که نمی‌شود در قالب مصاحبه بازگو کرد. یعنی من آنچه که می‌بایست بگویم را آنجا گفتم و آنچنان عصبانی شدم که تا یک هفته عضلات قلبم درد می‌کرد و گرفته بود. بعد از این دعوای شدید دیگر همه آرام نشستند و طرح در کمیسیون تصویب شد و قرار شد هفته بعد به صحن بیاید. اینجا ما شنیدیم که قرار است این نمایندگان آبستراکسیون کنند.

× چقدر این آبستراکسیون جدی بود؟

من نمی‌دانیم. چون ما هم شایعه آن را شنیدیم و برایمان هم قابل پیش‌بینی‌بود اگر این اتفاق می‌افتاد. البته ما پادزهرش را زدیم و همینطور بی‌کار ننشستیم. من شاید خودم با بسیاری از نمایندگان تماس گرفتم و با رابط‌های استانی خودمان هم تماس گرفتیم و‌آنها را فعال کردیم و طوری شد که برخی نمایندگان وقتی به مجلس آمدند می گفتند مثلا از هفت، هشت جا با آنها برای تاکید بر حضور در این جلسه تماس گرفته شده بود. بعد از این روز یکشنبه جلسه پر شوری در مجلس داشتمی و همانجا بحث‌های ما انجام شد و همان روز کلیات تصویب شد. آقای شمخانی با من بعد از تصویب کلیات تماس گرفت که بیایید تا روی جزئیات صحبت کنیم و از هر دو فراکسیون دعوت کردند. از طرف ما آقای بروجردی و بنده بودیم و از طرف فراکسیون دوستان آقای زاکانی و زارعی. چون یکشنبه شب بود ما تا حدود نه شب با هم صحبت کردیم و به چند مورد اصلاحیه رسیدیم.

×چه چیزهایی بودند؟

همان چیزهایی بود که در مجلس مطرح شدند و روی آن آنها رای گرفتند. ما روی همینها در آن جلسه توافق کرده بودیم. قبلا هم توضیح دادم که این روند در تمام ادوار مجلس مرسوم بوده است.

× از کجا اختلافات به جلسه دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی کشید؟

در آن جلسه ساعت نه شب من گفتم که از ساعت شش صبح من تازه از شاهرود رسیدم مجلس و بعد هم مدام در جلسه بودم و دیگر کشش ذهنی ندارم و قرار شد ادامه جلسه فردای آن روز باشد. ظهر فردا دوباره ما یک سری دوستان را در مجلس جمع کردیم و جلسه داشتیم تا اینکه ساعت شش و نیم بعدازظهر دوباره ما از دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی دعوت کردند و ما دوباره به آن جلسه رفتیم. توی آن جلسه بود که دوباره ما بر سر یک سری از اصلاحاتی که دوستان فراکسیون اصولگرایان روی آن اصرار داشتند، کنتاکت پیدا کردیم.

× قصدشان چه بود؟ یعنی در این مقطع چه هدفی دنبال می‌کردند؟

والا قصد داشتند تا به طرح آسیب برسانند و هر طور شده آن را از این مسیر خارج کنند. مثلا هنوز روی پی ام دی اصرار داشتند. یا بحثی مطرح می‌کردند که گام در مقابل گام باشد. آقای دکتر لاریجانی قبل از آن راجع به همین موارد توضیح داده بودند که اینها در جلسات استراتژیک نظام بحث شده. ایشان می‌گفتند که در آن جلسات هم اول نظر خیلی‌ها همین بود اما نهایتا استدلال‌هایی مطرح شد که به نتیجه دیگری رسید و این استدلال‌ها را آقای دکتر لاریجانی در جلساتی با همین دوستان بازگو کردند که چرا آن راه را نباید برویم و راه درستی نیست. باز دوستان در طرح‌هایی که می‌نوشتند همه این موارد را مطرح می‌کردند. یا مسایلی را می‌اوردند که می‌توانست برای طرف مقابل تحریک‌آمیز باشد.

× برگردیم به ادامه داستان همان جلسه دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی.

به هر حال دوباره بحث بالا گرفت و من هم مقداری درگیر شدم. از آن جلسه که بیرون آمدیم به روز سه شنبه رسیدیم که ساعت 7 صبح ما جلسه فراکسیون داشتیم و آنجا آقای دکتر لاریجانی و ابوترابی هم حضور داشتند و بحث مفصلی انجام شد. نهایتا هم آن اتفاقات در صحن افتاد و تابلو در صحن علنی بالا بردند که همه اینها را دیدند و فکر نمی‌کنم کسی بی‌خبر باشد.

× جریان آقای حجازی چه بود که در صحن مجلس به آن شکل مطرح کردند؟

آقای حجازی یک شخصیت کلیدی هستند به لحاظ اینکه ایشان منویات رهبری را به مسئولین منتقل می‌کنند. در این قصه اینکه آیا منتقل کردند و یا نکردند اصلا خبر نداشتم.

× جلسه هم با ایشان نداشتید؟

نه ما هیچ جلسه‌ای با آقای حجازی نداشتیم و همه جلسات با خودمان بود و حداکثر همان جلساتی که با دبیر شورای عالی امنیت ملی داشتیم. انصافا هم آنچه که مقام معظم رهبری فرموده بودند که مجلس خودش تصمیم بگیرد و من هم هیچگونه نقطه‌نظری به مجلس منتقل نمی‌کنم، همین اتفاق افتاد و مجلس مستقل عمل کرد. لذا اینکه اینها آمدند و از آقای حجازی خرج کردند به نظر من جفا به نظام و رهبری بود.

 

 


 
عضو کانال تلگرام خبرگزاری خانه ملت شوید


اشتراک گذاری
تور تابستان ۱۴۰۳
بلیط هواپیما
فرنام صنعت پاکسا
برچسب منتخب
# حمله موشکی به اسرائیل # سید حسن نصرالله # نمازجمعه تهران # جنگ ایران و اسرائیل # سوخو # اس 400
الی گشت
قیمت امروز آهن آلات
نظرسنجی
با توجه به تسلیح رژیم صهیونیستی به سلاح اتمی و حمایت تسلیحاتی و اطلاعاتی آمریکا و ناتو از این رژیم؛ با دستیابی کشورمان به سلاح هسته ای موافقید؟