من و منوچهر با هم نامزد شديم و والدينم مرا طرد کردند و به خانه پدر همسرم رفتم. هنوز يک هفته از ازدواج مان نگذشته بود که فهميدم منوچهر خرده فروش موادمخدر است. در اين شرايط من تصميم گرفتم طلاقم را بگيرم ولي او تهديدم کرد که اگر در اين باره چيزي به کسي بگويي تو را مي کشم و ...!