امروز برخی برای حمله به کسانی که با موضع آنها مشکل دارند، از قطعنامه 598 استفاده می کنند و این گونه جنگ را می سایند و از آن یک آرمان می سازند و پذیرش قطعنامه را شکست این آرمان می دانند.
و امروز شکست آن آرمان، بهانه ای شد برای حمله به برخی شخصیت ها در پذیرش قطعنامه 598. آنها می گویند: امام موافق ادامه جنگ بود به فلان دلیل، که دلیل را از خود می تراشند و هیچ مدرکی از امام نمی دهند و می گویند فلانی مقصر بود و امام را وادار به پذیرش قطعنامه کرد؛ بسی بی انصافی درباره امام!
اما اگر ما بخواهیم نظر امام را بدانیم، باید به صحیفه نور مراجعه کنیم.
نظر امام درباره جنگامام برای جنگ به خودی خود، هیچ ارزشی قایل نبود و آن را این گونه بیان می کند: جنگ در اسلام، چيزى نيست كه خودش يك مطلب و طرحى باشد.
(ج 12ص 392 ) نظر امام درباره جنگ در جهان اسلامامام به طور کل با جنگ در جهان اسلام مخالف بودند و آن را موجب تضعیف اسلام می دانست که علت آن، دخالت و نقش قدرت های استعماری است، چنانکه در جلد یک صفحه 376 می فرماید:
«سران دول اسلامی توجه داشته باشند که اختلافاتى كه در عراق، ايران و در ساير ممالك اسلامى ايجاد مىكنند، هستى آنها را به باد مىدهد، زیرا به اسم مذهب و به اسم اسلام مىخواهند اسلام را از بين ببرند. دست هاى ناپاكى كه بين شيعه و سنى در اين ممالك اختلاف مىاندازد، نه شيعه هستند و نه سنى؛ اينها دست هاى ايادى استعمار هستند كه مىخواهند ممالك اسلامى را از دست مسلمانان بگيرند و ذخاير آن را چپاول کرده و براى ممالك به اصطلاح مترقى، بازار سياه درست كنند».
امام همچنین با اشاره به نقش اروپا، آمریکا و شوروی در جهان اسلام در جلد 4 صفحه 239 می فرماید: «اينها مىخواهند مخازن ما را ببرند، و همه چيز ما را از بين ببرند، و ما را به يك حال عقب مانده بيچاره نگه دارند. خوب، چه بكنند؟ مطالعه كردهاند، به اين رسيدهاند كه بايد اينها را از هم جدا كرد و باید به واسطه مسائل این کشورها، مسلمين را اول از هم جدا كنند و به همین منظور باید عراق، ايران، افغانستان و آن پاكستان و اين چه و آن چه، را از هم جدا کرد تا هر كدام با ديگرى جنگ كنند. خوب، اين يك راه فرج است تا این کشورها نتوانند به خودشان مشغول باشند و با هم مجتمع بشوند كه مقابل ابرقدرت ها بايستند».
امام حتی جنگ عرق علیه ایران را ساخته استکبار می دانست و از ارتش عراق می خواست ابزار دست استکبار نباشد و کورکورانه از صدام پیروی نکند.
امام صحیفه نور ج 13 ص 255 در تاریخ دوازدهم مهر 1359 می فرماید: «با كمال تأسف و تأثر مشاهده مىكنيم كه كفار و نوكران خبيث آنان دو طايفه از مسلمانان را به جان هم ريخته و خودشان در كنارى نشسته و مىخواهند از اين موضوع استفاده كنند.
اى افسران و درجه داران و سربازان عراق، آيا مىدانيد چه مىكنيد و خود را براى چه انگيزهاى به هلاكت مىكشيد؟»
صحیفه نور پر است از این نوع نگاه امام به جنگ در جهان اسلام که برای اختصار از نقل آن خودداری می کنم.
چرا امام دفاع مقدس را می ستایدامام جنگ عراق علیه ایران را نقشه غرب می دانست برای زمین گیر کردن انقلاب ایران و چون ایران مورد تهاجم قرار گرفته، اقدام به دفاع کرده است. امام جنگ را از این دید می ستاید که انسان ها از شرف خود دفاع می کنند.
ایشان با اشاره به تجاوز رژیم صدام به ایران در پنجم مهر 1359، جلد 13 صفحه 243 می فرماید: «جنگ، جنگ است و عزت و شرف ميهن و دين ما در گرو همين مبارزات است، و ميهن از جان عزيزتر ما، امروز منتظر است تا يكايك فرزندان خود را براى نبرد با باطل مهيا سازد. ما براى ميهن عزيزمان تا شهادت يكايك سلحشوران ايرانى مبارزه مىكنيم و پيروزى ما حتمى است».
امام چرا می گفت، جنگ یک نعمت بودامام در دیدار با مرزنشين كشور در هشتم مهر 1359 (جلد 13 صفحه 246) می گویند: این شر یعنی جنگ از آن جهت خیر بود که:
1ـ در اين جنگ تحميلى، ثابت شد كه ارتش نيرومند است و ارتش با ساير قواى مسلّحه با هم هستند، تفاهم دارند و به یکدیگر وفا دارند و اين خود خيرى بود كه جلوى شايعات را گرفت.
2ـ جهت ديگر اينكه ثابت شد اشخاصی که ادعا مىكنند و مىكردند كه ما طرفدار مظلومين هستيم، طرفدار خلق هستيم، فدايى خلق هستيم، مجاهده براى مردم مىكنيم، همه اين حرفها، صحبت هاى خلاف واقع بوده است.
3ـ ديگر اينكه دایماً مىگفتند كه انقلاب در اول يك چيزى داشت: مردم با هم بودند و حالا ديگر نيستند و اين حرف هاى نامربوط كه هى دایماً مىگفتند، باز در اين جنگ ثابت شد كه سرتاسر كشور با هم هستند و مردم به همان روح انقلابى باقى مانده اند.
4ـ به علاوه، اصل جنگ كه واقع مىشود، ولو اینکه این جنگ تحميلى است، لكن، انسان از آن خستگى و چيزهايى كه انسان را سست مىكند، بيرون مىآيد و فعاليت مىكند و جوهره انسان، كه بايد هميشه متحرك و فعال باشد، بروز مىكند... و يكى از امور كه باز خير بود براى ما، اينكه دولت عراق فهميد كه با كى طرف است.
5ـ از دیگر خیرهای که امام برای جنگ می شمارد، مشخص شدن فرق جهان اسلام با جهان غیراسلامی است، (ما دستمان بسته است از اين جهت كه نمىخواهيم مردم عادى و مردم بىگناه تلف بشوند و آنها دستشان باز است از باب اينكه اعتقاد به آن چيزهايى كه در اسلام مطرح است، آن چيزهايى كه «انسان بما أنّه انسان» مىفهمد، آن چيزهايى كه شرف انسان اقتضا مىكند، آنها اين مسائل پيششان مطرح نيست. آنها همان پيش بردن و رفتن و زدن و اينطور چيزها، لكن اينطور نيست كه مملكت ايران نتواند اينها را از بين ببرد، لكن مىخواهد قدم به قدم پيش برود كه مبادا بىگناه ها ـ خداى ناخواسته ـ زير پا بروند»
امام در همین سخنرانی شان، مذاکره را مطلقا رد نمی کند و تأکید می کند: «بله، اگر اينها بروند كنار و از همه جا بيرون بروند و از همه جا و تسليم بشوند، آن وقت ممكن است كه به واسطه اينكه بين مسلمين خيلى [تفرقه] نشود، ما هم يك سكوتى بكنيم، والّا مادامى كه اينها اسلحه دستشان است، ما هم اسلحهمان ايمان است، سلاحمان اسلام است. ما با آن سلاح ايمان و اسلام پيش مىبريم و خواهيم پيش برد».
امام در سخنرانی دیگری در چهاردهم آبان 1359 با آگاهی از تبلیغ عده ای علیه جنگ با تأکید به اینکه صدام با به راه انداختن این جنگ، باعث ضرر و زیان به خود و اسلام شد که در اینجا منظور امام از اسلام ایران است، به برشماری برکات جنگ می پردازد؛ البته در فرازی، سخنان گذشته خود را تکرار می کند و می فرماید: شما ببينيد در اين جنگى كه به ايران تحميل كردند و اشخاص خائن به اسلام، مخالف سرسخت با اسلام، اين جنگ را به پا كردند، ايران چه طور بار دیگر زنده شد و سرتا سر ایران با یک مقصد يكپارچه دوباره انقلاب كرد؛ كدام كار ممكن بود كه اين طور مردم را بسيج كند؟ اين جنگ بود كه بسيج كرد. پس [در] جنگ چيزهايى است كه ما خيال مىكنيم بد است، بعد خوب از كار درمىآيد.
البته جوان هايى از دست داديم. اين اسلام از اين جوان ها خيلى از دست داده و ما در اين جنگ بيشتر از جنگ صفين تا حالا از دست نداديم و خيلى هم كمتر است، لكن براى اسلام است. وقتى براى اسلام است، ما چه باكى داريم. جنگ، ما را بيدار كرد. آن رخوت و سستى اگر پيدا مىشد، دوباره برگشت به يك قرصى و محكمى... ( ج13 ص 329 )
ـ يكى از بركاتى بود كه از اين جنگ تحميلى براى آنها ننگ بار آورد و براى ملت ما سلحشورى و قدرتمندى و بيدارى...
همان گونه که در بیان امام می بینیم، ایشان جنگ را موجب تثبیت نظام نمی داند، بلکه این تحلیل غرب بود که ایران با ادامه جنگ می خواهد نظامش را تثبیت کند، در حالی که ایران تلاش می کرد از شرف خود دفاع کند و افزون بر این می کوشید با تلاش در صحنه دیپلماسی به صلح تحمیلی تن در ندهد. ایران مجبور بود جنگ را برای رسیدن به خواسته های حق خود و نجات مردم عراق از شر صدام ادامه دهد.
و حال پس از گذشت سالیان متمادی، برخی آن حرف را با برداشتی دیگر بیان می کنند به نام اینکه جنگ یک نعمت بود، در حالی که امام جنگ را شر می داند، ولی می گوید این شر باعث خیرهایی هم شد و آنها را می شمارد، ولی هیچ جای سخنرانی شان، جنگ را عامل تثبیت نظام نمی داند.
امام در هفدهم مهر 1359در مصاحبه با خبرنگار خارجی (ج 13 ص 261 ) در پاسخ به این پرسش: شما راجع به جنگ چه فكر مىكنيد و نظرتان درباره اين جنگ و آينده آن چيست، می فرماید: «آتيه جنگ با ماست»، براى اينكه ما تمام ملت همراهمان است.
امام جنگ را به دلیل اینکه در آن عده ای از انسان ها به وظیفه انسانی ملی و دینی عمل کرده اند، می پذیرد، نه از جنگ بلکه از انسان های والا مقام ستایش می کند و این را نعمت می داند و می فرماید: تشكر می كنم از همه قواى مسلحهاى كه در اين جنگ بين اسلام و كفر، قيام به وظيفه كردند و خوب هم قيام كردند. شهيد دادند و خرابى براى مملكتمان وارد شد. اينها هم شهيد دادند و كوشش و مردانه قيام كردند (صحیفه نور ج 13 ص 299).
سرزنش جنگ از زبان امامامام جنگ را سرزنش می کند و در نامه به ملت و ارتش عراق (صحیفه نور ج 13 ص 267) می نویسد: من بسيار متأسفم كه براى شهوت و شهرت طلبى يك يا چند نفر از خدا بي خبر، جوانان برومند عراق را با اغفال و اكراه و جبر به ميدان نبرد با برادران مسْلم خود فرستادهاند و تاكنون چند هزار نفر از جوانانى كه بايد در خدمت اسلام، با كفار به جنگ برخيزند، در خدمت دشمنان اسلام به هلاكت كشانده و فداى اغراض شيطانى خود کردهاند... .
امام در دیدار با خانواده شهدای نیروی هوایی در هشتم دی 1359 می گوید: ما برای حفظ استقلال و آزادی خود باید استقامت کنیم، در عین حال ایشان درباره جنگ چنین می گویند: جنگ ها كمبود دارد، جنگها شهادت دارد، جنگ ها خوف دارد براى بسيارى، جنگ ها گرسنگى دارد، جنگ ها گرانى دارد، جنگ ها خرابى دارد و همه چيزهايى كه لوازم جنگ است. (ج 13 ص 463 )
امام پس از دو سال از جنگ در 26 بهمن 1361 در وصیت نامه خود ـ که آخرین نظرش باید بازتاب داده شود، جنگ را جنگ لعنتی می خواند و چنین بیان می دارد: امروز كه جنگ لعنتى و تحميلى صدام تكريتى به امر و كمك آمريكا و ساير قدرت ها، پس از نزديك به دو سال با شكست سياسى و نظامى ارتش متجاوز بعث و پشتيبانان قدرتمند و وابستگان به آنان روبه روست، باز قواى مسلح نظامى و انتظامى و سپاهى و مردمى با پشتيبانى بي دريغ ملت در جبههها و پشت جبههها اين افتخار بزرگ را آفريدند و ايران را سرافراز نمودند... (صحيفه امام، ج21، ص: 432).
با نگاه به این فراز از بیان امام درمی یابیم، آنچه امام ستایش می کرده است نه جنگ بلکه انسان هایی بوده اند که در یک جنگ تحمیلی، با شجاعتی کم نظیر از وطن عزیزتر از جان، ناموس، دین و شرف خود دفاع می کردند.
برخی با کج سلیقگی تمام، گمان می کنند جنگ نعمت بوده، در صورتی که این فرصت به عده ای داده شد تا جوهر وجودی خود را در یک مقطع خاص ـ که همان مقطع جنگ بود ـ به منصه ظهور برسانند و این نعمت بود و درمان حال عده ای هم این بود که حیوانیت خود را نشان دادند که نقمت بود.
امید این کنکاش کوتاه، باعث شود عده ای که به قول محسن رضایی (فرمانده وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در زمان پذیرش قطعنامه ) پس از پذیرش قطعنامه در مصاحبه تلویزیونی به آن اشاره کردند و در زمان جنگ نیز مخالف جنگ بودند، اما هم اکنون با پذیرش قطعنامه، یک شبه مرد جنگ شدند و علیه قطعنامه شعار سر دادند، به خود آیند و برای انتقاد از مخالفان سیاسی، جنگ و امام را زیر سوال نبردند.