گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح امروز
تاریخ انتشار: ۲۴ فروردين ۱۳۹۱ - ۱۰:۰۹ 12 April 2012
کد خبر: ۲۳۷۵۶۳
| ۲۴ فروردين ۱۳۹۱ - ۱۰:۰۹ 12 April 2012
| كيهان
«اسلامبول اول و دوم» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم محمد ايماني است كه در ان ميخوانيد:
ايران و گروه 1+5 پس از 15 ماه مجدداً پاي ميز مذاكره مينشينند. آخرين دور مذاكرات دقيقا 15 ماه پيش (14 و 15 ژانويه 2011-25 و 26 دي 1389) در كاخ چراغان اسلامبول برگزار شد. اكنون پرسش اين است كه غرب با چه تصوري آن مذاكره را به بن بست كشاند و امروز طرفين چه چيزهايي را به عنوان برگ برنده پاي ميز مذاكره آوردهاند؟ همچنين چشم انداز مذاكرات را اين پرسش تعيين ميكند كه در اين 15 ماه چه تغييرات مهمي در عرصه سياست جهاني رخ داده است؟ نيز ميتوان در ابعاد اين پرسش تأمل كرد كه موضوع مذاكره چيست و گفت وگو بايد از كجا و كدام پله آغاز شود؟
1- ايران در مذاكرات ژانويه 2011 در آغاز راه غني سازي 20 درصدي اورانيوم قرار داشت و هنوز نيازمند واردات سوخت 20 درصدي راكتور اتمي تهران براي توليد راديو داروهاي مورد نياز دهها هزار بيمار سرطاني بود. برحسب ظاهر آمريكا و متحدانش همين نياز ايران را به گروگان گرفته بودند اما باطن داستان اين بود كه آنها بار ديگر در مقابل چشم ملت ايران و افكار عمومي جهان آزموده شدند كه آيا قابل اعتماد هستند يا خير؟ غرب حتي آبروي تركيه و برزيل را به بازي گرفت و بر سر مبادله سوخت 5/3 درصدي با سوخت 20 درصدي، خلف وعده كرد به نحوي كه به تعبير رهبر انقلاب، اين دو كشور پيش ملت ايران شرمنده شدند.
ايران با مشاهده اين گروگان گيري و بدعهدي غرب، غني سازي 20 درصدي را آغاز و تا روز مذاكره 40 كيلوگرم اورانيوم 20 درصدي توليد كرد. با اين حال غرب اميدوار بود تشديد فشارها مانع از تداوم كار ايران براي تأمين صفحه سوخت راكتور تهران شود. اما 15 ماه بعد، گزارش رسمي سازمان سيا حاكي از آن است كه حجم اورانيوم 20 درصدي ايران حداقل 2 برابر (80 كيلوگرم) شده و ميزان اورانيوم 5/3 درصد غني سازي شده نيز از مرز 4 هزار كيلوگرم فراتر رفته است. ايران همچنين به موازات افزايش كميت و كيفيت سانتريفيوژهاي خود، بازي ديگري را نيز در اين شطرنج پيچيده هستهاي پيش برده و تأسيسات زيرزميني فردو را در اعماق زمين راهاندازي كرده است.
غرب در همين دوره، از شوراي امنيت سازمان ملل قطع اميد كرده است. آخرين قطعنامه (1929) مربوط به 20 خرداد ماه 1389 يعني 22 ماه پيش است. غرب به دلايل روشن مجبور شد بازي را خارج از سازمان ملل و شوراي امنيت و در شرايط غيرقانوني- غيراجماعي ادامه دهد. در مقابل، اكنون بسياري در دنيا اين تحليل نشريه آمريكايي فيسكال تايمز را تأييد ميكنند كه «ايران سالهاست در عرصه هستهاي اقداماتي را انجام ميدهد كه به مذاق آمريكا خوش نميآيد اما قانوني و جزو حقوق اين كشور است. اين مسئله بارها طي سالهاي آينده نيز از چالشهاي رئيس جمهور آمريكا خواهد بود». هر چه زمان سپري ميشود، بي وزني كفه اتهامات عليه برنامه هستهاي ايران روشن تر ميشود تا آن جا كه حتي آخرين گزارش 16 سرويس اطلاعاتي آمريكا اذعان ميكند هيچ نشانهاي درباره اينكه ايران تصميم به ساخت بمب اتمي گرفته باشد، وجود ندارد. با اين وصف، آمريكا و متحدانش در مقابل يك سؤال اعتراضي، در موضع ضعف بيشتري قرار ميگيرند مبني بر اينكه چرا ايران نبايد برنامه صلح آميز اتمي يا غني سازي 20 درصدي داشته باشد؟
2- طي 15 ماه گذشته، اتفاقات مهمي در منطقه و جهان رخ داده كه اغلب به تضعيف راهبردي موقعيت آمريكا انجاميده است. از جمله؛ الف- تخليه اجباري عراق (ميزبان دور بعدي مذاكرات) پس از 8 سال جنگ پرهزينه و نافرجام. ب- پيروزي بزرگ انقلاب مصر در اسقاط حسني مبارك. ج-شكست پروژه بزرگ آمريكا و اسرائيل و عربستان براي گسيختن حلقه اتصال محور مقاومت در سوريه كه نهايتاً خسارتهاي تعيين كنندهاي به بانيان پروژه وارد خواهد كرد. د- وقوع جنبش تسخير وال استريت و مشابه اروپايي آن كه حتي به سقوط چند دولت انجاميد. ه- بحران اقتصادي كم سابقه در سرمايه داري غرب به موازات افزايش قيمت نفت و بنزين كه دقيقا تأثير تحريمهاي اقتصادي جديد عليه ايران را معكوس كرد. و- برگزاري انتخابات مجلس در ايران با مشاركت 65 درصدي مردم(15درصد افزايش) كه در نوع خود ركورد خيره كنندهاي بود و نشان ميداد يك سال تلاش همه جانبه غرب پس از مذاكرات اسلامبول جهت ايجاد فاصله ميان مردم و حاكميت، اثر وارونه داشته و باعث انگيزش بيشتر افكار عمومي در دفاع از نظام خود شده است. ز- نزديك تر شدن اسرائيل به لبه پرتگاه آن گونه كه مئير داگان رئيس سابق موساد به جروزالم پست گفت: «اسرائيل بر لبه پرتگاه ايستاده است. حاكميت سياسي تل آويو با چالشهاي بسيار بدي روبرو است كه ارتباطي به برنامه اتمي ايران ندارد.»
مجموعه اين حوادث به موازات سقوط قدرت اثرگذاري غرب، باعث افزايش نفوذ و قدرت تأثيرگذاري جمهوري اسلامي در معادلات منطقهاي و جهاني شده است. با اين حال ممكن است غرب، تحريمها را تنها برگ به درد بخور خود تلقي كند. در اين باره نيز به اجمال بايد گفت هر چند تحريمها محدوديتهايي را در پي داشت اما اصالتا براي ايران سازنده بود. در زمينه بنزين به دو تصميم مهم «صرفه جويي» و «توليد و خودكفايي» انجاميد. در حوزه نفتي نيز اولا افزايش قيمت نفت تا حدود زيادي- پيشاپيش- به جبران موضوع تحريم آمد و ثانيا همين امر نيز محرك قوي براي جديت مضاعف در زمينه استراتژي اعلامي از سوي رهبر انقلاب- بايد به نقطهاي برسيم كه اگر روزي خواستيم، شير فروش نفت را ببنديم- خواهد شد. البته لطمات بي سابقه ماجرا به اقتصاد غرب موضوع بحث جداگانهاي است.
3- پرسش مهمي است اين كه غرب پس از 15 ماه، چرا مجبور شده دوباره پاي ميز مذاكره برگردد و حالا كه برمي گردد، موضوع مذاكره چه قدر تفاوت پيدا كرده و مظنّه جديد كدام است؟ همچنين مهم است كه چه كساني و چه چيزهايي را بايد همراه خود به مذاكرات برد و مذاكره را از كجا آغاز كرد؟ آيا مذاكره را بايد درباره غني سازي 5/3 درصد شروع كرد يا 20 درصد؟
خراسان
«آينده طرح کوفي عنان؟» عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سيد محمد اسلامي است كه در آن ميخوانيد:
کوفي عنان، نماينده ويژه سازمان ملل در مورد بحران سوريه، روز گذشته به ايران آمد تا در ديدار با مقامات ايراني، از حمايت آنها از طرح 6 مادهاي اش مطمئن شود.
کوفي عنان تلاش ميکند با طرح 6 مادهاي اش سوريه را از بحران کنوني نجات بدهد. نيروهاي ارتش و تسليحات سنگين را از مناطق شهري و مسکوني دور کند، بين نيروهاي دولتي و شورشيان آتش بس برقرار کند و به امدادرساني براي غيرنظامياني، که در آتش اختلافات ميسوزند، کمک کند. صرف نظر از همه چيز، حضور "مرد صلح در ميدان جنگ"، که محل تعارض منافع گروههاي بين المللي شده، نشانه مثبتي است. هرچند شواهد ديگري نيز نشان ميدهد که، حداقل در شرايط کنوني، گره سوريه با سلاح و مداخله مستقيم يا غيرمستقيم نظامي باز نميشود. به نظر ميرسد ناسزا گوييهاي سياسي مقامات غربي و ترک و عربي، طبل پر صدايي است که همه ميدانند تو خالي است. پيروي از الگوي ليبي براي مداخله در سوريه به دلايل بسياري منتفي به نظر ميرسد. شرايط ليبي و سوريه به لحاظ حقوق بين الملل متفاوت است و براساس نظرات نظريه پردازان اين الگو از جمله پرفسور "رولاند پاريس"، استاد روابط بين الملل دانشگاه اوتاوا، و گرس ايوانس، وزير خارجه سابق استراليا، (۱) غرب از همان راهي که به طرابلس رسيد، نميتواند وارد دمشق شود. سناريوي مداخله مستقيم نظامي، کمافي السابق، کمترين احتمال وقوع را دارد.
ترکيه تنها ساکن «اردوگاه جنگ زده ها»
با اين حال هرچند پيروي از الگوي بالکان کمي محتمل تر است، اما شواهد ديگري نشان ميدهد که اين سناريو نيز با دشواريهاي فراواني همراه است. الگوي بالکان، به زبان ساده، 2 قسمت دارد. الف) ايجاد گذرگاههاي امن (اردوگاههاي مهاجرين جنگ زده؛ ب) افزايش فشار نظامي به دولت مستقر (۲). تاسيس اردوگاههاي مهاجرين در خاک ترکيه و در مرزهاي جنوبي با سوريه، براساس سناريوي بالکان بوده است. با اينکه ترکيه بخش اول اين سناريو را بر عهده گرفته و شروع کرده است، اما شواهد نشان ميدهد شورشياني که در برخي شهرهاي سوريه جنگهاي نامنظم راهانداختهاند به دلايل مختلف نميتوانند بخش دوم را بر عهده گيرند. آنها به لحاظ کارآزموده بودن و برخورداري از تسليحات نظامي بضاعت چنداني ندارند. به علاوه اينکه سوريه جديد در تصور کساني که عليه بشار اسد ميجنگند، با سوريهاي که مشخصا غرب به دنبال آن است، بسيار فاصله دارد. تحليل اخير "موسسه واشنگتن براي سياست در خاور نزديک" (WINEP) نشان ميدهد (۳) که تصميم سازان در آمريکا گروههاي سکولار مخالف بشار اسد، که در خارج از اين کشور هستند، را بر مبارزان مسلحي، که تفکرات سلفي دارند، ترجيح ميدهند. عدم حمايت تسليحاتي آمريکا و غرب از شورشيان مسلح شاهدي بر اين ادعاست. اما ترکيه ابزار بسيار مناسبي براي چانه زنيها در راستاي منافع غرب و آمريکاييها شده است.
طرح عنان، نزديک به واقعيت سوريه
در اين ميان وقايع سوريه، روز به روز، نشان ميدهد که طرح کوفي عنان به واقعيات سوريه نزديک تر است. روزنامه نيويورک تايمز هم 2 روز پيش با انتشار يادداشت: "براي توقف کشتار، با اسد معامله کنيد" اين نظر را تاييد کرده است. (۴) با اين حال ابهامهايي در طرح عنان وجود دارد که مقامات ايراني به درستي به آن اشاره کردهاند و خود او نيز آن را پذيرفته است. براساس گفتههاي سعيد جليلي، دبير شوراي عالي امنيت ملي، ايران معتقد است بايد به دولت سوريه فرصت داد تا براساس قانون اساسي اين کشور، انتخابات پارلماني را به زودي برگزار کند. دکتر جليلي به روشني به کوفي عنان اعلام ميکند که: «راه حل مسئله سوريه بايد مبتني بر ۲ مرحله باشد. در مرحله اول ساز و کاري طراحي شود که گروههاي مسلح ضد دولت و کشورهايي را که با کمکهاي لجستيکي و تسليحاتي درصدد ايجاد منطقه حائل هستند، نيز به توقف خشونت و درگيري و هم چنين برقراري ثبات و امنيت پايبند کند و در مرحله دوم انتخابات آزاد پارلماني بر اساس قانون اساسي اصلاح شده اين کشور در موعد مقرر برگزار و بر اساس آن دولت منتخب برآمده از پارلمان تشکيل شود.» اينچنين دولت آتي سوريه را نمايندگان مردم اين کشور در پارلمان جديد تشکيل خواهند داد. بنابراين همچنان که دکتر صالحي، وزير خارجه کشورمان، گفته است، تا زماني که عنان به همين شيوه عمل کند، ايران نيز حامي او خواهد بود.
جمهوري اسلامي
«تحليل سياسي هفته» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد:
اولين ماه سال 91 نيز به سرعت سپري گشت درحالي كه به علت تأخير دولت در ارائه لايحه بودجه سال 91، بودجه سالجاري هنوز در كميسيونهاي مجلس درحال چكش كاري است تا بتواند به نحوي قابل تصويب شود ولي به نظر ميرسد از آنچنان ايرادات اساسي و ماهوي برخوردار است كه كليات لايحه بودجه براي اولين بار در تاريخ بودجه نويسي كشور توسط كميسيون تلفيق به دليل اشكالات فراوان رد شد هرچند روز بعد با پا در مياني رئيس مجلس و اين توجيه كه "تا آنجا كه ميتوانيد در كميسيون تلفيق و سپس در صحن علني رفع ايراد كنيد"، كليات بودجه به ناچار به تصويب رسيد!
اما اينكه چه اتفاقي افتاد كه رأي اعضاي كميسيون تلفيق به يكباره برگشت و با وجود رد كليات، سرانجام در يك رأيگيري عجيب بر كليات لايحه بودجه مهر تاييد زده شد، همانگونه كه اشاره شد، جالب توجه است.
در جلسه هفته جاري كميسيون تلفيق كه با حضور علي لاريجاني رئيس مجلس برگزار شد، از 56 عضو كميسيون تلفيق 35 نفر حضور يافتند كه در هنگام رأي گيري براي كليات بودجه 6 نفر نيز در اعتراض از جلسه خارج شدند و 20 نماينده از 29 نماينده حاضر در جلسه با كليات لايحه موافقت كردند. درباره علت خروج شش نفر از كميسيون هنگام رأي گيري، خبري منتشر نشده اما براساس قانون جلسه تلفيق با حضور حداقل 28 نفر يعني 50 درصد بعلاوه يك نفر رسميت پيدا ميكند. در واقع جلسه كميسيون در مرز افتادن از رسميت بود. در اين جلسه با وساطت رئيس مجلس كه رد كردن بودجه را به دليل ايرادات وارد به آن در شرايط فعلي به مصلحت كشور نميدانست، كليات به تصويب رسيد و طبعاً از اين پس بودجه بايد در انتظار ورود به جزئيات و سپس طرح در جلسه علني باشد.
در اين هفته رئيس و اعضاي دوره جديد مجمع تشخيص مصلحت نظام با رهبر معظم انقلاب ديدار كردند. در اين ملاقات، حضرت آيتالله خامنهاي مجمع را مظهر خرد جمعي در نظام اسلامي دانسته و تاكيد كردند "بخشي از اساسيترين مسائل كشور در مجمع حل و فصل ميشود كه اين موضوع نشانگر جايگاه بسيار مهم مجمع تشخيص مصلحت نظام است. " ايشان خواستار كمك مجمع به روند حركت رو به جلوي نظام شده و اعضاي آنرا به حضور جدي در جلسات، ارائه نظرات كارشناسي و بررسي دقيق موضوعات فرا خواندند.
از ديگر مسائل مورد بحث در هفته جاري، موضوع محل برگزاري و دستور كار اجلاس گروه 1+5 با ايران بود. در اين باره مسائل حاشيهاي بسياري وجود داشت از جمله محل برگزاري كه سرانجام قرار شد دور اول مذاكرات روز شنبه در اسلامبول و دور دوم در بغداد انجام شود.
موضوع دستور كار نيز مطابق معمول از شگردهاي غرب است كه معمولاً با خواستههاي حداكثري براي تحت فشار قرار دادن طرف مقابل آغاز ميشود و اين بار نيز تعطيلي سايت فردو و پايان دادن به غني سازي 20 درصدي توسط رسانههاي غربي مطرح شد كه ايران نيز متقابلاً با هرگونه پيش شرط و زياده خواهي مخالفت كرد. بنابر اين بايد تا هفته آينده منتظر ماند و ديد كه آيا طرف غربي، عزمي براي حل و فصل موضوع و پذيرش واقعيتها دارد يا نه؟
در بررسي تحولات خارجي هفته، مسائل مربوط به كشورهاي خاورميانه مهمترين رويدادهاي خبري را تشكيل ميدادند.
در مصر، اعلام نامزدي "عمر سليمان"، رئيس سازمان اطلاعات و امنيت رژيم سابق و مهره مورد اعتماد حسني مبارك، خبري مهم و شوك آور بود و فضاي سياسي مصر را وارد مرحله جديدي كرد. سرلشكر عمر سليمان، كه سالها، رئيس مخوفترين سازمان امنيتي رژيم مبارك بود و نقش مؤثر و مستقيمي در سركوب، كشتار و شكنجه مردم مصر و آزاديخواهان اين كشور داشته است، اكنون به جاي اينكه در پاي ميز محاكمه و با شديدترين مجازاتها روبرو باشد، خود را نامزد انتخابات رياست جمهوري مصر كرده و با اين اقدام خود، در واقع انقلاب مردم مصر را به ريشخند و تمسخر گرفته است. عمر سليمان همچنين چندين سال به عنوان دست راست مبارك، نقش مهمي نيز در پيشبرد روند سازش داشته و به اين جهت، مورد وثوق صهيونيستها و آمريكا بوده است.
در مورد خيانت عمر سليمان به مردم مصر و نقش وي در تداوم رژيم مبارك و ايجاد جو خفقان در اين كشور هيچ ترديد و ابهامي وجود ندارد. آنچه مسلم است اين است كه عمر سليمان با پشت گرمي شوراي نظامي حاكم از محاكمه و مجازات گريخته و اكنون جسارت آنرا پيدا كرده است كه خود را به عنوان كانديداي رهبري مردم مصر جا بزند. اين رخداد يكبار ديگر بر اين واقعيت تاكيد ميگذارد كه مردم مصر چارهاي ندارند جز اينكه تكليف خود را با شوراي نظامي حاكم كه عمده اعضا و عوامل آن از دست نشاندگان رژيم مبارك ميباشند، يكسره كنند و تا زماني كه اين اتفاق رخ ندهد، نه تنها انقلاب مردم مصر به مقصد نرسيده بلكه چه بسا همه چيز به نقطه صفر و به زمان و شرايط رژيم گذشته باز گردد.
اين هفته مردم بحرين در ادامه مبارزات ضد ديكتاتوري و حق طلبانه خود بار ديگر به صحنه آمدند و روز جمعه تظاهرات باشكوهي را تحت عنوان "حمايت از عبدالهادي الخواجه" برگزار كردند. الخواجه از مبارزان با سابقه بحريني است كه از مدتها قبل در سياه چال رژيم بحرين زنداني است و از دو ماه قبل نيز در اعتصاب غذا ميباشد. به گفته سخنگوي جنبش آزاديبخش بحرين، وي در اعتراض به ادامه زندان، شكنجه و بدرفتاري دست به اعتصاب غذا زده است.
رسالت
«پيام مهم در پاسخ به پيشنهاد 6 مادهاي عنان» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در آن ميخوانيد:
تهران روز گذشته کانون رايزنيهاي مهمي در خصوص تحولات اخير سوريه بود. کوفي عنان فرستاده ويژه دبيرکل سازمان ملل در امور سوريه با مقامات ايران به رايزني و مشورت پرداخت. صالحي وزير خارجه کشورمان در ديدار با عنان ضمن آرزوي موفقيت براي مأموريت وي، حمايت جمهوري اسلامي ايران را از هرگونه طرح صلح در سوريه مبتني بر تأمين حقوق مشروع مردم در چارچوب اجراي اصلاحات آغاز شده از سوي رئيس جمهور بشار اسد و عدم دخالت خارجي در جهت جنگ افروزي و اختلاف افکني اعلام کرد.
اين مذکرات حاوي 6 پيام مهم براي غربيها و دشمنان ثبات در سوريه در مقابل پيشنهاد 6 مادهاي کوفي عنان بود که برخي از آنها به قرار زير است:
1- بشار اسد خط قرمز ايران است و جمهوري اسلامي به هيچ وجه اجازه سقوط رئيس جمهور قانوني سوريه را نميدهد.
2- هر تغييري در سوريه در چارچوب اصلاحات آغاز شده از سوي رئيس جمهور قانوني اين کشور و زير نظر بشار اسد محتمل است.
3- هر گونه برخورد غير اصولي با موضوع سوريه آثار و تبعات مخربي در فضاي منطقهاي و فرا منطقهاي خواهد داشت.
4- هيچ کس حق ندارد حقوق مشروع مردم سوريه را ناديده بگيرد و بايد فرصت لازم به بشار اسد داده شود تا اصلاحات انجام شود.
5- مداخله خارجي در امور سوريه و ايجاد درگيريهاي مسلحانه از جانب برخي کشورهاي منطقه که به صراحت اعلام کردهاند تا براندازي بشار ايستادهاند بلافاصله بايد قطع شود.
6- راهحل مسئله سوريه، پايبندي همه طرفها به قواعد دموکراسي است.
بيش از يک سال از شروع ناآراميها در کشور سوريه ميگذرد اما برخلاف ساير انقلابهاي منطقه مثل تونس، مصر، ليبي و يمن اين کشور دستخوش تغييرات سياسي جدي نشده است.
اين در حالي است که غرب به اتفاق برخي کشورهاي منطقه از جمله ترکيه و عربستان از کليه امکانات و منابع در اختيار خود استفاده کردند تا بتوانند تحولي سياسي در اين کشور صورت داده و بشار اسد را به زمين بزنند. اما چرا اين اتفاق در سوريه رخ نداده است؟ در پاسخ به اين پرسش ميتوان به برخي تفاوتهاي معادلات کشور سوريه با ساير کشورهايي که در آنها انقلاب رخ داده اشاره کرد:
الف): حوادث سوريه برخلاف اتفاقاتي که در مصر و تونس رخ داد يک انقلاب تمام عيار (Revolution) با تمام لوازم و مقدمات آن نظير بسيج عمومي توده ها، ايدئولوژي مشخص و رهبري نيست بلکه بيشتر حوادث سوريه شبيه يک جنگ داخلي (Civil War) با خواستههايي نظير تجزيه ارضي، خودمختاري و استقلال است که در اين بين چاشني تحريک بيگانگان که به دنبال مطامع و منافع خود در تجزيه سوريه هستند دخيل است. نبردهايي که در شهرهاي درعا، حمص و حماه در جريان است خيلي شبيه غائلههاي اول انقلاب نظير تحرکات دشمن و ضد انقلاب در کردستان، بلوچستان، خلق عرب در خوزستان و غائله ترکمن صحراست که به دنبال تجزيه ارضي و خودمختاري در اوايل انقلاب اسلامي ايران بودند.
ب): سوريه اگر چه ممکن است به لحاظ دموگرافيک و ارتباط آن با ساختار سياسي وضعيتي شبيه کشور بحرين داشته باشد اما يک تفاوت مهم با بحرين دارد و آن اين است که بخشي از اراضي کشور سوريه در اشغال رژيم صهيونيستي است. منطقه تاريخي جولان در جنوب غربي سوريه در استان قنيطره واقع شدهاست. اين بلنديها در سال 1967 در جريان جنگ شش روزه توسط اسرائيل اشغال شد. اسرائيل در سال 1982 اين مناطق را به عنوان بخشي از خاک خود اعلام کرد.
سياست روز
«ابتكارات تازه ايران در شطرنج هستهاي» عنوان يادداشت روز روزنامه سياست روز به قلم سياوش كاوياني است كه در آن ميخوانيد:
با نزديك شدن به زمان انجام مذاكرات ايران و ۱+۵ شاهد تحركات اقتدارگرايانه مقامات سياسي، اقتصادي و نظامي كشورمان در قبال زيادهخواهيهاي آمريكا و ديگر كشورهاي هم پيمان اين كشور در عرصه ديپلماسي جهاني هستيم.
از يك سو وزارت نفت جمهوري اسلامي ايران از قطع صادرات نفت به اسپانيا و يونان و آلمان خبر ميدهد كه البته برخي ديگر از كشورهاي اروپايي در ليست انتظار به سر ميبرند و از سوي ديگر فرماندهان ارشد نظامي خبر از برگزاري رزمايش بزرگ ارتش و سپاه را منتشر ميكنند كه براي نخستين بار پس از پيروزي انقلاب به طور مشترك برگزار خواهد شد.
دبير شوراي عالي امنيت ملي كشورمان هم از ابتكارات جديد ايران در مذاكرات با گروه ۱+۵ كه در استانبول تركيه برگزار خواهد شد خبر ميدهد.
بيش از ۲۰۰ نماينده مجلس نيز با انتشار بيانيهاي حمايت قاطع خود را از تيم مذاكره كننده هستهاي كشورمان در رويارويي با گروه ۱+۵ اعلام كردند.
گرچه در زمان باقي مانده به انجام گفتوگوها اخبار و گزارشهاي نامتعارفي در رسانههاي غربي و به نقل از مقام آگاه درباره اين مذاكرات منتشر شد كه در آنها شرط و شروطي نيز قيد شده بود، اما اين اقدام رسانهاي و تبليغاتي غرب كه براي فضاسنجي داخل ايران و واكنشهاي احتمالي در باره اين زيادهخواهيها منتشر ميشد با موضع قاطع و رد همه اين شروط غير قانوني و غير منطقي با شكست همراه شد.
پس از آن كه ايران قاطعانه خواستههاي غير منطقي غرب را رد كرد رسانههاي عربي سياست ديگري را در پيش گرفتند و از طرح شروط خود كوتاه آمده و در همين زمينه یک روزنامه آمریکایی در گزارشی نوشت که با وجود تمام فشارها و تحریم هایی که روی ایران است، این آمریکا است که خود را برای دادن امتیاز آماده میکند و شرایط را برای تباهی قدرت اعمال فشار واشنگتن آماده میکند.
با توجه به اين كه مطرح كردن درخواست توقف غني سازي اورانيوم و يا درخواست تعطیلی تاسیسات هستهای فردو از سوی آمریکا و متحدان غربی واشنگتن در مذاکره آتی در صلاحيت گروه ۱+۵ نيست و اين از وظايف سازمان بين المللي انرژي اتمي است كه ثابت كند فعاليتهاي هستهاي ايران غيز صلح آميز ميباشد كه تاكنون آژانس به اين نتيجه نرسيده است.
اكنون طرف گفتگو بايد در انتظار ابتكارات تازه ايران در مذاكرات آينده باشد چون به نظر ميرسد كه آمريكت و همپيمانانش هر آنچه كه در چنته داشتهاند در اين چند روز اخير خرج كردهاند و چيزي جز درخواستهاي تكراري و غير اصولي مطرح نخواهند كرد. ۱+۵ مذاكرات سختي را در پيش خواهند داشت، هرچند دراين مذاكرات ايران در مقابل شش كشور قدرت نمايي خواهد كرد اما استدلال و منطق ايران دراين بازي شطرنج باخت سنگيني را براي آمريكا و هم پيمانان او رقم خواهد زد.
تهران امروز
«درمان، نيازمند مديريت جامع» عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم رضا صيادي است كه در آن ميخوانيد:
از همان روزهاي نخستي كه زمزمه هدفمند كردن يارانهها و آزادسازي قيمتها به گوش رسيد، براي خيليها اين سوال پيش آمد كه قيمت دارو و هزينههاي پزشكي چقدر بالا ميرود. هنوز يادمان نرفته كه دولتمردان در همان روزهاي پرالتهاب به مردم اطمينان خاطر دادند و با صراحت اعلام كردند كه در بازار حساس دارو، افزايش قيمت نخواهيم داشت.
روز گذشته اما وزير محترم بهداشت اعلام كرد كه قيمت دارو سال گذشته 9 درصد افزايش داشت و اين وعده را هم داد كه در سال جاري 9 درصد ديگر بر اين آمار افزوده خواهد شد. فرض بر اينكه آمار اعلام شده صحت دارد و جاي هيچ شك و شبههاي باقي نيست، اما آيا تمام هزينههاي درماني شهروندان به خريد دارو مربوط است؟ بهتر بود خانم وزير سرانه هزينه بهداشت و سلامت را هم اعلام ميكرد تا مشخص ميشد پس از هدفمندي يارانهها در حوزه بهداشت و سلامت چقدر دچار تورم بودهايم.
مشاهدات عيني بيشتر شهروندان نشان ميدهد كه هزينه ويزيت پزشكان، هزينههاي جاري بيمارستانها، هزينه عملهاي جراحي و... در مراكز درماني دولتي رشد چشمگير و در مراكز درماني خصوص رشد نجومي داشته است. حالا شما بگوييد هزينه دارو فقط 9 درصد گران شده، اما مگر اين آمار توانسته گرهي از كار مردم در بخش بهداشت و سلامت باز كند؟ وقتي نگاه فرآيندي در حوزه درمان نداشته باشيم و صرفا به دارو متمركز شويم، نتيجهاش همين چرخه غلطي ميشود كه امروز در نظام بهداشت و سلامت كشور شاهدش هستيم.
سياستي كه امروز توسط وزارت بهداشت دنبال ميشود، تنها نتيجهاش ايجاد مشكلات مالي براي داروخانههاست. داروخانههايي كه هزينههايشان همپاي تورم عمومي رشد ميكند، اما ابزاري براي افزايش درآمد ندارند، از سوي ديگر شاهديم كه برخي از پزشكان- با تاكيد بر واژه «برخي» - به محض آنكه زمزمه افزايش قيمت را ميشنوند، نرخ ويزيت خود را تا جايي كه امكان دارد بالا ميبرند و هيچ نهادي هم بر اين موضوع نظارت ندارد.
از اين گذشته، خوب است وزير بهداشت به اين سوال هم پاسخ دهد كه رشد 9 درصدي مربوط به كدام دسته از داروهاست؟ آمارها ميگويند كه اكنون 55 كارخانه فعال در كشور موجود است كه ميتوانند 97درصد نياز دارويي كشور را تامين كنند، اما ناگفته پيداست كه هنوز هم در برخي از حوزههاي خاص، داروهاي خارجي حرف اول را ميزند كه قيمت آنها در همين چند ماه اخير – همزمان با افزايش نرخ ارز- رشدي چشمگير داشته است. سوال اين است كه آيا داروهايي كه اين روزها بدون پوشش بيمه و توسط بخش خصوصي وارد و عرضه ميشود هم تنها 9 درصد رشد داشته يا وزارت بهداشت توان كنترل قيمتها را در بخش واردات نداشته است؟ با اين حساب بيراه نيست اگر بگوييم كه وزارت بهداشت در مجموعه چرخه درمان كشور، تنها حريف داروخانهها ميشود و بس!
در فرهنگ ما ايرانيها خود درماني به يك مهارت عمومي تبديل شده، اصولا هيچ كدام از ما تا وقتي كه زمينگير نشويم سراغي از پزشك و درمانگاه نميگيريم. گويا سياستهاي جديد حوزه درمان كشور نيز طبق همين عادت قديمي ايرانيها تنظيم ميشود. مردمي كه توانايي پرداخت هزينه پزشك و درمانگاه را ندارند، تنها چارهشان مراجعه به داروخانه محل و خريد داروهاي ارزاني است كه خودشان تجويز كردهاند.
فرهيختگان
«جایگاه سوریه در راهبرد منطقهای ایران» عنوان يادداشت روز روزنامه فرهيختگان به قلم آرمین منتظری است كه در آن ميخوانيد:
کوفی عنان نماینده ویژه سازمان ملل متحد در امور سوریه به ایران سفر کرده است تا درخصوص طرح خود درباره برقراری آرامش و ثبات در سوریه با مقامات ایرانی مذاکره کند. سفر دو روزه عنان به ایران و مذاکرات او با رئیسجمهور، دبیر شورای عالی امنیت ملی و وزیر خارجه نشاندهنده جایگاه ویژه ایران درخصوص تحولات سوریه است.
ایران از همان ابتدای ناآرامیها در سوریه ضمن حمایت از خواستههای مردم مبنیبر اجرای اصلاحات در این کشور بر لزوم حفظ حاکمیت ملی در سوریه تاکید کرده و ضمن حمایت از بشار اسد خواستار توقف ناآرامیهای خونین و جلب رضایت مردم شده است. ایران همچنین با تمام قوا با هرگونه مداخله طرف خارجی در امور داخلی سوریه مخالف بوده و تلاش کرده است با رایزنی با دیگر حامیان سوریه نظیر چین و روسیه، مانع از دخالت قدرت خارجی در تحولات داخلی سوریه شود. اما چرا سوریه و تحولات داخلی آن و حفظ ثبات دولت بشار اسد برای ایران مهم است؟
پاسخ نخست به این سوال میتواند این باشد که جایگاه سوریه چه از لحاظ ژئوپلیتیکی و چه از لحاظ نوع حکومتی که در آن قدرت را در دست دارد از یکسو و همچنین قرار داشتن سوریه در خط مقاومت و در جبهه ایران از سوی دیگر، از اهمیت بسیار زیادی برای سیاستهای راهبردی و منطقهای ایران برخوردار است. ایران برنامهای راهبردی را براساس سند چشمانداز در منطقه دنبال میکند که بر این اساس باید در مدت زمانی مشخص به قدرت اول منطقه تبدیل شود و در این مسیر بیثباتی در سوریه و تغییرات نظام سیاسی در این کشور بهگونهای که برخلاف راهبردهای منطقهای تهران باشد، کاملا خلاف امنیت ملی است. در حال حاضر ایران قدرتمندترین حامی سوریه در منطقه است و به جرات میتوان گفت تا بدینجا حمایتهای ایران از سوریه موجب شده است دولت بشار اسد بتواند در برابر فشارهای همهجانبه غرب و بسیاری از کشورهای عربی و همچنین ترکیه مقاومت کند.
اما ایران برای اینکه بتواند به قدرت نخست منطقه تبدیل شود نیاز دارد تا بالانس قدرت در منطقه را از بالانس قدرت آمریکایی اسرائیلی به بالانس قدرت در راستای منافع خود تغییر دهد.
تاکنون ایران با موفقیت توانسته است گسترهای از عراق و لبنان و غرب افغانستان را در بالانس قدرت خود حفظ کند. اما اگر سوریه با چالش سیاسی داخلی مواجه شود و نظام سیاسی سوریه برخلاف منافع و راهبردهای منطقهای ایران تغییر کند، آنگاه ایران شاهد یک حلقه مفقوده در بالانس قدرتی است که طراحی کرده است.
در آنسو نیز غرب و در راس آنها آمریکا و اسرائیل بهشدت در تلاش هستند تا مانع از شکلگیری این بالانس قدرت بهنفع ایران شوند. اعمال فشار این کشورها چه به صورت مستقیم و چه به صورت غیرمستقیم از طریق عواملی نظیر عربستان، قطر و ترکیه علیه بشار اسد نیز در همین راستا قابل تعریف است.
اما شاید این سوال ایجاد شود که ایران چرا به دنبال چرخش بالانس قدرت منطقه به نفع خود است و این بالانس قدرت چه منافعی برای ایران در پی دارد؟ در این خصوص میتوان به سه مورد مهم اشاره کرد؛ اگر ایران بتواند به این مهم دست یابد، قادر خواهد بود قدرتهای جهانی بهخصوص آمریکا را مجبور کند تا از تهدیدهایشان علیه ایران دست بردارند. به دیگر سخن امنیت ملی ایران در پی این بالانس قدرت جدید به نحو مقتضی تثبیت شده و افزایش مییابد.
نکته دوم این است که تبدیل شدن ایران به قدرتی منطقهای که در راس یک بالانس قدرت منطقهای قرار دارد میتواند امنیت داخلی کشور را بیش از پیش تضمین کند و موجب ثبات داخلی نظام سیاسی شود. و اما نکته سوم که از اهمیت بسزایی برخوردار است این است که چنانچه حلقه سوریه در راهبرد منطقهای ایران حفظ شود ایران خواهد توانست بر نواری ژئوپلیتیکی از عراق گرفته تا سوریه و لبنان کنترل و تسلط داشته باشد. نکته جالب توجه در این خصوص این است که این نوار بسیار مهم درست در مرزهای شمالی عربستان واقع شده است. به این ترتیب ایران خواهد توانست حوزه نفوذ خود را در مرزهای شمالی عربستان گسترش دهد و این یعنی درآمد نفتی بیشتر. ایران میتواند با استفاده از نفوذ خود در این منطقه تاثیرگذاری زیادی بر نحوه توزیع درآمدهای نفتی داشته باشد و به راحتی جریان عبور نفت را در کنترل خود داشته باشد. از سوی دیگر کشورهایی نظیر عربستان، بحرین و حتی دیگر کشورهای خلیجفارس که با بحران سیاسی داخلی و اعتراضهای خفته مردمی روبهرو هستند و خطر اعتراضات مردمی را احساس میکنند مجبور خواهند شد تا انعطاف بیشتری در رابطه با سیاستهای منطقهای و خواستههای ایران داشته باشند.
آفرينش
«رويارويي غيرمستقيم با آمريکا» عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن ميخوانيد:
پس از خريد تسليحات 5 ميليارد دلاري توسط عربستان و امارات، اقدام ديگري از سوي آمريکا براي به راه افتادن رقابت تسليحاتي در خليج فارس صورت گرفت. پيشنهاد وزيرخارجه آمريکا به کشورهاي عربي براي خريد سامانه سپرموشکي، بازار اين رقابت را داغ خواهد کرد. اما اين بار هدف مشترک اين رقابت مقابله با حملات احتمالي ايران به کشورهاي منطقه عنوان شده است!.
اين پروژه قصد دارد تا دشمني اعراب با اسرائيل را به دشمني با ايران تبديل نمايد. مسلماً اين اقدام اعراب و استقرار سامانه سپرموشکي با منافع ملي و تواناييهاي بازدارندگي ايران در تضاد خواهد بود و تنشها ميان ما و اعراب را افزايش خواهد داد. برکسي پوشيده نيست که متهم کردن ايران به تلاش براي دست يابي به سلاح هستهاي و خطرناک جلوه دادن ايران به عنوان خطري بزرگ براي جهان، جنبه سياسي دارد. چون اگر امنيت جهاني مدنظر بود، کره شمالي خطري بالفعل و بزرگ تر تلقي ميگردد.
کره شمالي کشوري است که از سلاح هستهاي برخوردار بوده و اظهارات اخير آنها براي پرتاب موشک ماهواره بر به فضا و تهديد جدي کشورها درصورت مداخله در امر اين آزمايش نمونه بارز بالفعل بودن خطرات نظامي اين کشور براي امنيت جهاني است. آيا فعاليتهاي هستهاي ايران که از سوي 16 مرکز اطلاعاتي آمريکا تاييد شده خطري جدي تلقي ميشود که لزوم ايجاد سپردفاع موشکي در ترکيه و خليج فارس را ضروري ميکند!
پس رويکرد ماهم به اين موضوعات بايد سياسي باشد، لذا پافشاري بر رويکردهاي سخت و سرد در روابط خارجي حاصلي براي ما نخواهد داشت. در حال حاضر رابطه ما با کشورهاي حاشيه خليج فارس بسيار کاهش و يا به طور کلي قطع شده است. اين همان هدفي است که آمريکا و اسرائيل به دنبال آن بودهاند.
نبايد اجازه دهيم که تفکر ضد ايراني در بين همسايگان ما شکل بگيرد و در راستاي آن وجهه و اعتبار ما به خطر بيفتد. در وضع فعلي که روابط کشورهاي شوراي همکاري خليج فارس با ايران مناسب نيست، بايستي عواقب ناخوشايند پيروي اين کشورها از سياستهاي آمريکا را به آنها يادآوري کرد.
ايران ميتواند يک طرح امنيت دسته جمعي را به کشورهاي خليج فارس پيشنهاد دهد و با توسعه روابط سياسي خود با اين کشورها از سياست تعامل سازنده استفاده کند. در مقابل اين ايده شايد گفته شود که مشکل اصلي در خليج فارس اين است که کشورهاي شوراي همکاري با طرحها و سياستهاي آمريکا در رابطه با ايران عمل ميکنند و نميتوان با آنها به تنظيم يک راه حل اساسي رسيد. «پس تلاش ايران براي ايجاد تغيير در سياست آمريکا درباره خاورميانه و نوع نگاه به ايران موثرتر خواهد بود.»
اما اين امر زماني رخ ميدهد که ما سطح روابطمان را با دنيا و به خصوص غرب افزايش دهيم. متاسفانه درحال حاضر اگر تمام کشورهاي اروپايي با ما مخالف نباشند، موافق هم نيستند. اين نقطه ضعفي است که آمريکا و اسرائيل تاکنون از آن بهره برده و با تقويت ايران هراسي به دنبال انزواي جهاني ايران بودهاند. هرچند که تغيير سياستهاي آمريکا به سبب نفوذ و لابي صهيونيستي در اين کشور بسيار سخت است اما ما ميتوانيم از ظرفيتهاي ديگر کشورها يا نهادهاي بين المللي استفاده کنيم.
آمريکا هرچقدر هم که قدرتمند باشد، باز هم نميتواند از مخالفتهاي کشورهاي غربي در مورد عملکرد خود به راحتي بگذرد. پس زماني که امکان تاثير گذاري مستقيم بر سياستهاي آمريکا وجود نداردما بايد با افزايش مراودات ديپلماتيک خود به اعتماد سازي در بين دوستان آمريکا بپردازيم و با کارت آنها بازي کنيم. درحال حاضر مذاکرات آتي بهترين فرصت است تا ما ضمن تاکيد بر اهدافمان، روند اعتماد سازي در غرب را پيش گيريم و افکار عمومي جهان را با خود همراه کنيم.
حمايت
«اصل قانونی بودن جرايم و مجازاتها» عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت به قلم حسن رحیمی است كه در آن ميخوانيد:
يكي از اصول اوليه و مسلّم حقوق جزايي كه شرع مقدس اسلام برآن تصريح کرده، «اصل قانوني بودن جرايم و مجازات ها» ويا همان «قاعده قبح عقاب بلا بيان» است واين قاعده از قواعد مسلم نزد فقيهان و اصوليون به شمار ميرود ودرصدد بيان اين معناست كه هيچ مجازاتي بدون وجود قانون قابل تصور نيست. دين اسلام سالها قبل ازتولد مكاتب مختلف در قرآن و احاديث اين قاعده را مورد توصيه موكد قرار داده است. محاكم اسلامي درطول تاريخ با الهام از قرآن وحديث، مانند سوره اسراء آيه 15 ( ماكنا معذبين حتي نبعث رسولا ) سوره طلاق آيه 7 ( لا يكلف ا... نفسا الاما اتها ) حديث رفع، قاعده درء، قاعده قبح عقاب بلا بيان و اصل اباحه واصولي كه ملل اروپايي بعدها به آن دست يافتند را ملاك رسيدگي و صدور حكم قرار ميدادند و لازم به ذكر است قاعده «قبح عقاب بلا بيان» از قواعد مهم شرعي و مترادف فقهي ديني اصل قانوني بودن جرايم و مجازاتهاست.
با تمام اهميتي كه دانشمندان «مكتب كلاسيك» براي اصل قانوني بودن قائل هستند، با اين وصف اين اصل در دوران قديم ناشناخته بود در حقوق دول باستاني، در حقوق رم، در حقوق قرون وسطي و حتي در حقوق دوران رنسانس سوابقي از اين اصل ديده نميشود. بررسي كتب تاريخي حقوق جزا نشان ميدهد، «اصل قانوني بودن جرايم و مجازاتها» تا قبل از دوره رنسانس در نظامهاي كيفري باستان وجود خارجي نداشته و صرفاً در قوانين بابل در برخي امور مجازاتهايي تعيين ميشده كه ميتوان آنرا در نوع خود وبا توجه به شرايط زماني و مكاني آن عصر قابل توجه دانست و در حقوق روم نيز اين اصل به صورت ضعيف مورد توجه قرار گرفته بود ليكن چون فرامين سلطنتي به صورت كلي به مردم و قضات ابلاغ ميشد زمينههاي خود كامگي و استبداد قضايي در برخوردهاي سليقهاي رافراهم ميكرد.
در دوران دادگاههاي كليسايي به صورت خشن و بدون هرگونه وحدت رويهاي مبادرت به اصدار حكم و اجراي مجازات ميكردند وهمين اعمال واكنش دانشمندان و نظريه پردازان قرن هجدهم ميلادي مانند «منتسكيو» در فرانسه، «بنتام» در انگلستان، «بكاريا» در ايتاليا رافراهم آوردتا با كتاب هاو نظريات خود سعي در تنسيق جرم و مجازات، لزوم اعلام قبلي به جامعه و نيز ايجاد تناسب بين جرم و مجازات کنند. در سال 1789 با انقلاب كبير فرانسه آرزوي اين دانشمندان جامه عمل پوشيد و قانونگذار فرانسوي «اصل قانوني بودن جرايم و مجازاتها» را تصويب کرد، اين اصل رفته رفته در ساير كشورها انعكاس يافت و حتي آن را در قوانين اساسي خود جاي دادندو درقوانين جزايي پيش از انقلاب اسلامي نيز كه متأثر از قوانين فرانسه بود، لحاظ شد.
منظور از اين اصل به طور فشرده اين است كه:
1 - هيچ عملي جرم نيست مگر آنكه قبلاً از طرف قانونگذار تعريف شده باشد.
2 - هيچ مجازاتي ممكن نيست مورد حكم قرار گيرد مگر آنكه قبلاً از طرف قانونگذار براي همان جرم وضع شده باشد.
3- هيچ محكمهاي صالح براي رسيدگي به جرمي نيست مگر آنكه قانون، صلاحيت آن محكمه را براي رسيدگي به آن جرم به رسميت شناخته باشد.
4- هيچ حكمي از محكمه صالح عليه متهمي صادر نخواهد شد مگر پس از رسيدگي ومحاكمه، آن هم با شرايط پيشبيني شده در قانون.
با وصف اين تاريخچه وتعريف مختصر، ملاحظه ميشود دين مبين اسلام، سالها قبل از رنسانس وتحولات ناشي از انقلاب كبير فرانسه، در قرآن و احاديث، همانند ساير موارد همواره گوي نو انديشي و ترقي را از ساير تمدنها ربوده و آنرا مورد توصيه موكد قرار داده است. اصل قانوني بودن مجازاتها كه از قواعدي چون قاعده «قبح عقاب بلا بيان» ناشي ميشود، درصدد بيان اين معناست كه هيچ مجازاتي بدون وجود قانون قابل تصور نيست. در نگاهي اجمالي به قوانين مجازات اسلامي ملاحظه ميشود قانونگذار جمهوري اسلامي نيز با الهام از شرع انور اسلام براصل «قانوني بودن جرايم و مجازاتها» اصرار موكد دارد، اين توجه طي اصول، 22، 23، 25، 32، 36، 37، 159، 166و 169 قانون اساسي و مواد 2و11 قانون مجازات اسلامي مبناي قانوني يافته است.
مردم سالاري
«نگرانيهاي مردم ايران» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم محمدحسين روانبخش است كه در آن ميخوانيد:
اين روزها با نگاهي هر چند گذرا به اخبار رسانهها و سايتهاي خبري، يا با حضوري مختصر در اماکن عمومي، به راحتي ميتوان فهميد که دغدغهها و نگرانيهاي اين روزهاي مردم ايران چيست؟ مشکلات اقتصادي ناشي از سوء مديريت دولت و ترس از آينده، ماهها است که فکر و ذهن مردم را پر کرده و کمتر محفل و جمعي است که در آن، اين گونه نگرانيها بازتاب نداشته باشد و درباره آن سخن گفته نشود.
گراني روز به روز کالاها، نرخ ارز و طلا و اثر آن روي قيمت همه چيز، نرخ آينده بنزين، آغاز مرحله جديد طرح هدفمندي يارانهها، حذف بدون ضابطه يارانه نقدي بعضي از هموطنان، تشديد بحران مسکن و اجاره بها و... بخشي از وضعيت نامساعد اقتصادي کشور است که مردم را هر روز بيش از قبل درگير خود ميکند و زندگي را سخت و سخت تر ميکند.
افزايش عجيب قيمت همه کالاها و تورم بي سابقه در حالي است که متاسفانه مسئولان دولتي، نه تنها نميتوانند در اين زمينه اقدام موثري انجام دهند، بلکه سعي ميکنند با انکار گراني، از زير بار مسئوليت هم فرار کنند يا با دادن وعدههاي عجيب مبنيبر اينکه ظرف يکي دو ماه آينده، قيمتها ارزانتر از قبل ميشود، موضوع را به خوبي و خوشي فيصله دهند! نمونه اين نوع برخورد را در طول اين سالها بارها و بارها شاهد بوده ايم و اگر خداي ناکرده، فردي هم از روي سادگي، باور داشته که با اين اقدامات مشکلي حل ميشود، تجربه اين سالها نشان داده که چنين نيست. با اين حال، هنوز هم در بر همان پاشنه ميچرخد. مثلا وزير راه و مسکن، برخلاف تمامي آمارها و اطلاعاتي که وجود دارد، بارها و بارها اعلام کرده که قيمت مسکن افزايش پيدا نکرده است! اما از اين گونه حرفها عجيب تر حرفي است که روز گذشته محمود احمدي نژاد بيان کرده است.
وي که ماههاست اصولا اظهار نظري درباره گراني نميکند ومثل بانک مرکزي فارغ از اين دغدغه هاست، در ابوموسي گفته است: ملت ايران هيچ نگراني از ناحيه تحريف اسامي چون خليج فارس ندارد چراكه نگراني، ناشي از ناتواني و ضعف است كه ملت ايران از اين نقيصه دور هستند.
البته ممکن است منظور ايشان اين باشد که کسي نميتواند نام خليج فارس را عوض کند، اما تحرکات کشورهاي حوزه خليج فارس نگرانيهايي براي مردم ايجاد کرده است. در پاسخ به اين سخن بايد گفت که اتفاقا ملت ايران از آن ناحيه هم نگراني دارد، اما اين روزها که علي الظاهر حرف و حديثي در اين خصوص وجود ندارد، چرا بايد رئيس دولت به جاي پاسخگويي به سوالات و نگرانيهاي روزافزون مردم، از اين حرفها بزند ؟!
مردم منتظر هستند که درباره گراني و ناتواني دولت در بهبود شرايط اقتصادي توضيح بشنوند اما به آنها اعلام ميشود که شما هيچ نگراني از ناحيه تحريف نام خليج فارس نداريد! شايد هم در اين روزها احمدي نژاد ياد زماني افتاده که زير تابلويي با نام جعلي خليج، با سران کشورهاي عربي عکس انداخته بود و هيچوقت نتوانست درباره آن توضيح قانع کنندهاي به مردم بدهد و سعي دارد آن نقيصه را با اين حرفها جبران کند، اما آيا اين روزها وقت جبران آن کارها است ؟!
وقتي دستگاه اجرايي کشور نميتواند تشخيص دهد که نگرانيهاي مردم چيست و اصلا نگرانيهاي مردم را درک نميکند، نميتوان توقع داشت که مشکلات حل شود و نميتوان به مردم اميدواري داد که روزهاي آينده، شايد فرجي حاصل شود! تنها اميدواري اين است که مجلس، مانع از آسيب رساندن بيشتر به مردم شود و به هرطريق ممکن از مردم حمايت کندو نگرانيهاي آنها را کاهش دهد ؛ اين مسئوليت تاريخي بر دوش مجلس است و اگر نتواند يا نخواهد که چنين کند، در تمام تقصيرهاي دولت شريک است.
شرق
«ضعف عملکرد مجلس» عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم حشمتالله فلاحتپيشه است كه در آن ميخوانيد:
تجديد رايگيري درباره لايحه بودجه در كميسيون تلفيق و رايگيري دوباره براي بررسي دوفوريت طرح سوال از رييسجمهور در صحن و در كميسيونهاي مجلس اگرچه غيرمعمول است، اما خلاف قانون نيست و مجلس را زير سوال نخواهد برد. در جريان رايگيري در مورد لايحه بودجه در كميسيون تلفيق، اعضاي اين كميسيون مصلحتگرايانه كليات را تصويب كردند چرا كه لايحه بودجه در حالت عادي هم دير رسيده بود و اگر كليات آن رد ميشد، بررسي آن در صحن علني دچار مشكل ميشد.
بر همين اساس هم بود كه دوباره كميسيون وارد شور شد و به كليات لايحه راي مجدد داد. البته در اين مورد ميتوان گفت كه بخشي از علت آن به اين مساله بازميگردد كه دولت و مجلس نتوانستند نظرات كارشناسي خود را درباره لايحه بودجه به هم نزديك كنند گرچه دليل ديگر آن هم به دير دادن لايحه بودجه از سوي دولت بازميگردد.
بخش ديگر اين مساله هم به نوع نظام سياسي ما و نحوه ارتباط قوه مقننه و مجريه بازميگردد كه نوعي افتراق ميان اين دو نهاد ايجاد كرده است درحالي كه اين مساله در نظامهاي پارلماني به چشم نميخورد چرا كه نمايندگان در قالب حزبي فعاليت ميكنند و با جلسات كارشناسي كه پيش از آن گذاشتهاند جلو اختلافات را ميگيرند.
اما اين در حالي است كه در ايران رابطه ميان مجلس و دولت چندان خوب نيست و اين اختلاف در دولت فعلي به اوج خود رسيده و متاسفانه شاهد هستيم كه بررسي بودجه در اين دولت به امري غيرمتعارف تبديل شده است. در دولتي كه شعار سادهزيستي و صرفهجويي و عدالت ميدهد هميشه ارايه بودجه با تاخير انجام شده است و ضررهاي مادي هنگفتي از اين بابت به كشور وارد كرده و بلاتكليفي و تورم سالهاي عادي را بر بودجه سنواتي بار كرده است.
در مورد دوم هم كه اصلاح آييننامه سوال از رييسجمهور بود 50نماينده بار ديگر درخواست فوريت آن را مطرح كردند چرا كه منشي جلسه روز قبل از آن هنگام رايگيري فقط عنوان آن را ذكر كرد و متن قرائت نشد. از آنجايي كه اين موضوع اهميت خاصي دارد نمايندگان تصميم گرفتند در ماههاي پاياني عمر مجلس هشتم به آن رسيدگي كنند تا اين قانون بتواند عملياتي و اجرايي شود.
همانطور كه مشخص است در جريان سوال از وزير بحث قانع شدن نمايندگان وجود دارد و در اينباره اگر نمايندگان مجلس قانع نشوند ميتوانند مساله راي اعتماد به وزير را مطرح كنند اما در جريان سوال از رييسجمهور از آنجايي كه تجربهاي كه قبل از سال جديد صورت گرفت بينتيجه بود و نوع سوالها و پاسخي كه از سوي رييسجمهوري داده شد مناقشهبرانگيز بود، نمايندگان را بر آن كرد تا اصلاحي روي آييننامه صورت بگيرد و ارزش اين را هم داشت كه روز پيش دوباره دوفوريت آن مطرح شود. اما در مجموع با توجه به دو اتفاق غيرمعمول اخير ميتوان برخي موارد را به عنوان دليل چنين مسايلي ذكر كرد.
نخست عدم مشاركت نمايندگان در كار نمايندگي است كه ناشي از ضعف ساختاري جدياي است كه وجود دارد. چرا كه بيش از 80 درصد زمان نمايندگان در داخل مجلس صرف امور خارج ميشود. نمايندگان در درون مجلس به حدي سرشان شلوغ است كه طراحان و موافقان و مخالفان يك طرح ناچارند يك موضوع را چندينبار مطرح كنند تا اغلب نمايندگان متوجه آن بشوند.
بنابراين به نظر ميرسد در مجلس بايد مكانيزمي شكل بگيرد كه نام آن دسته از نمايندگاني كه راي نميدهند مشخص و مطرح شود. از سوي ديگر ضعفهايي هم در كليت كار مجلس وجود دارد و آن ارايه سخنان و طرحهاي غيركارشناسي و تكراري است كه منجر به ايجاد بيحوصلگي در ميان نمايندگان ميشود كه اين هم ناشي از غيرحزبي بودن است چرا كه در نظام حزبي، افراد با تقسيم كار و بررسي موارد به ارايه طرحهاي كارشناسيشده و دقيق ميپردازند و در حوزه تخصصي آن را بررسي ميكنند اما در ايران چنين روندي وجود ندارد و كار تخصصي صورت نميگيرد و نمايندگان فاقدتخصص وارد مجلس ميشوند و اين خلأ در مجلس وجود دارد. بنابراين در مجموع ميتوان گفت ضمن اينكه دو اقدام اخير مجلس خلاف قانون نبوده است اما شايد بتوان دليل آن را مشكلات ساختاري و ضعف در عملكرد مجلس و برخي نمايندگان عنوان كرد.
ابتكار
«نقشه انتخاباتي آمريکا: شخصيتها، گفتمانها و افقها» عنوان يادداشت روز روزنامه ابتكار به قلم دکتر سيدمحمدکاظم سجادپور است كه در آن ميخوانيد:
؛انتخابات رياست جمهوري 2012 آمريکا وارد مراحل حساس و نسبتا داغ خود شده است. با برآمدن ميت رامني در بين کانديداهاي محافظه کار و جمهوري خواه، نبرد انتخاباتي دو سويه شده و از يک طرف اوباما به عنوان کانديد دموکراتها و ميت رامني به عنوان کانديد جمهوري خواهان حملات شخصي و فردي خود عليه يکديگر را در روزهاي گذشته آغاز کردهاند. هر چند که مراحل اداري و اجرايي انتخاب رامني به عنوان کانديد نهايي حزب جمهوري خواه در پيش است اما ترديدي در اين نکته نيست که او به عنوان اصلي ترين فرد جمهوري خواه در مقابل اوباما قرار خواهد گرفت. تغيير لحن مبارزات انتخاباتي اوباما و رامني روشن کننده ماهيت تنشهاي انتخاباتي بين دو فرد، دو جريان و دو گرايش بر سر موضوعات گوناگون و مباحث مختلف داخلي و خارجي آمريکا است.
چگونه انتخابات آمريکا در اين مقطع قابل ارزيابي است؟ گفتمانها بر سر چه موضوعاتي است؟ و افق آينده چگونه قابل بررسي است؟ پاسخ به اين سوالها در مرحله اول بايد با ارزيابي شخصيتهاي دو کانديد شروع شود. لذا ابتدا به بررسي شخصيتهاي اين دو و تاثير شخصيتهاي آنها بر مبارزات انتخاباتي پرداخته خواهد شد. سپس به گفتمانهاي جاري در انتخابات آمريکا پرداخته خواهد شد و سرانجام سعي خواهد شد از افق آينده تصويري ترسيم شود.
شخصيتها: انتخابات آمريکا مثل هر سيستم رياست محوري عميقا شخصيت گرا و شخصيت محور است. لذا ارزيابي دقيق شخصيتها و افراد کليدي در انتخابات در تجزيه و تحليل روند انتخابات مهم بوده و بايد در نظر داشت که مبارزات انتخاباتي آمريکا فيالواقع مبارزه بين ويژگيهاي شخصيتي، برجسته کردن ضعفها و نشان دادن قوتهاي شخصيتها است و در اين چارچوب توجه به ويژگيهاي اوباما و ميت رامني حائز اهميت است.
اوباما در طي سه سالي که از رياست جمهوري او گذشته ويژگيهاي شخصيتي خود را در اينکه فردي خونسرد، برنامه ريز، منطعف و از نظر اجرايي در مجموع ميانه و متوسط است، نشان داده است. او ظرفيت و توانايي ارتباط با مردم عادي آمريکا را داشته و براي بسياري از اقشار فرودست اجتماعي و طبقات متوسط و جمعيت قابل توجه مهاجران و يا افرادي که از نسلهاي اوليه مهاجرين هستند، شخصيتي قابل درک و بر همين منوال با گرايشهاي تند و راديکال نژادگرايانه، نخبه گرا و انحصارگرا در تضاد قرار ميگيرد.
اما ميت رامني از نظر شخصيتي تقريبا در نقطه مقابل اوباما است. او از خانوادهاي برجسته و نخبه برآمده؛ پدر او نيز مانند خود او فرماندار ايالت بسيار مهم ماساچوست بوده؛ از نظر تحصيلي در بهترين دانشگاههاي آمريکا درس خوانده و از زندگي ممتازي برخوردار بوده است؛ به علاوه او در زندگي اقتصادي موفق بوده و سرمايههاي هنگفتي را گردآوري کرده و توانسته به عنوان يک شخصيت ثروتمند در جامعه آمريکا بدرخشد.
لحن صحبت ميت رامني بر خلاف اوباما از خونسردي کافي و ظرفيت ارتباطي با همه اقشار جامعه آمريکا برخوردار نيست. به علاوه ميت رامني از خانوادهاي عميقا مذهبي با گرايش به فرقه مورمون برآمده و در عين اينکه مردم آمريکا به مسائل مذهبي توجه دارند اما درجه و شدت مسائل مذهبي در خانواده و شخص رامني بيشتر از اوباما به نظر ميرسد.
بايد در نظر داشت که فرقه مورمون فرقه ويژهاي در مذهب پروتستان است که به تعدد زوجات معتقد بوده و روش زندگي متفاوتي با ساير پروتستانها دارند. البته شخص رامني تنها يک همسر با پنج فرزند دارد. تعداد پنج فرزند تعدادي عادي در طبقه شهري آمريکا به حساب نميآيد. در مجموع ميت رامني بر خلاف اوباما که با اقشار عادي و متوسط جامعه توان ارتباطي دارد، در مقايسه با اوباما با بخش خاصي از جامعه آمريکا امکان ارتباط را دارد.
از اين جهت انعکاس نحوه شخصيت هر دوي آنها در ارتباطات سياسي و اجتماعي در چند ماه آينده بسيار حائز اهميت است. تفاوت شخصيتي هر دو اين است که نقدا وارد مباحث انتخاباتي شده و هر کدام سعي ميکنند با تکيه بر کاستيهاي ابعادي از شخصيت طرف مقابل بهره برداريهاي لازم را به خصوص در مورد موضوعات مبتلا به جامعه آمريکا انجام دهند که ذيلا به اين مباحث و موضوعات پرداخته خواهد شد.
گفتمانها: مبارزات انتخاباتي آمريکا، مبارزاتي پيچيده است که علاوه بر ابعاد شخصيتي، نحوه طرح و چگونگي ارائه نقطه نظر کانديداها چه در ابعاد ايجابي و چه در ابعاد سلبي در آن بسيار حائز اهميت است. هرچند که جنبههاي سلبي در انتخابات رياست جمهوري بعضا بيشتر برجسته شده و هر کانديدي سعي در نفي ديدگاههاي طرف مقابل و عدم کارايي راه حلهاي او دارد اما در مجموع اين ديدگاهها نقش تعيين کنندهاي در چگونگي جذب آرا و حمايت مردم دارند. نحوه بسته بندي و ساماندهي به بحثها و گفتمانها از طرف هر کدام از کانديداها نيز حائز اهميت است. در حال حاضر به طور طبيعي دو دسته مبحث در مباحث انتخاباتي قابل توجه است. وضع داخلي آمريکا و وضع سياست خارجي. هر دو کانديد بر عنصر ترس در مفصل بندي و گفتمان سازي تکيه دارند.
به اين صورت که ميت رامني با طرح گفتمان آمريکاي قوي و لزوم قدرت يابي آمريکا از ترس اقشاري از جامعه آمريکا که احساس ميکنند وضعيت داخلي آنها و وضع بينالمللي ايالات متحده مورد تهديد قرار گرفته استفاده کرده و آراي آنها را جلب کند. لذا در مباحث و گفتمانهاي انتخاباتي اوباما نوعي پرخاشگري مخصوصا در ابعاد بينالمللي ديده ميشود. اين پرخاشگري در خصوص مسائل مربوط به ايران برجسته تر به نظر ميرسد که خود در ارتباط با پديده تهديد و ترس قرار ميگيرد.
ملت ما
«آتشبس، تنها راه بازگشت آرامش به سوريه» عنوان سرمقاله روزنامه ملت ما ب قلم حسين شيخالاسلام است كه در آن ميخوانيد:
امروز (پنجشنبه) 24 فروردين، زمان اجراي طرح صلح كوفي عنان براي پايان دادن به درگيريهاي سوريه است. طرحي ششبندي كه نخستين بند آن خواستار توقف درگيريها از سوي دو طرف است كه ميتواند در بلندمدت تعبير به خروج نيروهاي دو طرف از مناطق بحران زده شود. نيروهاي نظامي سوريه از امروز به حملات خود پايان داده و در صورتي كه معارضين نيز اسلحهها را به زمين بگذارند، تجهيزات نظامي خود را با حضور ناظران سازمان ملل از اين مناطق خارج ميكنند.
آتشبس و توقف حملات از سوي نيروهاي نظامي و همچنين معارضين سوري، تنها راه بازگشت آرامش و پايان دادن به بحران سوريه است. با اين حال اين امر مستلزم اجرايي شدن خواستههاي دمشق و حضور ناظران بينالمللي در مناطق بحرانزده است. براي اجرايي شدن اين طرح سوريه تضمين كتبي معارضين براي پايان دادن به اقدامات مسلحانهشان را خواستار شده است چرا كه اگر سوريه زودتر نيروهاي خود را از مراكز درگيري خارج كند، اوضاع به نفع گروههاي مسلح مساعد ميشود.
وزارت خارجه سوريه درباره طرح كوفي عنان اعلام كرده است كه 10 آوريل به عنوان زمان خروج نيروهاي نظامي سوريه از شهرها تفسيري اشتباه از توافق سوريه از طرح كوفي عنان است. در همين حال سوريه از كوفي عنان خواسته است تا تضميني از طرف دولتهاي قطر، عربستان و تركيه درباره توقف صدور اسلحه و پشتيباني نظامي از معارضين ارايه كند.
متاسفانه اين سه كشور با كمكهاي مالي و تسليحاتي خود به معارضين سوريه همواره آتش درگيريها را روشن نگاه داشته و درصدد هستند تا با پايان دادن به حكومت بشار اسد منافع خود را در سوريه دنبال كنند.
تركيه اگرچه نقش موثرتري در مخالفتها عليه حكومت سوريه دارد اما در صورت عملي نشدن طرح صلح، بعد از ملت سوريه نخستين كشوريست كه متحمل ضررهاي جبرانناپذير ميشود چرا كه اقليتهاي ديني و نژادي از قبيل علويها و كردها امتدادهاي پرجمعيتي در داخل تركيه دارند. با اين حال شكست اين طرح به احتمال زياد سوريه را به جنگي داخلي سوق خواهد داد كه تداوم آن به نفع رژيم صهيونيستي و به ضرر مقاومت و كشورهاي همسايه خواهد بود.
ازآنجا كه سوريه در محورمقاومت و در صف مبارزان رژيم صهيونيستي قرار دارد ادامه بحران ميتواند از توجه و حمايت اين كشور بر مقاومت كاسته و اسرائيل را در شرايط برتري قرار دهد. اگرچه نگرانيهايي براي به سرانجام رسيدن طرح صلح وجود دارد اما نشانههايي براي عملي نشدن آن مشاهده نميشود. اين طرح در صورت موفقيت به احتمال زياد آرامش را به سوريه بازمي گرداند و بار ديگر اقتدار اين كشور به آن بازگردانده ميشود.
اما اگر اين طرح به نتيجه نرسد در بدترين حالت و در صورت تحقق جنگ داخلي به احتمال زياد شوراي امنيت سازمان ملل با اعزام نيروهاي حافظ صلح و نگهباني از منافع امريكا و اسرائيل بزرگترين پيروزي را به دست خواهد آورد و اجتناب از اين امر دليل بارز حمايت جمهوري اسلامي از طرح صلح كوفي عنان است.
دنياي اقتصاد
«بريكس؛ غوطهور در آرزوها» عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم سعيد بازارباشلي است كه در آن ميخوانيد:
اواخر ماه مارس 2012، رهبران پنج كشور برزيل، روسيه، هند، چين و آفريقاي جنوبي موسوم به BRICS (حروف اول انگليسي پنج كشور) چند سال پس از آغاز فعاليت تصميم گرفتند
كه يك شبكه بانكي موسوم به بانك توسعه با هدف جايگزيني بانك جهاني و جلوگيري از تاثيرپذيري از بحرانهاي مالي جهاني تشكيل دهند. اين پنج كشور با اين تصور كه نزديك 30 درصد مبادلات اقتصاد جهاني و قريب نيمي از جمعيت جهان را در خود جاي دادهاند، هدف ديگر خود را افزايش نفوذ سياسي در سازمانهاي جهاني از جمله سازمان ملل متحد قرار دادهاند. اينكه اين طرح تا كجا ميتواند ادامه يافته و عملي گردد بديهي است كه نياز به گذشت زمان دارد، اما در همين اول كار چندين نكته ابهام و سوال به وجود آمده كه بد نيست به آنها پرداخته شود.
پررنگترين بخش علل تصميمگيري، جلوگيري از نفوذ بحرانهاي اقتصادي جهان به اين كشورهاست كه كمي سادهانگارانه به نظر ميرسد. البته اين درست است كه بحران اقتصادي در منطقه يورو جدي است و ركود اقتصادي تا حدودي انگليس و آمريكا را هم در برگرفته، لذا براي تشكيل بلوكهاي جايگزين دلايل محكمتري لازم است؛ ولي مگر قرار است به ازاي هر بحران به صورتي جزيرهاي كشورهاي ديگر دنبال آلترناتيو بگردند. مگر همين دو دهه پيش نبود كه توفان بحران شديد اقتصادي، كشورهاي شرق آسيا را درنورديد و ببرهاي آسيا يكي پس از ديگري در باتلاق بحرانهاي مالي و تورم فرو ميرفتند و در نهايت نهادهاي بينالمللي معتبري مانند صندوق بينالمللي پول و بانك جهاني به ياريشان شتافتند. از طرف ديگر اگر به كشورهاي عضو BRICS و بافت اجتماعي، فرهنگي، سياسي و سپس نوع توسعه اقتصادي آنها دقت بيشتري كنيم، صريحا ميتوان گفت كه به جز آفريقاي جنوبي و تا حدودي هند، چند پله پايينتر برزيل شايد بتواند در يك چنين حركتهاي تشكيلاتي حرفهاي دوام بياورد و به عبارتي موثر واقع شود.
علم اقتصاد كه منطق رياضي خود را دارا است قرابت بسيار جدي با ميزان سطح توسعه اجتماعي، سياسي و فرهنگي ملل دارد. جوامعي مانند چين، همانطور كه بارها در محافل علمي بحث شده به دليل عدم پايبندي به مبحث توسعه پايدار از طريق حفظ محيط زيست و داشتن سهم فراوان در آلودگي آب، هوا و خاك بخش بزرگي از كره زمين و عدم توسعه سياسي، اجتماعي و فرهنگي نميتوانند شريك قابل اطميناني در درازمدت براي حركتهاي جمعي سازمانهايي مانند BRICS به حساب آيند.
توسعه اقتصادي چين نوعي خاص از توسعه است كه به دليل تجميع اغلب صنايع آلودهكننده جهان در آن كشور و عدم وجود دولتي مسوول يا NGOهاي مستقل جهت تبيين وضعيت وخيم محيط زيست، نميتواند پايدار باشد و در نتيجه به عهده گرفتن مسووليت در تشكيلاتي مانند BRICS زير سوال ميرود.
از سوي ديگر، روسيه، هنوز هم وارث بلامنازع سياستهاي اقتصاد متمركز و تا حدودي مافيايي حكومت توتاليتر شوروي سابق به شمار ميرود و عدم باور به اقتصاد بازار آزاد، هنوز در تار و پود اين كشور ريشه دارد كه نمود صادق آن را شايد بتوان در بلاروس ديد.
مساله عدم توسعه اجتماعي و فرهنگي و مسووليتپذيري نخبگان و شكل نگرفتن و قدرت نيافتن طبقه متوسط در جوامعي مانند چين و روسيه و حتي تا حدودي هند موضوع سادهاي نيست.
اگرچه هند به عنوان بزرگترين دموكراسي دنيا از لحاظ جمعيت پس از روي كار آمدن مجدد حزب كنگره و آقاي موهامو سينگ تا حدودي ليبراليسم اقتصادي را در كشور حاكم گردانيده و توسعه متوازن را تجربه ميكند؛ بنابراين به دليل داشتن جمعيت فراوان راه دشواري براي رسيدن به مقاصد BRICS تجربه خواهد كرد.
در مورد كشور برزيل، پس از آنكه نظاميان سنگ بناي توسعه اقتصادي را نهادند، با شروع واگذاري حكومت از سوي نظاميها به رهبران غيرنظامي، زير ساخت محكمي براي توسعه به وجود آمده است تا جايي كه آن كشور هماكنون در شمار بيست قدرت برتر اقتصادي جهان است، بنابراين ميتواند كمك حال BRICS باشد.
آفريقاي جنوبي هم گذشته از گرفتاري در بحث ديرينه آپارتايد، پس از رفع آن و قرار گرفتن مديريت كشور در دستان اشخاص معتبري مانند نلسون ماندلا و حزبش فرصتي پيدا كرد تا خود را در جمع بزرگان اقتصاد جهان مطرح كند، آفريقاي جنوبي داراي زيرساختهاي تا حدي محكم براي توسعه است كه كفه را به نفع آنها سنگين ميكنند.
موارد فوق و اشاره به بخشي از تاريخ سياسي – اجتماعي پنج كشور به اين دليل بود كه براي تشكيل بلوكهاي اقتصادي – كه نمونههاي شكستخورده آنها كم نيستند، تنها آرزو كردن كافي نيست، به نظر نگارنده اعضاي BRICS بهتر است بازتعريف مجددي از انسجام دروني جوامع خود داشته باشند و بررسي كنند كه تا چه حد قشر متوسط جوامعشان رشد يافته و تثبيت شده است. صرف داشتن هدف جايگزيني دلار يا يورو يا ذكر مصيبت بحرانهاي اقتصادي غرب براي تشكيل اتحاديه مالي كافي به نظر نميرسد.
جهان صنعت
«دولت و همکاری با قاچاقچیان؟!» عنوان سرمقاله روزنامه جهان صنعت به قلم نادر کریمیجونی است كه در آن ميخوانيد:
آیا دولت به صف دلالان ارز پیوسته است؟ در روزهای پایانی سال گذشته شایعاتی مبنی بر دخالت داشتن دولت در افزایش قیمت دلار مطرح شد. در آن هنگام گفته شد که دولت خود قیمت دلار را افزایش داده تا از این بابت نه فقط پولهای سرگردان را از اقتصاد جمعآوری کند بلکه بخشی از کسری بودجه ریالی خود را نیز جبران کند.
البته این شایعه آنقدر دور از ذهن مینمود که کسی در بدو شنیدن آن را باور نمیکرد و ترجیح میداد علت دیگری را عامل بروز تورم جهشی در قیمت دلار بداند اما کم کم این شایعه گستردهتر شد و ناقلان آن با اطمینان بیشتری از دخالت دولت در جهش قیمت دلار خبر میدادند. گویندگان این خبر به ویژه تاکید میکردند که کمبودهای ریالی دولت را وادار به تبدیل درآمدهای دلاری به ریال کرده است.
در روزهای آغازین سال جدید هم روشن شد که دولت با تبدیل دلار به ریال و برداشت از حساب سپرده بانکها بخشی یا تمام مبلغ مورد نیاز برای پرداخت یارانهها را تامین کرده است.
اکنون ابعاد تازهای از رفتار غیرمتعارف دولت روشن و معلوم شده که دولت بهجای تبدیل دلار به ریال با قیمت رسمی به نرخ دلالی متوسل شده و از مابهالتفاوت آن سود جسته است. این اقدام در حالی رخ داده که حاکمیت در همان روزها معامله دلار با هر نرخی بجز نرخ رسمی را ممنوع و آن را قاچاق تلقی کرد.
اگر خبر فروش دلار به نرخ آزاد از سوی دولت صحت داشته باشد ممکن است بتوان دولت را قاچاقچی یا همکار قاچاقچیان دانست، در این صورت آیا به همراه دانهدرشتها و مفسدان اقتصادی عناصر موثر در این اقدام غیرقانونی نیز محاکمه خواهند شد؟
گسترش صنعت
«رقابتپذیری مهمترین شاخص توانایی بنگاهها» عنوان سرمقاله روزنامه گسترش صنعت به قلم حسن رادمرد است كه در آن ميخوانيد؛یکی از مهمترین راهبردها که میتوان آن را با نگاه کلی صنعتی مورد بحث و بررسی قرار داد، افزایش توان رقابتپذیری با محوریت توسعه صادرات است. چنانچه میدانیم بسیاری از خبرگان عرصه تجارت بر این باورند آنچه بر میزان ماندگاری و افزایش سهم کشورها در بازارهای هدف قطعیت میبخشد، نگرشی سیستمی با بکارگیری عوامل موثر در روند تولید و عرضه محصولات کیفی در بازارهای بینالمللی و ایجاد فضای رقابت است.
با توجه به گسترش بازارها و اهمیت رقابتپذیری در تجارت بینالملل، کشورها نیازمند درکی صحیح از جایگاه نسبی خود در مقایسه با سایر رقبا هستند تا از این طریق سیاستهای اقتصادی خود را بهویژه در بخش صادرات، منطبق با موقعیت خود تدوین کنند.
به بیانی دیگر، رقابتپذیری توانایی اقتصاد یک کشور را برای ثابت نگه داشتن یا تقویت سهم خود در بازارهای بینالمللی تعریف میکند.
در مسیر بهبود جایگاه کشورمان در جهان و در گستره تجارت، ارتقای سطح علمی و فناوری فعالیتهای تجاری، اصلاح روندها و رویهها، بهبود کیفی محصولات و خدمات انکارناپذیر است.
اگر ما درصدد ایجاد رقابتپذیری در جامعه هستیم، راهحل آن توسعه صادرات و کسب جایگاه مناسب در عرصه بینالمللی است تا بتوان بر دستیابی به اهداف چشمانداز ۲۰ ساله و برنامه چهارم توسعه به اهداف مورد نظر خود برسیم.
از اینرو لازم است، با بکارگیری استعدادهای موجود، فعالسازی ظرفیتهای خالی، سرمایهگذاریها، تدوین راهبردها، قوانین و آموزشهای تخصصی، روابط تجاری و اقتصادی با کشورهای دیگر را تقویت نموده و با ایجاد زیرساختها، جهتگیری به سمت بازارهای بینالمللی را آغاز کنیم. در این راستا برای بهبود سطح مهارت تجارت و توسعه ارتباطات خارجی، تقویت و توسعه ظرفیتهای تجاری، گسترش و تنوعبخشی به کالاها و خدمات صادراتی، افزایش سهم صادرات کشور از تجارت جهانی و افزایش تولیدات صادراتی باید تلاشها بیشتر شود و برای تحقق این امر با توسعه زیرساختهای تجاری، توسعه تشکلها از جمله تشکیل خوشههای صنعتی صادراتی، حمایت از شرکتهای تولیدی توانمند بخش صنعت برای امر صادرات، گسترش شبکههای اطلاعرسانی و بانکهای اطلاعاتی، تقویت برنامههای تشویق صادرات برای تولیدکنندگان، گسترش بازارهای هدف از طریق عقد تفاهمنامهها و قراردادهای دوجانبه، حمایت از بکارگیری سیستمهای نوین کیفیت و استاندارد و طراحی الگوهای بستهبندی، حمایت از صادرات کالاهای فناوری محور از جمله استراتژیهایی است که باید مورد توجه بخش صنعت قرار گیرد.
تابناک را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.