بازدید 8285

مواجهه حضوري «گرگ هاي زرد» با قربانيان لرزان

کد خبر: ۴۶۳۴۴۵
تاریخ انتشار: ۱۴ دی ۱۳۹۳ - ۱۰:۲۵ 04 January 2015
بارها در کوران حوادث با صحنه هاي تلخ و وحشتناکي رو به رو بوده ام که حتي يادآوري آن ها نيز آزارم مي دهد، اما اين بار قلم هم از نوشتن شرم دارد او هم مانند من از بيان صحنه "مواجهه حضوري گرگ هاي زرد با قربانيان لرزان" اين پرونده در سيرمراحل قضايي بيزار است.

به گزارش خراسان، نمي توانم از پوزخندهاي شيطاني بنويسم که با ديدن "دختران قرباني" بر چهره گرگ هاي زرد ظاهر شد. دختر 22ساله تمام خشمش را در گلو فرياد کرده بود، دستانش مي لرزيد و از يادآوري آنچه بر او گذشته بود وحشت داشت، در حالي که اشک هايش سرازير شده بود، با ديدن "گرگ هاي زرد" فرياد کشيد، حيوان هاي کثيف مرا مي شناسيد، من همان دختري هستم که شما را به همه مقدسات قسم مي دادم که رهايم کنيد، روزگارم را تباه نکنيد، اما تنها با مشت و لگد پاسخم را مي داديد. از روزي که هستي ام را به نابودي کشانديد از تنهايي وحشت دارم، از تاريکي مي ترسم، مي دانيد عذاب روحي يعني چه؟ مي توانيد درک کنيد که چه به روز من آورديد که حالا مجبورم شبي چند قرص اعصاب و روان مصرف کنم...

مي توانيد احساس يک پدر را زماني که با آن وضعيت دهشتناک دخترش را در يکي از ميادين شهر پيدا مي کند، درک کنيد. فقط خدا مي داند چه به روزم آورده ايد، حالا هم تنها خواسته ام از دستگاه عدالت اين است که شما را چند ساعت بر بالاي دار آويزان نگه دارند تا عبرتي براي شيطان صفتاني مانند خودتان شويد! دختر دانشجو وقتي با گشودن عقده هايش کمي آرام گرفت گفت: نمي توانم از آن روز سخني بر زبان بياورم حتي از بيان آن هم ترس دارم. آن شب وقتي سوار خودرو شدم جواني که در صندلي عقب نشسته بود با شنيدن جمله "چقدر هوا سرد است" که از سوي راننده بيان شد، ناگهان سرو بدنم را به زير صندلي فرو برد، نااميدانه تلاش مي کردم تا با پاهايم به شيشه خودرو ضربه بزنم شايد کسي اين صحنه را ببيند اما مشت و لگدي بود که بر پيکرم فرود مي آمد هرچه بيشتر مقاومت مي کردم بيشتر کتک مي خوردم.

آن ها مرا تهديد به قتل مي کردند که يک لحظه زنگ گوشي تلفنم به صدا درآمد، خواستم گوشي را بيرون بياورم که آن ها گوشي ام را گرفتند و سيم کارتش را خارج کردند. دستمال کهنه اي را به دهانم فشار دادند نمي توانستم حرکتي انجام بدهم حدود 40 دقيقه بعد احساس کردم وارد جاده اي خاکي شدند و بعد از آن که چند ساعت مرا مورد آزار قرار دادند در نيمه هاي شب به مشهد بازگرداندند و رهايم کردند... قرباني ديگر هم حال و روز مناسبي نداشت اما از اين که با تلاش پليس و دستورات ويژه دادستان مشهد، گرگ هاي زرد را گرفتار در چنگ عدالت مي ديد، خوشحال بود ، مي گفت: دوست دارم لحظه اعدام آن ها را ببينم تا از وحشتم کاسته شود! کاش قانون اجازه مي داد حتي خودروي آن ها را نيز در مرکز شهر به آتش مي کشيدند... آن روز من از شدت ترس به موجودي "يخ زده" تبديل شده بودم گيج بودم فقط به خاطر دارم که با مشت به شيشه خودرو مي کوبيدم و مشت هاي محکم آنان را بر نقاط مختلف بدنم احساس مي کردم.

اشک مي ريختم، التماس مي کردم آن ها را به حضرت علي اصغر(ع) قسم دادم اما فايده اي نداشت، فقط به خدا توکل مي کردم اميدي به زنده ماندن نداشتم، آخرين نمازم را زير ضربات مشت ولگد به جا آوردم سرگيجه عجيبي گرفته بودم و تنها صداي تهديد آن ها را مي شنيدم که «حرف نزن سرت را مي بريم!» ضربات وحشتناکي را با لگد و زانو بر پيکرم مي زدند و من فقط دعا مي کردم، دهانم بوي خون مي داد احساس سرماي عجيبي داشتم تمام بدنم مي لرزيد که مرا پس از چند ساعت آزار و اذيت در ميدان تلويزيون انداختند.

تلفن همراهم زنگ مي خورد از عابري پرسيدم اينجا کجاست؟ او که حيران مرا نگاه مي کرد گفت: اينجا ميدان تلويزيون است!پاسخ تلفن را دادم، مادرم بود. دقايقي بعد پدرم هراسان خودش را به من رساند، اما از ديدن آن صحنه شرمگين، فقط نگاهم مي کرد مي دانستم چه آتشي در دلش برپاست، اما او پدر بود و بغضش در گلو ماند... از آن شب تا امروز استرس شديدي دارم تمام بدنم يخ مي شود و از تنهايي هراس دارم، اما اميدوارم که دستگاه قضايي اين حيوانات کثيف را به سزاي اعمالشان برساند.

دانشجوي 19ساله ديگري که طعمه گرگ هاي زرد شده بود در حالي که اشک هايش را پاک مي کرد گفت: هيچ گاه فکر نمي کردم روزي اين انسان نما ها را گرفتار در چنگ قانون ببينم، اما امروز اگرچه همه هستي ام را از دست داده ام خوشحالم که آن ها به مجازات خودشان در اين دنيا خواهند رسيد و ادامه داد: آنها با نام هاي مستعار يکديگر را صدا مي کردند.

وقتي احساس کردم آن ها قصد اذيت مرا دارند گفتم نگه داريد من پياده مي شوم اما وقتي راننده گفت: چقدر هوا سرد است! ناگهان جواني که در صندلي عقب نشسته بود سيلي به صورتم زد و سرم را به زير صندلي کشيد مقاومت مي کردم که بتوانم فرار کنم ولي راننده گفت: چاقو را به پهلويش فرو کن تا بداند با کسي شوخي نداريم! دهانم را گرفته بودند نمي توانستم نفس بکشم از شدت وحشت حتي نمي توانستم جيغ بزنم، خيلي کتکم زدند تا به بيراهه اي در جاده رسيدند.

در تاريکي شب تنها اميدم به خدا بود و التماس مي کردم که زندگي ام را سياه نکنند، اما آن ها عينکم را هم شکستند مي گفتم شما را قسم مي دهم نگذاريد زندگي ام به تباهي کشيده شود. آينده ام نابود مي شود هرچه بخواهيد مي دهم فقط رهايم کنيد و ديگر با آخرين ضربه مشت چيزي نفهميدم... حدود ساعت يک بامداد بود که مرا در شهر رها کردند و گفتند که بايد خلاف جهت خودروي آنها حرکت کنم، اما من چيزي نمي فهميدم به سختي خودم را به منزل رساندم نمي دانم مادرم با ديدن آن وضعيت چه حالي داشت اگرچه از آن شب تاکنون کابوس هاي وحشتناک مي بينم و فرياد کنان از خواب بيدار مي شوم و ...

سابقه خبر

۲ جوان شيطان صفت که با استفاده از يک دستگاه تاکسي زرد رنگ برون شهري، دختران جوان را به جاده فريمان مي کشاندند و آنان را مورد آزار و اذيت هاي به عنف قرار مي دادند با تلاش کارآگاهان اداره جنايي پليس آگاهي خراسان رضوي و صدور دستوراتي از سوي قاضي سيدجواد حسيني هفدهم آذر گذشته در چنگ قانون گرفتار شدند.

 اين دو که به گرگ هاي زرد معروف شدند اولين طعمه خود را نوزدهم آبان گذشته در مشهد ربودند که بلافاصله پس از اعلام گزارش يکي از طعمه ها، دادستان مشهد با صدور دستورات ويژه اي از کارآگاهان پليس خواست تا با بسيج کامل امکانات، اين پرونده را با جديت دنبال کنند.

پس از دستور دادستان و با نظارت سرهنگ بيدمشکي رئيس پليس آگاهي خراسان رضوي گروهي از کارآگاهان زبده اداره جنايي مامور رسيدگي به اين پرونده شدند.

 آنان با کسب دستور از «قاضي حسيني» موفق شدند در مدت کوتاهي عاملان آزار و اذيت دختران را که به گرگ هاي زرد معروف شدند دستگير کنند و به پنجه عدالت بسپارند.
تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
خرید چیلر
فریت بار
اشتراک گذاری
مطالب مرتبط
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۱
در انتظار بررسی: ۱۴
انتشار یافته: ۱۵
وای خدا یا چه قدر خواندن این مطالب دردناک است ...تن کثیف این پست فطرت ها را طعمه ی گرگ های بیابان کنید تا ذره ذره مرگ را بچشند و درد ی را که به جان دختران بی گناه انداخته اند درک کنند ...اعدام کمترین مجازات است...
پاسخ ها
امیر
| Iran, Islamic Republic of |
۱۵:۴۲ - ۱۳۹۳/۱۰/۱۴
شرم بر تویی که منفی دادی ...
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۲۲:۲۹ - ۱۳۹۳/۱۰/۱۴
واقعا شرم بر ان که منفی داده
اعدام برای این حیوونا کمه
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۲۰:۲۷ - ۱۳۹۳/۱۰/۱۴
چرا این سگا تا حالا زنده ان؟ باید اینقدر شکنجه می شدند که نتونن رو پاهاشون وایستن نه اینکه پوزخند بزنن...
اعدام با فجيع ترين روش ممكن. اعدام فوري همه اين آشغالها.
این پنجه عدالت کی میخواد دست بکار بشه.
پاسخ ها
سانتا
| Iran, Islamic Republic of |
۱۳:۳۰ - ۱۳۹۳/۱۰/۱۴
پنجه عدالت نیست،چنگال عدالته.
واقعا متاسفم...
ضمن تقدیر اززحمتکشان نیروی انتظامی به جهت بدام انداختن خیلی سریع این جانیان(حدود یکماه پس ازاولین شکایت) انشاءا....حتما حکم عادلانه صادرواینها به سزای اعمال خودخواهندرسید.ولی اصل مهم پیشگیری ازاین فجایع میباشد که بخشی به خود شهروندان برمیگردد.آیا وقتی بازگشت به منزل بعدازساعت 9شب باشد نیاز به دقت واحتیاط درانتخاب وسیله نقلیه لازم نیست.این وسیله اصلا تابلو تاکسی نداشت فقط رنگش زردبود!!!مسافران اینقدرباید راحت درچنین خودرویی بنشینند؟!!!
چه پنجه ای
زودتر در ملاعام اعدام شن تا دلمون یکم خنک شه
اگه بد حجاب بودن حقشونه
نمیدونین این بد حجابا چه آتیشی به اجتماع میزنن
در غیر اینصورت درسته که خیلی دردناک و غیر قابل درکه بود
ولی جنسیت یه قرارداده
ببینید چه امتحانی بوده که این افراد طعمه این شیطان صفتها بشن
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۰۷:۳۷ - ۱۳۹۳/۱۰/۱۵
فکرت خیلی شیطانی است
یعنی دیگه نمیشه به تاکسی هم اعتماد کرد؟ ...
برچسب منتخب
# حادثه سقوط بالگرد رییس جمهور # سید ابراهیم رئیسی # حسین امیر عبداللهیان # سیدمحمدعلی آل هاشم # مالک رحمتی
وب گردی