بازدید 13281
۸
فرمانده ای که اسیر شد:

يعني ما بايد پاسخمان را اينجوري بگيريم؟

تلاش ما بر اين بود كه دست کم هر شش ماه يك بار، يك دست لباس به اينها بدهيم و حتی لباس زير اينها دقيقا عين جيره‌اي كه به سرباز خودمان مي‌دادند؛ زيرپوش، شلوار گرم، جوراب، همان مرغ، قورمه‌سبزي، قيمه و صبحانه و همان كره و پنير و نان. براي ما فرقي نمي‌كرد كه اينها عراقي هستند...
کد خبر: ۱۵۹۴۵۶
تاریخ انتشار: ۲۹ فروردين ۱۳۹۰ - ۲۰:۰۱ 18 April 2011
سرویس دفاع مقدس ـ ابراهيم ذاكري، سرهنگ بازنشسته ارتش جمهوري اسلامي ايران، از معدود ارتشي‌هايي بود كه خودش هم اسير بوده و هم در دوره‌اي در پادگان‌هاي اُسراي عراقي در ايران، اسيرداري كرد و فرمانده اسراي عراقي بود.

به گزارش خبرنگار «تابناک»، موسسه فرهنگي هنري آزادگان، گفت‌وگوي جالبی با این آزاده عزیز انجام داده که اگر بي‌نظير نباشد، كم‌نظير است. گفت‌وگو طولاني است، بي ‌آن ‌كه ملال آور و خسته‌كننده باشد، چون اين عزيز آزاده، بسيار شيرين از خود مي‌گويد و از اسيرداري و اسارت و باقي قضايا.

به مناسبت 29 فروردین، روز ارتش جمهوری اسلامی ایران، بخش هایی از این گفت‌وگو را تقدیم دلاورمردان ارتش می کنیم:

لشكر جابجا شد و به جهت كارهاي اوليه براي عمليات فتح المبين، به طرف شوش رفتيم. تا اين كه در دي ماه به من گفتند: شما بايد به مشهد برويد. من را به مشهد آوردند و بعد به من گفتند كه اردوگاه و كمپ اسرا بسازيم. تمام ذهنيت مسئولان اين بود كه ما بايد بهترين ساختمان را در اختيار اينها بگذاريم، چون ايراني‌ها يكي از حسن‌هايشان اين است كه مهمان‌نوازند.

تلاش ما بر اين بود كه دست کم، هر شش ماه يك بار، يك دست لباس به اينها بدهيم و حتی لباس زير اينها، دقيقا عين جيره‌اي بود كه به سرباز خودمان مي‌دادند؛ زيرپوش، شلوار گرم، جوراب، همان مرغ، قورمه‌سبزي، قيمه و صبحانه همان كره و پنير و ناني بود كه به سرباز مي‌داديم. براي ما فرقي نمي‌كرد كه اينها عراقي هستند.

من در زمان فرماندهي خودم كه در دژبان منطقه شمال و شرق كشور، يك سرباز را به دلیل اين كه اسير را تنبيه كرده بود، بنا بر آيين نامه انضباطي جریمه و منتقل كردم.

در سال 67 شرايط جوري بود كه فرمانده لشكر به ما اعلام كرد، به همراه نیروهای سازمان ملل و جمعی از مسئولان به خط مقدم برويد و در آنجا باشيد، چون عراق داشت خط را مي شكست و جلو مي‌آمد و پس از پذيرش قطعنامه، البته جمعي از مسئولان بلند پايه هم به همراه من بودند. زماني كه ما رفتيم آنجا شب بود، با آنها مشغول مذاكره شديم.

رفتيم آنجا مذاكره كنيم كه شما خط را شكستيد و از مرزهای بین المللی جلوتر آمديد، بايد به آن طرف خط مرزي برگرديد. همراه من سرهنگ مجتبي جعفري و برادرش محسن جعفري بودند كه اينها فرمانده گردان بودند و رئیس عقيدتي‌مان و همه مسئولان بودند.

به آنها گفتيم كه شما منطقه ما را اشغال كرديد. يك ساعت نكشيد كه از بالا با بالگرد و از پايين با نفربر و تانك حمله کردند و همه ما را دستگیر کردند.

به دوستان گفتيم، ببينيد اينها خواه ناخواه دنبال اطلاعات هستند؛ ما همه يا درجه‌دار هستيم يا سربازيم. نگوييم ما چه‌كاره بوديم و همه مداركي كه داشتيم همه را از بين برديم درجه هايمان را در راه كنديم و كارت شناسايي‌مان را ريز ريز كرديم.

من رويم را به آسمان كردم و گفتم: خدايا مي‌گويند از هر دستي بدهي از همان دست مي گيري! خودت شاهد بودي اسكان اينها، امكاناتشان و ميوه‌اي كه ما به اينها مي‌داديم؛ يعني ما بايد پاسخمان را اينجوري بگيريم؟!

متن کامل این گفت‌وگوی جالب را اینجا بخوانید.

تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
چیلر
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۸
من دو سال سربازیم تمام در نگهداری از اسرا فعالیت کردم فرمایش ایشان درست است بخدا اسرای عراقی در ناز و نعمت بودند علاوه بر حقوق از نظر مزایای و پذیرائی مثل خود ما همان غذا را میخوردند تازه مرخصی هم میرفتند ولی من یک گله از ستاد ارتش دارم چرا مدت خدمت دو ساله ما که حسب شرائط با اسرا بودیم جزء مدت جبهه حساب نشد این یک اجحاف است روز اول جنک به سربازی رفتیم بعد از جبهه تحت عنوان اداره دوم ارتش وظیفه نگهداری اسرا را داشتیم من از صاحب سایت تابناک جناب آقای رضائی سردار دلاور جنگ انتظار دارم و میخواهم در این مهم در تشخیص مصلحت یک دفاعی از امسال ماها بفرماید شاید احقاق حقی شود لااقا مدت را نصف کرده و مدت جبهه و خط مقدم محاسبه شود ما هم که در نگهداری گاها مورد تهدید و برخورد فیزیکی و رفتار اسرا حتی به قصد جانمان میشدیم چه فرقی داشت لطفا در همین سایت و در همین متن جواب آقای رضائی را عنایت بفرمائید متشکرم
یاد دلاور مردان ارتش جمهوری اسلامی ایران خصوصا شهید سپهبد علی صیاد شیرازی گرامی باد.روحشان را با صلوات شاد کنید.
برادر به اجر اخرویش می ارزد... جواب شما در آن دنیا خواهد بود. انشاالله...
بنده خودم حدوديكسال محافظ اسراي عراقي بودم در پادگان قصر فيروزه و حشمتيه واقعا كمپ براي عراقيها هتل بود درحالي كه آنها رفتار وحشيانه اي با اسراي ماداشتند
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # کنکور # حماس # تعطیلی پنجشنبه ها # توماج صالحی