مرور روزنامه‌های ۲۸ آذر

بالاخره «جمشید» کی بود؟

روزنامه‌ها اخبار انتخاباتی گروه‌های نزدیک به خود و رقبای احتمالی را با شور فراوان منتشر می‌کنند. گنج جدید ایران در بخش انرژی، سیصد نفری که ۶۰ درصد پول کشور را در اختیار دارند و نیز جمشید معروف، اخبار مهم اقتصادی امروز هستند. چند خبر کوتاه و پرحاشیه از ورزش ایران نیز خواندنی هستند.
کد خبر: ۲۹۲۲۴۴
|
۲۸ آذر ۱۳۹۱ - ۱۲:۰۲ 18 December 2012
|
18112 بازدید
|
۴

ائتلاف ۲+۱ و چرایی حضور افراد عضو در آن و نیز آینده حضور اصلاح‌طلبان و طیف نزدیک به دولت نیز مورد توجه و گمانه‌زنی روزنامه‌ها قرار گرفته است. آرمان خبر داده که اصلاح‌طلبان در حال آماده‌سازی مقدمات قانونی یک همایش بزرگ هستند، حال آن که همین روزنامه از زبان عارف، یکی از نامزدهای احتمالی اصلاح‌طلبان، شرایط را برای ورود اصلاح‌طلبان سخت دانسته است.

ورزش ایران: از تنبلی تا شعور و سپس سیلی و ناسزا

روزنامه جوان با آوردن مطلبی درباره علی کریمی، با اشاره به مطالب منتشره از سوی باشگاه بایرن مونیخ خبر داده که اگر علی کریمی تنبل نبود، از سوی باشگاه رئال مادرید جذب می‌شد. در کنار اخبار فوتبالی دیگر، که همواره بخش بسیاری از صفحات ورزشی روزنامه‌ها را از آن خود می‌کند، حواشی زشت والیبال نیز مورد توجه روزنامه‌ها قرار گرفته است. همه ناسزا و سیلی و دعواهای فوتبال به والیال هم سرایت و چهره این ورزش را نیز سیاه کرده است.

افزون بر این، روزنامه‌ها به سخنان یک نماینده مجلس واکنش نشان داده که در مورد مربی تیم کشتی فرنگی، سخنان عجیبی بر زبان آورده است؛ از جمله روزنامه جوان در مطلبی با نام «آقای نماینده! بنا با شعورش نشان لیاقت گرفت» گفت: اقدام محمدبنا در تعطیلی تمرینات و اردو‌های تیم‌ملی کشتی فرنگی هر روز ابعاد تازه‌تری پیدا می‌کند، دیروز سخنگوی فراکسیون ورزش در سخنانی تأمل‌برانگیز گفت که «محمد بنا باید شعور را به کار گرفته و شرایط خاص مملکت را درک کند».

سیدهادی حسینی البته پس از این جمله از مشکلات عدیده مالی فدراسیون‌ها هم گفت، حرف‌های دیگری هم زد که البته تنها برای خودش و برخی از همکاران مجلس نشینش قابل استناد و منطقی بود.

پرسش اینجاست که آیا سخنگوی فراکسیون ورزش مجلس تازه دیروز متوجه شرایط خاص مملکت شده و تا کنون خواب تشریف داشته‌اند؟ چرا حسینی و همکارانش آن روز که هر کدام از اعضای تیم‌های ملی فوتبال به سبب برد نوبرانه یک بر صفر مقابل کره جنوبی بیست میلیون تومان پاداش گرفتند، متوجه نشدند که آقایان باید شعور را به کار بگیرند؟ یا چرا آن روز که خبر رسید ارزی که باید صرف خرید دارو می‌شد در اوج گرانی و بازار سیاه خرج ورود ماشین‌های لوکس و غذای سگ و زین اسب بعضی‌ها شد، این آقا و همکارانش در مجلس مهر سکوت بر لب زدند و چیزی نگفتند؟

گنجی جدید برای ایران

خبر مهم اقتصاد و به ویژه بخش انرژی کشور، خبر کشف ذخایر هیدرات گازی در دریای عمان است. روزنامه جمهوری اسلامی در این باره نوشته است: «ناصر کشاورز مجری طرح اکتشاف منابع هیدرات گازی دریای عمان گفت: بر اساس آخرین پژوهش‌های صورت گرفته در منطقه دریای عمان که از غرب خلیج فارس تا منطقه شرقی کشور محسوب می‌شود، به ذخایر هیدرات گازی دست یافتیم که معادل ذخایر متعارف نفت و گاز کشور است. وی با اشاره به کاهش حجم ذخایر متعارف نفت و گاز در جهان تصریح کرد: اگر چه راهکارهایی برای جایگزینی منابع هیدروکربوری مانند توسعه انرژی‌های تجدیدپذیر از سوی بسیاری از کشور‌ها پیش‌بینی شده است، به دو دلیل عمده نمی‌توان نیاز به ذخایر هیدروکربوری را انکار کرد.
کشاورز ضرورت تامین خوراک واحدهای پتروشیمی و سوخت خودرو‌ها از طریق منابع هیدروکربوری را دو دلیل عمده نیاز کشور‌ها به منابع هیدروکربوری اعلام و افزود: با توجه به دلایل گفته شده و کاهش روزافزون منابع هیدروکربوری در جهان، به این فکر افتادیم تا طرحی به منظور شناسایی منابع نامتعارف نفت و گاز برای تامین نیازهای آتی اجرا شود».

بالاخره «جمشید» کی بود؟

رسالت سرمقاله امروز خود را به تحلیل سخنان احمدی‌نژاد در مورد سیصد بدهکار بانکی اختصاص داده که بنا به نظر رئیس جمهور ۶۰ درصد پول کشور را در دست دارند. تهران امروز هم از زبان مصباحی مقدم، رئیس کمیسیون بودجه مجلس به بررسی سخنان ریس جمهور پرداخته است. اما در این میان، روزنامه ابتکار در مطلبی به معرفی جمشید بسم‌الله شخصیت معروف اقتصاد و دستگاه قضایی کشور پرداخته است.

ابتکار نوشته: «خبر این بود: نرخ ارز را «جمشید بسم الله» تعیین می‌کند». تیتر یک بسیاری از روزنامه‌های سیاسی و غیر سیاسی کشور. نه یک روز و دو روز که چندین روز. مانده بودیم طنز است یا جدی؟ ولی نه، نمی‌تواند جدی باشد».

در ادامه این مطلب آمده است: «با شور و شعف و اشتیاق خودم را به پاساژ افشار، مقر حکومت جمشید ملقب به بسم الله می‌رسانم؛ جایی که روزی جمشید وسط آن حکومت خود را بنا کرده بود و تخت سلطنتش را هواکش پاساژ قرار داده بود. لابد می‌خواسته ریا نشود! شنیدنی بود گفته‌های عوامل و اعوان و انصار و رقبایش در این آشفته بازار ارز. آنجا که گفتند: سر و کله جمشید هم مثل تمام دلال‌های دیگر خیابان فردوسی از ساعت ۱۱ به بعد در پاساژ افشار پیدا می‌شد و کارش را شروع می‌کرد. روشش جالب بود. انگار می‌خواست حراجی راه بیندازد. روی هواکش، وسط پاساژ می‌ایستاد و چوب حراج می‌زد به دلار‌هایش! شاید به همین دلیل برای مسئولین شبهه شده بود و فکر می‌کردند قیمت بازار ارز و تکلیف اقتصاد را این بنده خدا تعیین می‌کرده است. مفتخر شدنش به لقب «جمشید بسم الله» هم شنیدنی است. تکیه کلامش بسم الله بود. یک روایت هم این بود که چون اول هر معامله با بسم الله شروع می‌کرده این لقب را به او دادند».

جمشید آنقدر بزرگ نبود که در بوق و کرنا می‌کنند

نظر همکارانش جالب بود. یکی از دلار فروش‌های خیابان استانبول: «جمشید بسم الله آنقدر هم بزرگ نبود که این روز‌ها در بوق و کرنا می‌کنند؛ اون فقط یک واسطه بود. در مقابل دلاری که می‌فروخت پول می‌گرفت. روشش روش خاصی بود. معرکه می‌گرفت. بعد که گرفتنش همه معرکه‌های پاساژ افشار هم خوابید. هرچند مطمئنم بعد از مدتی دوباره آزاد می‌شود و بازار رنگ و بوی دلالی به خود می‌گیرد». شاید بتوان یکی از نتایج گرفتن جمشید بسم الله را خلوت شدن کوچه منوچهری و حوالی آن دانست، هرچند با گذشت زمان دوباره پاتوق دلالان شده و نمی‌توانند از آن دل بکنند.

تومنی یک قرون دستمزد کسی که اقتصاد را به هم ریخت!

سراغ صرافان خیابان فردوسی رفتم، اگر جمشید بسم‌الله واقعا‌‌ همان جمشیدی باشد که توصیفش کردند، باید آن‌ها هم بشناسندش، همینطور هم بود. یکی از همین صرافان می‌گوید: جمشید آدم ساده‌ای بود. اصلا عددی نبود. کارگر معمولی یکی از صرافی‌ها بود که هیچ وقت رنگ داخل صرافی را هم ندید. صاحبکار قدری داشت که هیچ وقت خودش وارد معرکه نمی‌شد. تا جایی که من در جریانم تومنی یک قرون از صاحبکارش می‌گرفت. روزی دو تا سه میلیون دلار هم برای صاحبکارش می‌فروخت».

وی ظاهرا در جریان کامل زندگی جمشید بود و ادامه داد: «تا جایی که من اطلاع دارم این ماه‌های آخر حقوقش را هم نداده بودند». صاحب‌کار جمشید را هم خوب می‌شناخت. اطلاع دقیقی از او داشت. یا لااقل از گفته‌هایش می‌شد اینجور برداشت کرد.» از دبی جنس قاچاق وارد کشور می‌کند. یک مغازه ۳ میلیارد تومانی هم در بازار افشار دارد که معامله‌های ۳۰۰ میلیارد تومانی درآن انجام می‌دهد». به چند نفری هم که گفتیم جمشید چجوری بازار ارز کشور رو تکان می‌داد و قیمت تعیین می‌کرد‌؟ پوزخند زدند و گفتند:» کی باورش می‌شه جمشید بازار ارز را تکان داده؟ آن‌ هم جمشیدی که کارگر ساده بود؟ ساده‌تر از جمشید نداشتیم، جمشید اصلاً پول نداشت؟ جمشید آنقدر وضعش خراب بود که نمی‌توانست مادر پیر و مریضش رو درمان کنه.» قضیه داشت فیلم هندی می‌شد... .

سقوط سریر هواکشی جمشید در پاساژ افشار

یکی از محاسن مطرح شدن داستان جمشید بسم الله و بین‌المللی شدن و بگیر و ببندهای بعد از آن، سوت و کور شدن بازار دلالی ارز و راکد شدن پاساژ افشار به عنوان مقر دلارفروشان کشور و جایی که در آن به قول دولتی‌ها برای ارز قیمت تعیین می‌کنند، بود؛ جایی که روزی جای سوزن انداختن نبود و دلالانی همچون جمشید بسم الله بر فراز سریر هواکشی، چوب حراج به ارز زدند و شبهه اخلال در اقتصاد کشور به ‌وجود آوردند. وارد پاساژ که شدم ترس برم داشت. نگاه‌ها فرق می‌کرد. دیگر هم همه و داد و فریاد و شلوغی نبود که میان آن گم شوم. تابلوی تابلو شده بودم. سراغ بعضیشان که رفتم از صحبت کردن اکراه داشتند. اجازه ندادند سوال کنم. حالا آن‌ها سوال می‌کردند و من جواب می‌دادم».

از کدام ارگانی؟ به خدا خبرنگارم. کو کارتت؟ اینم کارتم. تازه خیالشان راحت شد. آسوده که شدند، درد دلشان هم باز شد. اینقدر راحت شدند که از سر و کول هم بالا می‌رفتند تا برایم توضیح دهند. پاساژی که تا دو دقیقه پیش گرد مرده روی آن پاشیده بودند یکهو منفجر شد. انگار من شده بودم منجی آن‌ها... فکر کردند آمده‌ام تا مشکل آن‌ها را حل کنم! اینقدر شلوغ کردند که خودشان هم خنده‌شان گرفت. صدای خودشان به خودشان هم نمی‌رسید. به هم تذکر می‌دادند که نوبتی حرف بزنیم تا بفهمد. آن‌ها هم فهمیده بودند که چه معرکه‌ای درست کردند و من داخل این معرکه چجور هاج و واج مانده بودم. شاید هم دلشان برایم سوخته بود. داخل همین هم همه و داد و بیداد بود که گفتند: «دیگر کسی نمانده تا دلار بفروشد، همه را گرفتند، آنهایی هم که ماندند جرأت معامله ندارند». مثل اینکه واقعاً باورشان شده بود آمده‌ام تا دلالی آن‌ها را توجیه کنم و به مشکلشان برسم. فقط داخل این همه داد و فریاد در جواب سوالم گفتند: «جمشید کاره‌ای نبود، امثال جمشید زیاد داریم، جمشید واسطه‌ بود، جمشید را علم کردند، چند هفته است بی‌خود و بی‌جهت یک نفر که دلال ۵ زاری هم در بازار حساب نمی‌شد الکی بزرگ کرده‌اند و می‌گویند این فرد نرخ دلار را در بازار تعیین می‌کرده است! مگر می‌شود؟ شما جمشید را اگر دیده بودید مثل من و همکارانم باور نمی‌کردید». این صرافی‌ها حتی فوت مادر یکی از همکارانشان را هم گردن این اتفاقات و پیگیری‌های مسئولین انداختند. جالب بود برای توجیه بی‌تأثیری‌شان در تعیین نرخ ارز، گفتند: صرافی که تنها ۵۰ میلیارد تومان سرمایه دارد! چگونه می‌تواند نرخ ارز تعیین کن». جالب بود برای اینان ۵۰ میلیارد تومان سرمایه، چیزی به حساب نمی‌آمد. فضای جالبی بود. همه همکاران جمشید سعی در تبرئه او داشتند و فکر می‌کردن من برای صدور رای آمده‌ام، به همین خاطر سعی داشتند تا به من بقبولانند صاحبکارش خیلی پولدار است و هر چه هست زیر سر اوست. در بین هیاهو و هم همه شنیدم که می‌گفتند: مثل جمشید بسم‌الله در بازار زیاد داریم، خود من یک نمونه! اما صاحبکار جمشید خیلی پولدار بود. میزان دلاری که می‌فروخت به قدری زیاد بود که هیچ صرافی در بازار قدرت رقابت با آن را نداشت. اینجا صرافی‌های بزرگ کارگر دارند، کارگران برای آن‌ها دلار و ارز می‌فروشد».

تابناک را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

اشتراک گذاری
تور پاییز ۱۴۰۳ صفحه خبر
بلیط هواپیما
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۴۵
انتشار یافته: ۴
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۲۴ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۸
بعد از این همه کار باز هم که بازار ارز سامان نگرفته است و بر همان روال قبلی می چرخد!
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۲۵ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۸
دلار (و بدبختی مردم) در حال افزایش... حالا مقصر کیه!؟
قاسم
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۸:۱۵ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۹
امروز حقوق بازنشستگی گرفتم هشتصد هزار کمی بیشتراز نیم سکه نمیدانم به اجاره منزل اقساط بانک یا دانشگاه آزاد بدهم مخارج زندگی را چه کنم تازه کلی خرج بیمارستان را مقروض هستم سی و یک سال خدمت کردم نمیدانم چرا با ما چنین کردند چه کسی مقصر است همه مسئولین از خوبی و خوشی و رفاه مردم حرف میزنند آیا جواب خداوند را هم اینچنین می دهند؟ هرگز چنین نیست
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۸:۱۷ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۹
الهم عجل لولیک الفرج
تو رو خدا مسئولین به داد مردم برسند ، مردم بخدا مردم خوبی هستند ، مردم که تا پای جان پای انقلابشون نشستند ، اینو بارها و بارها اثبات کردند ، شما رو به خدا و به حقی که گردنتون هست قسم می دم به داد مردم برسید و فکری برای این گرونی و اقصاد مریض کنید
نظر شما

سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

برچسب منتخب
# قیمت طلا # مذاکره ایران و آمریکا # قیمت سکه # کالابرگ # حقوق بازنشستگان # انفجار بندرعباس
نظرسنجی
توافق نهایی ایران و آمریکا تا چه زمانی انجام می شود؟
الی گشت