بازدید 12192
۶

وای به روزی که حرف دولت خریداری نداشته باشد!

دولت اکنون تصمیم به تک نرخی کردن قیمت ارز گرفته، ولی باز هم متضرر اصلی دولت و مردم هستند، چرا که نظارت دولت بر بازار ارز آن قدر نیست که بتواند آن را کنترل کند؛ باید ریشه‌یابی کرد که چرا مردم به خرید سکه و ارز روی آورده‌اند. کدام سیاست یا گفته مسئولین اشتباه بوده که زمینه ایجاد چنین شرایطی شده است؟
کد خبر: ۲۲۶۱۲۲
تاریخ انتشار: ۲۳ بهمن ۱۳۹۰ - ۱۳:۳۵ 12 February 2012
 هم‌اکنون معضل اساسی کشور مسائل اقتصادی است. نابسامانی اقتصادی زندگی اقشار گوناگون مردم را به هم ریخته است. تولید کننده از آینده خود اطمینان ندارد، وضعیت صادرکنندگان و افرادی که برای آینده خود برنامه ای دارند نیز به همین شکل است؛ شوک‌هایی به اقتصاد وارد شده و مردم احساس می‌کنند که پولشان از ارزش افتاده است.

به گزارش «تابناک»، موید حسینی صدر ضمن تأکید بر اینکه نمی‌توان اقتصاد را دستوری اداره کرد، خاطرنشان کرد: نمی‌توان بهای دلار را برای مدت طولانی ثابت نگه داشت و تأثیر تورم را در قیمت ارز نادیده گرفت. نباید چند نرخی بودن ارز را ادامه می‌دادیم؛ بنابراین، باید خیلی زودتر از اینها به دنبال تک نرخی کردن ارز می‌رفتیم و اجازه می‌دادیم نرخ ارز متناسب با قیمت واقعی آن رشد کند.

نماینده مردم خوی و چایپاره تصریح کرد: رانت کلانی در پشت چند نرخی بودن ارز نهفته است. افرادی که ممکن است ارتباط خاصی با برخی مسئولین داشته باشند و کسانی که از منافذ قانون آگاهند، از این شرایط سوءاستفاده می‌کنند. برخی افراد به نام شرکت‌های تولیدی، ارز ارزان گرفته و در بازار به قیمت آزاد فروخته‌ و از این راه سود کلانی برده‌اند. این پول نه نصیب دولت شده و نه نصیب مردم ، بلکه به جیب دلالان و سوء استفاده کنندگان رفته است.

عضو مجمع نمایندگان آذربایجان غربی افزود: جای تأسف دارد، فردی در مناطق مرزی کشور به دلیل قاچاق چند توپ پارچه و یا چند بسته شکلات به زندان می‌رود، ولی کسانی که از خزانه و بیت‌المال سوءاستفاده‌های میلیاردی می‌کنند، دیده نمی‌شوند.

این عضو کمیسیون انرژی مجلس با بیان اینکه وضعیت نابسامان اقتصادی کشور پذیرفته نیست و ملت هیچ توجیهی را نمی‌پذیرند، گفت: در دو ماه گذشته، بدون اینکه اتفاق خاصی رخ دهد و نیز در درآمد و امنیت کشور، مشکلی پدید آید، یکباره بهای دلار چند برابر شد و بسیاری در این جریان ورشکسته شدند و برخی، صاحب ثروت‌های بادآورده شدند؛ شرایط کنونی بازار برای فعالان اقتصادی مانند قمار است.

حسینی در ادامه افزود: دولت اکنون تصمیم به تک نرخی کردن قیمت ارز گرفته است، ولی باز هم متضرر اصلی دولت و مردم هستند، چرا که نظارت دولت بر بازار ارز آن اندازه نیست که بتواند آن را کنترل کند.
اینکه دولت بر پایه سیاست خاص خود به مسافران و بیماران دلار با قیمت پایین بدهد، جای اشکال نیست، اما اینکه به تولید کنندگان و صادر کنندگان دلار ارزان بدهد و انتظار داشته باشد که اجناس تولیدی و وارداتی به قیمت واقعی به مردم عرضه شود، انتظار بیهوده ای است. راه حفظ ارزش ریال، پایین نگه داشتن مصنوعی قیمت ارز نیست، چرا که این کار باعث ایجاد رانت می‌شود و نتجه آن کاهش قیمت دلار نخواهد بود.

این استاد دانشگاه تأکید کرد: باید ریشه‌یابی کرد که چرا مردم به خرید سکه و ارز روی آورده اند. کدام سیاست یا گفته مسئولین اشتباه بوده که زمینه ایجاد چنین شرایطی شده است؟
گاه اظهارات عجیب و شتابزده ای از سوی برخی مسئولین ابراز می‌شود؛ برای نمونه، می‌پرسم که معنای احتکار مسکن چیست؟! مگر دولت به کسانی که مسکن ساخته اند، وام بلا عوض داده یا اینکه مصالح ارزان در اختیارشان گذارده است؟
باید به جای اظهارات عجیب و غریب به اثرات مثبت تولید اندیشید و به اشتغالی که این بخش ایجاد می‌کند توجه داشت. چه اشکالی دارد که مردم سرمایه خود را در بازار مسکن سرمایه‌گذاری کنند؟ اگر محلی برای سرمایه گذاری نباشد ،سرمایه یا از کشور خارج می‌شود و یا به سوی بازار ارز و سکه می‌رود.

حسینی افزود: هم‌اکنون بیش از نیاز کشور ارز و سکه در خزانه موجود است، ولی به دلیل عطش کاذب و سیاست‌های اشتباه اقتصادی دولت، بهای سکه به صورت کاذب بالا رفته است.

این کارشناس مسائل اقتصادی گفت: توصیه من به دولت این است که از سیاست دستوری خودداری کرده و از اقتصاددانان با تجربه مشاوره بگیرد و تصمیمی منطقی برای این معضل بیندیشد، وگرنه ممکن است کنترل بازار ارز را از دست بدهد که بازگشت آن به سادگی شدنی نیست.

پیشنهاد من به دولت این است که قیمت دلار را واقعی کند. قیمت واقعی دلار بین 1400 تا 1500 تومان است و بودجه باید بر این اساس تنظیم شود. راهکار، واقعی کردن قیمت دلار و برداشتن محدودیت عرضه دلار است. باید هر کسی به هر اندازه ارز نیاز داشته باشد، بتواند به قیمت واقعی تهیه کند. قیمت 1226 تومان برای دلار اشتباه است و همچنین قیممت ریال تا این اندازه پایین نیامده که دلار 1900 تومان باشد. اگر قیمت دلار متعادل باشد، هزینه‌های درمان، مسکن و دیگر نیاز‌های مردم کمتر از اینها خواهد بود.


تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
چیلر
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۵
انتشار یافته: ۶
متاسفانه دولت بشیوه کمونیستی عمل می کند و از عرضه ارز جلوگیری کرده است. سه ماه است که در ثبت سفارش کالا و ارسال حواله ارزی مشکلات ایجاد کرده و انبارها در حال تخلیه و ورود کالا قطع یا به مشکل برخورده. طبیعی است که این امر به کمبود کالا ، رشد دلار و دلالی ختم می شود. واقعا چرا در حل مشکل ارز اینقدر ناتوان عمل می کنید؟؟؟ بازی دلار از زمان محدودیت دولت بر ارز شروع شد و تاکنون ادامه داشته است.
اگر خزانه پر بود الان قیمت دلار 1950 نبود. اگر خزانه مشکل ندارد که بعید است، چرا دولت به وعده هایش برای باز کردن ال سی عمل نمی کند؟
طی سال های اخیر دو گزاره از سوی مدافعان افزایش نرخ ارز مطرح شده و براساس آنها سعی شده ، تصمیم سازان اقتصادی برای ورود به مسابقه تضعیف ارزش پول ملی هر چه بیشتر ترغیب شوند.اول آن که، گفته می شود، به صورت کلیشه ای و مکانیکی یک رابطه معنی دار بین تغییرات نرخ ارز و تغییرات صادرات و واردات، وجود دارد. گفته می شود که وقتی نرخ ارز را افزایش دهید، کالاهای خارجی برای مصرف کنندگان داخلی گران تر تمام می شود و بنابراین انگیزه های واردات کاهش می یابد و به همین نسبت و ترتیب، متقاضیان خارجی کالاهای تولید شده در ایران با مقادیر معینی ارز می توانند میزان بیشتری از این کالاها را خریداری کنند و این هم یک انگیزه بزرگ برای افزایش صادرات است.
دوم این که، طی سال های اخیر کسانی انگشت بر روی یک نکته درست می گذارند و از آن استنتاج های غلط می کنند. آن نکته درست این است که می گویند طی 10 سال گذشته میانگین نرخ تورم تجربه شده در اقتصاد ایران به طور نسبی جزء بالاترین نرخ ها در سطح دنیا بوده و بنابراین توان رقابت ایران از این ناحیه دچار اختلال شده است اما برای نتیجه گیری یک بحث نادرست را مطرح می کنند و آن این است که می گویند طی 10 سال گذشته علیرغم رشد نسبی بیشتر تورم در اقتصاد ایران، نرخ ارز تقریباً ثابت بوده است.
اما مشکل این دو گزاره و نوع استدلال نهفته در آنها چیست؟
1- اگر بخواهیم انتظار تئوریک نهفته در گزاره اول محقق شود، باید حجم عظیمی از واردات را با تولید داخلی جایگزین کرده و به واسطه تقاضاهای صادراتی، یک جهش بزرگ در تولید ملی را شاهد باشیم. معنایش این است که هم اشتغال در ابعاد بی سابقه ای افزایش پیدا می کند، هم سطح عمومی قیمت ها به سمت ثبات می رود و هم دولت طراز بودجه ای پیدا می کند و ده ها دست آورد اغواکننده کوچک و بزرگ دیگر. در حالی که در اقتصاد ایران در طی 40 سال گذشته به طور متوسط 85 درصد کل واردات مربوط می شود به کالاهای سرمایه ای و واسطه ای و مهمترین ویژگی کالاهای سرمایه ای و واسطه ای این است که در کوتاه مدت قابلیت جایگزینی با تولید داخلی ندارند. گزاره های تئوریک گزاره هایی مشروطند یعنی آن روابط تئوریک انتظاری تحت شرایطی اتفاق می افتد نه به حکم علی الاطلاق و در همه زمان ها و همه مکان ها. شما اگر از طریق دست کاری نرخ ارز بخواهید انگیزه تقاضاکنندگان کالاهای خارجی را تحت تأثیر قرار دهید، یکی از مهم ترین پیش شرط هایش این است که ظرفیت های تولیدی جامعه باید بتواند در کوتاه مدت، کالاهای جایگزین وارداتی را در داخل تولید کنند در حالی که اگر این ظرفیت ها وجود داشت، خیلی از مشکلات مان حل می بود و اساساً نیازی به شوک درمانی و امثال آن وجود نمی داشت.
2 - این گزاره که برخلاف رشد بالای تورم در اقتصاد ایران، نرخ ارز نباید ثابت باقی می ماند، از منظر عامیانه می تواند قابل تأمل باشد. برای این که مثلاً از 1380 تا 1390 نرخ ارز با نوسانی 30 درصدی، حول و حوش 800 تومان تغییر کرده است. اما چرا معتقدم این عامیانه است، برای این که از 1381 تا امروز به واسطه روند افزایشی قیمت نفت، ما در کل این 10 سال با مازاد تراز تجاری روبه رو بودیم. الفبای پیامدهای استمرار در مازاد ترازها این است که ارزش خارجی پول ملی باید متناسب این مازاد تراز تقویت شود. یعنی اگر قاعده متعارف رعایت می شد، ما باید شاهد کاهش شدید نرخ ارز باشیم. حالا سؤال این است که پس چرا این نرخ ارز که باید به شدت کاهش پیدا می کرد، عملاً کاهش پیدا نکرده؟ پاسخ این است که آن تلقی های کوته نگر موجب شد که دولت کاهش نرخ ارز را به زیان خود تصور کند.
در نتیجه از طریق گشایش ها و آزادسازی های بی منطق و بسیار مخرب و خلق تقاضاهای کاذب برای واردات کالاهای مصرفی، عملاً برای ارز تقاضا ایجاد می کند تا به صورت مصنوعی و علی رغم الزامات تراز تجاری مثبت 10 ساله نرخ همچنان بالا بماند. عمده این تقاضاها هم خصلت سوداگرانه و غیرمولد دارد. بنابراین این که تصور شود که چون رقم اسمی نرخ ارز تغییر چندانی نکرده پس ما با ثبات نرخ ارز روبرو بودیم، غیرفنی و نادرست است. یک وجه دیگر این استدلال هم این است که می گویند که چون تورم در ایران بیشتر بوده پس ما باید بیاییم نرخ ارز را تغییر دهیم. باز در اینجا هم یک اشتباه و مغالطه خیلی بزرگ وجود دارد و آن هم این است که محور قرار دادن تفاوت سطوح نرخ تورم به عنوان استدلالی برای افزایش نرخ ارز فقط در چهارچوب نظریه برابری قدرت خرید معنی دار هست. در حالی که اگر ما بخواهیم نظریه برابری قدرت خرید را مبنا قرار دهیم، نرخ ارز باید چیزی کمتر از یک سوم قیمت فعلی باشد.
*استادیار اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # کنکور # حماس # تعطیلی پنجشنبه ها # توماج صالحی