به گزارش تابناک، دروزی ها در واقع ریشه در انشعابی از مذهب اسماعیلیه (شیعیان شش امامی) در قرن پنجم هجری دارد. مذهب دروزی با تلفیقی از فلسفههای نوافلاطونی، عرفان اسلامی، و عناصر دیگر، هویتی متمایز از دیگر مذاهب اسلامی ایجاد کرده است.
تاریخچه
دروزیه در اوایل قرن پنجم هجری (حدود ۴۰۸ هـ/۱۰۱۷ م) در دوران خلافت فاطمیان در مصر شکل گرفت. این فرقه انشعابی از اسماعیلیه است و با حمایت الحاکم بامرالله، ششمین خلیفه فاطمی، بنیان نهاده شد. محمد بن اسماعیل درزی (معروف به نشتکین درزی) و حمزة بن علی زوزنی از داعیان اصلی این مذهب بودند. درزی، که برخی او را ایرانیتبار و اهل بخارا میدانند، با اعلام الوهیت الحاکم بامرالله به تبلیغ این عقیده پرداخت، اما حمزة بن علی که خراسانی تبار بود، بهعنوان مؤسس واقعی دروزیه شناخته میشود.
پس از ناپدید شدن الحاکم در سال ۴۱۱ هـ/۱۰۲۱ م، دروزیها اعتقاد یافتند که او بهصورت ارادی غایب شده و روزی بازخواهد گشت. این باور به غیبت، همراه با بسته شدن جامعه دروزی به روی اعضای جدید، به حفظ هویت متمایز این گروه کمک کرد. دروزیها پس از فشارهای سیاسی در مصر به مناطق کوهستانی شام (سوریه و لبنان کنونی) مهاجرت کردند و در آنجا جوامعی منسجم تشکیل دادند.
در طول تاریخ، دروزیها به دلیل انسجام اجتماعی و تقیه (پنهانکاری عقیدتی) توانستند در برابر فشارهای امپراتوری عثمانی، استعمار فرانسه، و درگیریهای منطقهای مقاومت کنند. از نمونههای برجسته مقاومت آنها میتوان به قیام سلطان پاشا الاطرش علیه فرانسه در سال ۱۹۲۵ در سوریه اشاره کرد.
عقاید دروزی ترکیبی پیچیده از فلسفه نوافلاطونی، عرفان اسلامی، و عناصر ادیان دیگر است. روزیها به وحدت خدا اعتقاد دارند، اما باور به الوهیت الحاکم بامرالله (خلیفه فاطمی) یکی از تمایزات اصلی آنهاست. آنها معتقدند الحاکم تجلی نور الهی در قالب انسانی است، نه خدای متعال، و این مفهوم با ایده تجلی (ظهور الهی) مرتبط است که از تجسد متمایز است.
دروزیها به تناسخ ارواح(تقمّص) اعتقاد دارند و معتقدند تعداد ارواح ثابت است و پس از مرگ، روح به بدن دیگری منتقل میشود. این باور با ایده معاد اسلامی تفاوت دارد و به فلسفههای شرقی مانند بودیسم و هندوئیسم شباهت دارد. دروزیها همچنین به پنج اصل کیهانی (حدود) اعتقاد دارند که هر یک در شخصیتی تاریخی تجلی یافتهاند: عقل (حمزة بن علی)، نفس (اسماعیل بن محمد تمیمی)، کلمه، سابق، و تالی. این ساختار از نظام کلامی اسماعیلیه الهام گرفته شده است.
دروزیها معتقدند شریعتهای پیشین (از جمله شریعت اسلامی) نسخ شده و آنها به «باطن باطن» دین پایبندند. به جای احکام شرعی مانند نماز و روزه، هفت وظیفه اخلاقی (الشروط السبعة) را رعایت میکنند که شامل صداقت، کمک به همکیشان، دوری از شیطان، و تسلیم به اراده الهی است.
کتاب مقدس دروزیها، «رسائل الحکمة»، مجموعهای از ۱۱۱ رساله است که شامل تعالیم حمزة بن علی، محمد بن اسماعیل تمیمی، و دیگران است. این کتاب تنها در دسترس عقال (دانایان) است و برای جهال (نادانان) مخفی نگه داشته میشود.
از نظر کلامی، دروزیها به دلیل باور به الوهیت الحاکم و نسخ شریعت، از سوی علمای شیعه و سنی بهعنوان غلات (کسانی که در عقاید به افراط رفتهاند) شناخته میشوند و برخی آنها را خارج از دایره اسلام میدانند.
رهبری دروزیها به دو دسته دینی و سیاسی تقسیم میشود:رهبران دینی (عقال و شیخ عقل): عقال، گروهی از نخبگان دینی هستند که به اسرار مذهب دسترسی دارند و مراسم عبادی را هدایت میکنند. شیخ عقل، بالاترین مقام دینی، نقش هدایت معنوی جامعه را بر عهده دارد.
در لبنان، خاندان جنبلاط از برجستهترین رهبران سیاسی دروزی هستند. کمال جنبلاط، بنیانگذار حزب سوسیالیست ترقیخواه، و پسرش ولید جنبلاط از چهرههای کلیدی سیاست لبناناند. در سوریه، خاندان الاطرش، بهویژه سلطان پاشا الاطرش، نقش مهمی در تاریخ معاصر داشتهاند.
عبادت دروزیها محرمانه و محدود به عقال است. سبک عبادت آنها شامل موارد زیر است: مجالس، مشابه مساجد، محل عبادت عمومی جهال است، در حالی که خلوتها، مکانهای خاصی برای عبادت عقال هستند. جلسات عبادی معمولاً در شبهای پنجشنبه برگزار میشود، که به آغاز دعوت دروزی در سال ۴۰۸ هـ اشاره دارد. جلسات عقال در شبهای جمعه برگزار میشود. دروزیها نماز و روزه به سبک اسلامی را انجام نمیدهند، بلکه به وظایف اخلاقی مانند صداقت و وفاداری به جامعه تأکید دارند. در مسائل فقهی که دین دروزی حکمی ندارد، از فقه حنفی پیروی میکنند. عید قربان مهمترین عید دروزیهاست، و برخی روزههای خاص مانند نه روز اول ذیحجه را رعایت میکنند.
تفاوت با شیعیان و اهل سنت
دروزیها به دلیل ریشه اسماعیلی خود، با شیعیان و اهل سنت تفاوتهای اساسی دارند: برخلاف شیعیان و اهل سنت که توحید را به معنای یگانگی خدا بدون تجلی در انسان میدانند، همانطور که پیشتر هم گفته شد، دروزیها به الوهیت الحاکم بامرالله اعتقاد دارند، که این باور از نظر هر دو گروه شرکآمیز تلقی میشود.
شیعیان و اهل سنت به احکام شرعی مانند نماز، روزه، و حج پایبندند، اما دروزیها این احکام را نسخشده میدانند و به وظایف اخلاقی اکتفا میکنند. باور به تناسخ در دروزیها با مفهوم معاد در اسلام (قیامت و حسابرسی) مغایرت دارد.
شیعیان به امامت دوازده امام و اهل سنت به خلافت معتقدند، اما دروزیها نبوت و امامت را به شیوه اسلامی قبول ندارند و الحاکم را محور اعتقادی خود قرار دادهاند. دروزیها به دلیل تقیه و سری بودن عقاید، از تبلیغ دین خود خودداری میکنند به دلیل این تفاوتها، فقهای شیعه و سنی، دروزیها را جزو مسلمانان نمیدانند و ازدواج با آنها را جایز نمیشمارند، مگر اینکه دروزیها به اسلام پایبندی نشان دهند.
دروزی ها چقدر جمعیت دارند؟
آمار دقیقی از جمعیت دروزیها در دست نیست، اما تخمینها نشاندهنده جمعیتی بین ۱ تا ۲.۵ میلیون نفر است. توزیع جغرافیایی آنها به شرح زیر است:
لبنان: حدود ۳۵۰,۰۰۰ تا ۴۰۰,۰۰۰ نفر، عمدتاً در مناطق شوف، عالیه، و حاصبیا.
سوریه: حدود ۷۰۰,۰۰۰ نفر، بهویژه در استان السویداء (جبل الدروز).
فلسطین اشغالی: حدود ۱۵۰,۰۰۰ نفر، عمدتاً در جولان و الجلیل.
اردن و دیگر کشورها: تعداد کمتری در اردن، و جوامع کوچکی در آمریکا، کانادا، استرالیا، و برزیل.
مسیحا و شکری فومشی (۱۴۰۲) در مقالهای با عنوان «طبقات دینی دروزیان، نمودی از طبقات دوگانه مانوی» در مجله پژوهشهای ادیانی، شباهتهای ساختاری بین طبقات جهال و عقال دروزیها و نیوشایان و برگزیدگان مانوی بررسی شده است. این پژوهش با روش تاریخی-تطبیقی نشان میدهد که نظام طبقاتی دروزیها احتمالاً از مانویت تأثیر پذیرفته است.
پژوهشهای اخیر در دانشگاه آمریکایی بیروت به نقش دروزیها در سیاست معاصر لبنان و تعامل آنها با گروههای دیگر مانند حزبالله پرداخته و نشان داده که دروزیها به دلیل محافظهکاری سیاسی، اغلب با قدرتهای منطقهای همکاری میکنند.
در مجموع می توان گفت دروزیها نمونهای از یک جامعه بسته و منسجم هستند که توانستهاند هویت دینی و قومی خود را در برابر فشارهای تاریخی و سیاسی حفظ کنند. عقاید آنها، که ترکیبی از اسماعیلیه، فلسفه نوافلاطونی، و عناصر شرقی است، آنها را از جریان اصلی اسلام متمایز کرده و به حاشیه رانده است.
جنبلاط ها، سیاستمداران دروزی
خاندان جنبلاط یکی از برجستهترین خاندانهای دروزی لبنان است که در قرن بیستم نقش کلیدی در سیاست این کشور ایفا کرد. این خاندان، بهویژه از طریق کمال جنبلاط و پسرش ولید جنبلاط، با تأسیس حزب سوسیالیست ترقیخواه و اتخاذ مواضع ملیگرایانه و پانعربی، تأثیر عمیقی بر صحنه سیاسی لبنان گذاشت.
در عین حال، برخی دروزیها، بهویژه در مناطق تحت اشغال اسرائیل مانند جولان، روابطی با اسرائیل برقرار کردهاند که دلایل آن به عوامل سیاسی، اجتماعی و تاریخی بازمیگردد.
سیاستهای خاندان جنبلاط در لبنان در قرن بیستم
خاندان جنبلاط، که تبار خود را به کردهای ایوبی حلب میرساند، از قرن هفدهم میلادی در منطقه شوف لبنان مستقر شد. این خاندان در قرن نوزدهم با سیاستهای ملیگرایانه و حمایت از حقوق دروزیها و فلسطینیها به شهرت رسید. در قرن بیستم، بشیر جنبلاط و سپس کمال جنبلاط بهعنوان رهبران سیاسی و اجتماعی دروزیها مطرح شدند.
کمال جنبلاط (۱۹۱۷-۱۹۷۷)، بنیانگذار حزب سوسیالیست ترقیخواه (تأسیس ۱۹۴۹)، بهعنوان یکی از برجستهترین سیاستمداران لبنانی قرن بیستم شناخته میشود. او با ترکیب سوسیالیسم، ملیگرایی عربی و دفاع از حقوق اقلیتها، بهویژه دروزیها، به نیرویی تأثیرگذار در لبنان تبدیل شد.کمال جنبلاط در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ بهعنوان نماینده منطقه شوف در پارلمان لبنان فعالیت کرد و به دفاع از آرمانهای پانعربی و حمایت از فلسطینیها شهرت یافت. او با رژیمهای محافظهکار عربی و نفوذ غرب در لبنان مخالف بود و از جنبشهای چپگرا و ناصریسم حمایت میکرد. در جنگ داخلی لبنان (۱۹۷۵-۱۹۹۰)، جنبلاط رهبری ائتلاف چپگرایان و گروههای فلسطینی را بر عهده داشت و با مسیحیان مارونی، که تحت حمایت اسرائیل و غرب بودند، مقابله کرد.
حفظ هویت و منافع جامعه دروزی در برابر تهدیدات داخلی و خارجی اصلی ترین بخش سیاست جنبلاط بود. کمال جنبلاط در سال ۱۹۷۷ در منطقه شوف ترور شد، که بسیاری آن را به دستور رژیم بعثی سوریه نسبت میدهند، زیرا او با سیاستهای مداخلهجویانه سوریه در لبنان مخالف بود.
ولید جنبلاط و تداوم میراث سیاسی
پس از ترور کمال جنبلاط، پسرش ولید جنبلاط (متولد ۱۹۴۹) رهبری حزب سوسیالیست ترقیخواه را بر عهده گرفت. ولید جنبلاط در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ بهعنوان یکی از رهبران کلیدی دروزیها و بازیگر مهم در جنگ داخلی لبنان شناخته شد. او ابتدا با سوریه همسو بود، اما پس از خروج نیروهای سوری از لبنان در سال ۲۰۰۵، به ائتلاف ضدسوری به رهبری سعد حریری پیوست.
ولید جنبلاط به دلیل تغییر مواضع سیاسیاش، از جمله همکاری با حزبالله، سوریها، و سپس ائتلاف ضدسوری، به «بادسنج سیاسی» لبنان معروف شد. این انعطاف به حفظ نفوذ دروزیها در صحنه سیاسی کمک کرد. در جنگ ۱۹۸۲ لبنان، نیروهای دروزی تحت رهبری ولید جنبلاط با ارتش اسرائیل در منطقه شوف درگیر شدند. جنبلاط در دهه ۱۹۹۰ از بازسازی لبنان پس از جنگ داخلی حمایت کرد و در مذاکرات سیاسی برای حفظ منافع دروزیها نقش داشت.
در سال ۲۰۰۵، ولید جنبلاط در ائتلاف ۱۴ مارس، که خواستار استقلال لبنان از نفوذ سوریه بود، نقش مهمی ایفا کرد. او همچنین در مذاکرات مربوط به دروزیهای سوریه در جنگ داخلی این کشور (۲۰۱۱ به بعد) دخیل بود و از وحدت سوریه و دوری از فتنهانگیزی اسرائیل حمایت کرد.
دلایل تمایل برخی دروزیها به اسرائیل
برخلاف سیاستهای ضداسرائیلی خاندان جنبلاط، برخی دروزیها، بهویژه در مناطق تحت اشغال اسرائیل (مانند بلندیهای جولان) و حتی در لبنان، به دلایل زیر به اسرائیل متمایل شدهاند:
از دهه ۱۹۵۰، دروزیهای ساکن مناطق تحت کنترل اسرائیل (مانند جولان و الجلیل) بهطور رسمی در ارتش اسرائیل خدمت میکنند، برخلاف اکثریت اعراب که از خدمت نظامی معافاند. این سیاست به دلیل توافق بین رهبران دروزی و دولت اسرائیل شکل گرفت و به دروزیها حقوق شهروندی کامل، از جمله دسترسی به آموزش و مشاغل دولتی، اعطا کرد.
دروزیها در ارتش اسرائیل بهعنوان نیرویی وفادار شناخته میشوند و در عملیات نظامی، بهویژه در مرزهای لبنان و کرانه باختری، مشارکت داشتهاند. این همکاری به دروزیها امکان داد تا در جامعه اسرائیل جایگاه بهتری کسب کنند، اما از سوی برخی گروههای عربی بهعنوان خیانت تلقی شده است.
سیاست اتحاد با اقلیتها توسط اسرائیل
اسرائیل از زمان تأسیس خود استراتژی اتحاد با اقلیتهای غیرعرب، مانند دروزیها، کردها و علویها، را دنبال کرده است تا نفوذ خود را در منطقه تقویت کند. دروزیها، به دلیل هویت متمایز مذهبی و قومی و نبود متحد طبیعی در منطقه، هدف این استراتژی قرار گرفتند. اسرائیل با ارائه حمایت مالی و نظامی به برخی جوامع دروزی، بهویژه در جولان، سعی کرد آنها را بهعنوان متحدی در برابر اعراب سنی و شیعه قرار دهد.
محافظهکاری و بقای قومی
دروزیها به دلیل جامعه بسته و محافظهکار خود، اغلب به دنبال حفظ بقای قومی و مذهبیاند. در مناطقی مانند جولان، که پس از جنگ ۱۹۶۷ تحت اشغال اسرائیل قرار گرفت، بسیاری از دروزیها برای تضمین امنیت و معیشت خود با اسرائیل همکاری کردند. این همکاری شامل پذیرش شهروندی اسرائیلی و مشارکت در ساختارهای سیاسی و نظامی بود، هرچند برخی دروزیهای جولان همچنان به سوریه وفادار مانده و قوانین شهروندی اسرائیل را رد میکنند.در لبنان، دروزیها در جنگ داخلی (۱۹۷۵-۱۹۹۰) هیچ متحد طبیعی نداشتند و گاهی برای حفظ بقا با قدرتهای خارجی، از جمله اسرائیل، تعامل کردند. برای مثال، برخی دروزیها در ارتش جنوب لبنان، که تحت حمایت اسرائیل بود، خدمت کردند.
دروزیها در برابر تهدیدات گروههای رادیکال مثل جبهه النصره در سوریه و لبنان آسیبپذیر بودهاند. در چنین شرایطی، برخی دروزیها اسرائیل را بهعنوان نیرویی برای حفظ بقای خود در برابر این گروهها تلقی کردهاند. برای مثال، در جنگ داخلی سوریه، اسرائیل به بهانه حمایت از دروزیهای جولان و سویدا، کمکهای بشردوستانه ارسال کرد، که به تقویت روابط با برخی جوامع دروزی منجر شد.
با وجود تمایل برخی دروزیها به اسرائیل، ولید جنبلاط بارها اسرائیل را به سوءاستفاده از دروزیها برای ایجاد فتنه در منطقه متهم کرده است. در سال ۲۰۲۵، او با اشاره به دخالتهای اسرائیل در سوریه، اظهار داشت که اسرائیل به دنبال «آواره کردن و استثمار دروزیها» است. جنبلاط همچنین در مذاکرات برای آتشبس در مناطق دروزینشین سوریه، مانند اشرفیه صحنایا، نقش میانجی ایفا کرد و خواستار وحدت سوریه شد. این مواضع نشاندهنده تلاش جنبلاط برای حفظ هویت عربی و سوری دروزیها و دوری از نفوذ اسرائیل است.
در نهایت، روابط دروزیها با اسرائیل به شرایط سیاسی و جغرافیایی بستگی دارد. دروزیهای لبنان، تحت رهبری جنبلاط، بیشتر به حفظ استقلال و هویت عربی خود پایبندند، در حالی که دروزیهای جولان به دلیل اشغال و فقدان گزینههای دیگر، گاهی به همکاری با اسرائیل روی آوردهاند. این دوگانگی نشاندهنده پیچیدگیهای هویتی و سیاسی جامعه دروزی در خاورمیانه است.
نباید از این نکته غافل شد که برخلاف باور عمومی، اسرائیل به دنبال گسترش قلمرو خود از طریق الحاق جنوب سوریه نیست، زیرا این اقدام جمعیت غیر یهودی بیشتری را به این کشور اضافه میکند. هدف اصلی اسرائیل ایجاد مناطق خودمختار و «ملتهای» همپیمان در اطراف خود است. دروزیها در جنوب سوریه، مسیحیان مارونی در لبنان، و کردها در سوریه و عراق، مثلثی استراتژیک برای رهایی اسرائیل از انزوای ژئوپلیتیکی تشکیل میدهند. بهعنوان مثال، روسیه نیازی به ضمیمه کردن بلاروس ندارد، زیرا بلاروس بهعنوان سپری برای آن عمل میکند. اسرائیل نیز به دنبال ایجاد اقمار وفادار در مرزهای خود است. در صورت تحقق این هدف، بزرگترین دستاورد تاریخی اسرائیل رقم خواهد خورد. تحولات اخیر در میان دروزیهای سوریه باید در این چارچوب تحلیل شود.
دروزی های سوریه، اقلیت مهم و تاثیرگذاری هستند که حالا در شرایط بعد از سقوط بشار اسد در سوریه، تبدیل به بازیگری حساس و حتی سرنوشت ساز در منطقه شده اند.
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.