دكتر موسی نجفی بر این باور است كه اگر ما به سه مرحله نهضت، نظام و تمدن قایل باشیم، امام خمینی(ره) جامعه ایران و وضع انقلاب را از نهضت به طرف تأسیس یك نظام سیاسی هدایت كردند و اكنون نوبت تمدنسازی است. دستیابی به تمدن نیز باید با یك الگویی همراه باشد. پایگاه اطلاع رسانی رهبر انقلاب، گفتوگویی داشته با این استاد دانشگاه درباره هویت ملی و شیعی ایرانیان و نقش آن در دستیابی به تمدن اسلامی.الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت و دستیابی به آن چه اهمیتی در روند حركت نظام دارد و دلیل تأكید ویژه رهبر انقلاب بر آن چیست؟در بحث الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت، باید به این نكته اشاره كنیم كه ما چون ساحت انسان و ساحت عالم را یك ساحت تكبعدی و مادی نمیبیینم و سعادت و فضیلت بشر را فقط این دنیایی نمیدانیم. بنابراین، انسانشناسی، جامعهشناسی و تمدنشناسی ما با غربیها تفاوت دارد. راه رسیدن به سعادتمان نیز با آنها فرق میكند. آنها چون ساحت غالبشان مادی است، بر همین اساس هم همه چیزشان را تنظیم میكنند. خوشبختی و سعادت از نظر آنها همان چیزی است كه بتوانند با اقتصاد الگوهای سعادت دنیوی بشر را تذمین كنند و آن را تعمیم دهند.
اگر ما بخواهیم این نگاه را داشته باشیم و آن ساحت قدسی انسان را كنار بگذاریم، در نظام ایدهآل و جامعه ایدهآل اسلامی كه در تمدن اسلامی هم به وسیله انسان كامل ایجاد میشود ـ مقوله مهدویت ـ میبینیم كه خوشبختی و سعادت را، مادی و اینجهانی نمیبیند. این جهان راه عبوری است به طرف سعادت گسترده و آن برنامههای درازمدتی كه یك نظام سیاسی میتواند برای آن راه و چشمانداز بعدی كه تمدن اسلامی است، داشته باشد.
همانگونه که جامعه غربی هم خودش را در سیطره و چشمانداز تمدن غربی میبیند؛ یعنی آن ملاكهای غربی آن چیزی است كه جامعه غربی امروز بنا بر آن استوار است. برای همین، اینها معتقدند كه آن تمدن قالب بر جهان تمدن غربی است كه بشر را به خوشبختی میرساند.
حال چقدر به آن میرسند، حرف دیگری است كه شهید مطهری هم در یكی از مباحثشان به این مقوله اشاره میكنند كه غیر از مكاتب الهی، هیچ كسی دیگری نمیتواند روی تكامل بحث كند، چون تكامل مفهوم ارتقایی و كیفی است و اینها در مكاتب مادی به هیچ وجه وجود ندارد.
در بحث جامعه ایده آلشان نیز كمونیستها قایل به عدالت مطلق میشوند، غربیها و لیبرالها هم كه قایل به آزادی مطلق میشوند؛ بعد چه؟ اگر روزی بشر به چنین چیزی برسد مطلق میشود. میگویند هرچه اینها با این ملاكها جلو بروند در منطقه ایدهآل متوقف میشوند؛ اما در جامعه اسلامی چون میخواهند خداگونه شوند، هرچه بروند، نمیرسند، بنابراین، همیشه در حال تكامل هستند. در بحث الگوی پیشرفت كلمه بهتر از پیشرفت هم هست و آن تكامل است كه در مفهوم تكامل یك بحث كیفیت و استعلاء هم نهفته است.
چه جامعهای متكامل است؟ جامعهای كه در همه ابعاد اسلامی باشد و طبیعتاً تمدن اسلامی هم همین است. در آنجا نقشی كه از رهبر انقلاب و امام(ره) به نظر میآید، این است كه امام راحل جامعه ایران و وضع انقلاب را از نهضت به طرف تأسیس یك نظام سیاسی هدایت كردند. ایشان به طور اجمالی در زندگی شان بحثهای تمدنی را هم مطرح كردند اما پس از رحلت امام(ره) این رهبر انقلاب هستند كه به عنوان رهبری انقلاب از نظام به طرف تمدن حركت میكنند. این در حالی است كه ما به سه مرحله نهضت، نظام و تمدن قایل باشیم؛ اما این دستیابی به تمدن باید با یك الگویی همراه باشد.
چون یك تمدن اسلامی ما در گذشته و تاریخ اسلام داشتیم و یك تمدن اسلامی شیعه هم در آینده تاریخ داریم كه مهدویت است، اینجا یك چیزی هست كه ما با انقلاب اسلامی در دو طرف تاریخ قرار داریم. تمدن غربی آمده این وسط نشسته و در تلاش است تا الگوها و چهارچوبهایش را به ما تحمیل كند. طبیعی است كه انقلاب اسلامی باید این را كنار بگذارد. ما برای اینكه این دو رشته تمدنی خودمان را به هم وصل كنیم، باید از این بگذریم و گذر از این مسأله چند وجه دارد؛ یكی شناختن خود این تمدن غرب است كه معمولاً در دوران پیش از انقلاب خیلی ممكن نبود. به این دلیل كه تمدن غربی چنان سیطرهای در جهان داشت كه هیچ چیز بیرون از خودش را نمیپذیرفت؛ میگفت من مربوط به عالم مدرن هستم و غیر از عالم مدرن هیچ چیز زنده نیست.
انقلاب اسلامی نشان داد كه ما بیرون از عالم مدرن متولد شدیم و متعلق به سنت هستیم. در تاریخ غرب، ممكن است كه وقت «سنت» پایان یافته و دوره مدرن آغاز شده باشد؛ اما برای مذهب اسلام و ما سنت هنوز زنده است.
در واقع، انقلاب ما در افق دیگری متولد شده است، چون نخستین شاخصه دوره مدرنیته سكولاریسم است و انقلاب اسلامی در افق سكولاریسم متولد نشده و برای همین، اعلام جنگ ابتدایی بوده كه این انقلاب به كلِ دنیای غرب داد و امروز پس از سه دهه بسیار بیشتر تلاش میكند كه خود آن كلیت و هسته غرب را ببیند و نقد كند. به هر روی، باید در مقابل این دیدن و نقد كردن، یك الگوی اثباتی هم داشته باشیم.
در این پروسه نهضت، نظام و تمدن، مسألهای كه هست، بحث انقلاب است. در این فرآیند، انقلاب كجا قرار میگیرد؛ افزون بر اینكه در تئوریهای انقلاب، این مسئله نیز هست كه انقلابها پس از مدتی، دچار افول و ركود میشوند. این در مورد انقلاب ما چگونه است؟
این به این مسأله بازمیگردد كه معتقدم انقلاب و نظام بخشی از بیداری اسلام است كه در جهان اسلام پیش آمده كه البته این بعد سلبی بیداری اسلام و رفع استعمار و استكبار بوده است. بیداری اسلامی وقتی اینها را برطرف میكند، به سمت كار ایجابی میرود و اتفاقاً این هنرش است، چون خیلیها ـ حتی غربیها ـ بر این باورند كه انقلاب اسلامی و مسلمانان در بعد سلبی قویترند و در بعد ایجابی چیزی ندارند و باید از الگوهای ما پیروی كنند.
یعنی تداوم و پویایی انقلاب اسلامی وابسته به وجود این سه مرحله است؟بله؛ استاد مطهری هم میگویند، مهمترین شاخص برای استقلال، استقلال فرهنگی است كه از استقلال سیاسی بسیار مهمتر است، برای اینكه استقلال فرهنگی در جامعهای پیش آید، باید نیروی ویژهای بسیج شود. این خودش یك مرحله مهم انقلاب است نه اینكه انقلاب تمام شده است. در بحث تمدن هم همین گونه است. در واقع، ما اگر مفهوم نهضت، نظام و تمدن را در گستره بیداری اسلامی نگاه كنیم، خیلی بهتر شناخته میشود. اینها همهشان یك چیز هستند و در واقع، موجهای بیداری اسلامی هستند.
خود انقلاب كه برای ما اصالت ندارد، بلکه وسیلهای است برای رسیدن به هویت. جامعه ما در پانصد سال پیش در دوره صفویه با یك الگوی ناقص به یك هویت ملی جدید رسیده و توانسته از جامعه شیعی و اسلامی پاسداری كند. این الگو در دوره صفویه از بین رفت و بعد سلسلههای افشاریه، زندیه، قاجاریه و بعد پهلوی روی كار آمدند.
نظام سیاسی در دوره قاجاریه و پهلوی، نتوانست از آن هویت جدید ملی كه تشیع پشت آن است، در جامعه ایران حمایت كند و این كار را نهضتها و انقلابها كردند؛ بنابراین، ما دو طرف هویت ملیمان در این پانصد سال كه استقلال جدید پیدا كردیم، با مكتب تشیع، دو نظام را در بر داشته است؛ یك نظام ناقص و یك نظام كامل. اما حد واصل این دو به دلیل وجود نظام سیاسی وابسته، كه نمیتوانست از هویت ملی و شخصیت جامعه ما پاسداری كند، این كار بر دوش نهضتهایی نظیر تنباكو، مشروطه و... افتاد.
انقلاب اسلامی، یكی از حلقههای همان نهضت است. در زمانی نظامهای غیردینی بر سر كار بودند، ولی دوباره نظام شیعی زمام امور را در دست گرفت. اینجا نظام است كه از هویت دفاع میكند و نیازی به انقلاب و نهضت نیست؛ یعنی نظام سیاسی، یك مرحله بالاتر از نهضت سیاسی است. انقلاب واكنش یك جامعه است برای به دست آوردن یك چیز و آن هم چیزی نیست، جز هویت.
نسبت تمدن و هویت چیست؟حالا اینجا نظام مستقر شده و جامعه و نظام ما اسلامی و شیعی است، اما جهان چطور؟ یك جهان غیردینی. این دو دایره را ترسیم كنید؛ جامعه شیعی ما كه پانصد سال است كه تمام تشیع در تمام تار و پود این جامعه است. حال یك دایره بزرگتری میخواهد این نظام شیعی را دربرگیرد. میخواهد بگوید من عالم را غیردینی میكنم.
اینجاست كه بحث تمدن مطرح میشود كه این نظام و این جامعه دینی میگوید من میخواهم عالم را هم دینی كنم كه همان مهدویت است؛ یعنی اگر این آرمان نباشد، آن دایره بزرگتر این را از بین میبرد.
اینجاست كه بحث الگوها مطرح میشود. این الگو باید به این سو برود كه این نظام مستقر شده و جامعه دینی است كه آن احاطه عالم غیردینی را نمی پذیرد.
به هر حال، ما تا آن شالودهشكنی را در الگوهای غربی نداشته باشیم، محال است بتوانیم الگوی پیشرفت اسلامی ـ ایرانی را محقق كنیم، چون سیطره الگوهای تمدن غربی این اجازه را به ما نمیدهد.
برای دو مرحله پیش از تمدنسازی، یعنی نهضت و نظام ما شاخصههایی داشتیم كه بر پایه آن پیش میرفتیم. حالا میخواهیم تمدنسازی كنیم و یك الگویی برای پیشرفت و تمدن بسازیم. برای رسیدن به این الگوی پیشرفت، چه شاخصهایی داریم؟این الگو یك بخش نظری دارد و یك بخش عملی. در بخش نظری، از یك فلسفه تكامل حرف زده میشود و در بخش عملی مهندسی تمدن اسلامی. اینكه این الگو به چه صورت و با چه شاخصهایی الگو میشود، پاسخش این است؛ ما باید بدانیم میخواهیم به مفهوم سعادت در محور توحید برسیم و این در حالی است كه همه ابعاد انسان، باید رشد پیدا كرده باشند. الگوی تمدنی به این معناست، وگرنه الگوی پیشرفت به معنی اینكه ما میخواهیم به كره ما برویم نیست؛ این بعد مادی آن است.
طبیعی است كه در این الگو، تكامل ابعاد یك انسان، ارتباطش با خدا، ارتباط با انسانهای دیگر و... باید ترسیم شود. جامعه مهدوی چگونه است؟ هم انسانها خدامحور هستند و هم نسبت به روابطشان با انسانهای دیگر، عدالت را رعایت میكنند و این سخت است. حالا نهادهایی هم كه درست میشود، باید متناسب با این مقوله باشد. آموزش و پرورش، دانشگاه، نهادهای تبلیغی، هنر و... تا این قله نباشد به كدام سو حركت میكنیم؟ حالا نام این قله را ما اجمالاً و تفصیلاً میگذاریم تمدن اسلامی.
الگوی توسعه غربی شما را به سمت تمدن غربی حركت میدهد؛ یعنی شما را از كم به كیف عبور میدهد و شما را به طرف آن جامعه میكشد و جامعه را به نمونه پیشرفتهترش میبرد. الگوی شما هم باید همین باشد؛ یعنی این الگو باید به سمت یك تمدن حركت كند كه همانا تمدن اسلامی است و سرانجام این كه این الگو، ملاكها و خلأ و ضوابط عالم غیردینی را در هیچ بخشی نمیپذیرد. در كل این تمدن برای خودش یك نظام بزرگ است.
منبع: khamenei.ir