«زن و شوهر حتي اگر نزديكترين رابطه فاميلي را داشته باشند نسبت به منظومه ادراكات خود تفاوت دارند كه اين در نوع شكلگيري ذهني آنها از فرهنگ و رسوم تاثير زيادي دارد. بنابراين در وقوع قتلهاي خانوادگي كه طرفين با هم نسبت نزديك دارند يا از يك فرهنگ هم هستند نميتواند مانعي محسوب شود» دكتر عزتالله كردميرزا، روانشناس و عضو هيات علمي دانشگاه پيام نوردر تحليل قتلهاي اخير كه باز هم همسركشي را در ذهن پايتخت نشينها پررنگ كرده بر اين نكته تاكيد ميكند.
در نخستين روزهاي زمستان امسال مردي 35 ساله همسرش را به دليل سوءظن به قتل رساند. آنچه در پي ميخوانيد تلاشي براي بررسي نقش سوءظن در قتلهايي است كه عنوان «زنكشي» به خود ميگيرند.
وقتي فردي دست به قتل همسرش ميزند چه اتفاقي درون او رخ داده است. به عبارت ديگر پديده ذهن فردي و اجتماعي ما از كجا نشات ميگيرد؟
خشونت خانوادگي يكي از پديدههايي است كه در سالهاي اخير آمارش بالا رفته.
مانند بسياري از موضوعات ديگر در آسيبهاي اجتماعي آمار دقيقي از اين نوع
قتلها نداريم. مسلم است كه تقريبا ادبيات پژوهشي نشان ميدهد در دنيا نسبت
خشونت خانوادگي 10 به 1 است يعني خانمها بيشتر مورد خشونت قرار ميگيرند.
خشونت ميتواند از سمت همسر يا اعضاي ديگر خانواده باشد و دلايل فردي،
جامعهشناختي يا فرهنگي دارد.
از لحاظ رواني چه اتفاقاتي در ذهن و روان يك مرد ممكن است بيفتد كه منجر به اين حادثه شود؟
اتفاق فردي يا روانشناختي كه چند عامل است: 1- ميتوان به جو رواني متشنج
خانواده اشاره كرد و به نوع روابط هيجاني بين اعضاي خانواده يعني چقدر
ابراز عواطف يا پرخاشگري مثبت يا منفي دارند. وقتي جو هيجاني متشنج باشد
يعني عواطف منفي داشته باشيم 2- وجود زمينههاي اختلال در هريك از طرفين.
برخي از اختلالها دامن ميزند مانند پارانوييد يا روانگسيختگي كه به شرايط
بدگمان هستند و ممكن است شامل بدگماني خودشان باشد و اقدامات خشونتباري
هم داشته باشد. 3- سوءمصرف مواد، مخصوصا مواد محرك كه در واقع ميتواند از
طريق توهم و هذيان مشخص به فرد آسيب برساند.
برخي حوادثي روي دادهاست .گويا عامل اصلي شروع درگيري مرد و
همسرش، سوءظن او به همسرش بوده است. سوءظن چقدر در بروز زن كشي در مردها
نقش دارد؟
سوء ظن چند جور بررسي ميشود. اختلال هذياني كه ميتواند اختلال سوء ذهن و
آسيبرسان باشد. در فكرش هم هست. آدم توهمي كمتر اقدام به قتل ميكند.
هذيان خودبزرگبيني فكر است بدون هيچ سند و چيزي. هذيان گزند و آسيب
نميرساند. فكر ميكنند همه دنبال اين هستند كه ميخواهند به آنها آسيب
برسانند. هذيان عشقي از انواع هذيانهايي است كه ميخواهند محبوب را به دست
بياورند و تمام ذهنشان را پر ميكند. انواع مختلف دارد. هر هذياني منتهي
به قتل آسيب نميشود. بايد در شرايط خاص باشد. يكي از آن شرايط وجود زمينه
مصرف مواد است كه در موارد مختلف آسيب بيشتري رسانده است.
يك نكتهيي هست. مردها در بحث سوءظن به نوعي فرافكني ميكنند، يعني ممكن
است خودشان درگير رابطهيي غير از رابطه خانوادگي خود باشند و بعد آن را به
همسرشان نسبت ميدهند آيا اين نوع سوءظن يا اختلالهاي هذياني را
ميتوانيم ناشي از نوعي فرافكني بدانيم كه منجر به قتل شود؟
نه فرافكني معمولا منتهي به قتل نميشود. فرافكني يك عادت ناپسند در خود
فرد است و اينكه در فرافكني ساختار رواني خودمان را به ديگران نسبت بدهيم.
مكانيزمي كه حالت دفاعي دارد در آن تهاجم نميبينيم چون حتي اگر آگاهانه
باشد چون خودش ميداند ممكن است تا لحظه مرگ نشان ندهد و با آگاهي و عذاب
وجدان همراه است. آدمي كه فرافكني ميكند ساختار رواني آن آسيب ميبيند.
پيش نميآيد كه منجر به قتل بشوند. در ذهن و افكارش مدام در حال كشمكش است.
در اينجا منظور از فرافكني مشخصا به رفتار يك مرد برميگردد به اين معنا كه
ممكن است چون خود مرد رفتار شكننده امنيت داشته باشد و بعد آن را به همسرش
نسبت ميدهد؟
ببينيد وقتي سخن از رفتار هذياني ميشود عوامل ديگري هم در تشديد شرايط نقش
بازي ميكنند. هر هذياني به قتل و آسيب منجر نميشود ولي وقتي در جامعهيي
شاهد رشد مصرف روانگرداني چون شيشه- كه اين ماده آسيبرسان است- هستيم.
حال در كلانشهري كه پتانسيل قوي مصرف شيشه دارد چقدر رفتارها به پرخاشگري
منجر ميشود؟ نميشود مسائل رواني آسيبرساني چون شيشه را جدا از مسائل
اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي دانست كه مجموعه فشاري به فرد وارد ميكنند.
شرايط اجتماعي به سمتي رفته است كه كنترل و نظارت اجتماعي پايين آمده مثلا
زماني بود كه وقتي زن ميخواست بيرون برود محدوديت داشت اصلا جامعه به او
اجازه نميداد اما الان شعاع حركتي زن به اندازه جهان است.
اين ميتواند در جايي كه روابط خانوادگي سست و ضعيف است ايجاد مشكل
كند و عدم امنيت مرد را زير سوال ببرد و حتي تشديد كند. مرد فكر ميكند
اگر همسرش سرد است پس سرش جاي ديگر گرم شده است. اساسا زماني كه كسي به
ديگري اتهام خيانت ميزند ذهن خودش هم درگير ارتكاب خيانت است.
در پديد آمدن خيانت و به وجود آمدن ذهنيت آن سند واقعي دخالت دارد. يا
اختلال فكري در صورتي كه سند واقعي وجود دارد بازهم منتهي به قتل آدمها
نميشود حتي ممكن است به مشاجرات خانوادگي هم نرسد و زن و مرد خودشان مشكل
را حل كنند يعني يا جدا شوند يا بمانند و مساله خود را حل كنند. اين ناشي
از رشد و پختگي و شرايط اجتماعي و فرهنگي در طرف ميشود.
اختلافات فرهنگي و آداب و رسوم چقدر در بروز اين پديده ميتواند نقش داشته باشد؟
وقتي در بستر مناسبي شكل نگرفته باشد. چالش و عدم تفاهم اخلاقي، اقتصادي،
خانوادگي قبل از ازدواج را هم ميتوانيم ازموارد بروز مسائل اينچنيني
بدانيم.
اما بسياري از اين نوع قتلها حتي درون خانوادههايي اتفاق افتاده است كه نسبت فاميلي داشتهاند؟
زن و شوهر شايد فاميل باشند ولي مصون نيستند. زماني است كه در جو هيجاني و
رواني بزرگ شدهاند. منظومه خانوادگي يكي از مسائل مهم در روانشناسي است.
برادر خواهر، 2 خواهر يا 2 برادر كه از يك پدر و مادر هستند اين منظومه را
هركدام با ساختار ذهني خودشان درك ميكنند. زن و شوهر حتي اگر نزديكترين
فاميل هم باشند نسبت به منظومه ادراكات خود را دارند، كه اين در نوع
شكلگيري ذهني آنها از فرهنگ و رسوم تاثير زيادي دارد.
فكر نميكنيد آموزش هاي اجتماعي از طرف ارگانهاي مختلف كارساز باشد؟
يك زماني ميخواهيم اسطورهسازي كنيم از درون اسطورهها يك مفهوم اجتماعي
بيرون بياوريم در ايران ما به اين چارچوب نرسيديم. چيزي كه وجود دارد اين
است كه مسائل فردي، اجتماعي و اقتصادي چنان فشاري را در برخي از اقشار
ايجاد كرده، مديريت فردي و شخصي و رفتاري را از دست دادند و تحت شرايط
استرس آور تكانشي، يكباره خشم به آنها دست ميدهد كه زياد در جامعه
ميبينيم. شيوع آن بيشتر شده است. يك عامل رواني وجود دارد فرهنگي، معنوي و
اجتماعي. هر سه مورد تغيير پيدا كردهاند. طي فرآيند چند ساله نتيجه چند
دهه است. (مثل جنگ و مهاجرت كه تبعات آن را ميبينيم)
بايد جور ديگر به آدم نگاه كنيم هر آدمي يك فرصت است براي مشاركت و ساخت
زندگي و هر آدم تهديدي است براي زندگي. ما در رفتار اجتماعيمان متاسفانه
بهگونهيي برخورد ميكنيم كه آدمها تهديد ميشوند در حالي كه در يك زندگي
اجتماعي بايد به مشاركت دعوت شوند. گسترش چنين رفتاري يعني ايجاد جوي از
بياعتمادي كه خود يك طيفي دارد حداكثر و حداقل. حداقل اينكه در روابط
دوستي به ديگران آسيب ميزند.
امنيت رواني وقتي به خطر بيفتد امنيت اجتماعي را به خطر مياندازد.
بنابراين امنيت رواني يك مولفه است. زيست مطمئن، سرپناه، شكم سير، دغدغه
آخر ماه و نبود نقدينگي، همه در به وجود آمدن اين امنيت رواني نقش دارد.
اين امنيت رواني و آنچه از مولفههاي به وجود آمدن آن نام برديد نظير زيست
مطمئن و... در زن و مرد چگونه اتفاق ميافتد كه منجر به جنايتي چون همسركشي
ميشود؟
زنها بر اساس واقعيتهاي تجربي اقدام به خشونت ميكنند ولي مردها بر اساس
ساختار فكري. زنها در بروز رفتار خشن معمولا يك دليل واقعي دارند (مثلا
عشق به يك نفر ديگر). مردها خطاي فكري بالايي دارند. در ذهنشان خطا مرتكب
ميشوند.
شما چه راه حلي را براي آموزش كنترل خشم پيشنهاد ميكنيد.
خشم خود را كنترل كنند وقتي آموزشهايي به شهروندان بدهيم چه زن و چه مرد
كه بتوانند آموزش كنترل خشم داشته باشند، زيرا ما نديديم و نميدانيم
مواقعي كه بحران پيش ميآيد چگونه كنترل كنيم. دريافت آموزش روانشناختي از
كودكي بايد ارائه شود تا مديريتي در آن به وجود بيايد.
منبع: اعتماد