شب چهارم محرم
چگونه شجاعت و استواری زینب در راه حق به ثبت رسید؟
مهمترین خصلت آن بانو محبت و عشق وافری است که به ذات احدیت دارد تا بتواند همه کس و همه چیز را در محضر او ذوب کند و حتی خویشتن خویش را هم نبیند. در مقابل ایمان و اعتقاد به خداوند همین بس که همه مصائب را برای او در راه رضای حق تحمل میکند و همه اینها را چون از سوی معبود است، زیبا میبیند.
«تابناک»؛ شب چهارم محرم بنا بر سنت تاریخی، متعلق به طفلان حضرت زینب (س) و ایثار، شجاعت و استقامت این بانوی مجاهد است. بهترین جلوهگاه برای شناخت شخصیت وجودی زینب (س)، همان سفر تاریخی کربلا و مطالعه واقعه عاشورا و به دنبال آن خواندن داستان اسارت آن بزرگوار و همراهان او و چگونگی برخورد با ستمگران زمان است که تاریخ جزییات آن را برای ما نقل کرده است، ولی در بسیاری موارد زندگی این بزرگوار کوتاهی کرده و در بیشترین دوران عمر پرثمر آن بانوی بزرگ اسلام در سکوت مانده است.زینب کبرا وقتی احساس کرد، مسئولیت بزرگ جهاد در راه خدا و پیکار و مبارزه با بی دینان به دوشش آمده است و در این راه باید از مال و منال و شوهر و زندگی و فرزند بگذرد، حتی اگر لازم شود از دادن جان نیز دریغ نکند، با کمال شهامت و فداکاری از خانه و کاشانه و شوهر و زندگی دست میکشد.
گویند به هنگام ازدواج حضرت زینب (سلام الله علیها) با عبدالله ابن جعفر، با توجه به علاقه وافری که میان او و برادرش حسین (علیه السلام) بود، شرط کرد که هرگاه برادرش خواست سفری برود، زینب بتواند به همراه برادر مسافرت کند و عبدالله شرط را پذیرفت.

زمانی که کاروان کربلا، از مدینه حرکت کرد و در مکه فرود آمد، عبدالله جعفر و فرزندانش همراه این کاروان نبودند.
چون حضرت مسلم بن عقیل (ع) با نامه حضرت حسین (ع) ماموریت کوفه یافت، ابتدا به مدینه آمد و در این موقع بود که عبدالله ابن جعفر فهمید که حضرت حسین (ع) برای سفر به عراق مصمم است. بر این اساس، با توجه به شناختی که از بنی امیّه داشت، نامه ای خطاب به آن حضرت نوشت و آن نامه را به همراه فرزندانش (عون و محمد) به مکه فرستاد.
او در نامه نوشته بود: «در رفتن به عراق عجله مکن، از آن میترسم که اگر تو کشته شوی، نور زمین خاموش شود. تو روح هدایت و امید و امیر مومنان هستی»
پاسخ روشن بود و حضرت اباعبدالله (ع) در این طریق مصمم. پس برای آن که عبدالله را از اصرار خود، مبنی بر ممانعت از سفر بازدارد، او را از رویای صادقه خویش، با خبر فرمود: «انّی قد رأیت جدّی رسول الله (ص) فی منامی فأخبرنی باَمرٍ، انا ماضٍّ له / همانا من جدّم رسول الله را در خواب دیدم که مرا به این امر آگاه کرد که من به انجام آن اصرار دارم.»
در این موقع بود که عبدالله جعفر، به پسران خود وصیت کرد تا همراه آن حضرت بروند و در رکاب او بجنگند. آنها پس از حرکت امام حسین از مدینه، در پی کاروان راه افتادند و در منزگاه ذات عرق خدمت امام رسیدند.
محمد با برادر خود تا روز عاشورا، در کنار حضرت اباعبدالله الحسین (ع)، حضور داشت. در بعضی مقاتل آمده که محمد قبل از عون، با اجازه از مولایش به میدان جنگ رفت و در مقابل دشمن چنین رجز خواند؛
«اشکوا الی الله من العدوان
فعال قوم فی الردی عمیان
قد بدلوا معالم القران
و محکم التنزیل و التبیان
از دشمنان به خدا شکایت می کنم، جنگ با مردمی که کورکورانه در گمراهی اند، آنها دستورهای قرآن را رها کردند و آیات و نشانه های آن را فراموش نمودند.»
جنگ سختی با دشمن کرد و ده تن از آنها را کشت و ناگهان «عامر بن نهشل تمیمی» به او حمله کرد و به شهادتش رساند.
سلیمان بن قته، از شاعران شیعه که ظاهرا اولین نفر بوده که در کربلا بر امام حسین علیه السلام، نوحه سرایی کرد، در شهادت محمد، چنین گوید: «همنام پیامبر میان آنها تنها ماند و آنها (دشمن) با شمشیر آبدیده به سراغش آمدند، پس ای دیده من! چون خواستی گریه کنی، سیلاب اشکت را بر او فرو ریز.»
عون در کنار دایی بزرگوارش تا روز عاشورا حاضر بود و آنگاه که اجازه گرفت تا بعد از برادرش به میدان رود، چنین رجز می خواند.
«ان تنکرونی فانا بن جعفر
شهید صدق فی الجنان ازهر
یطیر فیها بجناح اخضر
کفی بهذا شرفا فی المحشر
اگر مرا نمی شناسید، من فرزند جعفر طیارم؛ شهید راستینی که با چهره ای درخشان در بهشت است و با بال های سبز در آنجا پرواز می کند و روز قیامت همین افتخار برای من کافی است.»
سپس در جنگ تن به تن با دشمن آنقدر مبارزه کرد تا 18 تن از پیادگان و چند تن از سواران آنها را کشت که ناگهان با ضربه «عبدالله بن قطبه نبهانی طائی» به شهادت رسید.
منقول است حضرت زینب سلام الله علیها زمانی که هر یک از بنیهاشم علیه السلام به شهادت می رسید به کمک سیدالشهدا(ع) برای تعزیت می آمد، ولی هنگام شهادت این دو بزرگوار پرده خیام را انداخت و از خیمه گاه خارج نشد.
مهمترین خصلت آن بانو، محبت و عشق وافری است که به ذات احدیت دارد تا بتواند همه کس و همه چیز را در محضر او ذوب کند و حتی خویشتن خویش را هم نبیند. در مقابل ایمان و اعتقاد به خداوند همین بس که همه مصائب را برای او در راه رضای حق تحمل میکند و همه اینها را چون از سوی معبود است، زیبا میبیند.
وقتی در کوفه ابن زیاد از او میگوید: «کار خدا را با برادرت چگونه دیدی؟» در جواب میفرماید: «چیزی جز زیبایی ندیدم.» زیرا این حرکت در راستای حق و حقیقت و جاودانگی بود. شهادت یک انسان کامل در نظر اولیای خدا جمیل است نه برای این که جنگ کرده و کشته شده است، بلکه جنگ و قیام برای خدا بوده است. آن گاه که حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) بدن پاره پاره برادر را در گودال قتلگاه مشاهده میکند با تضرع در پیشگاه خدا میگوید: «اللهم تقبل منا هذا القربان.»
گزارش خطا
غیر قابل انتشار: ۱۲
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱۹
پاسخ ها
ناشناس
| ۰۹:۰۷ - ۱۳۹۹/۰۶/۰۵
صدرا
| ۰۳:۳۱ - ۱۴۰۲/۰۴/۳۱
فرق اهل خرد و اهل چاپلوسی و بتپرستی دقیقا همین نکته هست .
اهل خرد از رفتار و کردار ااشخاص الگوشون درسها میگیرند و اهل چاپلوسی و بتپرستی با مجیزگویی و بت درستکردن سعی در سواستفاده از بت دارند .فرقی هم نمیکنه که الگو چه شخصی باشه
مهمترین مشکل مردممون شاید بتسازی باشه .
زبنب؟
خجالت بکشید واقعا.
سریعا تیتر رو اصلاح کنید.
خانه گوشت برنج نان کی ارزان میشود
اگر زینب ع بود این سوالات را می پرسید.
جواب چیست تابناک؟
پاسخ ها
ناشناس
| ۰۰:۱۹ - ۱۴۰۲/۰۴/۳۱
ناشناس
| ۰۷:۳۲ - ۱۴۰۲/۰۴/۳۱
سعید
| ۱۳:۳۳ - ۱۴۰۲/۰۴/۳۱
زینب، عمه ام، سرورم، همه امیدم، زندگی ام، سرورم، شیرزنم. در ازدواج ات دموکراسی را کاملا می توان دید قابل توجه کسانی که 1400 سال پیش اسلام را به سخره می گیرند. آزادی اندیشه زینب همراه حسین شد ولی همسر زینت نه. این یکی آزادی این یعنی دموکراسی که هیچ کچا نمی توان دید.
یزید از ترس زینت کاخش به لرزه افتاد. چرا گه سخنان زینب کبرا همچون علی حق بود و برنده. کجای دنیا می توان چنین زنی یافت در آن زمان بتواند همچون فاطمه سخنرانی کند و دشمنان اسلام را به خاک سیاه بکشاند.
به راستی ما زنان بزرگواری داشته ایم که خوب شناخته نشده اند.
ممنون از مقاله خوبتان
نظرسنجی
آیا به عنوان زن حاضرید با مهریه 14 سکه «بله» را بگویید؟







