سید مجتبی نعیمی در بولتن نوشت:
1. عرصه فرهنگ و رسانه، اصلیترین میدان جنگ فعلی:
اگر بخواهیم سابقهای برای دشمنی معارضان انقلاب و جمهوری اسلامی در نظر بگیریم، باید آغاز آنرا پیش از انقلاب بدانیم. تقویت نظام پهلوی، طراحی و اجرای پروژههای سرکوب مردم و سنگاندازی در روند پیروزی انقلاب اسلامی از جمله کارهاییست که دشمنان دین و سرزمین ایران اسلامی از سیواندی سال پیش در دستور کار خویش قرار دادند و بعد از انقلاب نیز شاهد انواع ترورها و تفرقهاندازیها بودیم تا اینکه به جنگ تحمیلی میرسیم و سنگینترین مقابله سخت علیه ایران را در سده اخیر میبینیم. اما همه این دشمنیها به جایی نرسید و بدخواهان کمربسته ما متوجه شدند که اگر قرار است به این ملت آسیبی برسانند باید از راه فرهنگ وارد شوند و این شد که به اشکال مختلف شاهد جنگی سنگینتر از جنگ تحمیلی بودیم و آن چیزی نیست جز جنگ نرم. به این ترتیب زیربناییترین میدان نبرد ما و دشمنان به عرصه فرهنگ و رسانه کشیده شد. در نتیجه حدود دو دهه است که شدیدترین گلولههای فرهنگی به این سرزمین سرازیر شده و از سینما و تلویزیون گرفته تا موسیقی و رمان را کانون حمله خود قرار داده.
2. تولید محتوای رسانهای، بهترین سلاح ما:
اما باید برای مقابله با این جنگ سهمگین ولی پنهان از ادراک خیلیها، کاری میکردیم. عده زیادی که اصلاً قائل به این پدیده نبوده و نیستند. با اینها فعلاً کاری نداریم. عده دیگری هم یا از سر اجبارِ کاری و یا بخاطر نابلدی فکر کردند دارند کاری میکنند و افتخار فتح عملیاتها را به نام خویش میزنند، اما در بهترین شرایط، سلاحهای ایشان بیخاصیت بود و البته خیلی وقتها نیروهای خودی را نشانه گرفتند و با اجازه ندادن به ورود افراد دغدغهمند و اینکاره به سرزمین نبرد، خیانتی کردند که شاید کمتر از خیانت اصحاب رسولالله در نبرد احد و یا موافقان حکمیت در صفین نباشد. ولی هنوز مردان مردی وجود داشتند که با توجه به همه این ناسازگاریها، درست تشخیص دادند و سعی کردند تا حد وسعشان دست به تولید محتوای رسانهای بزنند و کاربردیترین سلاح جنگ امروز را خلق آثار هنری- رسانهای دانستند.
3. راز، شمعی در تاریکی:
در وضعیت جنگی فعلی، خیلی از ما دست روی دست گذاشتیم و کم کاری کرده و میکنیم. دشمن درون خانههای ما و جلوی چشمانمان فرزندانمان را قتلعام میکند و ما حتی دلمان هم به حال ایشان نمیسوزد. این چنین است که شرایط آلودهای بوجود آمد اما در این وضعیت و در حالی که همه ما دنبال هوای تازهای بودیم، با تعجب فراوان از رسانه ملی برنامهای پخش شده و میشود که شاید آرزوی چندین ساله بچه حزباللهیها بوده و توانست تا حدودی ما را از آن کمکاری رسانهای نجات دهد. برنامه هویتدار «راز» با اجرای از سر مسئولیت «نادر طالبزاده». برنامهای که از هر سکانسش بوی انقلاب اسلامی برمیخیزد، اما نه انقلابی در محدوده بیلان کاری دولتها و یا منحصر در مرزهای ملی. بلکه نشأت گرفته از اصلیترین لایه اجتماعی ایران اسلامی که همان جریان حزبالله است و موضوع برنامههایش که از فقدان شعائر شهدا در اهواز است تا فقر و قحطی در سومالی. نادر طالبزاده هم که میتوانست مثل خیلی از اشراف به زندگی خویش در ناز و نعمت غرب ادامه دهد اما خود را وقف انقلاب اسلامی کرده و با انتخاب موضوعات بکر و مورد اغفال این سالهای رسانه ملی و با اجرای متعهدانهای که حتی بیماری قلبی هم سرش نمیشود، راز را جزء معدود آوازهای انقلابی صداوسیما تبدیل کرده.
