بازدید 19325
۱

خانواده‌اي که هفت شهيد در راه وطن داده است

پدري با شجاعت و صبر و متنانتي مثال زدني که در جنگ هم فرزندانش و همسرش را از دست داد. خانه‌اش در اثر اصابت موشک با خاک يکسان شد و خود نيز با 8 سال حضور مستمر در جبهه‌ها سلامتي‌اش را به نظام اسلامي تقديم کرد
کد خبر: ۴۲۳۸۸۰
تاریخ انتشار: ۱۸ مرداد ۱۳۹۳ - ۰۷:۵۶ 09 August 2014
جنگ واژه‌اي است که هر وقت آن را مي‌شنويم يا مي‌بينيم در وجودمان هراسي شعله‌ور مي‌شود نه تنها از ترس کشته شدن بلکه از اينکه جنگ باعث نابودي دستاوردهاي ساليان متمادي انسان مي‌شود و بانک ناامني مي‌باشد و نابودي سرمايه‌گذاري‌‌ها و سوختن فرصت‌ها است جنگ مي‌سوزاند و بذر کينه و نفرت مي‌کارد و به جاي اينکه بروياند و بسازد تخريب مي‌کند. در 8 سال جنگ بين ايران و عراق چه گذشت خيل عظيم شهدا و جانبازان و اسراي عزيز از دست رفتن هزاران کودک و نوجوان و جوان و البته هزار خانه و کاشانه و تاسيسات و... در يک کلام نابودي منابع، آنها که شهيد شدند خانواده در غم از دست دادن فرزند، پدر و يا مادر و حتي همسر ماتم‌زده‌اند. عده‌اي هنوز ترکش‌هاي جنگ در بدنشان جولان مي‌دهد، آنهايي که شيميايي‌اند آرزوي کشيدن نفسي راحت دارند و غيره...

روزنامه مردم‌سالاري در جهت توجه به اين قشر عزيز و ارجمند به ديدار جانبازي دلسوخته و پدري رئوف رفته که همه اين مصيبت‌ها را يک جا تجربه کرده است.

اين عزيز ابوالقاسم کارگر فرد جهرمي نام دارد پدري با شجاعت و صبر و متنانتي مثال زدني که در جنگ هم فرزندانش و همسرش را از دست داد. خانه‌اش در اثر اصابت موشک با خاک يکسان شد و خود نيز با 8 سال حضور مستمر در جبهه‌ها سلامتي‌اش را به نظام اسلامي تقديم کرد و بارها مجروح شده. بهتر است شرح ماجرا را از زبان خودشان بشنويم. ...

از خودتان و شرايط قبل از جنگ بگویيد.


من متولد 1337 صادره از آبادان هستم. سال 1353 وارد ارتش شدم آن زمان 16 سال داشتم و همان وقت ازدواج کردم.

سال 57 زمان وقوع انقلاب اسلامي کجا بوديد؟


من در لشگر 28 سنندج مشغول خدمت بودم.

چه تاريخي به جبهه اعزام شديد در کدام عمليات‌ها و مناطق جنگي حضور داشتيد؟

در سال 1359 همزمان با شروع جنگ از پادگان مهندسي بروجرد به جبهه‌هاي حق عليه باطل اعزام شدم تقريبا در کليه عمليات‌هاي هويزه، حصر آبادان، فتح‌المبين، کربلاي 5 و... حضور داشتم.

چند سال در جبهه حضور داشتيد آيا مجروح هم شديد؟


بله تمام دوران جنگ در جبهه‌ها بودم چندين بار مجروح شدم در عمليات‌هاي حصر آبادان سال 63 در جبهه خرمشهر سال 64 و در مريوان مجروح و از قسمت‌هاي مختلف آسيب‌ديدگي و جراحت شديد پيدا کردم. در عمليات کربلاي 5 هم شيميايي شدم.

از زمان جنگ و هنگامي که خبر بمباران بروجرد را شنيديد برايمان بگویيد؟

دو مرتبه من در منطقه بودم که خبر بمباران بروجرد را شنيديم خوشبختانه بار اول نزديک منزل من نبود اما بار دوم اطراف خانه ما بمباران شد که مرخصي گرفتم و خانواده‌ام را به جاي امني منتقل کردم ولي بار آخر که اين اتفاق افتاد من در منطقه عملياتي کربلاي 5 در سومار مشغول به انجام وظيفه بودم و بيسيم زدند و من آمدم وقتي رسيدم همسرم و فرزندانم به درجه رفيع شهادت نائل شده بودند.

وقتي با صحنه مواجه شديد چه عکس‌العملي نشان داديد چه حسي داشتيد؟


مثل انسان‌هاي رواني شده بودم، کسي که در يک آن کل زندگيش همه هستي (چه مادي و چه معنوي) زن و فرزندانش را از دست بدهد چه انتظاري مي‌توان داشت؟ به مدت دو سال تعادل روحي نداشتم، تمرکزم را از دست داده بودم و از شدت شوک وارد شده دچار فراموشي شده بودم.

شرايط کاري شما بعد از اين اتفاق به چه صورت درآمد؟


زماني که خانواده من در اثر بمباران به شهادت رسيدند به مدت 3، 4ماه نتوانستم سرکار بروم و کسي هم از من سراغي نگرفت، بر اثر تالمات شديد روحي که به من وارد شده بود قادر به ادامه خدمت نشدم و مجبور شدم بازخريدي بنويسم و از ارتش خارج شوم و در آن زمان که من اين کار را کردم طبق قانون و آيين‌نامه رسمي از طريق ارتش مي‌توانستند به مدت 2 سال به من مرخصي بدون حقوق و يا حتي با حقوق بدهند که متاسفانه اين کار صورت نگرفت و با بازخريدي من موافقت شد. در صورتي که اين 2 سال مي‌توانست فرصت خوبي باشد براي من تا کمي دردهايم التيام پيدا کند و بتوانم تصميم درستي بگيرم و به حالت عادي بازگردم. متاسفانه در شرايط بسيار بد روحي من کارم را نيز از دست دادم اما من بعدها از اين آئين‌نامه و بخشنامه آگاه شدم. بعد از 2 سال که به شرايط روحي مناسب‌تري رسيدم تقاضاي بازگشت به خدمت کردم چون من حرفه ديگري بلد نبودم و تمام جواني‌ام و دوران عمرم و حتي سلامتي‌ام در مناطق جنگي و جبهه‌ها گذشته بود اما متاسفانه مورد موافقت قرار نگرفت، از آن زمان تا به حال من مشغول پيگيري و نامه‌نگاري‌ام که هنوز به نتيجه‌اي نرسيدم در ضمن تمامي مدارک مستند وجود دارد.

در آن شرايط دوباره به جبهه برگشتيد؟

نه. شهادت خانواده من مصادف با پايان جنگ و قبول قطعنامه بود.

الان و بعد از 25 سال که از شهادت همه اعضاي خانواده شما مي‌گذرد از شرايط‌تان بگوييد اوضاع چطور است؟

در اين 25 سال من دوباره ازدواج کردم. صاحب فرزند شدم دو دختر و يک پسر دارم و جاي سوخته شهيدانم به لطف خدا برايم سبز شده است. اما مشکلي که براي من بعد از گذشت سال‌ها وجود دارد اين است که با بدني مجروح و آسيب‌ديده از جنگ و بيکاري و حقوق ناچيزي که از بنياد شهيد دريافت مي‌کنم به سختي امرارمعاش مي‌کنم و بيشتر اوقاتم را با کارگري و کشاورزي مي‌گذرانم که ‌آن هم از نظر جسماني قادر نيستم پاهايم، سرم، پرده گوش چپم و ريه‌هايم مجروج موج انفجار هستند.

پس در اين صورت شما جانباز هستيد؟


بله همين طور است.

پرونده جانبازي هم داريد؟

در حال بررسي است. اما آقايان بنياد شهيد مرکز استان(خرم‌آباد) دست‌دست مي‌کنند. متاسفانه علتش هم مشخص نيست، از من پرونده باليني خواستند که به صورت کامل ارائه کردم. مدارک بيمارستان را به صورت اصل خواستند که اصل پرونده‌ها موجود نيست ولي کپي کليه مدارک موجود است البته قابل ذکر است که 30 درصد از شعبه ايثارگران ارتش دريافت کردم که متاسفانه اقدامي از طريق بنياد شهيد نسبت به جانبازي من صورت نمي‌گيرد. (ترتيب اثر داده نشد)

از طريق کدام مرجع پيگيري کرديد؟

از طريق شعبه ايثارگران ارتش سه بار کميسيون پزشکي براي من تشکيل شد و يک درصدي تعيين شد که الان متاسفانه بنياد شهيد قبول نمي‌کند.

چرا تا به حال پرونده جانبازي تشکيل نداده‌ايد؟


با توجه به اعتقاداتم و جهاد في سبيل‌الله ولي اکنون ديگر نمي‌توانم مخارج سنگين زندگي را تامين کنم و اينکه مجروحيت من تشديد شده هزينه‌هاي درمانم زياد شده و شرايط بسيار سخت مرا وادار به پيگيري کرد.

بنياد هزينه درمان و تسهيلات براي جانبازي در اختيار شما قرار مي‌دهد؟


به علت اينکه جانبازي 30 درصد من تاييد نشده است هيچ هزينه‌ درماني دريافت نمي‌کنم.

بنياد شهيد و امور ايثارگران هزينه‌هاي مربوط به بازسازي خانه را پرداخت کردند؟


در آن زمان من مستاجر بودم و هزينه‌اي دريافت نکردم.

تاکنون از طرف بنياد شهيد کسي به کار شما رسيدگي کرده و به ملاقات شما آمده؟


سالي يک بار از خود خانواد‌ه‌هاي شهيد مي‌‌آيند يک شرح حال مي‌گيرند و مي‌رود تا سال آينده، غير از مسوولين کسي نيامده!!

سخن شما با مسوولين چيست؟


ما خانواده شهدا و ايثارگران آدم هاي پرتوقعي نيستيم چون قشري سوخته در جامعه‌مان هستيم فقط با اين همه مجروحيت و ناتواني دستگير ما باشند چون با اين کهولت سن قادر به انجام کار نيستم من انتظار بالايي از مسوولين ندارم در حدي که خانواده من بتواند مخارج روزانه خود را تامين کند و يک حقوق براي خانواده‌ام مقرر کنند باتوجه به اينکه من خدمتم در ارتش بالاي 15 سال است و طبق قانون بايد بازنشسته اعلام مي‌شدم که در حال حاضر هم پيگير اين موضوع هستم و اميدوارم از طريق ارتش مقدس جمهوري اسلامي با بازنشستگي من موافقت شود.

و خواهش من اين است که آيا شهيد با شهيد متفاوت است؟! آيا اينکه به جبهه و جنگ اعزام شوم تا از خاک و کيان و عزت و شرف کشورم دفاع کنم ولي متاسفانه تمام اعضاي خانواده‌ام حتي خانه‌ام را با خاک يکسان شده ببينم آسان است؟! شنيدنش شبيه قصه‌هاست اما اين واقعيت است واقعيتي بسيار تلخ و اگر براي شخص ديگري خداي ناکرده اتفاق بيفتد ملال‌آور نيست؟! خدا نکند اين اتفاق براي هيچ کس در هرگوشه از دنيا اتفاق بيفتد درست شامگاه 30 /12/ 67 شبي که همه بر سفره هفت سين نشسته بودند تا سال تحويل را جشن بگيرند و در محفل گرم و همين خانواده خود عيد را به شادماني بگذارنند من برخاک عزيزانم در ميان خمپاره‌ها، دود و خاکستر نشستم نمي‌دانستم دنبال کدام يک از اين عزيزانم بگردم خدا نصيب هيچ انساني اينگونه مصيبت‌ها را نکند واقعا سخت است. اما دردناکترين بخش قصه اين است که اکنون 25 سال از جنگ مي‌گذرد حالا که دوست همسالان فرزندان شهيد من باعث افتخار و سربلندي خود، خانواده و کشور عزيزمان هستند و اميد پدر و مادر خود و حتي ما هستند. بنده؛ اين وضعيت جسماني و شرح ماجرا بايد به کارگري و کشاورزي در سخت‌ترين وضعيت ممکن به لحاظ جسمي تلاش کنم تا فرزندان ديگري را که خداوند متعال در ازدواج مجددم عنايت فرموده بزرگ کنم با اين همه هزينه و مشکلات که متاسفانه حمايتي مبني بر حقوق اينجانب و فرزندانم که طبق قانون مصوب شده است صورت نمي‌گيرد. اکنون دو فرزند دخترم با وجود داشتن تحصيلات دانشگاهي بيکارند خودم بيکارم و هيچ کاري معيشت ما را تامين کند ندارم پرونده جانبازي بنده با وجود داشتن چهار فقره صورت سانحه مورد تائيد مراکز درماني ترتيب اثر داده نمي‌شود آيا اين است پاسداشت و گراميداشت خون شهدا و جانبازان و فرهنگ مقاومت. هرگاه براي پيگيري به بنياد شهيد مراجعه مي‌کنم مي‌گويند اين شهيدان شما خردسال‌اند! آيا همسرم همه خردسال بود؟! مگر شهيد با شهيد جايگاه متفاوتي دارد مگر غير از اين است که خداوند در قرآن مي‌فرمايد: ولا تحسبن الذين قتلو في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون- البته مپنداريد که شهيدان راه خدا مردند بلکه زنده به حيات ابدي شدند و در نزد خدا متنعم خواهند بود 169 آل عمران

از سال 72 تا سال 93 دنبال اين پرونده‌ام از اين سازمان به آن سازمان از اين اداره به آن اداره با مشتي کاغذ و پوشه (پرونده) و با پاي مجروح و ريه‌هاي شيميايي!!

آخر چرا؟! واقعا شرم ندارد؟! که برخي مسوولان با ما اين چنين برخورد مي‌کنند پرونده‌اي که بيمارستان تائيد مي‌کند به اداره شهرستان که مي‌رود يک کارمند جزء آن را مردود اعلام مي‌کند من درخواستم اين است قدري خود را جاي ما و مشکلات ما بگذاريد آيا اين وضعيت مطلوب شما هست؟! آيا پس از 25 سال فرصتي نشده به ما توجه شود؟! باور کنيد به خانواده‌ها و آسيب ديدگان جنگ ويتنام هم غرامت پرداخت شد و از آنها حمايت و دلجويي شده ولي متاسفانه ما هنوز در پيچ و خم بروکراسي‌ها مانده‌ايم!!(و عجل فرجکم)


تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
خرید چیلر
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
مطالب مرتبط
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۲۰
انتشار یافته: ۱
خدا لعنت کنه کسانیکه رو که از این عزیزان جانباز حمایت نمی کنند
برچسب منتخب
# اسرائیل # توماج صالحی # انتخابات # روز دختر # نمایشگاه کتاب
وب گردی