انتخابات رياستجمهوري در آمريكا به همراه امضاي توافقنامه امنيتي بغداد ـ واشنگتن، آرام گرفتن نسبي عراق و اعلام نظر دولت جديد آمريكا، مبني در پيش گرفتن سياستهاي جديد در موضوع افغانستان، همه را به اين باور رسانده است كه ساكنان هندوكش، روزهاي پر خبري را تجربه خواهند كرد و البته در اين ميان است كه به نظر ميرسد در عرصه منطقهاي نيز شاهد تجربيات تازهاي خواهيم بود؛ تجربياتي كه از عراق به افغانستان رفته و بار ديگر خود را در آنجا نشان خواهد داد.
در اين ميان، تغيير سياست آمريكا در قبال افغانستان ـ كه با روي كار آمدن دولت باراك اوباما، خود را بهتر نشان داد ـ با تغيير در پايگاه اين کشور براي دسترسي به افغانستان، گرفتاري جديدي براي آنها ايجاد شد، تا جايي كه آمريكاييها در وضعيت کنوني، دچار تضادهاي كم و بيش شگفتي درباره آينده خود در افغانستان شدهاند، اما سخنان چندي پيش اوباما در اين زمينه كه ميخواهد نيروهاي بيشتري را به افغانستان راهي كند، با بسته شدن پايگاه آمريكايي «ماناس» در قرقيزستان همزمان شد تا عملا آمريكاييها از تدارك اين تعداد نظامي درمانده شوند.
ناامن شدن راههاي پاكستان به افغانستان و حمله به كاروانهاي تداراكات به وسيله نيروهاي گريز از مركز پاكستاني و به ويژه طالبان، آمريكا و همراهانش در افغانستان را دچار دردسر بزرگي كرده است.
اينكه امروز آمريكاييها توان گسيل نيرو و تداراكات ضروري براي دهها هزار نيروي خود و نيروي خارجي و عضو ناتو در افغانستان را ندارند، ميتواند در استراتژي بلندمدت آنان ـ آنچه اين كشور مبارزه با تروريسم ميخواند ـ اختلال پديد آورد و از اين روست كه در هفتههاي اخير، آمريكا و ديگر كشورهايي كه در افغانستان نيرو دارند، به تكاپو افتادهاند تا سربازان خود را در اين كشور ياري رسانند، به ويژه كه با پايان يافتن زمستان، طالبان خود را براي حملات بهاره آماده ميكنند.
گويا كشورهاي حاضر در افغانستان براي كمك رساندن به نظاميان خود، هر كدام راه جداگانهاي در نظر بگيرند و اين هم به دليل ضعف آمريكاييها براي رساندن تداركات به اين نيروها و يافتن گذرگاهي مشخص به اين منظور است. هر چند روسها گفتهاند كه اجازه انتقال تدارکات از خاك خود را خواهند داد، ناتو و ديگر همراهان آمريكا در افغانستان، نميتوانند زير بار منت روسها براي افغانستان بروند و در مسير امتيازخواهي طرف روس قرار گيرند.
اصولا هيچ راهي براي رساندن تداركات به افغانستان، امنتر و نزديكتر و بهتر از ايران نيست، به گونهاي که مرزهاي طولاني ايران با افغانستان ـ كه از جنوب ناآرام اين كشور آغاز شده و به شمال امن آن ميرسد ـ ظرفيتهاي بسياري براي انتقال تداركات به كشور جنگزده دارد، اما به نظر ميرسد اين راه با همه ويژگيهايش فعلا بسته است و نميتواند به اين آساني بر تداركات آمريكاييها در افغانستان باز شود، اما شايد بتواند نيازهاي متحدان آمريكا را در اين كشور جنگزده برآورده كند تا از اين رهگذر، ايران همچنان سابقه تاريخي خود را كه همان پل پيروزي است، به طرفهاي حاضر يادآوري كند.
هرچند ايران در ماجراي حمله آمريكا به افغانستان در سال 2001 با اين كشور همكاري و عملا ائتلاف شمال را براي حمله به استانهاي جنوبي تجهيز و ترغيب كرد، سياستهاي دولت بوش در فرداي حمله افغانستان و نمكنشناسي از نوع آمريكايي آن، ايران را واداشت تا در سياستهاي خود در قبال اين كشور در افغانستان تجديدنظر كند؛ البته همكاري نکردن ايران با اشغالگران و همراهي نکردن با دولت و مردم اين كشور براي بازسازي ويرانيهاي جنگ، داستان جداگانهاي است كه به نظر ميرسد در ماههاي آينده، وارد مرحله تازهاي شود.
چندي پيش، برخي از منابع آگاه غربي در گزارشهاي خود به نقل از ديپلماتهاي فرانسوي، ايتاليايي و همچنين كانادايي گفتند كه آنها در تماسهايي با طرف ايراني، از تهران خواستهاند براي رساندن كمكهاي تداركاتي به نيروهايشان از افغانستان با آنها همكاري شود.
در اين باره بايد گفت، اين خبر نميتواند درست نباشد و چنانكه در جزييات آن آمده است، اين كشورها خواستار استفاده از بندر چابهار براي اين منظور شدهاند. خارج از همه خواستهها و مسائلي كه در حوزه امنيت ملي و سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران قرار ميگيرد، ميتوان گفت كه اين درخواست، ميتواند با سعه صدر بررسي شود، هر چند كشورهاي اروپايي و آمريكايي در سالهاي گذشته، به ويژه در بحث هستهاي ايران و كانادا نيز در بحث حقوق بشر، تحركات خارجي از منطق ديپلماتيك و احترام دوجانبهاي عليه كشورمان داشتهاند، اما به نظر ميرسد اين موقعيت خوبي است تا با استفاده از آن، راه را براي استفاده از فرصتهاي پيش آمده فراهم كرده و با يك تير چندين نشان بزنيم.
تنها تيري كه ما رها خواهيم كرد، دادن راهي امن براي تداركات كشورهاي اروپايي است و در مقابل ميتوانيم علاوه بر بها دادن به بندر چابهار و فعال كردن دوباره آن، از ظرفيتهايي كه در اين مدت ايجاد ميشود، براي ترانزيت كالا به افغانستان نيز استفاده كنيم. تجار و بازرگانان افغان با تغيير رويكرد كشورهاي غربي حاضر در افغانستان از پاكستان به ايران، راه ترانزيت كالايي خود را هم تغيير خواهند داد. هماکنون بندر چابهار نياز به يك رونق ويژه دارد كه اين رونق ميتواند از اين زاويه خود را نشان دهد.
موضوع ديگر در اين زمينه، به فشار بر آمريكا بازميگردد، در حالي كه ايران در يك تعامل ديپلماتيك، اين اجازه را به كشورهاي اروپايي و كانادا ميدهد تا به نظاميان خود در افغانستان از راه خاك ايران تداركات برساند، آمريكاييها همچنان بايد دنبال راههاي ناامن پاكستان و يا خواهش از كشورهاي آسياي مركزي باشند تا شايد بار ديگر اين اجازه به آنها داده شود تا از فضا و يا خاك آنها به اين منظور استفاده شود.
اما عامل ديگري که ميتواند در اين زمينه، قابل توجه باشد، مسأله فشار بر پاكستان است؛ كشوري كه به نظر ميرسد چندان به اصول همسايگي توجه ندارد و چنانكه مشخص است، برخي از طرفهاي سياسي ـ امنيتي در اين كشور به شدت از گروهك تروريستي عبدالمالك ريگي براي ضربه زدن به ايران حمايت ميكنند. ايران بايد با استفاده از اين فرصت، بيشترين فشار را بر پاكستانيها براي حمايت نکردن از اين گروهك و همكاري براي سركوب آنها بياورد؛ هر چند بايد انتظار داشت در صورت توافق ايران و كشورهاي غربي طيفهاي مشخص در پاكستان، ممكن است، اين گروهك را براي ضربه زدن به امنيت ايران بيشتر تقويت كنند كه در اين صورت بايد حجت را بر همسايه شرقي و ناآرام خود تمام و به نحو ديگر با آن تعامل كرد.
به هر حال آنچه مشخص است، ايران ظرفيتهاي بسياري دارد و ميتواند از اين ظرفيتها در چهارچوب منافع ملي خود بهرهبرداري كند. اگر ايران و كشورهاي غربي با هم به توافق برسند، ميتوان از اين راه زهرچشمي هم از همسايه شمالي گرفت كه بارها با كارت ايران به سود خود بهره برده و حتي از فروش برخي از سامانههاي دفاعي به ايران هم خودداري ميكند.
هماکنون تقويت بندر چابهار و اختصاص محور ترانزيت در آن، در ميانه بحران اقتصادي جهان كه تازه در حال رسيدن به ايران است، علاوه بر اشتغالزايي، بار ديگر اين راه تاريخي را زنده كرده و راه را براي استفاده بيشتر كشورهاي آسياي ميانه و افغانستان از آن فراهم كند.