روز حادثه هومن به من زنگ زده و گفت دختري به نام سارا حاضر است با ما رابطه برقرار كند. وقتي ما با سارا رابطه برقرار كرديم قرار شد نفري 10 هزار تومان پول به وي بدهيم اما چون نداشتيم وي شروع به فرياد زدن كرد. من هم دستم را روي دهان وي گذاشتم تا ساكت شود كه وي مرد. ما نميدانستيم او بيمار است بعد از مرگ هم جسدش را لاي پتويي پيچيده و در بيابان انداختيم.